بخش ۶
سیاست و احزاب
انتخابات در جمهوری اسلامیو استراتژی مبارزه از بیرون
ــ نزدیک شدن انتخابات جدید مجلس خبرگان، میاندورهای مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهری زمینه بحث دوباره بر روی سیاست تحریم یا شرکت در انتخابات را فراهم نموده است. در درجه نخست بفرمائید؛ در وضعیت امروز ایران و احتمال تغییرات جدیدی که در سطح بینالمللی و در رابطه با مسئله ایران میرود، بازتاب این تغییرات احتمالی بر روی توازن نیروها در داخل دستگاه حکومتی و جناحهای مختلف آنچه بوده و این انتخابات به ویژه انتخابات مجلس خبرگان رهبری چقدر از آن متأثر خواهد بود؟
داریوش همایون ــ هنوز بسیار مانده است که امریکا و بریتانیا در گفتگو و از آن دورتر معامله را با جمهوری اسلامی بگشایند. با اینهمه نمیتوان حساسیت بیش از اندازه سیاستگران اسلامی را به رابطه با امریکا نادیده گرفت. نزدیک شدن به امریکا یا ادامه دشمنی با آن از سه دهه پیش مسئله اصلی سیاستهای داخلی و خارجی رژیم بوده است؛ رقابت برسر اینکه کدام گروه ابتکار مذاکرات با امریکا را در دست داشته باشد مسئله مهم دیگری است. اما نبرد انتخاباتی که در پیش است در میدانهای دیگری جریان دارد. در این انتخابات یک طرف برای موجودیت خود میجنگد.
ــ در باره این مجموعه انتخابات آنچه که روشن است؛ مردود بودن هرگونه شرکت در انتخابات مجلس خبرگان از سوی همه نیروهای خارج از دایره خودیهاست. نه ماهیت بسته انتخابات این نهاد و نه حساسیتی که برای حفظ کل نظام و حفظ قدرت ولایت فقیه و رهبری دارد، جای هیچگونه توجیهی برای توصیه به شرکت در آن باقی نمیگذارد. اما در باره نهادهای دیگر این نظام و از جمله شوراهای شهری وضع به گونه دیگری است. بیتردید در شرایط سختی که پس از تشکیل دولت احمدینژاد بر کشور حاکم شده است، نیروها و نهادهای مستقل و نیمه مستقل، نیمه علنی و مخفی که از هرگونه تلاش برای باز شدن فضای جامعه باز نمینشینند، این انتخابات ممکن است زمینهای برای فعالیتهای جدید و بسیج نیروهای مأیوس شده تلقی شود. آیا این طریق را میتوان روزنهای برای تغییر وضعیت کنونی دید؟ آیا شرکت با چنین قصدی در انتخابات شوراهای شهری میتواند موفقیتهای قابل لمسی ببار آورد؟
داریوش همایون ــ این درست است که در انتخابات شوراها ناراضیان فرصتی دارند که با بهرهگیری از کارنامه مصیبتبار دار و دسته جمکرانی، جبهه خود را تقویت کنند ولی باز تا تغییر وضع کنونی راه درازی است و انتخابات شوراها تنها میتواند موقعیت آنان را در انتخابات مهمتر آینده بهتر سازد. اینهمه البته بستگی به این دارد که کمبودهای بزرگ خود را چه در سازماندهی و چه استراتژی برطرف سازند؛ امری که ما هنوز نشانهای بر آن نمیبینیم. کارنامه مهمترین هماوردان «حکومت پادگانی» کنونی، جای زیادی برای خوشبینی به آینده آنان نمیگذارد. ما میدانیم که نیروهای قابل ملاحظهای در جامعه هستند که آرزوی دگرگونیهای اساسی دارند ولی رهبری آنان تا کنون با عناصر ناتوان و بیشهامتی بوده است که یک فرصت را پس از دیگری از دست دادهاند. انتخابات خبرگان اصلا در چهارچوب حوزه جریان دارد و از این مقولهها بیرون است.
ــ آیا در این زمینه میان مواضع ایرانیان تبعیدی مخالف نظام دینی با هموطنانمان که در داخل کشور و در مرکز رودرئی با رژیم و زیر فشار سیاستهای سرکوبگرانه آن قرار دارند باید همسوئی و یگانگی وجود داشته باشد؟ به عبارت دیگر آیا تعیین تکلیف برای مردم در داخل و توصیه به شرکت یا تحریم انتخابات از بیرون از مرزهای کشور درست است؟ جایگاه اصول و مبارزات آزادیخواهانه پرنسیبهای ارزشی در مخالفت با رژیم اسلامی از یکسو و احترام به تجربهها و تلاشهای مردمی که از هر وسیله برای بهبود وضع خود میکوشند از سوی دیگر را چگونه میتوان توضیح داد؟
داریوش همایون ــ ما در بیرون هستیم و در نتیجه نمیتوانیم مانند نیروهای درون رفتار کنیم. مردمان گوناگونند و بسته به نگرش و منافع خود واکنشهای گوناگون دارند و تاثیر رهنمودها از بیرون بسیار محدود خواهد بود. ما میباید به اصول خود وفادار باشیم و با فراز و نشیبهای ناگزیر افکار عمومی یا بخشهائی از آن مواضع خود را جابجا نکنیم. اگر کسانی تصمیم به پشتیبانی از گروههای ناراضی بگیرند به دلیل تشویق ما نخواهد بود. آنها به کارکرد سیاستگران رقیب دار و دسته فرمانروای کنونی مینگرند. آنچه در ایران به نام جناح اصلاحطلب شهرت یافته تاکنون بیشتر مردم را ناامید کرده است. با اینهمه نمیتوان کسانی را که بهر دلیل و نه کمتر از همه به امید بهبود اوضاع در انتخابات شرکت میجویند نکوهش کرد. مردم حق دارند از وسائلی که در اختیار دارند بهره گیرند. ما نیز وظیفه داریم برای آنچه نیست و میباید باشد مبارزه کنیم. در جاهائی ما به درون نزدیکتر و در جاهائی از آن دورتر میشویم ولی لازم نیست پیوسته در غم آن باشیم. هیچ کس در ایران انتظار ندارد که ما چنان رفتار کنیم که گوئی سایه زندان در پشت سر ماست.
ــ گفته میشود برخلاف انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی، امکانات کمتری برای کنترل کاندیداهای شوراها وجود داشته و شانس عبور نمایندگان غیرخودی از فیلترهای سخت گیری و ورودشان به شوراهائی که در مناطق کمتر مهم مانند شهرهای کوچک و بیاهمیتتر از نظر حکومت، وجود دارد. فرض بر صحت این امیدواری، شانس چنین نمایندگانی برای تأثیرگذاری و تغییر وضعیت چقدر خواهد بود؟
داریوش همایون ــ به خوبی احتمال دارد که نمایندگانی کمتر خودی به شوراها راه یابند ولی غیرخودیها در ایران همان اندازه با دشمنی خودیها روبرویند که با کمتر خودیها. اصلاحطلب و جمکرانی در این زمینه فاصله چندان با یکدیگر ندارند. اصلاحطلب برای مشارکت در قدرت مبارزه میکند و از جنبش مردمی، از نافرمانی مدنی، و از به خطرافتادن نظام به همان اندازه بیمناک است. استدلال اصلی او این است که بهتر از جمکرانی میتواند رژیم را نگهدارد.
در آنجا که به تغییر وضع ارتباط مییابد، شوراهای شهرها با دایره تنگ اختیاراتشان بخت چندانی ندارند و بیش از تخته پرشی برای انتخابات آینده نخواهند بود. در بیشتر شهرهای ایران شوراها حتا در همان دایره تنگ نیز از کار زیادی بر نیامدهاند.
ــ طرفداران شرکت در انواع انتخابات تحت کنترلی که از سوی حکومت برگزار میشود ـ به ویژه انتخاباتی که مربوط به یکی از نهادها به قول آنان «نهادهای جمهوریت نظام» میگردد ـ هرگز از تکرار این نکته خسته نشده و نمیشوند که تحریم انتخابات دوره پیشین ریاست جمهوری موجب به قدرت رسیدن دولت احمدینژاد و سختتر شدن اوضاع شده است. آیا چنین تحلیلی پایهای در واقعیت دارد؟
داریوش همایون ــ برای پارهای دوستان همان لفظ جمهوری بس است که رژیم جمهوری اسلامی را نیز در پرتو بهتری ببینند. «نهادهای جمهوریت نظام» تنها هنگامی شایسته پشتیبانی هستند که اثری از زندگی در آنها باشد و رویاروی دستگاههای سرکوب و غارتگری بایستند، بگذریم از اینکه «جمهوریت» مورد نظر دوستان با اینهمه محدودیتها و دست بردنها، از نامزدی گرفته تا خواندن رایها، سازگاری ندارد. اما گناه پیروزی احمدینژاد را در جاهای دیگری میباید جستجو کرد. دوستان فراموش نکنند که احمدینژاد در برابر رفسنجانی پیروز شد و انتخابات ریاست جمهوری به دنبال یک سلسله انتخابات دیگر بود که در همه آنها مردم بیشتر با پاهای خود رای دادند. تحریم کنندگان دست کم اعتبار خود را با پشتیبانی از رفسنجانیها پائین نیاوردند. آیا به سود مبارزه میبود اگر همه مبارزان و نه پارهای از آنها داغ رفسنجانیها را بر پیشانی داشته باشند؟
هیچگاه نمیباید فراموش کرد که ما بیرون از کشوریم و این مزیت و وظیفه را داریم که بکلی بیرون از این نظام فعالیت کنیم. من میپذیرم که مبارزه و مخالفت با هر رژیمی صورتها و درجات گوناگون به خود میگیرد و نمیتوان حکم داد که همه راه و روش یگانهای درپیش گیرند. از این رو به خود حق نمیدهم کسانی را که حتا از بیرون میکوشند با قواعد رژیم بازی کنند و از هر کمترین فرصتی برای اندکی بهتر کردن اوضاع بهره گیرند نکوهش کنم. اگر عناصری در مخالفان میخواهند با بخشی از رژیم که به نظرشان بهتر میرسد نزدیک باشند و آنان را تقویت کنند اختیار خود را دارند و محکوم کردنشان درست نیست. هر کس از هر راهی به نظرش بهتر میآید دستی در کاستن از بار شوربختی ملی برمیآورد.
ولی ما به عنوان مخالفان رژیم نمیتوانیم بخشی هم از خود آن، اگرچه به عنوان منتقد یا مخالف مشروط، باشیم. شأن مخالفت در اوضاع و احوالی که ایران از آن رنج میبرد و هیچ نیازی به دراماتیک کردن ندارد، عرضه کردن یک جایگزین (آلترناتیو) دربرابر رژیم است که ناچار میباید تفاوتهای بنیادی با آن داشته باشد. بجای آنکه مخالفان به نام مصلحت و عملگرائی به رنگ رژیم درآیند میباید کوشید که عناصری از رژیم ریزش کنند و خود را با مخالفان همانند سازند. مخالفانی که هر روز به سیاستهای رژیم اسلامی و سیاستگران تردامن آن آلوده شوند و یک روز از خاتمی در برابر ناطق نوری دفاع کنند و روز دیگر از رفسنجانی در برابر احمدینژاد و فردا مثلا از احمدینژاد در برابر جنتی، دیگر نمیتوانند جایگزین رژیم بشمار آیند. شناخت و در شمار آوردن تفاوتهای میان جناحها و شخصیتها و سیاستهای رژیم البته هم از نظر سیاسی و هم اخلاقی لازم است. اگر ما چشم خود را حتا بر کمترین تابش (نوانس) ببندیم از سیاستگر به هوچیهائی فروکاسته میشویم که سی سالی است افشاگری میکنند و دشنام و اتهام میپراکنند.
اما شناخت واقعیات و سازگار کردن سیاستها که اگر نباشد سیاست را به خیالبافی میکشاند با همرنگ شدن با هر گوشهای از رژیم تفاوت دارد. جمهوری اسلامی میخواهد همه چیز را در کشور ما انحصاری کند. نمیباید اجازه داد که مخالفت و مبارزه و استراتژی پیکار را هم به انحصار خود در آورد. در برابر چنین نظام حکومتی و گروه فرمانروائی که کمر به تباه کردن سرتاسر جامعه ایرانی بسته است گروههای مخالفی نیز میباید باشند که برای یک نظام بکلی متفاوت بجنگند. سیاست همهاش مصالحه و تن در دادن به کمترین درجه پلیدی و جنایت نیست. در شرایط عادی البته میباید سازش را با مبارزه درهم آمیخت تا پیکره سیاسی body politics بتواند یکپارچه برای خیرعمومی کار کند. در شرایط عادی، جایگزین وضع موجود، با آن در مخالفت وجودی نیست و مخالف، بهای متفاوت بودنش را با زندان یا اعدام و شکنجه نمیپردازد.
ما در ایران با سیاست چنانکه در دمکراسیهای لیبرال ورزیده میشود سروکار نداریم. گروههائی در رقابت با یکدیگر ولی همدست در یک طرح کلی، سه دهه است کشور ما را دچار یک ایدئولوژی و نظام مذهبی کردهاند که نزدیک است چیزی از آنچه به نام ایران میشناختیم باقی نگذارد. طرح کلی دیگری در برابر این آزمایش ویرانگر و مایه شرمساری جهانی ما، هست که میباید از سوی مخالفان عرضه شود. آنها نیز میباید در فضای آزاد دمکراسیهای غربی، در رقابت با یکدیگر ولی همدست در آن طرح کلی، بکوشند که ایران را از این پارگین بیرون بکشند.
سیاستگران مخالف اگر در دام سیاستهای رژیم بیفتند به این معنی که فاصلهای میان مصلحت و سازشکاری نشناسند اعتبار و کارسازی خود را به عنوان مخالف از دست خواهند داد. این بازی بسیار ظریفی است و بیشتری در آن بازنده شدهاند. به نام واقعبینی و مصلحتگرائی نمیباید با هر که یک آب شستهتر است و از آن بدتر با کسانی که به هیچ آبی شسته نخواهند شد یکی شناخته شویم. در خود ایران به اندازه کافی هستند ایران دوستان و آزادمنشانی که از ناچاری به «مار غاشیه» پناه میبرند. ما ناچار نیستیم. ما ارزش مبارزات آنها را هرکدام در اندازه خود میشناسیم و همین بس است که رابطه با درون را نگهدارد. اما معیارهای ما برای کسانی که در آزادی بیرون یا در اسارت درون برای دمکراسی پیکار میکنند نمیتواند یکی باشد.
از اینجاست که هیچ ضرورتی ندارد خود را موظف بدانیم که در برابر هر رویدادی موضع بگیریم و از جمله برای هر انتخاباتی اعلامیه صادر کنیم. اصلا در این عادت اعلامیه صادر کردن در هر مورد میباید بازنگری کرد.
ــ انتخابات دور گذشته و دستکاریهائی که در آن به منظور رساندن رقم شرکت کنندگان به سقف بیشتر از شصت درصد صورت گرفت، هرچند نشانگر توجهی است که رژیم اسلامی به این امر و به منظور نشان دادن پایگاه خود در جامعه و یا حداقل تلقین کنار آمدن اکثریت مردم با این حکومت است، اما از سوی دیگر با باز بودن دست رژیم در دستکاری در هر انتخاباتی و اساساً آزاد نبودن آنها، همواره ریختن و تهیه رأی ۶۰ درصدی امکان پذیر است. و نتیجه آن بیتأثیری فزاینده نقش مردم و کنار کشیدن آنها از حوزه فعالیت و طرح مطالبات خود و عدم شرکت در فرآیند انتخابات در عمل است. بنابراین و به این ترتیب سیاست تحریم چه تأثیری میتواند داشته باشد؟ در هر صورت مردم بدون آنکه در جائی بازتاب یابد میل به شرکت در انتخابات نخواهند داشت.
داریوش همایون ــ این بسته به تشخیص رای دهندگان است که سودی در شرکت در انتخابات ببینند یا نه. در انتخابات شوراها موضوعات محلی، از جمله رقابتها و دسته بندیهای خانوادگی و خاندانی، جای مهمتری دارد و تحریم کردن و نکردن عملا بیاثر است. مردم در جاهائی به سود خود میدانند که برای جلوگیری هم شده رای بدهند. جمهوری اسلامی نظام درهم جوش آشفتهای است و با کره شمالی و حتا سوریه تفاوت دارد. رای دادن در این نظام در پارهای اوضاع و احوال میتواند تا اندازههای معینی اثرگذار باشد. در این نمیتوان تردید کرد که مثلا در عراق صدام حسین هیچگاه به اندازه جمهوری اسلامی نگران انتخابات نمیبودند.
ــ تلاشهای تبلیغاتی نیروهای طرفدار شرکت در انتخابات حکومت اسلامی در میان صف مخالفین این رژیم همواره دارای دو سمت و سو بوده است. یکی تلاش برای عبور از فیلترهای حکومتی و به منظور نفوذ در ارگانهای انتخابی با هدف تغییر توازن نیرو و ایجاد تغییراتی در نظام به نفع دمکراسی. دیگری نفی و تخریب هرگونه حرکتی که در جهت شکل گیری نطفهها و پایههای نزدیکی میان نیروهای لائیک و دمکرات که راه حل تغییر ساختاری نظام را در بیرون از آن جستجو میکنند.
درست است که تلاش این نیروها برای رفتن به درون نظام به قصد متحول ساختن آن به نفع دمکراسی هرگز نتیجهای در بر نداشته است، اما از سوی دیگر تلاشهای بیرون از این نظام نیز تا کنون به سرانجامی دلگرم کننده و امید بخش نرسیده است. نتیجه چنین وضعیتی گسترش یافتن و دامنهدارتر شدن یأس و ناامیدی مردم و تن در دادن هرچه بیشتر آنان به بقای نظام اسلامی است. چگونه میتوان بر چنین وضعیتی غلبه نمود؟
همایون ــ پیکار رهائی و بازسازی ایران از هر سو آسیب دیده است و نه تنها از سوی کسانی که در سازگار کردن خود با واقعیات از آن سوی بام میافتند. آنها که شب و روز کارشان دشنام دادن و حمله به این و آن است در رماندن و بیزار کردن هزاران ایرانی از هر چه مبارزه است سهم بیشتری داشتهاند. نمیتوان انکار کرد که نه کار کردن از درون رژیم به جائی رسیده است و نه هنوز از بیرون توانستهایم دمکراسی را به ایران بیاوریم. ولی هیچ کس زمان و موعد معینی نگذاشته است. کار ما به این سادگیها نیست و شکیبائی و پابرجائی و هشیاری قابل مقایسه با عزم و توانائیهای رژیمیکه تنها در اندیشه ماندن است میخواهد. چنانکه اشاره شد ما نباید تلاش برای دگرگون کردن نظام را از درون از سوی هرکس باشد محکوم بدانیم زیرا آن هم سودمندیهای خود را دارد. هر بخش نیروهای مخالف حق دارد استراتژی خود را برگزیند.
من استراتژی مبارزه از بیرون رژیم را کارسازتر میدانم و ممکن است زمانی هم برسد که این هردو استراتژی همگرا شوند. در بیست ساله پایانی سده بیستم در بسیاری کشورها چنین روی داد و وجود ارتباطات گسترده میان عناصر مخالف از مکتبهای گوناگون به انتقال آرام قدرت کمک کرد. درستتر آن است که به هر که جز ما اندیشید به چشم خائن و بدخواه ننگریم و فضای سیاست را از غوغا و هوچیگری پاک نگهداریم. زمانهائی میرسد که انسان میباید بتواند حتا از روزنه دشمن خویش به منظره بنگرد.
ــ با سپاس از شما
آذر ماه ۱۳۸۵