محمد مشیری: گزارش مستندی تحت عنوان “رساله تحقیقات سرحدیه” نوشته میرزا جعفرخان مشیروالدوله سفیر ایران در دربار عثمانی ضمن این مقالات از نظر علاقمندان خواهد گذشت که قبل از درج آن برای روشن شدن موضوع توضیح مختصری را لازم میداند.
*****
رسالهی تحقیقات سرحدیه
یک سند تاریخی و معتبر در باره حقوق حاکمیت ایران در شط العرب (به نقل از آیندگان ۸ اردیبهشت ۱۳۴۸)
پیشگفتار
محمد مشیری
گزارش مستندی تحت عنوان “رساله تحقیقات سرحدیه” نوشته میرزا جعفرخان مشیروالدوله سفیر ایران در دربار عثمانی ضمن این مقالات از نظر علاقمندان خواهد گذشت که قبل از درج آن برای روشن شدن موضوع توضیح مختصری را لازم میداند.
تا قبل از جنگ بینالملل اول (۱۹۱۴ ـ ۱۹۱۸) ایران در مرزهای غربی فقط با مملکت عثمانی (ترکیه امروزی) همجوار بود و پس از پایان جنگ و تجزیه متصرفات عثمانی و تشکیل دولتهای جدید “عراق” و “ترکیه” ایران با کشورهای نامبرده هم مرز گردید.
چون مرز کنونی ایران با عراق عیناً مطابق تجدید حدود (ایران و عثمانی) است علیهذا برای آگاهی و اطلاع بیشتر قبلاً سوابق تاریخی مرزهای ایران و عثمانی را بررسی میکنیم (البته مورد بحث ما فعلاً مرزهای عراق خواهد بود.)
مناقشات سرحدی میان دو دولت ایران و عثمانی از زمانهای پیش همواره وجود داشت و هیچوقت بطور قطع تعیین نگردیده و در محل ترسیم و نصب علائم نشده بود. (در زمان رضاشاه کبیر طبق قراردادهای متعدد اختلاف مرزی ایران و ترکیه برطرف گردید.)
بطوریکه سفیر (شاه اسماعیل صفوی) که برای مبادله عهدنامه به اسلامبول رفته بود مینویسد:
“ترتیب حدود همان است که در زمان سابق بوده است.”
وبعد هم، هرچه عهدنامه نوشته شده امر تعیین حدود را به عهدنامه سلطان (مرادخان رابع) و عهدنامههای سابق رجوع نمودهاند و چون وجود عهدنامهای که در زمان سلطان مرادخان رابع و شاه صفی مابین دولتین منعقد شده و خط سرحدی را معین باشد، بکلی مشکوک است و از قرار معلوم فقط در این مورد نامهای از سلطان مرادخان در تاریخ شوال ۱۰۴۹(ق) به عنوان شاه صفی بوده و نامه مزبور هم از نظر اولیای دولت ایران برای تسویه امر حدود، سندیت نداشته و از این رو اختلافات مرزی پیوسته میان دو دولت وجود داشته و در عهدنامهای هم که در تاریخ ۱۱۵۹ (ه.ق) میان “نادرشاه” با “سلطان محمودخان اول” بوسیله وکیل و نماینده ایران “حسنعلیخان” و والی بغداد “احمد پاشا” مأمور عثمانی منعقد شده است، از تعیین حدود خط سرحدی را رجوع به عهدنامههای قدیمی نموده است، چنان که مینویسند:
“اساس مصالحه که در زمان سلطان مرادخان رابع واقع شده بود بدون خلل و تغییر بهمان اعتبار باقی خواهد ماند. و نیز در آن عهدنامه نوشته شده:
فصل منضمه ـ حدود و ثغوری که در عهدنامه سلطان مرادخان بوده تعیین شود، حکام سرحد از حرکاتی که منافی دوستی طرفین است، احتراض جویند.”
همچنین در عهدنامهای که به تاریخ ۱۹ ذیقعده ۱۲۳۷ (ق) میان (فتحعلیشاه) و (سلطان محمودخان ثانی) بتوسط (میرزاعلی وکیل) و (محمود رئوف پاشا) سرعسگر مأمور عثمانی در “ارزروم” بسته شده در باب تعیین حدود چنین ذکر شده:
“بسمالله الرحمن الرحیم” عهدنامهای که در تاریخ یکهزار و یکصد و پنجاه و نه در باب حدود دستور قدیمه و نیز شرائطی که در باب حجاج و تجار و رد فراری و رهائی اسرا و اقامت شخصی معین در دربار طرفین انعقاد یافته است تماماً و کاملاً بین دولتین مرعی و برقرار بوده و به ارکان آن وجهامن الوجوه خللی عارض نشده و مابین دولتین، علیتین شرائط دوستی و مقتضای الفت و محبت همیشه معمول بوده باشد…الخ”
بعد از عهدنامه اخیر تا اواخر سلطنت محمدشاه گفتگوی مهمی در امر حدود، فیمابین دولتین به ظهور نرسید تا در سال ۱۲۵۳ هجری قمری موقعی که دولت ایران در محاصره هرات و تسخیر آنجا سرگرم بود بواسطه غارت محمره (نام قبلی خرمشهر امروزی) بدست (علیرضا پاشا) در ۲۳ رجب سال ۱۲۵۴ هجری قمری و ادعای مشارالیه به ملکیت آنجا به دولت عثمانی، گفتگوی سرحدی مابین دولتین بطور بسیار جدی شروع گردید و نزدیک بود که کار بسختی منجر شود که دولتین روس و انگلیس دخالت در گفتگوی فیمابین نموده و قرار گذاردند کمیسیون مرکب از مأموران ایران و عثمانی و روس و انگلیس در “ارزنتهالروم” (امروز ارزنتهالروم را ارضروم مینامند و در ترکیه واقع شده) و دعاوی دولتین و ادعای پنج کرور خسارتی را که دولت ایران از بابت (محمره) مطالبه مینمود، تسویه نمایند.
دولت ایران برای ریاست هیئت نمایندگی ایرانی در انجمن “ارزنته الروم” سفیر کبیر ایران در دربار عثمانی را که میرزا سیدجعفرخان مشیروالدوله بود و در این تاریخ در تهران اقامت داشت معین نمود، مشیروالدوله از تهران عازم تبریز گردید ولی چون به آن شهر رسید ببستر بیماری افتاد و بیماری او طولانی شد. چون دولت ایران به حل اختلافات علاقه شدید و عجله بسیار داشت لذا (میرزا تقیخان فراهانی) را که در آن تاریخ در آذربایجان وزیر نظام بود (میرزا تقیخان همان امیرکبیر است که بعداً صدر اعظم ناصرالدینشاه شد) بجای مشیرالدوله به سمت ریاست هیئت نمایندگان ایران انتخاب و اعزام کرد و از طرف دولت عثمانی نیز (انور افندی) تعیین گردید.
در سال ۱۲۵۹ هجری قمری مأمورین دول چهارگانه که مرکب بودند از نمایندگان ایران و عثمانی مذکور در بالا و نمایندگان دولت انگلیس (کلنل ویلیامز) و (ماژر فراست) و (ربرت کرزن) و نماینده روس (کلنل دنیس) در “ارزنتهالروم” اجتماع نمودند و مذاکرات این کمیسیون در ۱۸ جلسه متجاوز از سه سال طول کشید و موافقتی در تعیین حدود میان مأمورین ایران و عثمانی حاصل نشد و عاقبت مقرر گردید، عهدنامه جدیدی منعقد شده و مدار معاملات دولتین با یکدیگر بر طبق مدلول عهدنامه باشد.
این بود که بعد از مذاکرات طولانی در تاریخ ۱۶ جمادیالثانی سال ۱۲۶۳ قمری دومین عهدنامه ارزنتهالروم مشتمل بر نه ماده بین (محمد شاه) و (سلطان عبدالحمید) توسط میرزا تقیخان امیرنظام و انور افندی منعقد گردید (مراجعه شود به مقاله همین نویسنده در مجله بررسیهای تاریخی ـ سال دوم شماره ۱) به موجب فقره نهم این عهدنامه مقرر گردیده بود که حداکثر بعد از دو ماه از تاریخ امضاء بایستی تصدیقنامهها مبادله گردد. به علت ابهام و گنگی بعضی از موارد آن، که ظاهراً نمایندگان عثمانی به عمد آنها را در متن معاهده به آن شکل داخل کرده و به همین علت هم قبل از مبادله تصدیقنامهها از پیش خود چهار فقره سئوال ترتیب داده و از سفرای انگلیس و روس جوابهائی به نفع خود حاصل نمودند و ادعا داشتند که آن توضیحات و تغییرات هم ضمیمه معاهده باشد.
*****
(به نقل از آیندگان ۹ اردیبهشت ۱۳۴۸)
حمله والی بغداد به محمره(خرمشهر)
کار مبادله تصدیقنامهها به تعویق افتاد تا آن که میرزا محمد علیخان شیرزای (خواهرزاده میرزا ابوالحسنخان ایلچی معروف) سفیر فوقالعاده ایران در پاریس، ندانسته یا به زور و یا به عمد، بدون اجازه دولت ایران به صحت آن توضیحات، که همه به نفع دولت عثمانی و قبول آنها باعث زحمت کلی ایران در آینده بود، امضاء داد و تصدیقنامه به این ترتیب در اوائل سال ۱۲۶۴(ق) اندکی قبل از فوت محمد شاه و برکنار شدن (حاجی میرزا آقاسی) از صدرات در استانبول مبادله گردید و قرار شد به موجب فقره سوم معاهده مهندسین و مأمورین دو دولت برای تعیین خطوط سرحدی از دو پایتخت حرکت کنند. هنوز مهندسین و مأمورین به این قصد حرکت نکرده بودند که محمدشاه در تاریخ شب سهشنبه شوال ۱۲۶۴(ق) فوت کرد.
دولت عثمانی با عجله تمام هیئت نمایندگی خود را به ریاست (درویش پاشا) روانه سرحد ایران کرد تا ظاهراً به معیت (میرزا جعفرخان مشیرالدوله) از طرف دولت ایران به تعیین خطوط سرحدی مشغول شوند.
مذاکرات میرزا جعفرخان مشیرالدوله، درویش پاشا، و نمایندگان روس و انگلیس و عملیات مأمورین و مهندسین در برداشتن نقشه و تعیین خطوط سرحدی حدود غربی ایران، از اوایل سال ۱۲۶۵ تا اواسط سال ۱۲۷۱ به طول انجامید.
مشیرالدوله در این مدت مرزهای غرب ایران را از مصب شط العرب تا کوه آرارات قدم به قدم طی کرده و شرح این مأموریت و کلیه وسائل و سوابق مربوط به این سرحد را با دقت و توجه خاصی در گزارش خود که به نام (رساله تحقیقات سرحدیه) نامیده، مدون کرده که عیناً به نظر خوانندگان میرسد ولی لازم است قبلاً مختصری در باره خصوصیات نویسنده رساله گفتگو کنیم.
میرزا سید جعفر حسینی (از سادات فراهانی عمومی [عموی] میرزا ابوالقاسم قائممقام ملقب به مشیرالدوله) یکی از رجالی است که از اواسط عمر فتحعلیشاه تا اواسط سلطنت ناصرالدینشاه دارای مشاغل مهم دولتی بوده و جزو پنج نفر اولین محصلینی است که به دستور عباس میرزا نایبالسلطنه در سال ۱۲۳۰ قمری برای فراگرفتن علوم جدید به انگلستان رفته و در اوائل سال ۱۲۳۵ پس از فراغت از تحصیل به تبریز برگشته و قریب سه سالونیم به آموزش علوم هندسه و صنایع مربوط به نظام و قلعهسازی و توپخانه مشغول بوده و در سال ۱۲۵۲ قمری در سال سوم سلطنت محمدشاه به القاب (خان) و مشیرالدوله ملقب و به عنوان سفارت مأمور دربار عثمانی گردید و تا اواخر سال ۱۲۵۹(ق) این سمت را داشت. در زمان سلطنت ناصرالدینشاه مأمور تجدید حدود غربی شد و مدت چند سال این مأموریت ادامه داشت. پس از عزل میرزا آقاخان صدراعظم نوری از صدارت به ریاست شورای دولتی منصوب و در غره صفر ۱۲۷۸ با دارا بودن همین سمت به عنوان سفارت فوقالعاده مأمور دربار انگلستان شد و پس از مراجعت با حفظ ریاست دارالشورای دولتی، متولی باشی آستان قدس رضوی گردید و در سال ۱۲۷۹ در همانجا وفات یافت و در دارالحفاظ مدفون گردید.
این رساله به نظر محققین و دانشمندان:
“یکی از بهترین آثاری است که از مأمورین وزارت امور خارجه باقی ولی بدبختانه تا کنون به چاپ نرسیده است.”
یک نسخه از این گزارش که مطالعه میفرمائید در آرشیو وزارت امور خارجه موجود و نسخه دیگر مربوط به این جانب است که جزو کتابها اسناد خانوادگی محفوظ مانده و نسخه دیگری هم در دانشکده ادبیات تهران وجود دارد که گویا از کتابهای مرحوم عباس اقبال بوده و برای دانشگاه خریداری شده است.
محمد مشیری
*****
بسمالله الرحمنالرحیم
رسالهی تحقیقات سرحدیه
این مختصر رسالهایست در تحقیقات سرحدیه که بنده درگاه جهان پناه جعفر حسین ملقب به مشیرالدوله در ایامی که به اتفاق مأموران دول ثلاثه عثمانیه و انگلیس و روس به حدود دولتین علیتین ایران و عثمانی مأمور بود نظر به اقتضای مأموریت خود، غور رسی کرده و متن واقع اوضاع سرحد مزبور و حق دولت علیه را به موجب قرارنامه دولتین که آخرین معاهده طرفین است به انضمام خیال اولیه دولت عثمانی که از تقریرات و تحریرات و حرکات مأموران دولت مشارالیها و سایر قرائن خارجیه که صراحتاً یا حدساً استنباط شده است یا برخی حالات و گزارشات لازمهالاختیار، به خیال این که شاید عمر فدوی به اتمام خدمت تحدید حدود وفا نکند. و این گونه توضیحات لازمه، علاوه بر روزنامهها و سواد کتب رسل و رسائل سرحدیه و نقشه که ترسیم شده است، ضرورت به هم رسانیده، به کار دین و دولت برآید، حسبالاشاره جناب جلال التماب اجل اکرم، مفتخر صدور عالم، مقنن قوانین عدل و ناظم امور بلاد و عباد، دیده بیدار حراست ملک و ملت، عقاب دقیقهبینی و صلاحاندیشی، همای سمای تفوق و بیشی، مورد تأئیدات الهی و مصدر فیوضات نامتناهی اشرف ارفع امجد صدارت پناهی ادام اله تعالی اقبال (منظور میرزا آقاخان صدراعظم نوری است) جهت مزید استحضار اولیای دولت علیه قلمی مینماید، معلوم ارباب استحضار حالات سالفه است که از عهد نادرشاه مغفور تا زمان تشریف داشتن شاه مبرور (محمد شاه قاجار) طاب ثراه در محاصره، وقوع قتل و غارت محمره ملک این دولت علیه به دست علیرضا پاشا والی سابق بغداد ابداً به خلاف اتحاد و استسلام، مشاجره و گفتگوی سرحد دولتین علیتین اسلام در میان نبود.
ولیکن آن اوقات که به علت آزادی گمرک محمره (خرمشهر فعلی) و خوش سلوکی حاکم، روزبروز گمرک بصره و آبادی آنجا مختل و این معنی بر طبع منافق علیرضا پاشا ناموافق و کل آمده، منتهز فرصت میبود و به مفاد “قول موتوا بغیظکم” رفتار مینمود، غیبت پادشاه دینپناه را از مقر خلافت برای اجرای نیت باطل خود غنیمت و بهترین وسائل فرصت شمرده علیالغفله با استعداد به محمره هجوم آورد. حاکم آنجا با جمعی از اعراب که همان ساعت دسترس بود، حرکت مذبوحی کرده به مقابله او شتافت و در پیشروی قشون دولتی که همراه علیرضاپاشا بود، تاب مقاومت نیاورده روی برتافت. اکثری از جمعیت او مقتول و قلیلی به شهر و اطراف فراری و در گوشه اختفا و انزوا متواری گردید.
ادامه دارد…..