«

»

Print this نوشته

مقایسه نامربوط / دست‌نوشته‌های سال ۱۹۸۷ / داریوش همایون

‌رهبری سازمان مجاهدین خلق، همکاری با دشمن در جنگ و مزدوری عراق را با یک مقایسه تاریخی توجیه می‌کند. رهبر مجاهدین از خیلی پیش خودش را لنین ایران می‌دانسته است. هنگامی که جنگ با عراق پیش آمد به نظر خودش شباهتش با لنین بیشتر شد.

‌ــــــــــــــــــــــــــــ

مقایسه نامربوط

رهبری سازمان مجاهدین خلق، همکاری با دشمن در جنگ و مزدوری عراق را با یک مقایسه تاریخی توجیه می‌کند. رهبر مجاهدین از خیلی پیش خودش را لنین ایران می‌دانسته است. هنگامی که جنگ با عراق پیش آمد به نظر خودش شباهتش با لنین بیشتر شد.

برای اینکه خوب به چگونگی استدلال‌ها و قیاسهای رهبری مجاهدین خلق پی ببریم بد نیست اندکی از تاریخ روسیه را در اینجا یادآوری کنیم. در جنگ اول جهانی لنین بهمراه چندتن از نزدیکانش در اروپا به حال تبعیدی می‌زیست. همکارانش در روسیه بر ضد جنگی که شکست در آن حتمی بود تبلیغ می‌کردند. ارتش آلمان بخشهای بزرگی از روسیه را در دست داشت و دستگاه حکومتی و نظامی روسیه از‌‌ همان یکی دو سال اول جنگ چنان در هم شکسته بود که توانائی جلوگیری از پیشرفت آلمان‌ها را نداشت.

ستاد ارتش آلمان برای آنکه کار روسیه را زود‌تر یکسره کند لنین را در یک واگن بسته به روسیه فرستاد. او و حزبش بر فعالیتهای ضد جنگ افزودند و همراه با احزاب و گروههای دیگر انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ را راه انداختند. اما حکومت انقلابی که به رهبری کرنسکی روی کار آمد هوادار ادامه جنگ بود. بلشویک‌ها یا حزب لنین با شعار پایان دادن به جنگ و تقسیم زمین‌ها میان دهقانان بر هواداران خود افزودند و سرانجام با کودتای ملوانان به قدرت رسیدند و با آلمان‌ها صلح کردند. در قرارداد صلح، بخشهائی از سرزمین روسیه به آلمان واگذار شد. البته بعدا آلمان در جبهه غرب شکست خورد و سراسر روسیه پس از سال‌ها جنگ داخلی زیر حکومت لنین و کمونیست‌ها قرار گرفت.

این سابقه تاریخی و به اصطلاح سناریو، فکر و ذکر رهبری مجاهدین شده است. جمهوری اسلامی برای آن‌ها حکومت کرنسکی است. جنگ ایران و عراق،‌‌ همان جنگ آلمان و روسیه است. رهبر همیشه در حجله هم که جز لنین کسی دیگری نمی‌تواند باشد.

حساب او این است که مردم ایران از جنگ خسته‌اند. جمهوری اسلامی هم دست از جنگ برنمی دارد. او با عراق می‌سازد، چنانکه لنین با آلمان‌ها ساخت. جنگ را به سود عراق پایان می‌دهد و برایران تسلط می‌یابد. اگر برای لنین همکاری با آلمان ننگ نبود برای او هم همکاری با عراق ننگ نیست. مقداری هم در باره ضرورت انقلابی و مقدس بودن هدف و بی‌اهمیت بودن وسیله برای خودش و همکارانش می‌بافد و موضوع را برای خودش توجیه می‌کند.

این یک روی قضیه است که در خیال رهبری مجاهدین وجود دارد نه در عالم واقع. اما قضیه روی دیگری هم دارد، که باز باید از تاریخ شوروی مثال آورد. به قول معروف در مثل مناقشه نیست.

هنگامی که ارتش آلمان نازی به شوروی حمله کرد، رژیم استالین در حد بالای بدنامی و نفرت عمومی بود. مردم شوروی چنان از رژیم خود بیزار بودند که در نخستین ماههای جنگ به استقبال ارتش آلمان رفتند و تنها پس از دیدن وحشیگریهای نازی‌ها بود که متوجه اشتباه خود شدند و به ندای جنگ بزرک میهنی که استالین سرداد پاسخ گفتند و با آلمان‌ها کردند آنچه را که در تاریخ با خطوط درخشان ثبت است.

در میان آن‌ها یک ژنرال ارتش شوروی بود به نام ولاسف. او با واحدهای زیر فرماندهیش به خدمت آلمان‌ها درآمد و تا پایان جنگ با ارتش شوروی جنگید. نزدیک یک میلیون روسی در صفوف ارتش او خدمت می‌کردند. پس از شکست آلمان ولاسف و سپاهیانش به متفقین غربی تسلیم شدند. اما آمریکائی‌ها و انگلیس‌ها آن‌ها را به استالین برگرداندند و بیشترشان تیرباران شدند.

رهبر مجاهدین بد نیست این دو نمونه تاریخی را پهلوی هم بگذارد و با خودش مقایسه کند. شباهت او به کدام بیشتر است، به لنین یا به ولاسف؟ وضع ایران در برابر عراق هم بیشتر به دوران تزار شباهت دارد یا دوران استالین؟ در جنگ اول آلمان برنده بود و اگر آمریکا به یاری نیامده بود فرانسه و انگلیس را هم شکست می‌داد. آیا عراق در برابر ایران از چنین برتری برخوردار است؟ یا اینکه همه قدرتش را گذاشته است که کلاه خودش را نگهدارد؟

آن هواداران مجاهدین که پیش خودشان از این خیال بافی‌ها می‌کنند بدانند که به قول مارکس که مورد احترام همه‌شان هست، تاریخ تکرار نمی‌شود و اگر تکرار شود به صورت کمدی و مسخره خواهد بود. اگر مجاهدین خلق در انتظار تکرار انقلاب ۱۹۱۷ روسیه هستند و قضایای انقلاب اسلامی و جنگ با عراق را با آن روزگار مقایسه می‌کنند می‌توانند ببینند که تاریخ برای آن‌ها به چه صورت مسخره تکرار شده است و آن‌ها را به صورت چه کاریکاتوری از حزب بلشویک لنین درآورده است.

مردم ایران از جنگ و از رژیم اسلامی بیزارند. این درست است. اما سپاهیان ایران در برابر ارتش عراق به زانو در نیامداند و در نخواهند آمد. عراق آلمان نیست و رهبر مجاهدین هم لنین نیست. او اگر خوب در آینه نگاه کند و عکسی هم از ژنرال ولاسف بدست آورد ممکن است متوجه شباهتهای روزافزونی با آن خیانت پیشه بخت برگشته بشود.

با چند هزار تفنگچی که لباسهای ارتش عراق به تن دارد و سلاحهای عراقی بدست دارند و خبرنگاران خارجی را صدا می‌کنند که از آن‌ها در شهرک ویرانه و خالی از جمعیت مهران فیلم برداری کند و بعد هم به جاده بزنند و به عراق برکردند نه انقلاب دیگری در ایران می‌توان راه انداخت و نه یک رژیم استالینی از نوع پل پتی آن در ایران برقرار کرد.

مانند انقلاب اسلامی که مجاهدین رودست خمینی را خوردند این باز هم رودست صدام حسین را خورده‌اند. تا کی آن‌ها را برای محاکمه شدن به اتهام خیانت به میهن تحویل دهند.

ــــــــــــــــــــــــ

صفحه ۱

صفحه ۲

صفحه ۳

صفحه ۴