گهگاهی که ندرتش شاید از آن یادگاری همیشگی بسازد، خیابان گذرگاهی دیگرگونه میشود: جلوهگاهِ سپهر همگانی و جایگاه مردم که حاصل جمع مردمان نیست.
***
خیابان: از گذرگاه مردمان تا جلوهگاه مردم
آرش جودکی
«معجزهای که روی خواهد داد در همین مردم است، در شما مردم. مردم! شما از آنچه هستید بهترید.»
داریوش همایون، فوریه ۲۰۰۹، پیشگفتار « پیشباز هزاره سوم»، نشر تلاش، ۲۰۰۹، ص ۸.
خیابان جای گذر است، جای رهگذر. چه سواره باشد چه پیاده. آنکه در خیابان خانه دارد هم، گاهی از خیابانی به خیابان دیگر از سر میل یا اجبار میگذرد تا در جایی دیگر پلاس کهنه بیفکند. پس هر رهگذری در پی کاری از خیابان میگذرد. برای رفتن به سر کار یا بازگشت از آن، برای خرید یا رفتن بر سر یک قرار. گاهی هم جای پرسه است و خستگی کار را از تن به در کردن و کاری نکردن جز گشتن، چرخیدن، تماشا کردن: گذرگاهی برای بیکار.
اما گهگاهی که ندرتش شاید از آن یادگاری همیشگی بسازد، خیابان گذرگاهی دیگرگونه میشود: جلوهگاهِ سپهر همگانی و جایگاه مردم که حاصل جمع مردمان نیست. چون مردمان را همان کاری که در پیاش از خیابان میگذرند و چگونگی و چرائی و ضربآهنگ گذرشان را تعیین میکند، نام و نمود میدهد. اما هنگامی که مردمان را بویه آزادی و برابری همگام میکند دیگر نام از آنچه به آن نمود میدهند میگیرند یعنی مردم. نه اینکه از خود به در شده باشند بلکه تازه به خودشان میآیند هرچند این به خودآمدگی، این نمود گذرا باشد. و این همگامی پرسه از سر بیکاری نیست، که کاری دارند که کار همیشهشان نیست. و آن اینکه از محل عمومیِ عبور و مرور که درآن هریک جدا جدا، سواره و پیاده، مسیری برای خودش دست و پا میکرد سپهری همگانی بسازند تا تعریفی دیگر از صفتِ همگانیِ آن سپهر و کیفیت حساب هر بخش آن به دست دهند. تا نشان دهند جور دیگر میشود بود، جور دیگر میشود نامید و نامیده شد، جور دیگر میشود نمایان شد و نمایندگی شد.
و پیدایش این نمود و نمایش شکافی در ساختار پیکره سیاسی و اجتماعی میاندازد. چگونگی برخورد هر حکومتی با این شکاف، طبیعت آن حکومت را آشکار میکند. به حکومتهایی که در رفتارشان با این شکاف در پی چاره جویی میروند نام رژیم دموکراتیک میدهیم، و آنهایی که علت این شکاف را به بیگانگان میبندند یا چنان وامینمایند که انگار هیچ نبوده جز اغتشاش، به هر نامی که خوانده شوند حکومتهایی هستند که پا بر سر این حقیقت میگذارند که در نهایت هر حکومتی بر مردم بنیاد گرفته است. شتاب و جنسِ گسترش و نمو این شکاف برآیندی است از گستره آنچه میخواهد دگرگون کند و خشونتی که حاکمان در کار میکنند تا تن به این دگرگونی ندهند.
جنبش سبز زایش همین شکاف بود که حکومت با گرد مرده بر آن پاشیدن و بیسلیقگی زبانی را تا آنجا پیش راندن که فتنهاش نامیدن، تلاش میکند آن را بپوشاند. پیشبینی اینکه زندگی آن از چه پیچوخمها و آوردگاههایی باید بگذرد را کسی نمیتواند به آسانی و درستی حدس بزند. همین است که این شکاف افتاده و جوانه ارجمندی که از دل آن رسته به حیات خودش ادامه میدهد. اینکه به بار بنشیند نتیجه جبری تاریخی نخواهد بود، بلکه بستگی به زورِ همان بویه آزادی و برابری دارد که از مردمان مردم میسازد و در محدوده سن آدمی این امر را در خاطرشان زنده نگاه میدارد که آنچه از آنها و برای آنها ساخته اند نه سزاوارشان است و نه شایستهشان.
۵ بهمن ۱۳۸۹، ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱