شکست محتوم، سرانجام ایدئولوژی«ولایت» و «امت» / پرویز خسروی

تشبث فریبکارانه به فرهنگ و تاریخ ملی ایرانیان و مفاهیمی هم چون «وطن» یا میهن و «ملت» و «ملی» که هیچ نسبتی با ایدئولوژی امت‌گرایانه حکومت اسلامی ندارد، در چند دهه گذشته متناسب با قدرت و ضعف حکومت به درجات متفاوت مورد سواستفاده حکومت فاسد و تا مغز استخوان ضدملی قرار گرفته است. اما آنچه از جانب آنان واقعی و اصالت داشته بر باد دادن هستی «ملت ایران» بوده است. حکام اسلامی دهه‌هاست که در اوهام خود و درسراب ساختن «امت» اسلامی یمنی ـ سوری ـ لبنانی ـ عراقی، تمامیت و یکپارچگی ارضی ایران را به گونه‌ای جدی به خطر انداخته و اکنون که بساط قدرت ضدملی خود را درخطر فروپاشی می‌بینند، رذیلانه نگران «تجزیه ایران» شده‌اند.

44شکست محتوم، سرانجام ایدئولوژی«ولایت» و «امت»

پرویز خسروی

‌ ‌

بازپس گیری «ایران» ازقدرت ضد ملی برخاسته از انقلاب اسلامی سال پنجاه وهفت

آیت‌الله خمینی در بی‌خبری محض از تاریخ ملی ایران، به عبث کوشید «مملکت امام زمان» را جایگزین «ایرانشهر» نام کهن سرزمین ملت تاریخی ایران کند.

بیش از چهاردهه پیش، «انقلاب اسلامی»، در تاریخ ملت ایران درپی یک شورش کور، موجودِ ناقص‌الخلقه‌ای به نام بی‌معنای «جمهوری اسلامی» خلق کرد. «ولی» این موجودِ ناقص‌الخلقه که در دشمنی با تاریخ ملی ایران و ملیت ایرانی بی‌محابا داد سخن می‌داد، در تلاش برای زنده نگاه داشتن این موجودِ ناقص‌الخلقه که هر روز بیشتر به قیافه هیولایی سخت وحشتناک در می‌آمد، کوشش کرد، توسط گروهی ملا و تعدادی غیرملا که خود از معلمان ایدئولوژیک «انقلاب اسلامی» بودند، در شرایط هیجان‌های کور کننده، هویت و شناسنامه‌ای جعلی برای آن صادرکند. دامن توهم تدوین‌کنندگان هویت و شناسنامه برای موجود ناقص‌الخلقه انقلاب اسلامی در«ایران‌زمین» تا به آن‌جا گسترده شد که «رهبر فقیه» آن در اوهام خود واقعیت کهن سال «ملت» ایران را انکار کرد، آیت‌الله خمینی در همان روزهای آغازین غلبه و چیرگی بر کشور تاریخی ایران، تلاش کرد، حتی نام ایران را از آن بستاند.

بیش از چهار دهه پیش خمینی در بی‌خبری محض از تاریخ ایران درباره ملیت ایرانی گفت: “اسلام با ملیت مخالف است. معنی ملیت این است که ما ملت را می‌خواهیم، ملیت را می‌خواهیم، و اسلام را نمی‌خواهیم.”

 فرهنگ ملی برآمده از مردمان و اقوامی که طی سده‌های دراز، در عین کثرت و رنگارنگی، با وحدت خود در صورت ملت و ملیت ایرانی در سرزمینی پهناور به نام «ایرانشهر» پدیدار گشت، همواره دژ تسخیرناپذیر ایرانیان در برابر بیگانگان و اشغالگران بوده است. ایرانیان در تاریخ طولانی و پُر فراز و نشیب خود هرگاه با اشغال و شکست نظامی مواجه شدند، در برابر همه طوفان‌های ویرانگر ایران‌زمین، به یاری فرهنگ دیرپای خود موفق به پایداری شدند.

 در نبردی پنهان و آشکار و در مسیری سخت خونبار، چند دهه تلاش برای انکار «ملیت» ایرانی و جایگزینی ایدئولوژی «امت» در برابر تاریخ و فرهنگ ملی ایرانیان با خمینی تا خامنه‌ای بی‌نتیجه ماند. در این چهاردهه پیکارِ نابرابر، مدون کنندگان ایدئولوژی «ولایت» و «امت» با هدر دادن ثروت بیکران ملت ایران از دستگاه روحانیت تا اصحاب اهل «تفکر» و «عرفان» و «اخلاق» و مدعی «فلسفه اسلامی» تا جیره‌خواران بیشمار آنان در دانشگاه‌ها و سایر نهادهای حکومتی جزبه بن‌بست، ره به‌جایی نبردند و با وجود مکمل سرکوب و خودکامگی بی‌رحمانه، امروز درهمه عرصه‌ها شکست خورده‌اند. امروز نشانه‌هایی از صورت آخرین نبرد، با حضور یکپارچه دختران و پسران جوانِ خانواده‌های سراسر ایران و به پشتوانه قدرت وحدت ملی همه ایرانیان، از پیر و جوان، برای پس گرفتن «ایران» از ایران ستیزان «امت» گرای بی‌وطن پس از چهاردهه، دیده می‌شود تا حکومتی را که محتسبان خود را حتی تا پستوی هرخانه‌ای گسیل کرده بود به تسلیم کامل وا دارد. جنبش ملی ایران، پس از چهار دهه نبرد سهمگین در صورت‌های گوناگون با حکومت اسلامی، یکبار دیگر اراده خود را یکپارچه در سراسر ایران با «سلاح» پایداری ملی در برابر سلاح‌های جنگی گزمگان حکومت اسلامی به نمایش گذاشته است.

قدرت اراده ملت ایرانیان برای بازپس‌گیری «ایران» آن چنان پُر زور می‌نماید که آشکارا قافیه تنگ آمده است؛ درچنین شرایطی حکومت به قصد ایجاد اخلال و تفرقه در جنبش واحد ملی می کوشد با روایت رذیلانه خود از اعتبار شخصیت‌ها ی سیاسی ـ فرهنگی بی‌شرمانه بهره‌گیری کند.

یکی از این آخرین نمونه‌ها، تلاش فریبکارانه سایت بی‌وطن “تسنیم” می‌باشد که عاری از هرگونه توانایی ذهنی است، این نهاد مزدوران قدرت ضدملی حاکم، به‌قصد منحرف کردن جنبش ملی ایرانیان، به تحریف رذیلانه مواضع نظری ـ سیاسی داریوش همایون، اندیشمند بزرگ و میهن‌دوست معاصر ایران پرداخت و تلاش کرد از اعتبار سخن او در زمان و مکان دیگری، ایرانیان را از خطر«تجزیه ایران» در بزنگاه شکست محتوم و فروپاشی حکومت اسلامی به وحشت اندازد. به حتم کسانی به آن سایت کودن، «تسنیم»، رسانده‌اند که به‌شخصیت نامدار عرصه سیاست مدرن ایران، داریوش همایون، متشبث شود.

داریوش همایون سیاستمدار فقید و وفادار به تداوم و گسترش دستآوردهای جنبش مشروطیت در دوره پهلوی، که گام برداشتن در آن شاهراه را تنها راه پیشرفت و ترقی و سعادت ایرانیان می‌دانست، دیگر دهه‌هاست که برای مردمان فرهیخته ایران شناخته شده است، امروز نسل‌های جوان پس از وقوع «انقلاب اسلامی» نقش و جایگاه و شان شامخ او درعرصه سیاست تاریخ معاصر ایران و حتی لحظه به لحظه تحولات امروز کشور را به خوبی می‌شناسند و تنها مزدوران کر و کور از جنس قلم زنان مزدور و کودن «تسنیم» توان دید و فهم آن را ندارند.

تشبث فریبکارانه به فرهنگ و تاریخ ملی ایرانیان و مفاهیمی هم چون «وطن» یا میهن و «ملت» و «ملی» که هیچ نسبتی با ایدئولوژی امت‌گرایانه حکومت اسلامی ندارد، در چند دهه گذشته متناسب با قدرت و ضعف حکومت به درجات متفاوت مورد سواستفاده حکومت فاسد و تا مغز استخوان ضدملی قرار گرفته است. اما آنچه از جانب آنان واقعی و اصالت داشته بر باد دادن هستی «ملت ایران» بوده است. حکام اسلامی دهه‌هاست که در اوهام خود و درسراب ساختن «امت» اسلامی یمنی ـ سوری ـ لبنانی ـ عراقی، تمامیت و یکپارچگی ارضی ایران را به گونه‌ای جدی به خطر انداخته و اکنون که بساط قدرت ضدملی خود را درخطر فروپاشی می‌بینند، رذیلانه نگران «تجزیه ایران» شده‌اند.

فاجعه ویرانگر انقلاب اسلامی، که بسیار درباره آن سخن گفته و نوشته شده است، ناباورانه در شرایطی در ایران رخ داد که آثار پیروزی جنبش درخشان مشروطیت، که در اساس حقوق‌مدار و در امتداد پیشرفت و ترقی، لاجرم در پی تاسیس تدریجی آزادی‌های جدید بود، به سرعت نمایان می‌شد، آن حادثه شوم در شرایطی در ایران به وقوع پیوست که پس از چند دهه سخت دشوار، یک بار دیگر چرخ تحولات نوین ایران در امتداد دستاوردهای دوره بی‌نظیر رضاشاه بزرگ در راه ترقی و پیشرفت اقتصادی اجتماعی و فرهنگی به حرکت در آمده بود؛ از این رو هنوز هم پس از چهار دهه، چرایی آن حادثه فاجعه‌بار که منجر به شکست سیاسی انقلاب مشروطه شد، برای هر آن کس که اندک آشنایی با تاریخ جدید معاصر ایران داشته باشد، شگفت‌انگیز و به سختی قابل فهم است.

 پیشتازان و مروجان به اصطلاح «فکر» و «نظر» انقلاب اسلامی ملغمه و ترکیبی بود از چپ و توده‌ای و روشنفکر انقلابی دینی و غیر دینی که به واقع بیرون از زمان و مکان و در اوهام و دنیای هپروتی خود سیر می‌کردند، مهم‌ترین وجه اشتراک این روشنفکران چپ و انقلابی به واقع تهی از دانش و خرد که در حرف و عمل درصف اتحاد با سپاه رنگارنگ و سراسرجهل آیت‌الله خمینی از شریعتی تا «موتلفه اسلامی» قرار گرفته بودند، دریک نکته خلاصه می‌شد و آن بی‌وطنی دو سر آن لشکر جهل بود که یکی برجهان وطنی روشنفکری چپ اصرار و تاکید داشت و دیگری برشیپور احیای «امت اسلامی» در سرزمین تاریخی ملت کهن سال ایران می‌دمید.