«

»

Print this نوشته

…مذهب و حکومت / داریوش همایون

بحث از مذهب و جای مذهب در جامعه و سیاست، آزادانه و دور از بیم کشته شدن یا تهمت و تکفیر، شاید برای نخستین‌بار در چند صد ساله گذشته ایران امکان‌پذیر شده است. به مدد انقلاب و جمهوری اسلامی، ایرانیان توانسته‌اند با نگاهی تازه به مذهب بنگرند. مذهب دیگر نماز و روزه و عزاداری و روضه‌خوانی و سفره انداختن و زیارت نیست زمینه ناپیدایی نیست که زندگی بر روی آن، و کم و بیش بر‌کنار از آن، جریان داشته باشد. مذهب فرمانروایی آخوند نیز هست، و سر‌نیزه پاسدار و زندان حاکم شرع و حد و قصاص و شکنجه و تیر باران به اختیار. مذهب بازار سیاه نیز هست و قاچاق و روسپیگری رسمی و تجاوز به خردسالان و رشوه و معاملات مشکوک.

‌ ‌

D-Homayoun

رابطه اسلام با ملیت ایرانی؛ و جامعه مذهبی با جامعه مدنی؛ و حکومت شرع با حکومت ملی، و ولایت و حاکمیت فقیه با حاکمیت مردم در سیزده سده گذشته همیشه یک جای مرکزی در ایران داشته است و از انقلاب اسلامی ١٣۵۷ اهمیتی بیش از پیش بدست آورده است. این موضوعی است بسیار بنیادی‌تر از آنکه با برداشت‌های شاعرانه و رمانتیک یا مصلحت‌اندیشی‌های روزانه یا مخالف کورکورانه بتوان سرسری از آن گذشت، یا آن را ندیده گرفت. چنانکه در چهار [چهل] سال گذشته نشان داده شده است، مرگ و زندگی ایرانیان به عنوان یک ملت در گرو این مساله‌ای است که دست از گریبان ایران برنخواهد داشت.

 ‌ ‌

بحث از مذهب و جای مذهب در جامعه و سیاست، آزادانه و دور از بیم کشته شدن یا تهمت و تکفیر، شاید برای نخستین‌بار در چند صد ساله گذشته ایران امکان‌پذیر شده است. به مدد انقلاب و جمهوری اسلامی، ایرانیان توانسته‌اند با نگاهی تازه به مذهب بنگرند. مذهب دیگر نماز و روزه و عزاداری و روضه‌خوانی و سفره انداختن و زیارت نیست زمینه ناپیدایی نیست که زندگی بر روی آن، و کم و بیش بر‌کنار از آن، جریان داشته باشد. مذهب فرمانروایی آخوند نیز هست، و سر‌نیزه پاسدار و زندان حاکم شرع و حد و قصاص و شکنجه و تیر باران به اختیار. مذهب بازار سیاه نیز هست و قاچاق و روسپیگری رسمی و تجاوز به خردسالان و رشوه و معاملات مشکوک. مذهب حکومت شده است و قانون و ماشین سرکوبی و شبکه فساد. مذهب خود زندگی شده است و از خصوصی تا عمومی را در بر می‌گیرد و اجازه نمی‌دهد کسی به اختیار خود نفس بکشد. هر چه هم بگویند اسلام واقعی یا راستین چیز دیگر است، نسل کنونی ایرانیان که چهره مذهب را به روشنی در حکومت و جامعه و زندگی ندیده بود ــ زیرا پنجاه سالی در یک فضای غیر مذهبی شونده زیسته بود ــ امروز مذهب را در این صورت‌ها می‌بیند. خود اینکه حکومت اسلامی امکان‌پذیر شده است، ثابت می‌کند که مذهب همه اینها نیز هست.

 ‌ ‌

با مذهب می‌باید روبرو شد و آن را به ارزیابی و بررسی گذاشت. ایرانیان این توانایی را سرانجام به بهای سنگین یافته‌اند. از این پس می‌توان مذهب را نیز مانند همه امور بشری در قلمرو استدلال و پژوهش و تحلیل قرار داد. بی‌ترس و ملاحظه باید مذهب را از حالت “تابو”‌وار آن بیرون آورد. آنها که تکفیر می‌کنند و به آتش دوزخ بیم می‌دهند (ما این آتش را بر روی زمین آزموده‌ایم و می‌آزماییم) و آنها که تهمت غربزدگی و دوری از ارزش‌های اصیل فرهنگی و آنچه آمیزه اسلامی ـ ایرانی می‌نامند، می‌زنند (در جمهوری اسلامی بسیاری از ارزش‌های اصیل فرهنگی تحقق یافته‌اند و همه این “ارزش‌ها” شایسته نگهداری نیستند) و آنها که به نام مصلحت اندیشی می‌کوشند تسلط آخوندها را بر روحیه و سیاست‌های ایرانیان پاینده سازند (ما دست آنها را در انقلاب خوانده‌ایم) نمی‌توانند جلوی بحث آزاد و بی‌پرده درباره مذهب را بگیرند. این مذهب است که پیوسته خود را بر بحث ــ چنانکه بر زندگی و سرنوشت ایرانیان ــ تحمیل می‌کند.

***

 ما به آنجا رسیده‌ایم که مسئله اسلام را در جامعه ایرانی در چشم‌انداز واقعی‌اش بررسی کنیم، که در اعتقاد به “خدای معطر و مهربان” یا سیرو سلوک در فرهنگ اسلامی ـ ایرانی، نیست. هیچ کس نباید وارد درون افراد شود و رابطه فرد و خدای او را برایش تعیین کند. برای ما آنچه در بحث اسلام و جامعه مطرح است این است که ما به عنوان ایرانی آیا می‌توانیم نقشی برای رهبران مذهبی (معلوم نیست از اصطلاح “روحانیت” چه قصدی داریم؟) در اداره جامعه و حکومت قائل باشیم؟ موضوع این است که ما چه هستیم ــ اول ایرانی هستیم، بعد مسلمان (شیعه یا سنی) و زرتشتی و کلیمی و مسیحی و بهائی و هرچیز دیگر، یا اول شیعه هستیم و به نام شیعه ایرانی عملا هیچ ایرانی دیگر را قبول نداریم؟ موضوع مهم‌تر این است که اول انسان هستیم یا مقلد و دنباله‌رو مرجع تقلید و مجتهد و فقیه؟ گرفتاری اینجاست و اینجا بوده است.

 

نقل از: نگاه از بیرون بخش سوم / مذهب و حکومت