تجربه نشان داده است، کاهش حضور مردم در انتخابات و خانهنشینی آنان، تا کنون نه سودی به حال مردم داشته و نه به حال تحریم کنندگان مخالف. نه اتفاق تازهای در جهت بهبود اوضاع افتاده است و نه به سستتر شدن بند استبداد و غارتگری و سرکوب انجامیده است، بلکه بر عکس همواره اوضاع روبه وخامت بیشتری گذاشته است. تنها سود احتمالی به نفع تبعیدیان پس از خانهنشینی مردم، جریتر شدن صف دشمنان ایران و مبلغان و مشوقان حمله نظامی به کشور بوده است. آنها چه این نتیجه را بخواهند و یا نخواهند، چه آشکار بگویند و چه پنهان کنند، در مسئولیت و عواقب آن دست دارند.
حضور در انتخابات، قوام جنبش مدنی و ژرفتر شدن شکاف درون حکومت
فرخنده مدرس
به موازات بالا رفتن درجۀ ایستادگی کاندیداهای طرفدار حقوق مردم و با صراحت زبان بیشتر آنان در اشاره به ریشۀ مشکلات ایران و موانع اصلی حل آنها و با روشنگری در بارۀ سرچشمههای ناهنجاری، بیعدالتی، زورگویی و سرکوب، انتخابات دور دوازدهم ریاست جمهوری هر روز مردم و به ویژه جوانان بیشتری را به خود جلب میکند. فضای انتخاباتی گرمتر میشود و گرمای آن به روانهای بیشتری میرسد. هرچند آن نشاط و شور گردهمآییهای خیابانی هنوز چندان به چشم نمیخورد، اما کار تبلیغات، گردهمآییها و سخنرانیها سازمانیافتهتر به نظر میرسد. چهرههای جوانی، که به هنگام جنبش سبز در عنفوان نوجوانی خود بسر میبردند و برای پا گذاشتن به میدان باید هنوز چند سالی سپری میشد، در گردهمآییها و ستادهای انتخاباتی اصلاحطلبان و در حمایت از روحانی و جهانگیری، حضور دارند و حامل همان پیامها و مطالبات جنبشها و حرکتهای پیش از خود هستند. فریاد رفع حصر و آزادی رهبران جنبش سبز و آزادی زندانیان سیاسی، با همان استواری، در فضای سالنها و تجمعات انتخاباتی پیچیده است و پیام و یادگار میرحسین موسوی ـ «دروغ ممنوع» ـ همه جا به چشم میخورد. در شبکههای آگورایی اینترنتی در سطح گستردهای اخبار و تبادل نظر و بحث و جدال بر سر انتخابات و کاندیداها جریان دارد. همه چیز نشان از این دارد که روح امید رفته رفته جان میگیرد. به رغم همۀ ابهامات و دلنگرانیها از نیرنگهایی در کار انتخابات و یا گذاشتن سنگهای بزرگ در برابر تحقق خواستها و مطالبات مردم بعد از آن، اما بوی خستگی ناپذیری مردم ایران و جریان اصلی سیاسی آن بار دیگر مشامها را انباشته است.
در این میان البته نیروهای تخریب و ممانعت از درون بخشی از رژیم و همچنین جریان تحریم از سوی برخی دستهها و گروههای تحریم از میان مخالفین، و هر دو همسوی یکدیگر، همۀ توان خود را گرد کردهاند تا هر چه بیشتر بر میزان شرکت مردم در این انتخابات در جهت کاهش تأثیر گذارند.
اقدام علیه رأی مردم و در جهت تخریب امید آنان از تأثیر آرای خویش، از انتخابات ۷۲ و گزینش سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری آغاز گشت و تا کنون همچنان ادامه داشته است. لیست اقدامات و سنگاندازیهای رهبر نظام و حواشی وی، یعنی کانونها و محافل مختلف امنیتی، سپاهی در برابر تحقق و اجرای همه جانبۀ برنامههای برگزیدگان مردم دراز و سیاه است؛ وقوع قتلهای زنجیرهای، سرکوب جنبش دوم خرداد و سرکوب خونین جنبش دانشجویی، همراه با تدارکات ماجراجویانۀ نظامی و ایجاد بحران اتمی و فراهم کردن زمینۀ سالها تحریمهای کمرشکن علیه کشور، تا دفاع «با بصیرت» از کاندیدای متقلب خود در انتخابات ۸۸ و سرکوب جنبش سبز و دستور به حبس خانگی کاندیداهای منتخب و مورد علاقۀ مردم، انداختن ایران به دامن دشمنی جهانی علیه کشور و کشاندن آن به لب پرتگاه حملۀ نظامی و… اما هیچ یک از این اقدامات، مانع از آن نگردید که مردم، به رغم این همه دلیل موجه برای ناامیدی و خانهنشینی، در اولین فرصت انتخاباتی، با مطالبهای روشن، در صدر همه حل بحران اتمی و دورکردن خطر حملۀ نظامی به ایران، به پای صندوقهای رأی نروند و به اتفاق با رأی بالایی از حسن روحانی حمایت نکنند، که با قصد و برنامۀ حل این بحران از طریق مذاکره پا به میدان گذاشته و مورد حمایت محکم مردم بود. این مهم به رغم همۀ مشکلات و موانع به انجام رسید و اهمیت تاریخی آن، یعنی رفع خطر حمله به ایران و همچنین باز شدن روزنههای تجدید نظرهای اساسی در سیاست و استراتژی حکومت اسلامی در مناسبات بینالمللی، به نام روحانی و دولت وی ثبت گردید، البته همراه با آتش خشمی در دل مخالفین وی چه در درون و چه بیرون رژیم.
آنچه در این دور انتخابات به سیاست تخریب افزوده شده طرح ممانعت است. در کنار ایجاد مانع و بستن کانالهای ارتباطی و بعضاً دستگیریها و اعمال فشار بر برخی شخصیتهای صاحب نام و ممانعت از پخش تصویر و سخنان آنان و جلوگیری از سخنرانی برخی دیگر از چهرههایی که حضور و سخنانشان بر بالا بردن روحیه و امید مؤثر است، اینبار سخن از اعزام نیروی ممانعت و زدن رأی مردم برای حضور در انتخابات نیز در میان است. چنان که به عنوان نمونه، در یکی از گردهمآییهای سپاه، یکی از ایدئولوگهای سپاه پاسداران در سخنرانی خود، که اخیراً در رسانههای اینترنتی پخش شد، بسیجیان را برای رفتن به میدان و زدن رأی مردم در حمایت از روحانی تشویق و به آنان به تلقین میگفت که: اگر نیروی مدافع شرکت در انتخابات به نفع حسن روحانی موفق شود، «ریشه شماها را خواهد کند.» البته این بر عهدۀ خودِ بدنۀ سپاه و بسیج است که قضاوت کند که حقیقتاً چه کسانی و کدام نهادها در جامعه به «ریشهکنی» خوگرفتهاند؟ چه کسانی هستند که سالهاست زیر چشم و بدستشان حقوق مردم پایمال، زبانها دوخته، میراث و منابع ملی به تاراج برده و به نام نیروی نظامی ملتی که باید حامی امنیت مرزهای کشورش باشد، دامن این ملت را به جنایتهای ماجراجویانه در منطقه آلودهاند؟ کدام جریان در سرکوب و خشونت علیه مردم و در به بازی گرفتن احساس انسانی و عواطف ایمانی و تحریک حس ترس و نفرت و پراکندن دروغ و دشمنی هیچ مرز اخلاقی و انسانی مانعشان نیست؟ از این سخنان آیا آهنگ تحقیر منزلت و پایین بردن سطح فرهنگی نیروهای «خودی» و بسیجیان و سپاهیان توسط فرماندهان به گوششان نمیرسد؟ آیا نمیبینند که در نگاه سران و فرماندهان، بدنه سپاه و بسیج جز تودهای بیشکل و عوامی آمادۀ افسونخوردگی نیست که هر گاه نفع سران حکم کند و رودررویی با مردم لازم باشد، میتوان عواطفشان را دستکاری و «مهندسی» کرد و احساساتشان را تحریک؟ و این بر عهدۀ خود این بدنه و پیکره است که نشان دهد تا کجا تاب چنین تحقیر و توهینهایی را دارد.
چنین به اصطلاح چارهجویی و روشهایی که نشانۀ استعداد فرماندهان سپاه و نیروهای امنیتی در عبرت نگرفتن است، تا کنون بدون تأثیری بر اراده و عزم مردم، تنها به بیاعتبارتر شدن و از نظر پایگاه اجتماعی فرتوتتر و به بیعزتی کلِ دستگاه سپاه و نیروهای بسیج و انزوای روزافزون آن در بدنۀ جامعه انجامیده است.
البته درد بیاعتباری و بیعزتی تنها شامل حال جناح رهبری و حواشی و بازوی نظامی ـ امنیتی آن نمیشود، بلکه آفتیست که دامن نیروهای تحریم در میان مخالفین نظام را نیز گرفته است. آنچه این نیروها را تا کنون فرتوتتر و بیاعتبارتر کرده و میکند، ناتوانی در پاسخ به یک پرسش اساسی و گرفتاری آنان در یک تناقض ست.
تجربه نشان داده است، کاهش حضور مردم در انتخابات و خانهنشینی آنان، تا کنون نه سودی به حال مردم داشته و نه به حال تحریم کنندگان مخالف. نه اتفاق تازهای در جهت بهبود اوضاع افتاده است و نه به سستتر شدن بند استبداد و غارتگری و سرکوب انجامیده است، بلکه بر عکس همواره اوضاع روبه وخامت بیشتری گذاشته است. تنها سود احتمالی به نفع تبعیدیان پس از خانهنشینی مردم، جریتر شدن صف دشمنان ایران و مبلغان و مشوقان حمله نظامی به کشور بوده است. آنها چه این نتیجه را بخواهند و یا نخواهند، چه آشکار بگویند و چه پنهان کنند، در مسئولیت و عواقب آن دست دارند.
اما نیروهای تحریم، حتا اگر چشم صداقت و انصاف را برهر دستاورد دیگر شرکت گستردۀ مردم و جوانان کشور در انتخابات بربندند، این واقعیت را نمیتوانند از برابر چشمان بینا دور دارند که حضور فعال مردم، هر جا فرصتی بدور از خشونت پیش آمده و دستهای سرکوب به هر انگیزهای، از جمله در انتخابات بسته بوده است، تا کجا این حضور به تعمیق جنبش اجتماعی، فعالیت گستردهتر و قوام جنبش مدنی و ژرفتر شدن شکاف درون حکومت یاری رسانده و جامعۀ فعال ایرانی را به درجات بالاتری از آگاهی و بلوغ سیاسی فرارویانده است. ما در اینجا از برخی گشایشهای فضای اجتماعی برای فعالیتهای فرهنگی، هنری، علمی در دورههای تفوق دولتهای اصلاح طلب سخن نمیگوییم که تا کجا فرصتی برای رشد خلاقیتها و دستاوردهای بزررگ هموطنانمان در این حوزههای اجتماعی در ایران و نمودار ساختن چهره واقعی ملت ایران فراهم کرده و چگونه تصویر شایسته و سربلندی را به مردم ایران بازگردانده است و حمایت اخلاقی افکار عمومی جهان را از مردم ایران جلب کرده است. پرسش این است که کدام شرایط و کدام فضای سیاسی مردم ایران و جامعۀ ایرانی را در مسیر اهداف آرمانهایش در راه چارهاندیشیهای فراستبار و زمینهسازی فرهنگی و تعمیق آگاهی و آمادگی برای تأمین آزادی، برقراری مناسبات انسانی، تجدید نظر در مناسبات جهانی مبتنی بر صلح و مسالمت پیش برده است؟ شرایط و فضایی با حضور نهادها و شخصیتهای برگزیده به رأی مردم و در پرتو ایستادگی چهرههای آن در حفظ حقوق مردم و منافع کشور یا در زیر سایه و سلطۀ قوۀ قاهرۀ رهبری، ابراز وجود بیتعرض نهادهای انتصابی و سرکوبگر نظام اسلامی و همسو با منویات وی و حواشی او؟
روانهای مسئول و بیدار نمیتوانند، و سر آن ندارند که در ضعف اخلاقی جبهه تحریم مخالفان رژیم اسلامی و در ناتوانی آنان در پاسخ به این پرسشها انباز شوند. آنها نمیتوانند در تفاوت بزرگ میان زشتترین دورۀ تاریخ حکومت اسلامی و بالاترین درجۀ توهین به ملت ایران در هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد را با چهارسالۀ ریاست جمهوری حسن روحانی نظر نکنند و نسبت به اهمیت این تفاوت به حال کشور و ملت ایران بیاعتنا مانده و با توصیه به تحریم انتخابات و فراخوان عدم حمایت از کاندیداهای اصلاحطلبان و حسن روحانی جاده را برای تکرار دورۀ احمدینژاد، بدست مانندهای او، چون قالیباف، این سردار مهاجم چماقدار و زمینخوار و یا ابراهیم رئیسی آن قاضی بیدادگر بر آن هموار کنند.