من هر وقت شعر سعدی را به خاطر میآورم سعدی را مقدم میبینم و هر زمان از غزل و حافظ یاد میکنم حافظ را برتر مییابم و اگر بخواهم از عوالم قلبی خودم نسبت به این دو رادمرد تعبیری نزدیک به حقیقت بکنم میگویم یکی مقام پدر دارد و دیگری مانند استاد است و بر سبیل تشبیه سعدی دریا است و حافظ کوه است. کوه را با دریا از چه رو میتوان سنجید؟
سعدی و حافظ*
محمدعلی فروغی
چندی پیش از یکی از اهل ذوق بنام جماعتی از سران با وجد و حال به اینجانب نامهای رسید مشعر بر این که در بارۀ مراتب فضلی و ادبی شیخ سعدی و خواجه حافظ میان ما اختلاف افتاده که کدام یک برتری دارد. از تو توقع داریم رفع اختلاف کنی.
اینجانب خود را برای این حکمیت صالح نمیدانستم ولیکن چون بیجواب گذاشتن آن سؤال هم روا نبود در کمال اختصار و ایجاز پاسخی نگاشتم که اینک تقدیم مجلۀ آموزش و پرورش میکنم:
پس از عنوان معذرت میخواهم که چون مقصود از سئوال را بدرستی درنیافتم ناچارم در جواب بهتفصیل بپردازم.
اگر سئوال از مراتب علمی و فضلی شیخ و خواجه است جواب اینست که وسیلۀ کافی به دست نیست تا بدانیم کدام اعلم و افضل بوده، زیرا آثار این دو بزرگوار آثار علمی و ادبی به معنی اصطلاحی نیست که میزان فضایل آنها را معلوم کند. بعضی قرائن و علائم دلالت دارد بر این که خواجه حافظ مدرس بوده و مجلس درس و بحث داشته است. در شمارش هم افادات علمی و حکمتی بیشتر دیده میشود و از آثار شیخ سعدی چنین برمیآید که بیشتر جنبۀ زهد و قدس و موعظه و ارشاد داشته است، در هر صورت هیچ یک از این دو از جهت علم و فضایل منظور نظر نیستند. منظور فصاحت و بلاغت و لطف سخن آنهاست. البته بدون مایۀ فضل و علم نادر اتفاق میافتد که گوینده سخنش دلنشین شود و مورد توجه صاحب نظران گردد. اما شعر، خاصه غزل، محل اظهار فضیلت نیست بلکه وسیلۀ ابراز احساسات و عواطف است و اگر کسی در غزل بخواهد فضل فروشی کند کلامش بیمزه و به قول معروف آخوندی میشود و مزیت بزرگ این هر دو سخنگوی بی نظیر اینست که در سخنشان هیچگونه تظاهر پدیدار نیست و عالیترین افکار را که البته جز از خزینۀ خاطر دانشمند بروز نمیکند به عبارتی ادا کردهاند که فرسنگها از فضل فروشی دور است.
اما اگر سئوال اینست که کدام یک در سخنسرایی بالاترند حق اینست که این هم جوابش مشکل است. شک نیست که آثار شیخ سعدی از حیث کمیت و تنوع بسی بیش از خواجه است. شیخ گذشته از شعر در نثر هم در درجۀ اول است و کتاب گلستان داغ دل هر گوینده است و از خواجه نثری باقی نمانده است در شعر هم که نظر کنیم خواجه فقط غزل سروده است و قصاید و مثنویاتش کماً و کیفاً چندان اهمیتی ندارد. اما شیخ، بوستانش از شاهکارهای بینظیر دنیاست. قصایدش هم هر چند به سبک عنصری و انوری و امثال آنها نیست و به این جهت از نظر بعضی چندان وقع ندارد حق اینست که نفیسترین آثار ادبی است و همین که مقلد کسی نشده مزیت است. غزلهای شیخ هم در فصاحت و سلاست و روانی و شیرینی چنان است که هیچ گوینده به پایۀ او نمیرسد. مقداراً هم بیش از غزلهای خواجه است. پس اگر این ملاحظات را در نظر بگیریم مقام شیخ سعدی بالاتر میشود، خاصه این که زماناً هم بر خواجه مقدم است و البته خواجه حافظ از او اقتباس و استفاده بسیار کرده و این فقره از اشعارش پیداست و در این که سعدی بزرگترین استاد سخن است و کلام در دست او مانند موم بوده که به هر شکل میخواسته در میآورده است حرفی نیست. به علاوه نه در موعظه کسی به گرد شیخ میرسد نه در بیان احوال عشق. در زبان فارسی هیچ کس عشق را مانند شیخ سعدی درک نکرده و به بیان نیاورده است. راست است که خواجه میفرمایند: «جناب عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است» و باز میفرماید: «طفیل هستی عشقند آدمی و پری» و باز میفرماید: «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق» اما عشقی که این مقام دارد بیانش را شیخ سعدی کرده است و اگر بخواهیم درین زمینه قلم فرسایی کنم نامه مبدل به کتاب میشود عاقبت هم از عهده برنخواهم آمد که مکنون خاطر خود را برسانم و باید امر را به هوشمندی و قوۀ تعمق خواننده وابگذارم.
اما در کلام خواجه حافظ هم مزایایی هست که منحصر به خود اوست؛ وسعت ذهنش، بلندی نظرش، شرح صدرش، علو همتش، بزرگی روحش، مضامین و معانی بلندش، حکمت و عرفان دلپسندش، تسلی بخشیش، امیدوار سازیش، لطافت و عذوبت بیانش، حسن مناسبتی که در صنعت بیتکلف به خرج میدهد… به فرمودۀ شیخ سعدی: «محامد تو چه گویم که ماورای صفاتی.»
بالاخره اگر آقایان نصیحت مرا قابل استماع میدانند اینست که لازم نیست در غزلسرایی در مقام محاکمه میان سعدی و حافظ برآیند زیرا اگر انصاف باشد حکم نمیتوان کرد. باید هر دو را مغتنم شمرد و خواند و از عمر تمتع برگرفت. در بعضی احوال و برای بعضی ذوقها سعدی مقدم است و برای بعضی حافظ. اما من هر وقت شعر سعدی را به خاطر میآورم سعدی را مقدم میبینم و هر زمان از غزل و حافظ یاد میکنم حافظ را برتر مییابم و اگر بخواهم از عوالم قلبی خودم نسبت به این دو رادمرد تعبیری نزدیک به حقیقت بکنم میگویم یکی مقام پدر دارد و دیگری مانند استاد است و بر سبیل تشبیه سعدی دریا است و حافظ کوه است. کوه را با دریا از چه رو میتوان سنجید؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*نقل از مجلۀ آموزش و پرورش شمارۀ دوم سال دهم (اردیبهشت ۱۳۱۹)
منبع مقالات فروغی