«

»

Print this نوشته

معنای حضور داریوش همایون در حزب مشروطه ایران / فرخنده مدرس

داریوش همایون با هدف تأسیس حزبی با مبانی فکری لیبرال دمکراسی برای جامعه ایرا ن آن هم در خانواده سیاسی که فرهنگ حزبی و تشکل‌گرائی چندان سابقه‌ای در آن نداشت، میدان عمل و فرصتی تازه آفرید.

معنای حضور داریوش همایون در حزب مشروطه ایران

فرخنده مدرس

هموطنانم با درود

با سپاس از اینکه خواستید در این شرایط سخت ما در کنارتان باشیم. اما از ما نخواهید به رسم و سنت، سخن را با تسلیت آغاز کنیم. چون زبان ما در باره داریوش همایون به تسلیت نمی‌گردد. ما به یک معنا هیچ باوری به اینکه ایشان دیگر در میان ما و در کنار ما نیست نداریم. تلاش که امروز من در اینجا در جمع شما به نمایندگی دست درکارانش سخن می‌گویم، هستی خود را با انگیزه و آرزوی خدمت‌گزاری به فکر و اندیشه در حوزة سیاست گذاشت، خیلی زود با اندیشه‌های داریوش همایون گره‌ای ناگسستنی خورد. افکار و اندیشه‌هائی که یکبار در توصیفشان، با وام گیری از ادبیات گذشته‌امان گفتم که مانیفست پنجاه سال آینده ایران است. به معنای راهنمای عمل ما در دستیابی به آزادی به حقوق برابر انسان‌ها و افتادن ایران به راه ترقی و توسعه ایست که جهان پیشرفته تجربه می‌کند و خواهد کرد.

ما در اینجا گرد آمده‌ایم، که هفت دهه حضور و خدمات داریوش همایون را گرامی داریم. گرامی داشتن حضور و خدمات اجتماعی چنین شخصیتی تنها می‌تواند با درک مضمون و اهمیت این خدمات معنا داشته باشد و آنچه که ما به عنوان پیروان و ادامه دهندگان راه ایشان می‌خواهیم با آن دستاورد‌ها انجام دهیم. آقای همایون و زندگی اجتماعی ایشان را می‌توان در حوزه‌های مختلف مورد بررسی قرار داد. اما من اجازه می‌خواهم در اینجا تنها در باره معنای حضور ایشان در حزب شما صحبت کنم.

دوستان همه در عمل دیده و تصدیق می‌کنند که ما یعنی دست درکاران تلاش همواره هستی شما، مواضع شما و عمل شما را به مثابه یک سازمان سیاسی جدی گرفته و زیر نظر داشته‌ایم. ما هرگز نسبت به حزب شما بی‌اعتنا نبودیم و نمی‌توانستیم باشیم. در بارة شما و در بارة آنچه که در افکار و اندیشه‌های آقای همایون در مورد شما می‌گذشت، برخوردی بسیار فعال و از سر مسئولیت داشتیم و نمی‌توانستیم نداشته باشیم. زیرا ما می‌دانستیم و خیلی زود به این مسئله پی‌برده بودیم که آقای همایون شخصیت سیاسی متفکری هستند که به آنچه که می‌گویند و می‌نویسند، در عمل نیز بسیار پایبندند. و خودشان در عملی ساختن آنچه فکر می‌کنند و پایه‌گزاری نهادهائی که برای تحقق عملی افکارشان لازم است گام برمی‌دارند. ما در تجربه‌های پیشین ایشان دقیق شده و دریافته بودیم که آقای همایون در حوزه‌های عملی جدیدی که وارد می‌شوند، اولاً پشتوانه نظری غنی دارند و ثانیاً می‌دانند که چه می‌خواهند و با آن عمل می‌خواهند چه تأثیری بر پیرامون خود و بر روی جامعه بگذارند. به عنوان نمونه به تاریخ پایه گزاری آیندگان نگاه کنید، به سخنانی که امروز از دهان و زبان بهترین و صاحب‌نام‌ترین روزنامه‌نگاران میهنمان در باره این روزنامه و در بارة نقش و تأثیر آن در جامعه مطبوعات شنیده می‌شوند، دقت کنید. بعد نظرات آقای همایون در باره نقش روزنامه‌نگاری در ایران که در عمل وظائف عظیم سازمان‌های سیاسی و مدنی را دهه‌های طولانی است که به دوش می‌کشد را قبل از تأسیس آیندگان و همچنین بعد از آن نیز بخوانید، به عنوان نمونه مقاله «صد سال از روزنامه‌نگاری به سیاست… بخش پنجم کتاب پیشباز هزاره سوم» را، بعد خواهید فهمید که چرا و با کدام هدف این روزنامه توسط آقای همایون تأسیس شد و چرا و چگونه آیندگان از مضمون عمیق فکری و تأثیرگزاری فرهنگی غنی‌تر و ماندگارتری برخوردار شد. درست است که روزنامه آیندگان نماند، آن را از میان بردند و نابود کردند، اما آیا توانستند تأثیر آنچه که با فکر بنا شده بود از میان ببرند؟ خیر! امروز فرهیختگان ما متوجه آن پایه‌های فکری شده و آن را به زبان می‌آورند. از مکتب روزنامه‌نگاری و از مکتب آیندگان سخن می‌گویند که در حوزة روزنامه نگاری بوجود آمده و امروز شاگردان و پیروان بسیاری دارد. جالب است که بدانید یکی از دانشمندان و محققان تاریخ اندیشه سیاسی در ایران که یکی از بزرگ‌ترین فرزانگان روزگار ماست، گفته است که بسیاری از خدمات به حوزة اندیشة سیاسی ما در عمل و بدست سیاستگران صاحب اندیشه صورت گرفته است. به نظر من آقای همایون نیز در زمرة چنین سیاستگرانی قرار دارند.

من، برخلاف خیلی‌های دیگر، در باره حوزة دیگر زندگی اجتماعی آقای همایون یعنی حوزه فعالیت تشکیلاتی و حزبی هم همین طور فکر می‌کنم. در این میدانِ فعالیت‌های ایشان هم اگر ژرف‌تر نگاه کنیم، می‌بینیم که دستاوردهای نظری و مبانی فکری بسیار غنی و پر اهمیتی بدست داده‌اند. ایشان میراث گرانبهائی را در این حوزه نیز از خود بجا گذاشته‌اند.

اگر چه شاید نه همه شما اما تعدادی در میان شما هستند که به خاطر دارند، چند سال پیش در همین شهر برمن و به مناسبت دهمین سال پایه‌گزاری حزب در جمع شما به عنوان سخنران میهمان حضور داشتم. در آن زمان این سنت پسندیده‌ای که طبق آن کسانی را از بیرون از خانواده سیاسی خود یعنی طرفداران نظام پادشاهی و بیرون از حزب به گردهمائی‌های رسمی خود فرا می‌خوانید را ستودم و تشویق کردم. همچنین در آن روز به صورت معترضه گفتم که چرا تا کنون این میهمانان سخنران شما در فرصتی که فراهم کرده‌ و می‌کنید در باره خود شما و حزب شما صحبت نمی‌کنند. چرا هر کس که می‌آید در بلندگوئی که در اختیارش قرار می‌گیرد، به همه چیز می‌پردازد به مسائل روز به مباحثی که مورد جدال نیروهای سیاسی دیگر است می‌پردازد و نظرات خود را تبلیغ می‌کند و می‌رود! چرا در باره حزب شما سخنی و ارزیابی نمی‌دهد، چرا اصلاً نظرش را در باره اینکه ضرورت وجودی شما چیست نمی‌گوید، چرا نمی‌پرسد که این تشکل برچه پایه و با چه هدفی بوجود آمده است. آن روز، برخلاف رفتاری که میهمانان سخنران جلسات پیشین شما داشتند، من عزم کردم که در آنجا و در فرصتی که داده بودید، با خود شما و در بارة خودتان صحبت کنم و کردم. و ارزیابی خود را تا آن لحظه از حزب شما بیان داشتم. اگر خاطرتان باشد، متن آن سخنان حتماً در آرشیو‌هایتان موجود است، به آن مراجعه کنید، حتماً تصدیق خواهید کرد، که در آن سخنان این نکته را ستودم که حزبی و سازمانی سیاسی را بنا کرده‌ و متشکل شده‌اید. در آنجا بر روی مسئله اهمیت و ضرورت استقلال سیاسی حزبی به عنوان یک نهاد و مستقل از افراد تکیه کردم. چون افراد می‌آیند و می‌روند اما یک حزب سیاسی باید ماندگار باشد. مثلاً ببینید در همین کشور در حزب سوسیال دمکرات آلمان چه شخصیت‌های برجسته‌ای آمده و رفته‌اند، اما این حزب مانده است و چیزی نزدیک به دو سده تاریخ دارد.

البته در آن زمان نگاه من بیشتر به شما و تشکل شما و به پروسه‌ای بود که به مثابه یک حزب سیاسی جدی و مستقل باید طی می‌کردید. کمتر به معنا و عمق عملی که آقای همایون در زمینة تأسیس سازمان و حزب شما در پیش گرفته بودند، توجه داشتم. اما طی این سال‌ها، پس از پیگیری و توجه عمیق‌تر و دنبال کردن جدال‌ها و بحث‌های درونی که شما داشتید و ایشان یکی از سرچشمه‌های زلال آن بودند، و خاصه پس از انتشار کتاب اخیر ایشان که شامل مجموعه سخنرانی‌های ایشان است، متوجه شدم که تأسیس حزب نیز میدان و فرصتی برای عمل اجتماعی مهم و با مضمون دیگری برای ایشان بوده است که در آن طی چالش‌های اجتناب ناپذیر و در عمل مهم‌ترین اصول و مبانی و نظریه را در باره چگونگی و مشخصات یک حزب دمکرات و کارآمد اندیشیده و تدوین کرده‌اند.

خانم ژینوس همایون خواهر ایشان در انتهای گزارش کوتاه خود در باره چگونگی و علت درگذشت آقای همایون، جمله بسیار زیبا و با معنا و ژرف آورده‌اند که در باره آقای همایون به نظر من نیز بسیار درست است. ایشان در آنجا نوشته‌اند:

 «داریوش همایون…. به جای نشستن در انتظار فرصت و امکان، با دلاوری فرصت‌ها را برای خود و دیگران می‌آفرید.»

این جمله خانم ژینوس همایون به تعبیری دیگر،‌‌ همان جملة معروف خود آقای همایون است. ایشان همواره در پاسخ کسانی که انتظار داشتند ایشان را تنها در حوزة صرف روشنفکری و نویسندگی ببینند، می‌گفتند که «در عمل و برای عمل است که می‌اندیشند.»

به نظر من داریوش همایون با هدف تأسیس حزبی با مبانی فکری لیبرال دمکراسی برای جامعه ایرا ن آن هم در خانواده سیاسی که فرهنگ حزبی و تشکل‌گرائی چندان سابقه‌ای در آن نداشت، میدان عمل و فرصتی تازه آفرید.

شما به عنوان اعضا و هواداران حزب مشروطه ایران سالیان ممتدی نه تنها این فرصت را داشتید که پا به پای شکل‌گیری این نظرات و افکار در عمل گام بردارید، بلکه آقای همایون با همه مقام ارجمند و والای خود همه گونه تسهیلات را برای شما فراهم کردند، تا با این افکار درگیر شده و آن‌ها را در عمیق‌ترین سطح ممکن دریابید. شما که بسیاریتان در این مراسم، از اعضا و هواداران حزب مشروطه ایران هستید و این امتیاز و این اقبال را داشتید که آقای همایون در صدر رهبری و رایزنیتان بنشینند، برای درک عمیق‌تر این گفته، خوب است که به سرگذشت حزب خود بازگردید و آن را در پیوند با آنچه که آقای همایون در بارة یک حزب کارآمد و واقعی گفته‌اند و نوشته‌اند، دوباره بررسی کنید. کار سختی نیست ماده آماده است و در دسترس همگان. در کنار آثار دیگر آقای همایون، بیش از همه کتاب «مشروطه نوین ـ نوآوری‌ها و پیکار‌ها» مجموعه ایست که نشان می‌دهد؛ از تقریباً دو دهه پیش که پایه «سازمان مشروطه خواهان ایران» گذاشته شد و درطی این پانزده سالی که این سازمان نام حزب را برخود نهاد، آقای همایون چگونه در بیان و در برخورد به مسائل روز و آنچه که باید در دستور کار حزب شما قرار می‌گرفت و همچنین با به چالش کشیدن روحیه‌های افراد حزبی و پیکار با افکار نادرست در میان جنبش سیاسی و به طور خاص در میان طرفداران نظام پادشاهی، در عمل اصول و مبانی نظری یک حزب لیبرال دمکرات را که برای ایران مناسب است، و این مبانی با روح امروز و آینده ایران پیوند شگفت انگیزی دارد، یا بهتر بگویم قابل تحقق برای آن کشور و سراسر در خدمت آینده آنست، را بیان کرده‌اند.

اما پس از این گفته و بلافاصله باید تکیه کنم؛ باید به این نکته توجه‌اتان را جلب کنم که اولاً تبیین نظری اصول و مبانی با تحقق عملی آن‌ها هنوز فاصله دارد و یکی نیست، ثانیاً وقتی ما در بارة اصول و مبانی نظری و فکری که تدوین و منتشر شده و در دسترس همگان قرار گرفته‌اند، صحبت می‌کنیم، معنی‌اش آنست که این اصول و مبانی به سرمایه و دستاورد همگانی بدل شده و می‌تواند سرمشق، الگو و راهنمای عمل همگان قرار گیرد. همه کس می‌تواند از این سرچشمه بنوشد و سیراب شود و آن را بکار بندد. چه کسی موفق‌تر خواهد بود؟ بی‌تردید آن کس و کسانی که به این مبانی و اصول مسلط‌تر بوده و آن‌ها را بهتر و عمیق‌تر فهمیده باشند.

باز هم از شما سپاسگزارم.

سخنرانی در مراسم یادبود داریوش همایون به دعوت شاخه برمن حزب مشروطه ایران

یکشنبه ۶ فوریه ۲۰۱۱