«

»

Print this نوشته

داریوش همایون از نگاه فرخنده مدرس در گفتگو با حسین مهری از رادیو صدای ایران

farkhondeh

داریوش همایون از نگاه فرخنده مدرس در گفتگو با حسین مهری از رادیو صدای ایران

  • حسین مهری: سرکار خانم مدرس صبح شما بخیر

فرخنده مدرس: شب شما هم بخیر آقای مهری عزیز

  • حسین مهری: متشکرم از اینکه پذیرفتید در این گفتگو شرکت کنید. بار اولی که با شما صحبت کردم، در حال و هوایی نبودید که بتوانم درباره داریوش با شما صحبت کنم.

فرخنده مدرس: بله، در هر حال امیدوارم که امروز بتوانم. من بر خلاف ظاهر و برخلاف پرسش‌های گاهی اوقات بسیار سخت و گستاخانه، انسانی هستم بسیار عاطفی وقتی دل می‌بندم به کسی، به هر حال این عواطف گاهی اوقات وجودم را تسخیر می‌کند  در مورد آقای داریوش همایون، شما خودتان بارها به این نکته اشاره کرده‌اید. این دلبستگی و پیوند آنقدر عمیق است که امیدوارم بتوانم امروز بر احساساتم مسلط باشم.

  • حسین مهری: خانم فرخنده مدرس، با آقای داریوش همایون همفکر و همگرایش بودید؟ چون تا آنجایی که می‌دانم، در دورانی که شما در ایران بودید، در جناح چپ فعالیت می‌کردید.

فرخنده مدرس: بله، ما از خانواده چپ می‌آییم، اندیشه‌ها و گرایش‌های چپ داشتیم، در انقلاب اسلامی بعنوان نیروهای کاملاً جوان، دانشجویان جوان شرکت داشتیم. به هر حال، یک گرایش اساسی مهمی در من و همسرم وجود داشت که این مسئله باعث شد و شاید نقش بسیار اساسی داشت در آشنایی و پیوند جدانشدنی ما و آقای همایون. و آن مسئله ایران بود. مسئله عشق به ایران که البته این روحیه عمومی آن جامعه است. این عشقی که به این سرزمین در دل همه‌ی ما نهفته است و در هر صورت انکارناپذیر است. ما با همین گرایش و با همین بحث‌ها با آقای همایون آشنا شدیم. نقطه آشنایی ما با ایشان هم از همین زاویه بود. به همین دلیل و چون همین گرایش در هر دو سو بسیار بسیار قوی بود این پیوند ناگسستنی و روزبروز این پیوند ابعاد گسترده‌تری پیدا کرد، شعاع‌های بیشتری پیدا کرد، عمق بیشتری پیدا کرد و گسست ناپذیرتر شد. به این عبارت باید بگویم حقیقتاً اگر گرایش سیاسی صرف را کنار بگذاریم، در مبانی فکری، اعتقاد به دمکراسی، حقوق بشر و بالا‌تر از همه این‌ها ــ چون همه اینها در رابطه با آن سرزمین و آب خاک معنا پیدا می‌کند ــ برای هر دوی ما، هم آقای همایون و هم تلاش، همه این ارزش‌ها در خدمت به ایران معنا پیدا می‌کرد و از این نظر می‌توانم بدرستی بگویم که ما همفکر بودیم.

  • حسین مهری: خانم فرخنده مدرس، شما سال‌ها بود که با داریوش همایون همفکری داشتید و در زمینه انتشار آثار ایشان پیشگام بودید و همچنین همفکران و نزدیکان فکری ایشان. بفرمایید داریوش همایون را چگونه شناختید؟ یعنی می‌خواهم از شما خواهش کنم که برای شنوندگان‌ ما شخصیت او را به علت نزدیکی فکری‌ای که با هم داشتید، تشریح بفرمایید.

فرخنده مدرس: البته بسـیار کار مشکلی است. به این جهت که آقای همایون شخصیت بسیار برجسته‌ای هستند. در حوزه‌های مختلف، از کاراکتر شخصی گرفته تا اندیشه و افکار. افکار به معنی بنیان‌های ارزشی تا گرایش‌های سیاسی. و در هر زمینه از این‌ها می‌شود مدت‌های طولانی درباره آقای همایون صحبت کرد. ولی اگر بخواهم حوزه فکری را که الان شمه‌ای از آن را خدمتتان عرض کردم و اگر مسئله اولویت‌ها و ارزش‌هایی را که آقای همایون نسبت به آنها اعتقاد داشتند،  کنار بگذارم و بیشتر تکیه بکنم بر روی شخصیت و کاراکتر فردی ایشان، در درجه اول باید بگویم که ایشان یک جنتلمن به تمام معنا بود. با رفتاری فاخر، با روشی فاخر، انسانیتی بسیار عمیق و بیش از همه انسانی بسیار بسیار وفادار و اصولی. در همه چیز آقای همایون انسان وفاداری بودند. بسیار انسان با پرنسیپی بودند. براحتی هر روز به رنگی در نمی‌آمدند. روی اصولش پافشاری می‌کردند و وفادار به انسان‌ها بودند. برای انسان‌ها از هر نظری ارزش قائل بودند. جدیشان می‌گرفتند ایرانی‌ها را بسیار دوست داشتند. ملت ایران را دوست داشتند، ایران را بسیار دوست می‌داشتند. به این سرزمین چون عشق می‌ورزیدند، هرگونه استعداد مثبتی را در آن، هرچقدر کوچک، جدی می‌گرفتند و در خدمت آن سرزمین می‌دیدند و برایش احترام قائل بودند.

در این چند روزه، با تعداد بسیاری از افراد، در حوزه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی، از فعالین سیاسی و از چهره‌های سیاسی که سال‌ها عمرشان را در این راه گذاشته‌اند، نویسنده، شاعر، جوان و پیر صحبت کردم، همه بدون استثناء یک واژه را در مورد آقای همایون بکار بردند، اینکه درگذشت ایشان ضایعه بسیار بسیار بزرگی بود. اما یک تعبیر و توصیف بسیار زیبایی را یکی از همکاران جوان تلاش آقای پاینده شنیدم، ایشان از طرفداران سرسخت و اراداتمندان آقای همایون هستند، او در حالیکه بغض بسیار سختی در گلو داشت گفت: می‌دانید خانم مدرس، آقای همایون یک integre Person بود. گفتم که توضیح بدهید یعنی چه؟ گفت ایشان می‌توانست اندیشه‌ها و افکار درست را تشخیص بدهد و integre بکند. به این عبارت که برای پیدا کردن چنین توانایی و استعدادهایی شما یک پیش شرط‌های کاراکتری لازم دارید. اول باید برای انسان‌ها ارزش قائل باشید؛ باید وسعت دید داشته باشید؛ تنگی نظر نداشته باشید؛ بلد باشید که به انسان‌ها گوش فرا دهید. خیلی از ما‌ها قادر نیستیم گوش بدهیم. فقط حرف‌های خودمان را می‌زنیم و حرف‌های خودمان را گوش می‌دهیم و حرف‌های خودمان را می‌خوانیم. ایشان افکار و اندیشه‌ها و سخنان دیگران را جدی می‌گرفتند، می‌خواندند و گوش می‌دادند و با هوشیاری تمام گوش می‌دادند. و چون از دانش بسیار قوی برخوردار بودند، انسان تجربه آموخته‌ای بودند و حوادث بسیاری را تجربه کرده و بسیار خوانده بودند، فرهنگ دیده بودند، قدرت تشخیص سریع درست از نادرست را داشتند و اگر سخنی را درست تشخیص می‌دادند، هیچ تنگ نظری‌ نداشته و آن سخن درست را سعی می‌کردند بازگو و بیان بکنند و در بستر عمومی پیش ببرند. و به این ترتیب سخن درست در جریان عمومی انتگره می‌شد و مورد پذیرش قرار می‌گرفت. چون شخصیت ایشان شخصیتی بود که دیگران قبولش داشتند. بنده اگر خیلی حرف‌ها هم بزنم که درست هم باشد، از من ممکن است جنبش سیاسی و جامعه فرهنگی نپذیرد. ولی همین حرف را اگر آقای همایون می‌زدند، چون آتوریته داشتند، چون integre Prson  بودند جامعه آنرا می‌پذیرفت و پیش می‌برد. از این نظر، واقعیت این است که جای ایشان بسیار بسیار خالی است. و آن ضایعه‌ای که همه از آن اسم بردند واقعیت پیدا می‌کند.

  • حسین مهری: خانم مدرس، بفرمایید که شما اطلاع دارید که سبب ضایعه فوت ایشان چه بوده؟

فرخنده مدرس: تا وقتی که نوشته خانم ژینوس همایون، خواهر ایشان، به دست ما نرسیده بود ما روایت‌های بسیاری را شنیدیم. و دیدیم که هر کسی بنا بر تعبیر و احساس خودش چیزی را به این واقعه اضافه و کم می‌کند. من خودم خیلی اجتناب داشتم، با توجه به اینکه، دوستان و آشنایان همه از رابطه ما با آقای همایون اطلاع داشتند، از ما می‌پرسیدند و فکر می‌کردند که ما باید از واقعه اطلاع داشته باشیم. ولی متأسفانه با اینکه می‌دانستیم ایشان در بیمارستان هستند، ولی نمی‌دانستیم علتش چیست. اما اکنون با نوشته خانم همایون واقعه روشن شد. منتها، یک نکته‌ای را اینجا باید توضیح بدهم که باز هم بازتاب و تصویری است از نقش آقای همایون در میان جامعه ایرانی. ببینید اصولاً اینطوری است، وقتی که یک شخصیتی عمومی باشد و متعلق به یک مجموعه‌ای باشد، حساسیت افکار عمومی نسبت به او بالاست. هرچند مرگ امری بسیار خصوصی است اما در مورد ایشان اگر اطلاعات دقیقی از یک کانال مطمئنی از سوی اعضای خانواده انتشار پیدا می‌کرد  ــ که ما اکنون از خانم ژینوس همایون اطلاع پیدا کرده‌ایم، و سپاسگزاریم که این کار را کردند ــ شایعه و گفته‌های مختلفی گفته نمی‌شد. بخاطر اینکه افکار عمومی نسبت به ایشان در درجه بسیار بالایی حساس بود. خاصیت افکار عمومی این است، وقتی اطلاعات درستی وجود نداشته باشد از خودش اطلاعات می‌سازد. و چون آقای همایون شخصیتی مثبت و محترم و دوست داشتنی بودند، بنابراین به صورت افسانه یا اسطوره در می‌آید. یا به قول آلمانی‌ها Legende می‌شود. اسطوره سرایی و افسانه سرایی می‌شود و با واقعیت فاصله زیادی دارد. و این خود نشاندهنده شخصیت مثبت خود آقای همایون است. مورد احترام بودن ایشان را می‌رساند. اما ما باید انسان‌های واقع‌گرایی باشیم و حقیقت را همیشه آنطور که هست ببینیم و پایبندش باشیم.

من از خانم ژینوس همایون بسیار سپاسگزارم که این اقدام را انجام دادند و اطلاعات دقیق در مورد درگذشت ایشان که بسیار ناگهانی بود، و شاید سخت باشد صحبت کردن در این مورد، ولی شایسته آقای همایون بود. این را هم توضیح خواهم داد که چرا شایسته آقای همایون بود.

  • حسین مهری: ایشان چه اطلاعی دادند؟

فرخنده مدرس: نوشته ایشان روی سایت تلاش هست. ایشان نوشته‌اند که روز چهارشنبه در حالی که آقای همایون برای آوردن کتابی به زیرزمین منزلشان رفته بودند، تعادلشان را نتوانسته‌اند حفظ بکنند و زمین خورده و دچار شکستگی استخوان پا شده‌اند. به بیمارستان انتقال پیدا کرده‌اند، البته هوشیار بودند. و یک جراحی روی پای ایشان صورت گرفت و چند روزی ایشان را به کومای مصنوعی برده‌اند ـ البته اطلاعاتی هستند که ایشان تلفنی به من گفتند ــ عمل جراحی موفقیت آمیز بوده ولی به دلیل آمبلی ریه مجدداً به کومای طبیعی رفتند، و اینطور که معلوم است، آقای همایون اصلاً مایل نبودند که به کومای مصنوعی برده شوند و با دستگاه زنده نگه داشته بشوند. ایشان تابع طبیعت بودند قانون طبیعت را قبول داشتند، و به هر صورت وقتی که به کومای طبیعی فرو رفتند، دیگر بیدار نشدند و جمعه ساعت ۱۱ شب به وقت اروپای مرکزی با ما بدرود گفتند. آقای شاپور همایون، برادر کوچکترشان بالای سرشان حضور داشتند.

  • حسین مهری: البته من این نوشته و خبر را قبلا در رادیو برای شنوندگان‌مان خوانده بودم، اما خواستم بار دیگر شما نیز آنرا بیان نمائید. اما خانم مدرس عزیز، آقای همایون یک بار نوشتند که با نوشتن و سخن گفتن و عمل کردن با دقت و وسواس می‌کوشم به تغییر فرهنگ سیاسی ایران و به ارتقاء بخشیدن سطح گفتمان سیاسی و ایجاد یک حزب سیاسی واقعی یاری بدهم. تنها از این دنیا وقت می‌خواهم. برای چنین آرمان شریفی باید از خود فرا‌تر رفت. بعد از خواندن این عبارت از شادروان همایون، می‌خواستم از شما بپرسم، همایون چه می‌خواست؟ دقیقاً چه «ایرانی» می‌خواست؟

فرخنده مدرس: آقای همایون در جاهای مختلف دیگری هم گفته‌اند که چه «ایرانی» را می‌خواستند. ایرانی را می‌خواستند که برابری بکند با بهترین نمونه‌های امروز جهان. مناسباتی که در پیشرفته‌ترین بخش‌های جهان حاکم است، در ایران هم حاکم بشود. که اگر بخواهیم خلاصه بکنیم، در یک عبارت، یعنی ایرانی به عنوان انسان حق انسانی خودش را داشته باشد و از برابری حقوقی برخوردار باشد؛ از آزادی برخوردار باشد؛ بتواند در سرنوشت خود و در سرنوشت میهن خودش نقش تعیین کننده و نهایی را داشته باشد. از حاکمیت خودش برخوردار باشد؛ از استعداد‌ها و ثروت‌های خودش در پیشبرد آن مملکت بتواند ‌‌نهایت بهره‌برداری را بکند. از فرصت‌هایی که برایش پیش می‌آیند و پیش آمده‌اند و همواره وجود داشته‌اند، و متأسفانه باز با ارزیابی آقای همایون بسیار اوقات بر علیه خودش استفاده کرده، بتواند این فرصت‌ها را به نفع خودش و به نفع آیندگان خودش بهره ببرد. این‌ها مجموعه آرزوهای آقای همایون بود برای ایرانی که عمیقاً دوست داشت.

  • حسین مهری: بفرمایید که در ارتباط با دگرگونی‌هایی که مرتب در تلاطم‌های سیاسی در ایران رخ داده، چگونه آقای همایون اندیشه می‌کردند؟

فرخنده مدرس: البته کتاب بعدی ایشان را ما در دست انتشار داریم. همیشه چاپ کتاب‌هایشان به این صورت بود که ــ کتاب‌هایی را که ما چاپ کردیم ــ متن کتاب را ایشان تنظیم می‌کردند، و در یک پروسه رفت و آمد متعدد، تصحیح می‌شد؛ اضافه می‌شد؛ کم می‌شد و در آخر چاپ می‌شد. اکنون هم مجموعه مصاحبه‌هایشان را در حال تنظیم داشتیم. و آخرین‌ ایمیلی هم که از ایشان بدستمان رسید، یکشنبه قبل از آن چهارشنبه‌ای بود که آن اتفاق افتاد. ایشان وعده داده بودند که ظرف یکی دو روز آینده بخشی دیگر از این مصاحبه‌ها را برای ما خواهند فرستاد. همینجا ذکر کنم که این کتاب همچنین شامل بخش‌های زیادی از مصاحبه‌هایی است که شما با ایشان انجام دادید. و اینجا هم ذکر بکنم که شما یعنی آقای حسین مهری یکی از پایدار‌ترین افرادی بودید که در کنار آقای همایون در اشاعه افکار و اندیشه‌های ایشان نقش بسیار بسیار مهمی داشتید. و در این کتاب آینده، با اجازه شما بخش‌های زیادی از آن مصاحبه‌ها که در دسترس ما و در دسترس شما هستند، خواهد آمد. سیر این مصاحبه‌ها عموماً در بستر جریان تحولات ایران است. بخش بزرگی از آن. به عبارتی، در بستر جنبش سبز است.

آقای همایون از سال‌ها منتظر چنین واقعه‌ای بودند و تحولات فکریی که در جامعه ایرانی که پس از انقلاب اسلامی آغاز شده بود، این سیر تحولی را می‌دیدند. جنبش سبز را و تسلط یابی گفتمان لیبرال دمکراسی در ایران را. و خیلی زود و سریع این ظرفیت را در برآمد جنبش سبز مشاهده کردند و روی آن انگشت گذاشتند و شروع کردند در حول آن کار نظری کردن.

واقعیت این است که وقتی صحبت از آقای همایون به عنوان اندیشه‌پرداز در حوزه سیاست می‌کنیم، همانطور که شما در‌‌ همین قطعه خواندید انسانی بودند که در عمل سیاسی؛ در تجربه و سیاست روز و همزمان و بطور موازی می‌اندیشیدند و اندیشه تولید می‌کردند.

ما بسیاری از سرآمدان جامعه‌مان را می‌شناسیم در حوزه اندیشه، که می‌نشینند کتاب می‌نویسند، مقالات متعددی می‌نویسند راجع به یک سری ارزش‌هایی که اندیشمندان گذشته راجع به آن بحث کرده‌اند. آنان نیز در مجردات و ذیل این بحث‌ها بحث می‌کنند. آقای همایون این سبک و روش را نداشتند. آقای همایون، به قول خودشان، در عمل می‌اندیشیدند و برای عمل بود که می‌اندیشیدند. اندیشه آقای همایون بر مبنای واقعیت، حرکت روز و تجربه‌های روز و برای آینده بود. این ویژگی استثنایی بود که آقای همایون داشت. ما اگر بخواهیم سرآمدان فعالین اجتماعی و کسانی که دل مشغولی‌شان اساساً با مسائل اجتماعی و خیر عمومی، مسائل مردم، لایه‌ بندی بکنیم و اگر از یک فعال سیاسی که می‌رود رأی‌اش را می‌اندازد در صندوق و اگر تظاهراتی است و می‌رود به خیابان، و از همانجا شروع کنیم و بیائیم بالا، آقای همایون از‌‌ همان ابتدا جزو تعداد انگشت شماری هستند که در بالا‌ترین حوزه فعالیت اجتماعی قرار داشتند. اندیشه‌پرداز، متفکر و سیاستمدار بودند.  و آقای همایون، همه این‌ها را با هم داشتند. ما اندیشه‌پرداز داریم، محقق تاریخ داریم، نظریه‌پرداز تاریخ داریم، فلیسوف داریم… همه این‌ها را ما داریم. ولی این مجموعه در آقای همایون به دلیل اینکه با سیاست روز درگیر بودند، جمع بود. به این دلیل که دانش عمیقی داشتند، تجربه آموخته بودند؛ حوادث بین‌المللی مختلفی را دنبال کرده بودند؛ ولی همه این‌ها را بلافاصله با جریان‌ها و حوادث روز ایران، می‌توانستند همراه با هم در یک ظرف جمع آوری بکنند و نتیجه گیری کنند و نظریه جدیدی را ارائه کنند.

یکی از نظریه‌پردازان بسیار مهم جنبش سبز، به اعتقاد من و به اعتقاد خیلی از افراد دیگر، آقای همایون بودند. همانطور که جریان جنبش سبز برآمد کرد و پیش می‌آمد، آقای همایون نظریه‌های خودشان را ارائه می‌کردند. در رابطه با رواداری در این جنبش و بیرون آمدن از لاک خودی و غیر خودی؛ مسئله تغییر فلسفه حکومت بجای سرنگونی؛… این‌ها بحث‌های بسیار و نظریه‌های عمیقی است که پشتوانه صد‌ها سال را دارد. در اروپا، در آمریکا. آقای همایون این دانش عمیق سیاسی را به مثابه آینه‌ای می‌کردند که تصویر حوادث روز را در این آینه می‌دیدند و می‌توانستند جایگاه آن حوادث را تعیین بکنند که کجای آن مثبت است و باید ادامه پیدا بکند و چگونه باید تقویت بشود و اگر انحرافی هست چگونه باید با آن مقابله بشود. این ویژگی‌ها از آقای همایون یک شخصیت استثنایی در حوزة سرآمدی ایران ایجاد می‌کرد. و از این نظر حقیقتاً باید دوباره گفت: ضایعة بزرگی است و جای ایشان را سخت بتوان پر کرد. ایشان معتقد بودند که در سیاست هیچ چیزی نیست که نشود جایگزینش کرد. ولی ما الآن در این لحظه کنونی در یک شخصیت، در آن واحد همه این‌ها را متأسفم که بگویم نداریم.

حسین شریعتمداری با آن ادبیات بسیار زننده‌اش، یک چیزی را درست تشخیص داد. به قول نوشته‌ای که دوستداران آقای همایون از ایران فرستاده‌اند: حقیقتاً باید به جنبش سبز تسلیت گفت بابت این خسران.

  • حسین مهری: خانم مدرس، شـما دو سال پیش هشـتادمین سال زندگی داریوش همایون را با کمک دوسـتانش در آلمان برپا کردید. من فیلم این مجلس را دیدم که بسیار طولانی است و چند تن از شخصیت‌ها در آن سخن می‌گویند. آخر سر خود آقای همایون. در یک جایی آقای همایون یک نکته‌ای می‌گویند که به نظرم باید با زبان شما باز‌تر بشود. و آن اینکه می‌گفتند: من در عرصه روبرو در جناح روبرویی‌ام (جناح چپ) دو تا من می‌شناسم، که منِ من هستند. یکی مهدی خانبابا تهرانی است و دیگری بهزاد کریمی. منظورشان چه بوده؟

فرخنده مدرس: البته آنجا اضافه می‌کنند: بابک امیرخسروی، حشمت رئیسی… این‌ها «من»‌های آقای همایون بودند در جناح مخالف. البته با اینکه خودشان در آنجا شاید این مسئله را به زبان نیاوردند، ولی یکی از دلایل توجه ویژه ایشان به این افراد، از جمله باور این افراد به ایران بود. این افراد در جناح مخالف آقای همایون، که جناح چپ بود، به ایران با تمام وجود عشق می‌ورزند و از این نظر هیچ اختلاف نظری میان آقای همایون و آقای خانبابا تهرانی، آقای بابک امیرخسروی، آقای حشمت رئیسی و به عبارتی آقای بهزاد کریمی نیست. این‌ها تمامیت ایران را می‌خواهند، هستی ایران یکپارچه را می‌خواهند با همه توضیحاتی که هر کدام به فراخور افکار و اندیشه‌های خودشان می‌دهند.

اما نکته اساسی که آن روز آقای همایون روی آن انگشت گذاشتند، و به اعتقاد من، خود ایشان هم همین بودند و هستند. آری هستند! زبانم نمی‌گردد که فعل گذشته را در مورد ایشان بکار ببرم. این بود که این افراد، با تمام هستی و زندگی خودشان، با مسئله ایران و مبارزه برای ایران مواجه شدند. همه هستی خودشان را در این راه گذاشتند و آقای همایون هم چون به عبارتی خودشان هم اینطور بودند، این افراد را بازتابی از خودشان در جناح مخالف می‌دیدند.

توضیحی بود که ایشان آن شب می‌دادند و برای ما کاملاً قابل درک است. البته که به هر حال، ما افراد بسیار زیادی را داریم در ایران که با همه هستی خودشان با مسئله ایران روبرو شدند و در راه ایران با اَشکال مختلفی مبارزه کرده‌اند. و خب، این افراد به دلیل حوزه‌ای که آقای همایون در آن فعال بودند، هستند، حوزه سیاست از نظر ایشان برجسته‌تر بود.

  • حسین مهری: خانم مدرس، آقای همایون در درون همین ایران کنونی هم در پی رویدادهای جنبش سبز، مخاطبان جوانی پیدا کرده بودند که گاه‌گدار می‌دیدم که گفتگوهای طولانی می‌کنند و به صورت مقاله و گزارش در می‌آید. الآن هم دیدم در سایت شما ۲۰ تن از کوشندگان جنبش سبز ایران از درون کشور، اطلاعیه‌ای منتشر کردند زیر عنوان: آخر چرا اینقدر ناگهانی و بی‌خداحافظی؟! این‌ها‌‌ همان جوان‌ها هستند؟

فرخنده مدرس: بله. به هر صورت این‌ها جوان‌هایی هستند که حتماً تعدادشان بیش از این حد است و از فعالان شبکه‌های مختلف اجتماعی هستند. شبکه‌های مختلفی که آقای موسوی هم بارها روی آن تکیه کرده‌اند. ولی اینها پیگیرترین‌های آنها هستند که در رابطه با آقای همایون قرار داشتند و از دوستداران اندیشه‌های آقای همایون هستند و به بهرحال در یک دیالوگ چندساله با آقای همایون قرار دارند. بحث می‌کنند؛ پرسش‌هایشان را مطرح می‌کنند. به هر حال، من حقیقتاً وقتی به این بچه‌ها فکر می‌کنم، قلبم خیلی سنگین می‌شود. البته این متن بسیار ما را منقلب کرد وقتی دیشب آنرا برایمان فرستادند و خواستند که روی سایت تلاش چاپ بشود. بسیار انسان را منقلب و افسرده می‌کند. ولی متن را خوب تمام کرده‌اند. واقعیت این است که استعدادهای بسیار زیاد و پشتوانه‌های بسیار قوی در ایران وجود دارد.

نوشته‌ها و اندیشه‌های آقای همایون روح انسان را تسخیر می‌کند، خود من در این حالت هستم و آقای همایون روح اجتماعی مرا خیلی تسخیر کردند. یک مقدار اگر از زیر این تسخیر انسان بیاید بیرون، و همانطوری که آقای همایون به جامعه ایرانی و فرهیختگان ایرانی نگاه می‌کند و امیدواری‌ای که دارد، روزبروز امیدوار‌تر شد نسبت به این تحولاتی که در داخل ایران می‌شود و در بخش الیت (سرآمدی) جامعه ایجاد شده است، آنقدر پایه‌ها و پشتوانه‌های محکمی وجود دارد که این بچه‌ها می‌توانند به اعتبار آن‌ها و امید به آن‌ها و اعتماد به آن‌ها کارشان را پیش ببرند. اصلاً خود این بچه‌ها سرچشمه امیدند. خود این بچه‌ها آینده‌اند. وقتی شما نگاه می‌کنید و این متن را می‌خوانید، و متن‌هایی که قبلاً نوشته‌اند و فرستاده‌اند، چاپ شده در تلاش، و در ویژه نامه سبز تلاش به مناسب جنبش سبز چاپ شده، می‌توانید ببینید که این‌ها هر کدامشان روزنامه‌نگاران بسیار بسیار قدرتمندی هستند. این‌ها حاصل‌‌ همان آموزش‌هایی هستند که از آقای همایون و افرادی نظیر آقای همایون بجا مانده. این‌ها باید امیدوار باشند برای اینکه خودشان حضور دارند. نباید ناامید شد. انسان‌ها خواهند آمد و خواهند رفت. این پروسه طبیعت را نمی‌شود تغییر داد و هیچ جای ناامیدی نیست و هیچ جای سوگواری نیست. فقط باید کار کنند و بنویسند و مسائل جامعه را به همان دقتی که از آقای همایون آموخته‌اند دنبال بکنند و آینده ایران حقیقتاً با وجود چنین بچه‌هایی روشن است. با چنین سرمشق‌هایی مانند آقای همایون.

  • حسین مهری: در پایان می‌خواستم پرسش کنم که آقای همایون هیچوقت درمورد این ناراحتی پایشان با شما صحبتی کرده بودند؟

فرخنده مدرس: اصولاً آقای همایون در مورد ناراحتی صحبت نمی‌کردند. در مورد بیماری اصولاً صحبت نمی‌کردند. البته شرایطی پیش می‌آمد که صحبتی می‌شد. در مورد ناراحتی‌های خودشان و دردهای خودشان که هیچوقت. راه و روش ما این بود که هفته‌ای یکی دو بار زنگ می‌زدیم و حالشان را به بهانه‌های مختلف می‌پرسیدیم. خب، طبیعی است سن بالا همیشه برای اطرافیان وضعیتی را ایجاد می‌کند که انسان نگران است. هر لحظه زندگی ایشان برای ما غنیمت بود. ولی اصولاً ایشان نه از درد و نه از بیماری صحبت می‌کردند و نه مرگ را جدی می‌گرفتند. هیچوقت. خوب، می‌دانستیم و در زندگینامه‌شان خوانده بودیم که چه اتفاقاتی در گذشته برای ایشان افتاده بود و از اینکه ناراحتی پا داشتند، این‌ها را می‌دیدیم و می‌دانستم. آقای همایون هر بار که تشریف می‌آوردند آلمان، بعد از سفرهای طولانی و نشست و برخاست‌های بسیار، خستگی‌شان را پیش ما در می‌کردند. بقول معروف، دو سه روزی با هم بودیم. اگر همه این‌ دو سه روزها را جمع بکنیم، شاید بگویم در این نزدیک به ۲۰ سال، چیزی حدود ۶ ـ ۵ ماه را بطور ممتد با هم سپری کردیم. طبیعی است که وقتی انسان‌ها در زیر یک سقف با هم زندگی می‌کند، از حال و روزگار هم اطلاعات دقیق‌تر و بیشتری پیدا می‌کند.

آقای مهری، شما آقای همایون خیلی بیشتر از من می‌شناسید، بسیار بسیار انسان سخت و مغروری بودند. بسیار متکی به نفس بودند. این را در رفتار و راه رفتنشان هم می‌شد دید. این اواخر به دلیل سن بالا و مشکل پایی که از دوران جوانی برایشان پیش آمده بود، قدری قدرت راه رفتن را بخصوص پایین و بالا رفتن از پله را برایشان دشوار کرده بود.

  • حسین مهری: خانم مدرس عزیز وقت ما متاسفانه تمام شد می‌خواستم از شما دعوت کنم در فرصت دیگر بازهم در باره این شخصیت بزرگ ایرانی گفتگو کنیم.

فرخنده مدرس: با کمال میل. در مورد ایشان همیشه من با عشق و علاقه صحبت می‌کنم. حرف‌هایم ممکن است جنبه صرف عقلانی نداشته باشد بسیار بار عاطفی آن سنگین باشد. ولی چه می‌شود کرد رابطه‌ها متفاوتند و این هم نوع رابطه ماست.

  • حسین مهری: خیلی ممنون از شما