«

»

Print this نوشته

لفظ مشروطه و یادی از اوایل مشروطیت: حسن تقی‌زاده

به نظر من مشروطیت ایران اگر چه با مجاهدت صادقانه و بیغرضانه و جانفشانی پرشور و فدارکاری و کوشش مستمر قسمت بزرگی از طبقات متوسط ملت و علماء و تجار و اصناف پیشرفت نمود، در درجه اول مدیون یازده یا دوازده نفر پیشروان و قوائم مشروطیت و آزادی سیاسی بود.

 ***

فرمان همایونی مرحوم مظفرالدین شاه برای تأسیس مجلس ملی انتخابی از طبقات ششگانه مردم در ۱۴ جمادی الآخر سنه‌ی ۱۳۲۴ هجری قمری صادر شد و تاریخ آغاز حکومت ملی در ایران از آن تاریخ است که با پنجم اوت ماه فرنگی سال ۱۹۰۶ مسیحی مطابق بود و بعدها که آن روز را جشن سالیانه ملی قرار دادند چون آن تاریخ عربی به حساب سال شمسی منطبق با ۱۳ یا ۱۴ برج اسد می‌شد چندی همان روز را از سال شمسی روز جشن سنه‌ی دوریه فرمان مزبور شمرده و پس از تأسیس حساب سال و ماه شمسی کنونی با اسامی ماه‌های ایرانی قدیم در ۶ رمضان سال ۱۳۴۳ قمری آن را به طور صحیح و دقیق با ۱۴ مرداد تطبیق نموده و این روز را موقع جشن ملی قرار دادند و اینک ۱۴ مرداد سال ۱۳۳۳ شمسی موقع جشن سال چهل و هشتم مشروطیت است.

در ۱۸ شعبان مطابق ۱۷ اکتبر فرنگی از همان سال یعنی ۶۴ روز بعد از صدور فرمان، مجلس شورای ملی در اطاق نظام با حضور مظفرالدین شاه افتتاح یافت. بعدها روز صدور فرمان را با ۱۴ مهرماه تطبیق نموده‌اند. اگر چه پنجم ماه اوت فرنگی علی‌العاده با ۱۵ مهر مطابقت دارد ولی در بعضی از سال‌ها ممکن است موافق ۱۴ مهر باشد و شاید در سال افتتاح مجلس اول اتفاقاً مطابقت واقع بوده است. اگر چه آن وقت مرداد ماه حساب جدید وجود نداشت.

در این زمان جشن سالیانه ۱۴ مرداد را «جشن مشروطیت» می‌نامند و البته این اسم معنی صحیح است یعنی جشن روز آغاز حکومت ملی است که حالا آن را مشروطیت می‌خوانند ولی در ابتدای امر این کلمه یعنی مشروطه  و مشروطیت مستعمل نبود و همان لفظ مجلس ورد زبان‌ها بود که پس از ترک اصطلاح ابتدای «عدالتخانه» تنها لغت رایج بود، اگر چه در همان اوقات هم اصطلاح مشروطه در آذربایجان مورد استعمال عموم بود.

کلمه مشروطیت بلاشک از مملکت عثمانی آمده و از زمان تأسیس حکومت ملی در استانبول در سنه ۱۲۹۳ قمری و آغاز سلطنت سلطان عبدالحمید ثانی با پیشقدمی مصلح نامی آن مملکت مدحت پاشا این لغت در آنجا رایج شد. اصل و اشتقاق این لغت بر این جانب مجهول است و گفته‌اند که از کلمه‌ی «شارت» فرانسوی و «چارتا» انگلیسی (از اصل لاتینی کارت) که حکم قانون اساسی دارد گرفته شده است. چنانکه معلوم است «ماگناکارتا» که همان فرمان اولی مبنی بر تحدید اختیارات سلطنت و تضمین حقوق اساسی افراد مردم انگلیس بود در سنه ۱۲۱۷ مسیحی صادر شده و شارت (یا شارط) فرانسوی که در واقع قانون اساسی فرانسه بود به فرمان لوئی هجدهم در سنه ۱۸۱۴ مسیحی انتشار یافت. لکن ارتباط کلمه‌ی مشروطه عثمانی را با آن لغت لاتینی و انگلیسی و فرانسوی به یقین نمی‌توانم ادعا کنم اگر چه مستبعد نیست. مرحوم سعدالدوله در کشمکش عظیمی که در ماه ذی‌الحجه آخر سال ۱۳۲۴ قمری و دنباله‌ی آن در اوایل سال ۱۳۲۵ میان پیشروان ملت و مجلس شورای ملی و محمد علی‌شاه پیش آمد و انقلاب تبریز عامل اصلی آن بود به طرفداری از مدعای محمد علی‌شاه که ایستادگی فوق‌العاده در عدم قبول لفظ مشروطه و حتی پیشنهاد لفظ مشروعه بجای آن می‌کرد می‌گفت که اصلاً لفظ مشروطه غلط است و از اشتباه فرانسه‌دان‌ها بین لغت Constitutionnel  که حکومت با قانون اساسی باشد و کلمه Conditionnel  که در فرانسه به معنی مشروط است ناشی شده است و خود غافل از آن بود که لفظ مشروطه را فرانسه‌دان‌های ایرانی اختراع نکرده‌اند و بیش از سی سال قبل از تأسیس این اساس در ایران، در مملکت عثمانی استعمال می‌شده است.

به این مناسبت بی‌مزه نیست ذکر این حکایت که در اول مشروطیت که در تبریز مشروطه‌طلبان شور غیرقابل وصفی در کار داشتند و برای همراه کردن هر طبقه به این امر از هیچ مجاهدتی فروگذار نمی‌کردند و پیش علمای روحانی رفته آنها را به اصرار وادار به همکاری می‌نمودند، وقتی که نزد مجتهد اعلم شهر مرحوم آقا میرزا صادق رفتند و از او تقاضای همراهی کردند، مشارالیه گفت این که شما می‌خواهید چیست؟ گفتند مشروطه و فواید آن را بیان کردند. گفت چون این طریقه‌ی حکومت از ممالک متمدنه غربی اخذ شده آیا نزد آنها اسمی ندارد؟ گفتند آنها «کنستی توسیون» می‌نامند. معزی‌الیه گفت صلاح خود شما هم در همین است که همان کلمه را اختیار کنید زیرا که لابد در پیش آنها و کتب لغت آنها کلمه تعریف دقیق و صحیح و جامع و غیرقابل تأویلی دارد که بعدها کسی نمی‌تواند به آن کلمه معنی دیگر داده و مورد بحث و نزاع قرار بدهد. لکن اگر کلمه عربی مشروطه را انتخاب کنید کار را از دست خودتان خارج نموده و بدست دیگران می‌دهید و بعدها بعضی‌های مخالفت این امر آن لغت را عنوان نموده و خود به دلخواه تفسیر و معنی خواهند کرد و خواهند گفت شرط یشرط و هو شارط و ذالک مشروط. و لذا آن را تفسیر می‌توانند بکنند که معنی مشروطه آن است که مشروطه به شرطاً عدم وضع قوانین یا نبودن جراید و یا عدم مداخله در امور دولت و غیره است و به این طریق رشته کار از دست شما خارج می‌شود. البته این روایتی که مسموع شده معلوم نیست تا چه اندازه حقیقت دارد.

در همان انقلاب اواخر سال ۱۳۲۴ در تبریز که ذکر شد و سبب آن اخبار واصله بر سستی کار مشروطیت در طهران و بی‌اعتنائی دولت به مجلس و عدم رعایت اصول و عدم قبول وزراء مسئولیتی در مقابل مجلس بود، قیام تبریز مصادف بود با ورود هفت نفر از وکلای آذربایجان به طهران که همان وقت از طرف انجمن ایالتی تبریز آنها با یک وکیل دیگر تبریز که قبلاً در تهران بود برای مخابره حضوری به تلگرافخانه خواسته شدند و در آنجا تبریزی‌ها بشدت شکایت از وضع طهران و عدم جریان کامل اصول مشروطیت نمودند و همان شب از تلگرافخانه وکلای آذربایجان بر حسب احضار صدر اعظم (میرزا نصرالله خان مشیروالدوله) به خانه‌ی او رفتند که جمعی از سران وکلای دیگر مانند حاج معین‌التجار بوشهری و حاج حسین آقا امین‌الضرب و حاج محمد اسمعیل آقا مغازه و حاج سید محمد صراف و سعدالدوله نیز در آنجا بودند. مشیروالدوله با تغیر گفت که باز اینها چه می‌خواهند که اغتشاش برپا کرده‌اند؟ در جواب گفته شد تبریزی‌ها می گویند از مشروطیت در طهران خبری نیست و هکذا. صدر اعظم گفت اعلیحضرت همایونی مجلس مرحمت فرموده‌اند و مشروطیت نداده‌اند و چنین چیزی ما قبول نداریم. وکلای آذربایجان برآشفتند و حتی خواستند بیرون بروند. بعضی صلاح ندانستند و در آن میان حاج سید محمد صراف (بعدها اولاد او اسم خانوادگی علوی گرفتند) با قد کوتاه خود بلند شد و گفت قربان در دولتخواهی عرض می کنم اگر این کار به دلخواه تبریزی ها اصلاح نشود فردا اینجا هم مثل تبریز خواهد بود (یعنی انقلاب می‌شود.) مشیروالوله که خیلی متغیر شد گفت بلی کار خوب نیست که از دستتان برنیاید.

این جمله بدان جهت شرح داده شد که معلوم گردد که اصطلاح مشروطیت هنوز در تهران معمول نشده بود و من خود خاطر دارم که وقتی که در اولین نطق خودم در مجلس از مشروطیت حرف زدم وقتی بیرون آمدم جماعت مردم در بهارستان که حامیان مجلس بودند به من گفتند عجب جرأتی ابراز کردید و لفظ مشروطه بر زبان آوردید. البته بعد از انقلاب مزبور در تبریز و کشمکش در طهران که پس از مبارزات شدید و عاقبت تسلیم به مدعیان مجلس و مردم وی دستخطی صادر کرد و آتش هیجان فرونشست، باز شاه اگر چه لفظ مشروطه‌خواهی را خواهی نخواهی قبول کرد، کلمه‌ی کنستی توتسیون را بر آن اضافه نمود.

این کشمکش و مجادله و مبارزه بسیار شدید آخر سال ۱۳۲۴ و اوایل سال ۱۳۲۵ منتهی به تکمیل قانون اساسی که تا آن وقت ۵۱ اصل بود و اقدام به ایجاد متمم قانون اساسی گردید و برای این کار و تهیه طرح متمم مزبور به پیشنهاد شفاهی سعدالدوله هیأتی مأمور شد که تا آنجا که در خاطر دارم مرکب بود از سعدالدوله و حاج امین‌الضرب و مستشارالدوله و حاج سید نصرالله اخوی (بعدها معروف به تقوی) و محقق‌الدوله و صدیق حضرت و مخبرالملک و اینجانب. مخبرالملک حاضر نشد و سایرین جلسات عدیدی که ماه‌ها صرف آن شد تشکیل کردند و با استفاده از قانون اساسی بلژیک و قدری از قانون اساسی فرانسه و اندکی از ممالک بالکان (که تازه‌تر بود) متمم قانون اساسی را تدوین نمودند و به مجلس بردند. لکن بحث و تصویب آن در مجلس بسیار طول کشید و پس از هفت هشت ماه در ۲۹ شعبان ۱۳۲۵ به تصویب مجلس و امضای محمدعلی شاه رسید که بدون تصرف و تغییر امضا کرد جز آن که به عبارت «سلطنت ودیعه‌ای است که از جانب ملت به شخص پادشاه مفوض شده» در اصل ۳۶ عبارت «به موهبت الهی» را اضافه کرد.

تحصیل مشروطیت و استحکام دادن به آن به سهولت حاصل نشد بلکه مراحل پی در پی مبارزات و پیشرفت ملت داستان بسیار دراز و هوس‌انگیز و شنیدنی دارد و زحمات عظیم و مجاهدات مردم پرشور و تدبیر عقلاء و اداره‌ی عاقلانه کار و مخصوصاً شهامت و پشت کار و استقامت و جلادت و تدبیر جمعی از پیشوایان نهضت مشروطیت مخصوصاً آقا سیدعبدالله بهبهانی از یک طرف و خبط‌ها و حماقت‌ مشاورین دربار و سایر مستبدین از طرف دیگر عوامل بسیار مهم درجه اول بودند. در ادراه‌ی روش مجلس و مشروطه‌طلبان و تحصیل کامیابی در طهران دو نفر از علماء یعنی آقایان بهبهانی و طباطبائی و دو رئیس مجلس صنیع‌الدوله و احتشام‌السلطنه و سه نفر از ارکان وکلای طهران حاج معین‌التجار بوشهری و حاج حسین‌آقاامین‌الضرب و حاج محمداسمعیل مغازه وکیل رشید و شجاع آذربایجان و حاج میرزا یحیی امام جمعه خویی و مستشارالدوله و البته در اوایل امر سعدالدوله نیز شاید بیش از همه دخالت و سهم عمده داشتند.

به این مناسبت می خواهم تکرار کنم که به نظر من مشروطیت ایران اگر چه با مجاهدت صادقانه و بیغرضانه و جانفشانی پرشور و فدارکاری و کوشش مستمر قسمت بزرگی از طبقات متوسط ملت و علماء و تجار و اصناف پیشرفت نمود، در درجه اول مدیون یازده یا دوازده نفر پیشروان و قوائم مشروطیت و آزادی سیاسی بود که از آن جمله است دو نفر مجتهد ساکن نجف مرحومین آخوند ملاکاظم خراسانی و آقا شیج عبدالله مازندرانی (و البته حاج میرزا حسین پسر حاج میرزا خلیل هم) و دو نفر عالم روحانی طهران سیدین بهبهانی و طباطبائی و دو نفر مجاهد تبریز ستارخان  سردار ملی و باقر خان سالار ملی و دونفر سرداران تنکابنی سپهدار (بعدها سپهسالار) و سه نفر روح محرک مجاهدین اردوی گیلان معزالسلطان (بعدها سردار محیی) و میرزا علیمحمدخان تربیت و یفرم‌خان و در آن میان باز به نظر من سهم اعظم آن مال ستارخان است که اگر به تنهائی با هفت هزار اصحاب خود قیام نکرده بود احتمال کلی داشت که اعاده مشروطیت غیرممکن یا صعب باشد. هر کدام از ارکان مذکور در فوق هم خصوصیات و مزایای مخصوص و دیگری داشتند که شرح آن اگر چه بسیار مفید است از موضوع این سطور قدری خارج می‌شود.

فقط در این ضمن باید بسیار مهم و مؤثر یک شخص عالی مقداری نیز ذکری بکنم و آن مشهدی باقر بقال وکیل بقال‌ها در مجلس اول است که در واقع اصطلاح مشروطه را وی نجات داد و آن چنان که در موقع کشمکش عظیم در فوق بر اثر هیجان تبریز درآخر سال ۱۳۲۴ که قریب دو هفته طول کشید و مذاکرات و مبارزات مجلس با دربار که آقای حاج مخبرالسلطنه هدایت سلمه‌الله تعالی که عامل مهم اصلاح کارها و حل اختلافات و بلکه اعظم عوامل در قیادت و اداره‌ی سکان کشتی انقلاب و وصل بین دربار و مجلس و تدبیر عاقلانه امور بود پی درپی برای حل اختلافات بین شاه و مجلس رفت و آمد می کرد و محتمل زحمات عمده بود. چنانکه ذکر شد وقتی که عاقبت از طرف دربار به مجلس آمده و گفت که حالا که شما اصرار در لفظ مشروطه دارید شاه می‌فرمایند من با مشروطه موافقم که البته باید امور بر طبق شرع انور باشد و جامع‌تر از کلمه مشروط است فوراً بر اثر این زرنگی نبض جمعی از مقاومت‌کنندگان ساقط شد   مخصوصاً علماء فوراً رضا داده و گفتند تم الخلافو این بهترین راه حل است و کسی را از مشروطه‌طلبان مجلس جرأت مقاومت با علماء در این باب نبود. لکن یک مرتبه مشهدی باقر مرحوم فریاد سختی کشید و مضمون حرف زده و گفت: آقایان، قربان شما بروم ما اصناف و یخه چرکین ها و مردم عوام این اصطلاحات غلیظ عربی را نمی‌فهمیم، ما این چیزی را که به زحمت و خون و دل و این همه مجاهدت گرفته‌ایم اسمش مشروطه است و ما با این لفظ‌‌ پردازی مشروطه‌ی خودمان را از دست نمی‌دهیم. وکلای اصناف هم با او همراهی کردند و علماء که ملاحظه‌ی کلی از اصناف و عوام داشتند و نمی‌توانستند آنها را که هسته امت و اصحاب بودند برنجانند موافقت کردند و لفظ مشروطه را در واقع روح و معنی آن نیز مستقر شد.

این گونه اشخاص شجاع و فداکار نباید مجهوالقدر بمانند و مجلس ملی به همین مشهدی بقال باقر و شیخ سقط فروش وکیل بی‌غرض مؤمن و دانا و ناطق و مستقیم که مشروطیت را جزو اصول دین خود قرار داده و از ضروریات دین می‌شمرد و متن قانون اساسی را از ابتدا تا انتها اصل به اصل مانند دعای کمیل حفظ کرده بود و حاج محمد تقی بنکدار و آقا میرزا محمود خوانساری کتابفروش و آقا سید حسین بروجردی و چند نفر دیگر مدیون است.

در پیشرفت کار و تصویب متمم قانون اساسی با وجود تردید و گاهی مخالفت بعضی از علماء مستشارالدوله و وثوق‌الدوله و احتشام السلطنه نیز سهم عمده داشتند. در نهضت ملت در طهران و تشویق مردم به حمایت از مجلس و فداکاری، دو نفر ناطق و خطیب ملی مرحوم سید جمال‌الدین واعظ و حاج میرزا نصرالله ملک‌المتکلمین که هردو شهید شدند و جان نثاری سید محمد رضا مساوات و دو روزنامه صوراسرافیل و مساوات و میرزا جهانگیرخان شیرازی شهید، مدیر روزنامه اولی و آقای دهخدا نویسنده عمده و بسیار مؤثر صوراسرافیل و همچنین وکیل بی‌غرض و فداکار و جانفشان و ملک سیرت تبریز حاج میرزا ابراهیم شهید سهم بسزایی داشتند. اگر چه بسیاری دیگر هم که ذکر نام همه آنها در این مختصر ممکن نیست و شاید از آنها فعلاً غفلت دارم نقش شایان ذکر داشتند.

این بود شرح بسیار مجملی از خاطرات اینجانب از داستان اوایل مشروطیت که شاید یک از صد خاطرات است و من که بر حسب اتفاق تا امروز که روح بی‌غرض و صاف و پاک و پرشور آن دوره‌ی مبدأ خمول پیدا کرده و مانند ضعف و انحطاط شور اول اسلام در دوره‌ی بعد از خلفایراشدین آن صفا و عشق و بی‌غرضی تا حدی زوال یافته به آن همقدمان و یاران با صداقت نپیوسته‌ام فقط چیزی که برای یاد مشروطیت می‌توانم بکنم یاد احباب و اصحاب و قافله رفته و کرنش و تعظیم و سجده در مقابل روح پاک آنها و ابراز قدردانی و ستایش نسبت به معدودی بازماندگان است و بس. و دعای من آن است که مرور زمان دیگری و دوام حیات کم قدر روزهای دیگری پیش نیاورد که به قول شاعر عرب حتی با مقایسه به حالت انحطاط فعلی بگوئیم:

رب یوم بکیت منه فلما       کنت فی غیره بکیت علیه

طهران

اول مرداد سال ۱۳۳۳ هجری شمسی

مطابق ۲۲ ذی‌اقعده ۱۳۳۷ قمری

به نقل از: کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران به کوشش عزیزالله علیزاده