او برای تو / فقط یک نفر دیگر است / یک نفر دیگر / که در زندان مرد!
-فقط یک نفر دیگر…
هنگامه هویدا/ استرالیا
او برای تو
فقط یک نفر دیگر است
یک نفر دیگر
که در زندان مرد!
به دیوار تکیه میدهی
دستات را در کیفات فرومیبری
و وانمود میکنی دنبال چیزی میگردی…
یک مشت کاغذ
چند عدد کارت ویزیت…
تمام زندگی
وانمود میکنی دنبال چیزی میگردی
و همیشه دستات
در خالی کیفی پرسه میزند
که سوراخ است
اسمها، مکانها
و تاریخها از آن بیرون میریزد
میریزد میان آشفتگی روزها
شبها
و چندشنبههایی
که برای تو معنایی ندارد
هیچ نامی را به جا نمیآوری
گم شدهای لابلای عبور و مرور اشیا
از میان مردمک چشمات
و تنها صدای ورق خوردن روزنامهها را میشنوی
صدای تند تند ورق خوردن روزنامهها
و سرت را بلند میکنی و میگویی
چقدر وحشتناک!
*برگرفته از سامانۀ شخصی شاعر
http://hengamehhoveyda.blogfa.com