اگر احزاب دیگر، انتخابات را تحریم نکنند، بنیادگرایان چنان اکثریت خود بخودی ندارند که خودشان خیال میکنند و دیگران از آن میترسند. اعتقاد مردم به مذهب ربطی به رهبری سیاسی ندارد. حتی متعصبترین مذهبیها هم صرفا به این دلیل به بنیادگرایان رای نمیدهند.
اسلام و انتخابات
دوم نوامبر ۱۹۹۱
برگرفته از دستنوشتههای داریوش همایون
مزاج بنیادگرائی اسلامی با دمکراسی نمیخواند. همان طور که خمینی هم در کتابهایش نوشت و در زندگیش عمل کرد، مردم از نظر بنیادگرایان، شایستگی تعیین سرنوشت خود را ندارند. قانونگذاری در حیطة اختیار آنان نیست. قانون در کتاب خداست. قانونگزار، به معنی مفسر قانون نیز کسی است که کتاب خدا را بهتر میداند ـ یعنی آخوند. پس اوست که هرچه بگوید مردم باید اطاعت کنند. بعضی بنیادگرایان از او هم پیشتر رفتهاند و میگویند نص صریح کتاب خدا و سنت کافی است و هیچ چیز بیش از آن ضرورت ندارد. این گروه را اسلامشناسان اروپائی، اسلام سنتی نامیدهاند که تفاوتی با بنیادگرایان داشته باشند.
در دمکراسی رای مردم حاکم است و قانون تابع رای مردم است. قانونگذاری از ارادة عمومی جدا نیست و بهمین دلیل قانونها با شرایط زمان و مکان تعیین میشود و تابع نیازها و مقتضیات زمان است. حکومت هم در مقابل مردم مسئول است و حاکمیت خودش را از هیچ جای دیگری جز مردم کسب نمیکند. در دمکراسی، یک دفعه رای دادند معنی ندارد. نمیشود گفت چون مردم یک بار به قانونی و عدهای رای دادند دیگر تا ابد همان قانون و همان عده باشند.
بنیادگرائی از جهت دیگر هم با دمکراسی سرسازگاری ندارد. انتخابات که اساس حکومت دمکراسی است با بنیادگرایان محبت خاصی ندارد. اگر بنیادگرایان مجبور به شرکت در انتخابات ـ البته انتخابات آزاد و نه از نوع اسلامی ـ آن بشوند معمولا میبازند. راه رسیدن به قدرت برای بنیادگرایان، انتخابات نیست. کودتا و انقلاب و جنگ و ترور برایشان راههای مطمئنتری است.
در خاورمیانه که بنیادگرائی اسلامی قوی است، نقش انتخابات در تعیین حکومتها روز به روز مهمتر میشود. کشورهای اسلامی زیر تاثیر موج جهانی دمکراسی خواه ناخواه دارند هر چه بیشتر به برگذاری انتخابات روی میآورند. در بعضی از آنها انتخابات آزادتر از بقیه است. ولی بهر حال عموم آنها قدم در طریقی گذاشتهاند که برگشتپذیر هم نیست. هرکشوری بخواهد ثبات سیاسی داشته باشد و هر روز با شورش و انقلاب و کودتای نظامی روبرو نشود چارهای بهتر از توسل به انتخابات نخواهد داشت.
رهبران جریانات افراطی اسلامی قبلا خیال میکردند با نفوذی که مذهب در تودههای مردم دارد و با توجه به اعتقاد و تعصب کورکورانه اکثریت رای دهندگان، پیروزی آنها در انتخابات امری مسلم است و کافی است به مردم حق انتخابات داده شود و آنها هم نمایندگان راستین مذهب را انتخاب کنند.
آنچه که به این اعتقاد دامن زد انتخابات شهرداریهای الجزایر بود. در آن انتخابات، حزب افراطی اسلامی اکثریت را برد و همه فاتحة الجزایر را خواندند. اما این پیروزی دو موضوع را آشکار کرد. اول اینکه اگر احزاب دیگر، انتخابات را تحریم نکنند، بنیادگرایان چنان اکثریت خود بخودی ندارند که خودشان خیال میکنند و دیگران از آن میترسند. اعتقاد مردم به مذهب ربطی به رهبری سیاسی ندارد. حتی متعصبترین مذهبیها هم صرفا به این دلیل به بنیادگرایان رای نمیدهند. این موضوع در انتخابات ترکیه هم ثابت شد. در آنجا حزب افراطی اسلامی در مناطقی اکثریت آورد که از عقب افتادهترین مناطق ترکیه است. بقیة مردم ضمن حفظ اعتقادات مذهبی خود به احزابی روی آوردند که به نظرشان شایستگی بیشتری برای حکومت کردن و حل مسائل دنیای امروز دارند.
موضوع دیگر اینکه پیروزی انتخاباتی با خودش مسئولیت ادارة امور را میآورد و در اینجاست که خر بنیادگرائی اسلامی درگل فرو میرود. تجربه جمهوری اسلامی برای هر کشور اسلامی دیگری به اندازة کافی گویاست. تجربة الجزایر، آنرا تکمیل کرد. بنیادگرایان اسلامی در شهرهائی که اکثریت آوردند هیچ کاری برای حل مسائل مردم نتوانستتد انجام دهند. جلوگیری از شنای زنان در دریا و بستن مشروب فروشیها که در واقع تشویق مشروبخواری در خفاست، و فشار آوردن به زنها برای رعایت حجاب اسلامی تنها هنری بود که از آنها دیده شد.
مسلما اگر حکومت الجزایر در این دوازده سیزده سال اجازه داده بود که واقعیات جمهوری اسلامی به آگاهی مردمش برسد، اسلامگرایان، از عهدة آن پیروزی هم برنمیآمدند ـ چنانکه در ترکیه که مردم اطلاع بیشتری از وضع ایران دارند حزب بنیادگرایان با تفاوت زیادی چهارمین برندة انتخابات شد.
انتخابات ترکیه نشان داد که اگر آزادی باشد و جلوی اطلاعات و اخبار گرفته نشود، بنیادگرایان اسلامی به سرعت قدرت خود را که بر فریب و دورغ و ساده کردن قضایا مبتنی است از دست خواهند داد. نقطة ضعف آنها درست در همان جائی است که خیال میکنند از همه قوی ترند ـ یعنی در تودههای مردمی است که اعتقادا مذهبی محکم دارند. همین مردم به آنها رای نمیدهند.