سپیده جدیری/ ایران
بازویم سبز است
و پشتم گرم به آنچه از او مُردم.
دیگر نمیخواهد تظاهر کنید؛
بویتان روی صورتم مانده است
و از حرفهایتان شعری
به من تُف میکُند.
دیگر نمیخواهد به آرزوهایم برسید
آخرین آرزویم لکّهایست شنی
که چشمهایتان را شورتر میکُند.