گفتگو با رضا علیجانی
تلاش ـ نظام جمهوری اسلامی بسیار از هم گسیخته مینماید. ظاهراً درگیری میان جناح های مختلف، بدون پردهپوشی و هر ملاحظه ای جریان دارد. می توانیم از این درگیری و جدال با عنوان ساده و متداول «جنگ قدرت» نام ببریم، اما قدرت با چه مضمون و به چه منظوری و برای چه غایتی؟
علیجانی : جنگ قدرتی که الان در جریان است بین طیف بیت (رهبری جمهوری اسلامی که اکثر مواضع قدرت همچون سپاه، نیروهای امنیتی، قوه قضاییه و اکثر اعضای قوه مقننه، صدا و سیما، شورای نگهبان، وزرای کلیدی دولت، شورای عالی امنیت ملی و… را در دست دارد)، باند دولت (که نماینده قشر اجتماعی یا نهاد خاصی نیست و بخش مهمی از قوه مجریه و نظام مالی و اجرایی کشور و بخشی از رسانه های کشور را در دست دارد) و نیروهای منتقد دولت در جریان راست (که بسیار پراکندهاند اما عمدتا بخشی از قوه مقننه و مدیریتهای درجه دو و سه اجرایی و بخشی از رسانههای کشور را در دست دارند)، در جریان است.
طیف بیت و جناح امنیتی – نظامی – نفتی که نماد آن است دست بالا را در قدرت دارند. باند دولت از همه بیریشهتر است و نه ایدئولوژی منسجمی دارد و نه سامان یا سازماندهی مستحکم. جریانات منتقد دولت نیز پراکندهاند اما بخشهایی از جامعه سنتی مذهبی کشور و یا تکنوکراتهای تازه به دوران رسیده سنتی را نمایندگی میکنند.
اگر نیاز مرحله کنونی از جنبش تحولخواهی (آزادیطلبی، عدالتخواهی و دموکراسیطلبی) که اینک در قالب جنبش سبز متعین است را الف – فضای نسبی سیاسی برای روشنفکران و فعالان سیاسی – مدنی و ب – حداقل رفاه برای تودههای مردم درگیر با مشکلات روزمره زندگی بدانیم ؛ آنگاه میتوانیم چنین بگوییم که طیف و باند هر دو معتقد به اتمیزه کردن فضای سیاسی کشور و خاموش شدن هر صدای منتقد و مخالفاند. منتقدان راستگرای دولت نیز تنها به اصلاحطلبانی ضعیف و بسیار محافظهکار (مانند جناح اقلیت کنونی مجلس) مجال تنفس میدهند؛ شاید هم به عنوان ضربهگیر جریان راست افراطی (متعین در طیف و باند) برای محافظت از خودشان. اما سیاستهای اجرایی ویرانگر و ایرانبربادده کوتولههای سیاسی – اجرایی متمرکز در باند شتاب بیشتری نسبت به دیگران در تبدیل ایران به سرزمینی سوخته و بر باد دادن منابع طبیعی و مالی و انسانی کشور (در دورهای که قیمت نفت به رکورد صد دلار رسیده است) دارند.
اما از آنجا که در ایران نه قشربندی طبقاتی روشنی داریم و نه تشکلیابی و تحزب سیاسی – صنفی خاصی؛ هر سه جریان هم چون باندهایی عمل میکنند که مضمون و غایت قدرت برای هر یک جز تمرکز و تخصیص هر چه بیشتر منابع قدرت، و به تبع آن منابع ثروت در فرد یا باند خود نیست. در هر سه تا حد زیادی دغدغههای ایدئولوژیک دینی اولیه به حداقل رسیده است. البته برای برخی افراد تمرکز و تخصیص قدرت ارجحیت بیشتری دارد و برای برخی ثروت.
تلاش ـ فرض برتفوق یک قطب علیه دیگری ـ و با فرض بیتأثیری مطلق عوامل فعال داخلی و خارجی دیگرـ جامعه و حکومت، هر یک، به کدام سمت کشیده خواهند شد؟
علیجانی : با غلبه احتمالا ضعیف «باند» {دولت} بر «طیف» {رهبری} و یا بر منتقدان درونیاش از جریان راست، سیاستهای اجرایی غیرکارشناسی شده در حوزههای مختلف ادامه خواهد یافت. افراد و باندهای گمنامتر و بیتجربهتری مراکز مختلف گوناگون اجرایی کشور را به طور روزافزون تسخیر خواهند کرد. در سیاست خارجی اما، برخلاف دور اول ریاست جمهوری احمدینژاد به صورت چراغ خاموش اما به سادگی و بلاهت دنکیشوتواری به دنبال حل مشکلات هستهای خود با جهاناند. در اینجا آنها نسبت به بیت و طیف، در این دوره، موضع ملایمتری دارند. اما در رابطه با حقوق بشر، هم باند و هم طیف به سرکوب جامعه مدنی اما باشیوههای حیلهگرانه و توجیه و تکذیب، که دیگر سیاستی بسیار رسوا شده است، ادامه میدهند.
قدرتگیری منقدان راست که تنها با کاهش حمایت بیت از دولت میسر است، فضای تقنینی – اجرایی را از شرایط التهابدار کنونی اندکی به سوی راهکارهای کارشناسیشدهتر سوق خواهد داد. شاید برای اصلاحطلبان میانهرو مجالی فراهم شود و تمایلی برای کاهش تنش با دیگر اصلاحطلبان، به شرط آن که آرام و ساکت و کمتحرک باشند، پدیدار شود. اما در این رابطه نظامی – امنیتیهای پیرامون بیت مرتب اشکالتراشی خواهند کرد.
آنها سعی در نزدیکی هاشمی با رهبری جمهوری اسلامی هم خواهند کرد، تا از نیروی وی برای تعدیل بیت و طیف بهره بگیرند. شاید در آن هنگام تحرکات اجتماعی مطالبهمحور غیرسیاسی بتوانند مجال اندکی برای ظهور و بروز و تداوم نسبی پیدا کنند. اما هر گونه جنبش رادیکالتر هم چنان تحت فشار و سرکوب خواهد بود.
تلاش ـ تشخیص و بیان آن چه به عنوان «روزگار» بر مردم ایران می گذرد، از راه دور به هیچ روی کار آسانی نیست. در پس این جنگ قدرت چه بر زندگی مردم و حیات جامعه می گذرد؟
علیجانی : همان گونه که تا کنون در تحلیل بسیاری از تحلیلگران آمده است طبقه متوسط زیر فشارهای اقتصادی روزافزون لاغرتر میشود. این امر توان سیاسی اقشار نوگرای این طبقه را تحت فشار قرار خواهد داد. اما از آنجا که معمولا و عمدتا قشر جوان متکی به درآمد والدین موتور محرکه این طیف است ظهور و بروز افتان و خیزان و نقطهچینی، اما مستمر این اقشار ادامه خواهد یافت و در بزنگاههای شرایط مدام در حال التهاب کشور ، آنها دیگر قشرهای این طبقه اقتصادی – فرهنگی را به دنبال خود خواهند کشاند.
تلاش ـ در این چند ماه گذشته و با نگاه به حوادثی که در کشورهای منطقه می گذرد، توسط ایرانی ها از طریق مقایسههائی گمانهزنی هائی در باره ی آینده کشورمان صورت می گیرد. با همه تفاوتهای موجود در این کشورها، تصمیم و نوع عملکرد نهائی نیروهای نظامی در سرنوشت این جنبشها بسیار تعیین کننده و مؤثر بوده است. نیروهای نظامی ایران به ویژه سپاه پاسداران کجا ایستادهاند؟ با تغییرات دائمی که در سطح فرماندهی این نیروها صورت می گیرد، آیا اساساً می توان از این نیروها رفتاری مستقل از جناحها و کانون های دیگر قدرت حکومتی انتظار داشت؟
علیجانی : ما در یکی از شمارههای «ایران فردا» بخش ویژه نشریهمان را به بحث نظامیان اختصاص دادیم. عنوان آن بخش «آقا اجازه!» بود. من هم چنان فکر میکنم بخش نظامی حاضر در ساخت قدرت در ایران، برخلاف مصر، ترکیه، پاکستان و…، بخش مستقلی نیست و در عرصه سیاسی تحت سلطه بیت قرار دارد و بخشی از طیف قدرت آن را تشکیل میدهد.
جدا از جنبه ساختاری، به لحاظ بدنه و افراد بخش نظامی، آنها نیز نه به لحاظ سازمانی بلکه به سِمت فردی مانند بقیه آحاد ملتاند و شاید خودشان و بویژه خانواده و فرزندانشان به طور نسبی و در حد دیگران در جنبشهای اجتماعی ایران فعالاند. فراموش نکنیم که بخش اعظمی از آنها به میرحسین موسوی رأی دادند. بخش مهمی از پرسنل نظامی سابقهدار نیز اینک در سنین بازنشستگی قرار دارند و بسیاریشان در حوزههای مختلف اقتصادی فعال شده و بعضا از رانتهای مهمی نیز برخوردارند. آنها به هیچ وجه از تنش در سیاست خارجی و یا سیاستهای پرهزینه در داخل حمایت نمیکنند و خواهان فضای آرام برای سودبری اقتصادیشان هستند. اما هم چون بخشهای دیگر طبقه متوسط در ایران (که حقوق بگیر دولت و وابسته به آن هستند) و به ویژه به خاطر شغل نظامیشان به شدت محافظهکارند. سران سپاه و بسیج اما، خود یک کاست قدرتاند که مرتب توسط بیت جابه جا میشوند و همیشه در حالت آقا اجازه هستند. با این تفاوت نسبت به زمان شاه، که اینها چندان هم چشم و گوش بسته نیستند و در تصمیمگیری و تصمیمسازیهای بیت که خود به علت تفکر افراطی و وفادارانهشان توسط همان بیت منصوب و مقرب شده اند ، و در تشدید و تقویت خط برخورد های بیت و حلقه مشاوران رهبری آن ؛ مؤثرند و در مواقع حساس نیز به رهبری منفعل شده، انرژی و انگیزه تداوم راه میدهند.
تلاش ـ ظاهراً برخی سیاستها، روشها و تبلیغات دولت احمدی نژاد و هوادارانش موجب شگفتی است. به عنوان نمونه؛ تکیه بر «ایرانیت»، ضدیت با روحانیت، ایستادگی در برابر «توصیههای» رهبر جمهوری اسلامی در تغییر اعضای کابینه، «گشادهروئی» در مقابل خانمها و «گشاده دستی و میل شخصی» در انتصاب زنان در پست های بالا حتا در سطح وزارت. تأثیر و کاربرد چنین روشهائی چیست؟ چالش حریفِ در قدرت یا جذب و حمایت مردمی؟
علیجانی : باند دولت جریانی بیاصول است جاه طلبی و قدرتجویی و بعضا ثروتطلبی (چند نفر از نزدیکان رئیس دولت متهم به فساد مالیاند و سرمایههای عظیمی انباشتهاند). به لحاظ دینی اینها به جریانات ارتجاعیتر و کمتسامحتر حوزهها و روحانیت (جریان مصباح) نزدیکاند. هم چنین ارتباط بیشتری دارند با برخی جریانات مداح که فرهنگ عقبماندهتر و رفتار لومپنی دارند. اما آنچه شاخص و معیار عملشان است نه عقاید بلکه کسب و حفظ قدرت است. دوستی و دشمنیشان از جمله با روحانیون – نه روحانیت – را همین اصل مشخص میکند. در همین راستاست که آنها رندانه و فریبکارانه برای جذب رأی برخی اقشار اجتماعی از دیگر گفتارها (مانند ایرانگرایی) نیز استفاده میکنند. در حوزه زنان نیز مانند سیاست خارجیشان، ضمن حرکت در راستای اصلی (جذب حمایت و کسب قدرت) فریبکارانه رفتار میکنند و دوصدایی فکر میکنند. در دوره همین دولت ارتجاعیترین و عقبماندهترین قانون خانواده به مجلس ارائه شد و عقبماندهترین سیاستها در نظام آموزشی در پیش گرفته شد و بدیهیترین اصول توسعه اقتصادی، در رابطه با کنترل جمعیت، زیر سوال رفت و…
تلاش ـ در مصاحبهای تحت عنوان « جنبش سبز اصلاح اصلاحات بود» به آزاد شدن انرژی بسیاری اشاره داشتید، که بر اثر فشار گسترده بر احزاب و سازمانهای مدنی امکان جذب شدن به این نهادها را نداشته و امروز «سرگردان است و معلوم نیست چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد.» با توجه با مضامینی که در بالا اشاره شد و مطالبهی آنها را در جنبش سبز نمی شد و نمیشود، نادیده گرفت، آیا این «انرژی آزاد شده» در این «سرگردانی» و در صورت یأس و ناامیدی از تداوم عینی و محسوس جنبش سبز به دامن «همدلی» با دولت و هوادارانش نخواهد افتاد؟
علیجانی : آری مهمترین نقطه و مسئله استراتژیک در راستای روند دموکراتیزاسیون در ایران همین مسئله است: نیرو بدون نهاد. متأسفم که بسیاری از فعالان پرتجربه سیاسی در داخل و خارج از کشور از این امر غافلاند. یا ناامیدانه کاری نمیکنند و یا نزدیکبینانه و تنها در عرصههای رویی و صحنههای علنی سیاست (و سیاستبازی) صرفا به آینده نزدیک و تغییر معادلات قدرت میاندیشند. تاریخ معاصر ما از این نزدیکبینیهای سادهسازانه لطمه فراوانی خورده است.
این نیروها(ی آزاد شده)به تنها نقطهای که نزدیک نمیشوند و بیشترین فاصله را با آن دارند همان باند دولت است.
بخش اندکی از این نیرو انرژی آزاد شده که زیاد قابل محاسبه و اعتنا نیست رادیکال شده و به سیاستهای رمانتیک و بلندپروازانه میرسند. بخش مهمی از این نیرو که در شرایط جنبشی فعال میشوند از صحنه فعالیت سیاسی فاصله میگیرند اما با کینه و نفرتی روزافزون، هر چند ناامید و بیچشمانداز، در زندگی فردی و تحصیلی و شغلی و خانوادگی خود به سر میبرند. اما جالب آن که آنها نیز هم چنان خبرها را دنبال میکنند و در خانه و محل کار و تحصیل مخالفخوانی میکنند. دهانها بسته نشده است، هم چون دهه ۶۰٫ و این مایه امیدواری است و نشان میدهد در اولین شرایط مساعد بعدی اینها باز نیروهای فعال جنبش اجتماعیاند. اینک اما مهم این است که به آنها امید و انگیزه حرکت درازمدت داده شود و اینکه میتوانند به تدریج حرکت های مطالبه محورانه داشته باشند.
بخش مهم دیگری از این نیرو ، اما همچنان به صورت آتش زیر خاکستر هستند. انرژی بیشتری دارند و روحیه بهتر. ولی اینها نیز در ابهام اند و در نوسان بین امید و ناامیدی. اگر این بخش از فضا و منظر نزدیک بینانهای که دچارش شدهاند فاصله بگیرند و به تشکلهای محفلی آگاهی بخش – آزادیبخش میان مدت نگر تر تبدیل شوند، بهترین حفاظت و حراست از هرز روی و خرده کاریهایشان خواهد بود.
اما و هزار اما مهم ترین مسئله تغییر نگاه نزدیک بینانه فعالان سیاسی با تجربه تر و طراحان استراتژی است. متاسفانه در فضای مجازی و ماهواره ای چنین افرادی کمتر فعال هستند. و عمدتاژورنالیسم «تفسیر خبری» روزنامه های اصلاح طلب در این فضا نیز حرف اول را می زنند. سرریز این ژورنالیسم در سالیان اخیر به این فضا، تاثیر مثبتی داشته و آن بروز کردن، جوان سازی و فعال و با طراوت سازی این فضاست. از این منظر بسیار هم قابل تقدیر و تحسین است ( جدا از خط و ربط های هریک از این عزیزان ). اما از منظر استراتژیک حاوی و حامل یک ایراد بزرگ هم بوده است و آن حرکت و فعالیت بر اساس تحلیل سیاسی در لحظه و نوعی روزمرگی رسانهای است که کمتر – و نه البته به طور مطلق – واجد دغدغه و منظر استراتژیک است.
این همه اما در مورد بخش های فعال تر جنبش سبز است. اما این جنبش دربرگیرنده ونماینده تمام مردم ایران نیست و مشکل ارتباط گیری و عمق یابی استراتژیک در اقشار فقیرتر خود حکایت دیگری است.
تلاش : از تحلیلهائی از داخل و از سوی چهره های سیاسی و دانشگاهی برمیآید که از یک سو قشر متوسط و تحصیل کرده جامعه و نیروهای فعال شهری بشدت زیر فشارند، از سوی دیگر دولت ظاهراً در سیاستهای خود در پی جذب طبقات پائین و محروم جامعه در شهرها و روستاهاست. صرف نظر از دورهای کوتاهی در سالهای انقلاب که اقشار شهری و دانشگاهی از روحانیت انقلابی دفاع کردند، اما به طور سنتی همیشه اقشار پائین جامعه پایه اجتماعی روحانیون به حساب می آمدند. آیا دولت در چالش روحانیتِ در قدرت و آیت الله های بزرگ و سنتی، موفق شده است این قشر را از پایه «طبیعیاش» جدا کند؟
علیجانی : همان طور که در پاسخ به پرسش ماقبل آمد، نباید این جریان را ضدروحانیت نامید. شاید فریبکارانه ایرانگرایی کند اما متحد ارتجاعی سرکوبگرترین بخش روحانیت است.
این باندبرای کسب قدرت و جلب پایگاه در اقشار فقیر از حربه عدالتمحوری و برخوردهای ضدفساد (که میخواهد هاشمی رفسنجانی را سمبل آن معرفی کند) بهره میگیرد، که تا حدودی نیز با موفقیت همراه بود (و اینک اما از برندگی این حربه نیز به دلیل فساد برخی اطرافیان رئیس دولت، فشار اجرای یارانهها به برخی از این اقشار و انعکاسات چالش با بیت در برخی اقشار سنتیتر این مجموعه و تحت تبلیغات منفی هواداران طیف بیت علیه دولت در مورد اختلافات پیشآمده و … ) کاسته شده است.
در کل درست است که طیف – باند در اقشار فقیرتر بیشتر پایگاه دارند، اما این پایگاه دیگر مضمون عمده مذهبی ندارد و تنها بخشی از این پایگاه به دلایل مذهبی (سنتی) متحد و یا تسلیم این جریان هستند. بسیاری از آنها بنا به ضرورتهای دیگری هم چون فشار فقر، کمآگاهی و بیاطلاعی سیاسی و انحصار خبری در رابطه با رسانههای رسمی، هم رنگ جماعت شدن برای اندکی بهرهمندی شغلی و اقتصادی و یا حداقل در امان ماندن از آسیبهای سیاسی و…، به صورت لرزانی در این صف میایستند. بخش قابل توجهی از آنها در انتخابات قبلی ریاستجمهوری بنا به شعار ۵۰ هزار تومان آقای کروبی به ایشان رأی داده بودند. متأسفانه نیروهای منتقد و تحولخواه شناخت اندکی از این اقشار و لایهبندیهای فکری، اقتصادی، سیاسی آنها دارند. و در این مجال اندک نیز نمیتوان به این امر مهم پرداخت. فقط میتوان بر اهمیت استراتژِیکاش تأکید مؤکد نمود.
تلاش ـ برخی تحلیل ها برآنند که در اثر تشدید جنگ قدرت میان کانونهای باقی مانده در حکومت اسلامی، خودبخود به ظرفیت و توانمندی جنش سبز افزوده خواهد شد. سرآن این جنبش برای خاتمه دادن به وضعیت کنونی که بیتردید برای کشور بسیار خطرناک است، باید با حفظ آمادگی خود، در انتظار تصمیم نیروهای نظامی و به ویژه سپاه پاسداران مبنی بر حمایت از این جنبش و پیوستن به آن باشند. نظر شما در بارهی چنین تحلیلی چیست؟
علیجانی – همان طور که در پاسخ به پرسشهای قبلی آمد، نباید مانند برخی کشورهای دیگر خاورمیانه و یا آمریکای لاتین وزن سیاسی بیش از اندازهای به نقش سیاسی نهاد نظامی در ایران داد. رأس این نهادها پیرو بیت و در یک روند تأثیرگذاری – تأثیرپذیری از آن هستند و بدنه آن نیز مانند بقیه بدنه اجتماعیاند.
توازن و تناسب قوای سیاسی در ایران با این وزنه تغییر نمیکند. نوعی شبیهسازی نادرست و سادهسازی تحلیلی، در این نوع نگاهها مشاهده میشود.
تناسب قوای «سیاسی» اینک به ضرب پول نفت و زور نیروی انتظامی – امنیتی – قضایی به سود بیت است و تناسب قوای «اجتماعی » به سود جنبش سبز (که روز به روز این تناسب شتاب بیشتری هم میگیرد). اما ایجاد رابطه بین این دو معادله ناسازگار، از طریق وزنه نظامی و نظامیان نخواهد بود. تنها راه حل و مسیر ممکن، غلبه نگاه میانمدتنگر به جای نزدیکبینی ملتهب سیاسی کنونی غالب بر اکثر نیروها و افراد و کار فکری – سیاسی – تشکیلاتی (محفلی – صنفی – مدنی – سیاسی و…) برای افزایش توان جنبش تحولخواهی سبز و تداوم حرکت نقطهچینی کنونیاش در اشکال مدنی دیگر و سرریز آن به عرصه سیاسی در شرایط مساعدتر سیاسی در آینده است که فعل و انفعالات داخل قدرت، جامعه مدنی و افکار عمومی و فضای بینالمللی برایش فراهم میسازد.
تلاش ـ آقای علیجانی از شما صمیمانه سپاسگزاریم از این که علیرغم شرایط بسیار سختی که در آن به سر میبرید، به پرسشهای ما پاسخ گفتید. با آرزوی همکاریهای بیشتر در شرایطی بهتر!