بخش ۱
ایران ماهیت برتر
جنگ دیگر درمیان گزیدارها نیست
ــ با توجه به اینکه شما یکی از سرسختترین مخالفان حمله نظامی به ایران بودهاید، بفرمائید نقش و تأثیر انتشار گزارش ۱۶ سازمان اطلاعاتی آمریکا بر روی شما چگونه است؟ آیا از بار سنگین خاطر ناآسودهتان کاسته شده است؟
داریوش همایون ــ به نظرم همه ما میباید آسوده خاطرتر باشیم. مداخله نظامی آمریکا هیچ نتیجهای جز فاجعه برای کشور ما نمیآورد، که در این بحران نشان داده شد چه جائی در گفتمان ملی ما دارد ــ بالاتر از همه چیز، از جمله خودمان. به نظرم اینکه فرصتی پیش آمد که بتوان نظرگاه (پرسپکتیو) نیروهای مخالف را عوض کرد، فرا آمد مثبتی بود. ما برای ایران مبارزه میکنیم نه با جمهوری اسلامی. اگر در میدان هستیم از دوستی با ایران است که موجودیت هر روزیاش با این رژیم تهدید میشود، نه دشمنی با این و آن، حتا با جمهوری اسلامی. از سوی دیگر چشمانداز زشت و نگران کننده مردمانی که پویش قدرت و رسیدن به بیشترینه خواستهای خود دیدگانشان را تیره کرده است، در سرو صدای دو سه ساله گذشته پدیدار گردید. جامعه سیاسی ما در بیرون ــ در ایران که جای خود دارد ــ حقیقتا میباید فکری به حال خودش بکند. حتا انتظار حمله آمریکا و فرصتهائی که با خود خواهد آورد فضای سیاست بیرون را آلوده و ناسالمتر از همیشه کرد. ناگهان دیدیم که چه بسیار کسان راه به چه نشیبهائی میتوانند ببرند.
ــ آیا میتوان گفت انتشار این گزارش امکان عملی ساختن طرح حمله نظامی به ایران را از میان برده اسـت، حداقل تا زمانی که آشـکارا ثابت نشود که ایران فعالیتهای خود را در مسیر دستیابی به سلاح اتمی از سرگرفته است؟
داریوش همایون ــ بسیار دور است که آمریکائیان باز در اندیشه دست زدن به عملیات نظامی باشند. گزارش ۱۶ سازمان اطلاعاتی امریکا تا خلافش ثابت نشود علتی برای جنگ نمیگذارد. آمریکائیان این فرض را نیز که همه ماجرا یک دژآگاهی disinformation کار خود رژیم باشد دقیقا بررسی کردهاند. در کشورهائی مانند آمریکا اطلاعات در این معنی بجای intelligence بکار میرود و مانند اطلاعات و امنیت کشور نیست که بتواند بیآن عنصر حیاتی نیز عمل کند. چنانکه در گزارشها به تفصیل آمده است آمریکائیان با شنود گفتگوهای مقامات بالای سپاهی و سیاسی به این آگاهیها دست یافتهاند و باز چنانکه خود گفتهاند رخنههائی در این دستگاهها کردهاند و کسانی را از پشتکردگان به رژیم در کنار خود دارند. جنگ تا آینده قابل پیشبینی در میان گزیدار optionها نخواهد بود. نبرد البته در جبهه دیپلماتیک و اقتصادی ادامه خواهد یافت زیرا رژیم اسلامیهرگاه بخواهد برنامه تولید بمب را ازسر خواهد گرفت.
ــ اگر چنین فعالیتهائی اساساً از سال ۲۰۰۳ و تحت تأثیر اشغال عراق و از هراس حضور نیروهای نظامی آمریکائی و متحدینشان در گرداگرد ایران متوقف شده بود، به چه دلیل حکومت اسلامی، چه در دولت خاتمی و چه احمدینژاد پرده از مخفی کاریهای خود پس نزدند؟ آیا چنین رفتاری سودی به حال کشور داشت؟ مسئول اخلاقی تاوان حاصله از بایکوتهای اقتصادی بر کشور و مردممان کیست؟ آمریکائیها که با استدلالی غیرواقعی بر طبل جنگ کوفتند و زمینه بایکوتها را فراهم ساختند؟ یا جمهوری اسلامی با مواضع تند و تحریک کننده و بیاعتنائی به مقررات و خواست بینالمللی؟
داریوش همایون ــ حق با شماست و تاریخ ۲۰۰۳ بسیار پر معنی است. آمریکا در آن سال به عراق تاخت. روشن است که سران حکومت اسلامی هراسان از مقاصد آمریکا خواسته بودند بهانه را از آن کشور بگیرند. گذشته از این چنانکه روسها گاه و بیگاه یادآور شدهاند ایران با چنین حکومت و دستگاه اداری و در شرایط تحریم بینالمللی در وضعی نیست که چنین برنامهای را به آسانی اجرا کند. احتمالا مشکلات عملی نیز سهم خود را داشتهاند و تصمیم به باز ایستاندن برنامه را آسانتر کردهاند.
اینکه چرا موضوع را پنهان نگهداشتند و اگر از پرده بیرون نیفتاده بود همچنان نگه میداشتند، دو توضیح میتواند داشته باشد. نخست، عادت آنهاست به لاف زدن وترساندن دیگران مانند ادعای ساختن هلیکوپتر و زیردریائی و موشک قارهپیما و کشف داروی بیماریهای سخت ــ نمیباید سطح فرهنگی گروه فرمامروای ایران را فراموش کرد. دوم، و علاوه بر آن، یک بازی پیچیده دیپلوماتیک که کره شمالی، نمونه کار سران رژیم اسلامی، با استادی اجرا کرد. مانند نمونه کره شمالی، دامن زدن به بحران اتمی و رفتن تا لبه پرتگاه، زمینه معامله با آمریکا را برای رژیم مساعدتر کرده است. جمهوری اسلامی در یک دو سال گذشته نه تنها کشور را زیر تحریمهای سنگین و پرهزینه برد بلکه «ریسک» حمله ناگهانی آمریکا را نیز گرفت ولی فضای سیاسی و روانشناسی را در آمریکا به سود یک معامله کلی گردانید که از خطر آمریکا برای موجودیت آن خواهد کاست. به عین همچنانکه کره شمالی. البته این اطمینان را هم داشتند که هر لحظه میتوانند فیوز انفجار را بکشند چنانکه اکنون کشیده شده است.
ــ شما با اینکه روشنترین و سختترین موضع را در هشدار و مخالفت با طرح حمله نظامی به ایران اتخاذ کردید، اما درعمل فشار بر روی حکومت اسلامی در این بحران را کمرنگ نکردید. اساساً درآمیختن مبارزات داخلی با حکومت اسلامی با بحرانهای بینالمللیِ این رژیم چه محدودیتها و مرزهائی دارد؟
همایون ــ گمان میکنم یکی از غیر ایرانیترین عادتهای من جدا کردن امور از یکدیگر و گذاشتن هر چیز به جای خودش است. علت این است که به نظر من عواطف را باید تا آنجا که میتوان در قلمرو خصوصی قرار داد (برخلاف اندیشهها که جایشان هر چه بیشتر در قلمرو عمومی است.) مهر و کین نمیباید جای اصول را در عمل سیاسی بگیرد. اینکه ما در عین دشمنی با جمهوری اسلامیــ که تنها دشمنی است که میباید داشته باشیم ــ در شرایط معین و هنگامی که هیچ راه دیگری برای دفاع از ایران نباشد، ناگزیر و موقتا در کنار آن قرار خواهیم گرفت همان اندازه منطقی است یعنی با اصول ما میخواند، که مخالفت همزمان با جنگ و تاکید بر مسئولیت منحصر جمهوری اسلامی در جنگ، اگر روی دهد. هیچ چیز گمراهتر از تلاشهای کسانی نبود که خواستند از جنگ ستیزی ایرانیان برای پاک کردن حساب کهنههای جنگ سرد بهرهبرداری کنند و کین پدرکشتگی را بخواهند.
ایستادن در برابر آمریکا در صورت حمله به ایران دلیل نمیشود که ما نظرمان را به جمهوری اسلامی یا تروریسم اسلامی تغییر دهیم. دشمن دشمن من میتواند از او بسیار بدتر باشد. مشکل ما با آمریکا سیاسی میبود ــ اگر مداخله نظامی اصلا صورت میگرفت ــ ولی با جمهوری اسلامی و بنیادگرائی وتروریسم اسلامی مشکل وجودی existential داریم. هر چیز در جای خودش ــ که البته نیاز به روشن و ثابت بودن اصول و مرتب کردن اولویتها دارد.
در پیـوستن و درآمیختن مبارزه برضـد رژیم با تحولات بینالمللی اگر از حدود لازم تاکتیکی درگذرد کارش به syndrome چلبی میکشد که در عراق نمایش خود را داد و در ایران نیز پیروانی یافت که خوشبختانه، برای خودشان نیز، فرصت چندان نیافتند.
ــ در بحثهای نیروهای سیاسی که پس از انتشار این گزارش، در آن مسئله انتخابات در پیش روی مجلس، دست بالا را گرفته است، استدلالی در جهت توصیه به شرکت در این انتخابات میشود، با این مضمون که این دولت احمدینژاد بوده و هست که کشور را تا مرزهای فاجعه بزرگ جنگ کشاند، انتخاب جناح حامی وی و کسب مجدد اکثریت در مجلس نه تنها شرایط ادامه همان سیاستها را فراهم میکند، بلکه ممکن است آنها را در پیشبرد سیاست تحریکهای بینالمللی پافشارتر سازد. آیا با نگاه از این زاویه نباید همگی برویم و در انتخابات مجلس شرکت کنیم؟
داریوش همایون ــ تحلیل نیروهای سیاسی درباره مخاطراتی که هر پیروزی احمدینژاد برای ایران دارد درست است. اما اینکه همگی در انتخابات شرکت کنیم نیازمند شکافتن است. در انتخابات یک واقعیت مهم این است که ما در بیرون، شرکت کنندگان نیستیم؛ ما اگر بتوانیم روشنگرانیم. انتخابات آینده مجلس میدان نبرد دو اردوی بزرگ رقیب در رژیم است، که یکی زورمندتر از دیگری است ولی هردو در درون خود پراکندهاند و با آنکه در آن انتخابات همه چیز امکان دارد هیچ چیز مسلم نیست ــ مانند وضع در خود ایران بطور کلی. ما هیچ دستی در این انتخابات نداریم و تنها میتوانیم مردم را به رای دادن یا ندادن تشویق کنیم. اما تصور نمیکنم مردم نیازی به دستور ما داشته باشند و هر کس و هر گروه چنانکه خود میاندیشد، یا بیشتر احساس میکند، رفتار خواهد کرد. احساس من این است که بیشتر مردم، چه آنها که رای خواهند داد و چه دیگران، ترجیح میدهند گروه کم خطرتری برنده شود.
از نگاه ما پناه بردن از رفسنجانی به احمدینژاد و از او باز به رفسنجانی و آنها که زیر سایه خود گرفته است گزینشی غمانگیز است که هیچ اجباری بدان نداریم.
ــ شما در جائی اعلام داشتهاید که انتخابات در راه کمتر از همیشه با آزادی سروکار دارد. آیا این موضع به معنای تردید در مفید بودن کوششهائی است که برخی از تلاشگران راه آزادی در داخل میکنند؟
داریوش همایون ــ من زمانی درباره انتخابات جمهوری اسلامی از دوم خرداد به بعد اصطلاح نه آزاد نه بیمعنی را به کار بردم. انتخابات آینده به نظر میرسد کمتر از همه ده ساله گذشته آزاد و شاید بیشتر از همه آنها با معنی و دارای پیامدهای تعیین کننده باشد. کسانی را که در ایران نیروی خود را گذاشتهاند که هر چه را میتوانند در این انتخابات نجات دهند نمیباید ضعیف کرد. مبارزات برای آزادی انتخابات به ویژه به جائی که میباید رسیده است و امضا کنندگان تا پایان شرطهای انتخابات آزاد رفتهاند و نه هیچ امتیازی دادهاند و نه هیچ تمایزی گذاشتهاند. بیانیه آزادی انتخابات یک برنامه عمل نیست، که کسانی پنداشتهاند؛ و بخشی مهم از گفتمان تکامل یابنده ملی ماست که پیوسته از جهانبینی آخوندی، و چپ لنینی (ساویتی) فاصله میگیرد. مانند فراخوان ملی رفراندم است که آن را نیز همچون طرحی که در همین رژیم با همین ویژگیها اجرا شدنی است به انتقاد گرفتند.
ــ گفته میشود که کوششهای فوق به آن درجه که در صفوف تبعیدیان جنب و جوش ایجاد کرده است، تا کنون در داخل چندان منشأ تحرکی نبوده است. علت چیست؟ با اینکه میدانیم باز کردن اختاپوس «دولت پادگانی ـ جمکرانی» از گرده مردم راه تنفسی را در داخل باز میکند؟
همایون ــ هنوز صف بندیها روشن نیست و آنچه هم که در میدان است شوری در مردم بر نمیانگیزد. ناامیدی از کمترین درجه «آزادی» هم با تهیههائی که پادگانی ـ جمکرانیها میبینند به دلسردی دامن میزند. ولی هنوز دیر نشده است و احتمالا بخشی از مردم به اندازه کافی به هراس خواهند افتاد که اگر هم رایهاشان خوانده نشود مخالفتی نشان دهند. جنب و جوشهای تبعیدیان بخشی به علت وجودی آنان بر میگردد؛ با اینهمه فاصلهها چه میتوان کرد؟
ــ بخشی از نیروهای اپوزیسیون خارج که امید خود را از اصلاحطلبان داخلی بریدهاند، «انتخابات آزاد» را یک شعار استراتژیک رسیدن به دمکراسی دانسته و معتقدند آن را نباید تنها در مقطع هر انتخابات رژیم و برای «گرم کردن تنور انتخابات» هزینه کرد، بلکه باید حرکتی گسترده و مدنی حول آن براهانداخت و آن را وسیله جلب افکار عمومی و نهادهای بینالمللی قرار داد. آنگاه در سایه تغییر توازن نیروها رژیم روزی در ناتوانی خود تن به چنین انتخاباتی خواهد داد و زمینه تغییر قوانین نیز فراهم خواهد شد. در پرتو چنین نگاهی هم به امید برآمد چنین لحظهای ما باید راه شرکت در هر انتخاباتی از سوی رژیم را درپیش گیریم. به اینترتیب آیا شعار «تحریم» همواره نادرستترین تاکتیک است.
داریوش همایون ــ شعار انتخابات آزاد هم مانند گران شدن نان و البته در سطحی دیگر سلاحی است که میباید برضد رژیم بکار رود. این به همه برداشت ما از استراتژی پیکار با رژیم بر میگردد. اگر مبارزه مسلحانه یا سرنگونی به زور آمریکا نیست ناچار هر تحولی در شرایط سیاسی و بینالمللی، هر موضوع نارضائی عمومی، هر شکافی میان مردم و حکومت و در خود حکومت عاملی در پیکار است و هر نیروی اجتماعی، حتا بخشهای معینی از رژیم در شرایط ویژه بخشی از استراتژی خواهند بود. انتخابات به ویژه در دستگاه حکومتی چند قطبی جمهوری اسلامی امری نیست که بتوان چشم پوشی کرد. هر انتخابات ده ساله گذشته تغییرات مهم در موازنه نیروها در حکومت داده است. مردم نقشی چندان بیش از بادسنج ندارند؛ ولی رویکردشان به انتخابات بر جناحهای حکومت تاثیر میگذارد. در سوریه یا چین انتخابات چنین ویژگیهائی ندارد و کار مخالفان آسانتر و امیدشان کمتر است.
تا هنگامیکه نیروهای مخالف جمهوری اسلامی نتوانستهاند تظاهرات و اعتصابات سرتاسری سازمان دهند تکرار شعار انتخابات آزاد نیست، این پرسش را برای مردم پیش میآورد که جز نه گفتن چه دارند؟ اما وظیفه ما در بیرون گرم کردن تنور انتخابات هم نیست. میباید از بازی شرکت و تحریم بیرون آمد. تا آنجا که به مردم ارتباط دارد میخواهند بدانند شرکت یا تحریم برای آنها چه دارد و در صورت شرکت چه گزینشی بهتر است. اگر ما بتوانیم به مردم تا این اندازه کمک کنیم نمیباید از بیم حملات خوشنشینان بیرون دم درکشیم.
ــ شاید در این زمان مقایسهای میان شعار «رفراندوم» ـ آن گونه که در بیانیه فراخوان ملی رفراندم» آمد ـ که شما یکی از مدافعان پایدار آن بوده و هستید، و شعار «انتخابات آزاد» کمک کننده باشد. آیا این دو شعار با هم متفاوتند؟ نقطه تلاقی این دو شعار یا راه رسیدن نیروهای مدافع آنها کدامست؟
داریوش همایون ــ همانندیها میان این دو شعار کم نیست. هردو از ایران میآیند، و از سوی کسانی، که عموما پیشینه انقلابی دارند. هردو از بنیاد با جمهوری اسلامی در تضاد، و خواهان راهکاری برای تغییر وضع موجود به شیوه مسالمتآمیز و به دور از هرج و مرج و خشونت هستند. هردو نه تنها از ولایت فقیه بلکه از دسته چاقوی ملی مذهبیاش نیز، بیرون زدهاند و هیچ تفاوتی میان ایرانیان نمیبینند. (بازرگان خیال میکرد او چاقوی بیدسته خمینی است.) هر دو اگر عمل شوند چیزی از جمهوری اسلامی نخواهد ماند. این شعارها را نمیباید به دلیل اینکه با بودن جمهوری اسلامی بختی ندارند کوچک شمرد؛ مگر سرنگون کردن رژیم آسان بوده است که اینهمه شعارش را میدهند؟ فراخوان ملی رفراندم جنبشی بود که دور از ایران نمیتوانست به درازا بکشد و زمانش گذشت. انتخابات آزاد جنبش هم نیست. ولی ساعت هردو خواهد رسید. ما به این کوششها و ابتکارات میباید به عنوان سنگهای راهشمار مسیر دمکراسی لیبرال ایران بنگریم. اینهمه بخشی از آن گفتمان پایه است که اندک اندک یک جریان اصلی سیاسی میشود. از جنبش مشروطه به بعد ما چنین پدیدهای را ندیدهایم. همرای شدن گرایشهای سیاسی مخالف یکدیکر بر گفتمانی که جامعه ما را در صف بهترینها در جهان خواهد آورد.
ــ آقای همایون با سپاس فراوان از شما
دی ماه ۱۳۸۶