«

»

Print this نوشته

فصلنامۀ ایران بزرگ فرهنگی / شماره ششم / ویژۀ انقلاب ملّی و اندیشۀ مقاومت در برابر جبّارّیت / مشروطه‌خواهی؛ بنیان دولت جدید / منتشر شد

photo3

فصلنامۀ ایران بزرگ فرهنگی / شماره ششم / ویژۀ انقلاب ملّی و اندیشۀ مقاومت در برابر جبّارّیت / مشروطه‌خواهی؛ بنیان دولت جدید / منتشر شد

‌ ‌

به شَوَندِ وقایعی که در پایان تابستان و ایّام پاییز رُخ داد، و تا این‌دَم در جریان است، زمان انتشار فصلنامه‌ی «ایران بزرگ فرهنگی»، از آغازِ فصلِ سوم سال، به برآمدن زمستان معوّق شد. ضرورت تبیین وضعیّت جدید موجب شد تا بر ویژه‌نامه‌ای که به‌طور مفصّل به «ماکیاولی» اختصاص داده ‌بودیم، فصلی را نیز برای مفاهیم مربوط به «حق ایستادگی در برابر حاکم جبّار» و هم‌چنین مفهوم «انقلاب» ویژه سازیم. رخداد بزرگی که نخست‌بار دکتر جواد طباطبایی آن را «انقلابِ ملّی» نامید.

اتّفاقات پیش‌آمده چنان عظیم و تعیین‌کننده بود که اتّفاق‌نظر همگانی بر آن قرار گرفت که وضعیّت ایران به قبل از آن بازنخواهد گشت، و بدین ترتیب، پرسش بزرگی روبروی ما قرار گرفت، بدین ترتیب که: این «انقلاب ملّی» در کجا ایستاده است؟

به‌نظر می‌رسد که در پاسخ به این پرسش مهم سردرگمی وجود داشته باشد. هم‌چنین از اهمیّت سنگری که در آن ایستاده‌ایم ناآگاهیم. نمی‌دانیم که متّحدین چه کسانی‌اند و دشمنان که؟ بر سر چه باید ائتلاف کرد و چه سلاح‌هایی به‌کارمان می‌آید؟

شاید لازم باشد که دریابیم نسبتِ میان رخدادهای ایران با وقایع جهانی چیست؟ و برای ادراک بهتر مفید باشد که نخست به نقد تصوّرات رایج در این‌باره بپردازیم:

انقلاب ملّی در ایران، آن‌طور که چپ‌ها خیال می‌کنند، انقلاب در معنای فرانسوی آن نیست که بنا دارد بنیان‌های کهن را زیر و زبر کند، و به‌قولی آن آزادی را که از انسان دریغ شده بود به او بازپس‌دهد. نه‌چون زیر و زبر نمی‌کند، بلکه چون شجرهٔ خبیثهٔ ارتجاع ما، ارتباطی با آنچه در انقلاب فرانسه با آن تسویه‌حساب شد، ندارد. از سوی دیگر، در پاسخ به عده‌ای که وسوسه‌ی مقایسه‌ی ایران با وضعیت بریتانیا را دارند، باید گفت، انقلاب ملّی ما، از جنس انقلاب شکوهمند بریتانیا، به‌مفهوم Revolving یا بازگشت به نظم سابق که از نیک‌اختری سرآمده بود، نیز نیست. باز به‌همان دلیل که عضو مبتلا به سیاه‌زخم ما را نمی‌توان با گلاب شست. برآمدن کرامول و مرگ جمهوری در بریتانیا، هر دو در مسیر مشروطیّت در بریتانیا قرار دارد، که البته نسبتی با انقلاب پنجاه‌وهفت نمی‌تواند داشته باشد.

به‌طرز متناقض‌نمایی، انقلاب ملّی ایران به‌معنی تغییر رادیکال در ویرانیِ حاصل از انقلاب محافظه‌کارانهٔ پنجاه‌وهفتی، و هم‌زمان بازگشت به روح مشروطیّت است. البته باز باید تذکّر داد که منظور از Conservative Revolution  رُخدادی نظیر آنچه در جمهوری وایمار رخ داد، نیست، اگرچه شباهت‌های جالبی دارند. هم‌چنین، انقلاب ملّی ما با مفهوم Restoration هم‌خوانی‌هایی دارد، البته اگر دقّت کنیم که سنّت مشروطیّت، خود تٲسیسی جدید بود، و احیای آن به‌معنی بازگشت به سنّتی در گذشته نیست.

این وضعیّت به‌ظاهر متناقض، نظیر آنچه رضاشاه انجام داد، حاوی انقلابی رادیکال در وضعیّت ارتجاعی موجود است، که گسستی با قدیم ایجاد می‌کند، امّا هم‌زمان به تداوم سنّت پادشاهی نیز می‌انجامد.

به بیان ساده، آثار این رژیم فاسد را اگرچه تنها می‌توان با اقدامات رادیکال از میان برد، امّا این انقلاب ملّی، برخلاف تصور عده‌ای از بازماندگان انقلاب پنجاه‌وهفت، به‌معنای تداوم وضعیّت شورش علیه میراث مشروطیّت نمی‌تواند باشد، بلکه گسستی از کلیهٔ‌ پندارهای پنجاه‌وهفتی است، و احیای آنچه در آن انقلاب از دست رفت. نتیجه اینکه انقلاب ملّی ما، در ادامهٔ اقدامات رادیکال رضاشاه علیه شجرهٔ خبیثهٔ قجری است که به تٲسیس دولت ملّی و حکومت قانون انجامید. امّا این انقلاب علیه وضعیّت اضطراری انقلابی چند دههٔ‌ اخیر است و مقصودی جز احیای نهادهای سابق ندارد.

به جهت وجه آزادی‌خواهانهٔ‌ این انقلاب، همان‌طور که رضاشاه آزادی را در معنای مدرن آن، در محدودهٔ‌ حکومت قانون تثبیت کرد، این انقلاب، ادامهٔ‌ راه پهلوی است، با این تفاوت که اکنون جامعهٔ‌ مدنی نیرومندی وجود دارد که بتواند از آزادی در منطقهٔ‌ فراغ از دولت هم پاسداری کند.