«

»

Print this نوشته

نقش پادشاه به عنوان نماد یگانگی ملت ایران

آشتی دادن میان نقش پادشاه به عنوان یک شخصیت سیاسی و رهبر پیکار، و نقش او به عنوان نماد یگانگی ملت ایران، با وفادار ماندن به روح و آرمان‌های مشروطیت و وارد کردن آنها در کارکردهای روزانه میسر تواند شد. پادشاه باید فعال‌تر شود و به مرکز دایره تلاش‌ها بیاید. باید هواداران پادشاهی مشروطه را به سازمان دادن خود یاری دهد. باید ایرانیان را از گرایش‌های سیاسی گوناگون به پیکار مشترک برای رهائی و بازسازی یک ایران دموکراتیک و پیشرو بخواند، و اینهمه را می‌توان با اعتقاد به چندگانگی (پلورالیسم) در سیاست و جامعه، با باز نگهداشتن درهای گفت و شنود، با احترام گذاشتن به نظر‌ها و گرایش‌های گوناگون انجام داد.

‌ ‌ ‌

نقش پادشاه به عنوان نماد یگانگی ملت ایران

پادشاه به عنوان رهبر پیکار نمی‌تواند مواضعی بگیرد که با نقش او به عنوان پادشاه آینده ایران تضاد داشته باشد. این دشوارترین کاری است که در پیش دارد. از سوئی باید جهت‌های معین بگیرد که طبعاَ همه با آن موافق نیستند و از سوئی باید پادشاه بالقوه همه ایرانیان بماند. این دوگانگی را برطرف نمی‌توان کرد مگر آنکه پادشاه احترام و حقوق مخالفان پادشاهی و مخالفان مواضع خود را نیز محفوظ بداند. برطرف نمی‌توان کرد مگر آنکه در هیچ زمانی به صورت اداره کننده یک سازمان معین و رهبر یک حزب در نیاید. ممکن است در آینده یک گروه بندی بزرگ ایرانیان پادشاه را رهبر خود بشناسند ولی این امری مربوط به خود آنهاست. پادشاه در آن صورت نیز نقش پادشاهی خود را باید نگهدارد. او بیش از همه باید متحد کننده همه ایرانیان باشد. در این پیکار به این نمی‌توان بس کرد که هواداران پادشاهی برگرد هم آیند ـ هر چند گامی بزرگ و قاطع بسوی پیروزی خواهد بود ــ بلکه باید همه گرایش‌های آزادیخواه و ناسیونالیست و پیشرو را برگرد هم آورد. این کار را تنها پادشاه می‌تواند بکند.

‌ ‌

پادشاه به عنوان یک رهبری سیاسی می‌تواند به پیکار رهائی ایران تکانی را که لازم دارد بدهد و به عنوان یک نماد می‌تواند عناصر گوناگون را حتا از میان جمهوریخواهان و چپ‌گرایان بر گرد هم آورد. هیچ یک از این دو نباید فدای دیگری شود، نه نقش رهبر سیاسی و نه نقش نماد پادشاهی. باید هر دو را نگهداشت و پیش برد که آسان نیست. در پیام شاه به مناسبت سالروز انقلاب مشروطه ایران که در ۱۴ مرداد امسال داده شد جمله‌ها و عبارت‌هائی هست که نشان دهندۀ آگاهی و تعهد پادشاه به یک نظام چندگانه (پلورالیستی) است: “ایران فقط می‌تواند بدست ایرانی و با مشارکت همه مردم از هر قشر و طبقه و با هر نوع آرمان سیاسی اداره شود.” یا “حق حاکمیت از آن مردم ایران است و این حق باید با مشارکت همه فرزندان ایران از چپ و راست و سلطنت طلب و جمهوریخواه اعمال شود.” پیداست کسی که می‌خواهد بر چنان کشوری پادشاهی کند نمی‌تواند در مرحله پیکار، تنها به یک گروه، اگر چه اکثریت، وابسته شود و دست همکاری خود را همواره بسوی همه گرایش‌های آزادیخواه از چپ و راست و سلطنت طلب و جمهوریخواه دراز خواهد کرد.

‌ ‌

هواداران پادشاهی، شاه را رهبر خود می‌شناسند و به حق از او انتظار دارند پیش افتد و به آنها برای سازماندهی پیشبرد پیکار یاری دهد. ولی نقش پادشاه به اینجا پایان نمی‌یابد. او بهترین کسی است که می‌تواند برای رسیدن به هدف همگانی یعنی بر پا کردن یک نظام دموکرات‌منش در ایران میان گروه‌ها و گرایش‌های گوناگون پل بزند. پادشاه نمی‌تواند با مردم خود، حتا با کسانی که مخالف اویند دشمن باشد. یک رژیم پادشاهی برای گروه‌های مخالف نیز جای امن‌تری است. این در ذات پادشاهی است، به مفهومی که امروز پادشاهی را می‌فهمیم و می‌خواهیم. پادشاهی در ایران فردا با گذشه تفاوت‌های بزرگ خواهد داشت. این یکی از مهمترین آنهاست. تنها چنین پادشاهی‌ای می‌تواند به ایران و به خودش کمک کند.

‌ ‌

آشتی دادن میان نقش پادشاه به عنوان یک شخصیت سیاسی و رهبر پیکار، و نقش او به عنوان نماد یگانگی ملت ایران، با وفادار ماندن به روح و آرمان‌های مشروطیت و وارد کردن آنها در کارکردهای روزانه میسر تواند شد. پادشاه باید فعال‌تر شود و به مرکز دایره تلاش‌ها بیاید. باید هواداران پادشاهی مشروطه را به سازمان دادن خود یاری دهد. باید ایرانیان را از گرایش‌های سیاسی گوناگون به پیکار مشترک برای رهائی و بازسازی یک ایران دموکراتیک و پیشرو بخواند، و اینهمه را می‌توان با اعتقاد به چندگانگی (پلورالیسم) در سیاست و جامعه، با باز نگهداشتن درهای گفت و شنود، با احترام گذاشتن به نظر‌ها و گرایش‌های گوناگون انجام داد. وفادار ماندن به روح و آرمان‌های قانون اساسی مشروطیت به این معنی است و ما در این مرحله تنها می‌توانیم به روح و آرمان‌های آن قانون وفادار بمانیم.

نقل از: گذار از تاریخ