یک ایرانی که تابعیت آمریکا را میپذیرد در پاسخ سرزنش احتمالی هممیهن خود نمونههای اقوام دیگر را در جامعۀ آمریکائی دارد که اشاره کند. او به درست، خود را از وفاداری به حکومت کنونی ایران آزاد میداند و ایرانی بودنش را نیز هیچ کس نمیتواند از او بگیرد ــ رنگ گذرنامهای که در جیب دارد هر چه خواهد باشد.
ما باید گوهر خود را به دنیا نشان دهیم.
داریوش همایون
ایرانیان در آمریکا هزار هزار به تابعیت آن کشور در میآیند. کسانی که پس از سالها توانسته بودند اجازۀ اقامت در آمریکا بگیرند (گرین کارت) اکنون گروه گروه دارای شرایط لازم برای قبول تابعیت آمریکا میشوند. گفتگو دیگر بر سر هزاران ایرانی تبعۀ آمریکا نیست، دهها هزار است و شاید در آیندۀ نه چندان دور، صدها هزار.
در برابر چنین روندی چه باید گفت و چه باید کرد؟ از ایرانیانی که سالهاست در این کشور به آزادی میزیند و اکنون برای باز هم آسانتر کردن گذران خود، با گزیدار (آپشن) تابعیت آمریکا روبرویند چه میتوان انتظار داشت؟
برای آنان که از ایرانی سره دم میزنند و اجتماع ایرانی آمریکا را جدا از این مردم و این حکومت میخواهند، پاسخ آن است: ایرانی باید ایرانی بماند و سوگند وفاداری به قانون اساسی آمریکا یاد نکند ــ حتی اگر ده سال در این کشور زیسته باشد و برای پیشرفت کار خود و فرزندانش از تابعیت آمریکا ناگزیر باشد و احتمالاَ گذرنامۀ ایرانیش را نیز از دست داده باشد.
نگفته پیداست که چنین انتظاری واقعگرایانه نیست. کسانی که هممیهنان خود را از درآمدن به تابعیت آمریکا سرزنش میکنند حتی اگر خود در نهان چنین نکرده باشند ــ مواردش اندک نیست ــ در برابر سیلی ایستادهاند که با سرزنش یا شعار دادن نمیتوان جلوش را گرفت. در درون دهها هزار خانوادۀ ایرانی بحث تابعیت گرم است. سودمندیهای عملی آن را با ملاحظات عاطفیاش برابر مینهند، و تقریباَ در همۀ موارد ــ استثناها در همه جا هست ــ به پذیرفتن تابعیت نظر میدهند.
بویژه که آمریکا دو ویژگی دارد که یکی از آنها یگانه است و در ارتباط با بحث ما بسیار مهم. نخست، آمریکا کشوری است که مانند چند کشور دیگر جهان تابعیت دوگانه را میپذیرد. یک ایرانی که به تابعیت آمریکا در میآیند نیازی به ترک تابعیت ایرانی خود ندارد ــ هر چند در بسیاری از موارد، حکومت اسلامی عملاَ تابعیت را از ایرانیان سلب کرده است. دوم، آمریکا کشور اقلیتهای قومی است. لهستانیهای آمریکائی و چینیان آمریکائی و ایرلندیهای آمریکائی و لیتوانیهای آمریکائی، نمونههائی از آن هستند. این اقلیتها در میان خود میزیند و با هم ارتباط سیاسی و سازمانی دارند و گاهگاه در سیاست آمریکا به سود امر ملی خود بسیار اثر میگذارند. درآمدن آنها به تابعیت آمریکا و حتی زیستن چند نسل در این کشور اثری در ملیت آنان نکرده است. وفاداری آنان به آمریکا مانع از وفاداریشان به ملت خود ــ اگر چه نه لزوماَ حکومتهایشان ـ نبوده است. نمونۀ برجستۀ این اقلیتهای قومی یهودیان آمریکائی هستند که آمریکائیان پر شور و اسرائیلیان پرشورند و آمریکا و اسرائیل بخشی به سبب تلاشهای آنها به چنین درجۀ نزدیکی و اتحاد رسیدهاند.
جامعۀ آمریکائی مفهوم دو تابعیتی را تا همۀ نتایج منطقی و عاطفی آن پذیرفته است. کسی که در آمریکا تابعیت دوگانه دارد تنها دارای دو گذرنامه نیست، دو وفاداری نیز دارد. از نظر آمریکائیان وفاداری به یک کشور دیگر گناهی نیست. البته در زمان جنگ و موقعیتهای مانند آن موضوع ابعاد دیگری به خود میگیرد. برای ما که با چنین فرایافتی آشنائی نداریم و بسیاری از ما پس از سالها زندگی درین کشور هنوز سر از آمریکا در نمیآوریم و هیچ نمیدانیم نظام حکومتی و سیاسی آمریکا چگونه عمل میکند، راه بردن به چنین موقعیت پیچیدهای طبعاَ دشوار است.
یک ایرانی که تابعیت آمریکا را میپذیرد در پاسخ سرزنش احتمالی هممیهن خود نمونههای اقوام دیگر را در جامعۀ آمریکائی دارد که اشاره کند. او به درست، خود را از وفاداری به حکومت کنونی ایران آزاد میداند و ایرانی بودنش را نیز هیچ کس نمیتواند از او بگیرد ــ رنگ گذرنامهای که در جیب دارد هر چه خواهد باشد.
اکنون اگر ما با پدیدهای اجتنابناپذیر سر و کار داریم، با آن چگونه روبرو شویم که بیشترین سود برای ایران و ایرانی در آن باشد؟ سرزنش کردن ایرانیان آمریکائی شده و به چشم تحقیر و اتهام در آنها نگریستن جز این نتیجهای نخواهد داشت که آنان را از ایران وایرانی دورتر سازد. از آنجا که اولویت همۀ ما در خارج باید نگهداری عنصر ایرانی در این کشورها باشد، از چنین روشهای انحرافآمیزی هرچه دوری جوئیم بهتر خواهد بود. ما نباید از شرکت جستن ایرانیان در جریان زندگی جامعههای میزبان خود، شامل جریان سیاسی آن، بهراسیم. اگر ایرانیان ایرانی بمانند هیچ باکی نیست که در آمریکا نماینده یا سناتور شوند یا به صورت یک نیروی سیاسی در آیند که در راه منافع ملی ایران در سیاست آمریکا اعمال نفوذ کند. برای ایرانی ماندن هیچ نیازی به کناره جوئی از جریان زندگی سیاسی آمریکا نیست. چه بسا ایرانیانی که جز موسیقی و خوراک ایرانی چیزی از ایرانی بودن خود نگه نمیدارند و فرزندانشان فارسی نمیدانند. آنها نه به عنوان آمریکائی و نه ایرانی فعال هستند. تاثیرشان در سرنوشت ایران بسیار کمتر از ایرانیان دیگری است که ایرانی ماندهاند و در سیاستهای محلی یا ملی آمریکا نیز فعالیت دارند.
شرکت ایرانیان در سیاست آمریکا گذشته از آموزش سیاسی لازمی که به آنان میدهد پیوند آنان را به عنوان ایرانیان تقویت میکند. این شاید در ظاهرتناقضآمیز باشد. اما در آمریکا نمونههایش به فراوانی دیده شده است. آن اقلیتهای قومی که در آمریکا از نظر سیاسی فعالتر بودهاند ــ به معنی شرکت در جریان زندگی سیاسی آمریکا ــ بهتر توانستهاند رشتههای پیوستگی قومی خود را نگهدارند. کار سازمانی سیاسی در میان اعضای اقلیت قومی، آنها را بهم نزدیکتر و بستهتر کرده است. ایرانی در آمریکا اگر هستی “اتمیزۀ”خود را ادامه دهد، چنانکه در ایران با آن خو کرده است؛ اگر پراکندگی خود را از ایران به آمریکا بیاورد؛ زودتر در این دیگ جوشان آب خواهد شد.
اما ایرانی تنها با پذیرفتن تابعیت آمریکا نه به ایرانی بودن خود خدمت خواهد کرد نه به ایران. این یک گام کمابیش ناگریز است و میتواند سودمند نیز باشد. شرط اصلی آنست که ایرانی آمریکائی شده ایرانی بماند و مانند پارهای عیبجویان خود نپندارد که با آمریکائی شدن، دیگر نمیتواند پیوند ملی و سیاسی ــ و نه تنها شخصی و خانوادگی و فرهنگی ــ با ایران داشته باشد.
لهستانیها از سدۀ نوزدهم در آمریکا میزیند. لیتوانیها نیز. هر دو آنها ویژگیهای ملی خود را نگهداشتهاند و اکنون که زمانه به آنها امکان داده است، در آمریکا به سود کشور خود تلاش موثر میکنند: از آن خانم ثروتمند لهستانی نژاد که به یاری کارخانههای کشتی سازی گدانسک (که سولیداریته از آنجا برخاست) رفته است، تا لیتوانیانی که حکومت آمریکا را برای شناسائی حکومت مستقل لیتوانی زیر فشار گذاشتهاند. چینیان آمریکائی از سال پیش که جنبش دموکراسی چین آغاز شد مهمترین پشتیبان خارجی آن بودهاند و کمکهای بزرگ به هممیهنان خود کردهاند و میکنند. این فهرست را میتوان درازتر کرد.
برای آنکه جامعۀ ایرانی آمریکا از چنین کارهائی برآید باید وارد نظام سیاسی و حکومتی آمریکا شود. باید به شبکۀ رسانههای آمریکا دسترسی یابد و باید قدرت خود را به عنوان یک اقلیت قومی و نه تودهای از افراد پراکنده نشان دهد. اگر پذیرفتن تابعیت آمریکا به عنوان نخستین گام در چنان راهی باشد برای ایران و ایرانی سودمند خواهد بود وگرنه برای ایرانیانی که ایرانی بودن را در خوراک و موسیقی ایرانی خلاصه میکنند چه تفاوت که رنگ گذرنامهشان چه باشد؟
آوریل ــ مه ۱۹۹۰