هر چه حضور مردم در صحنه سیاسی و اجتماعی سنگینتر شده، ضعف و ناتوانی آن بخش از نظام اسلامی که علیه ملت و مردم ایرانست، آشکارتر شده است. این روندیست که تا کنون از مقطع انتخابات دوم خرداد، تا جنبش سبز و انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری در سال ۱۳۹۲ ادامه داشته است.
سیاستورزی مردم و انتخابات
فرخنده مدرس
با نگاه به کارنامۀ جمهوری اسلامی و آسیبهایی که تا کنون بر ایران و بنیادهای دوام و قوامبخش این کشور و این ملت وارد ساخته است، سخن گفتن از ضرورت شرکت در انتخابات ریاست جمهوریِ پیشرو، بیبرانگیختن احساس مخالفتهایی، دشوار به نظر میرسد؛ آسیبهایی که ابعاد و عمق آنها، از هر نظر و در هر زمینهای، اعم از اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، اقتصادی و انسجام ملی نه اندازهگرفتنی و نه برای ایرانیان حتا قابل تصور بوده است. شاید هیچ فرد شناخته شده در میان چهرههای دست در کار این نظام نیز یافت نشود که از آغاز و در همراهی، دستی در حفظ آن و لاجرم تدوام آسیبهایش نداشته باشد. در این آینۀ تیره و کدر تشخیص چهرههای خطانکرده و یا شاید حتا دامن نیالوده به این همه نابکاری و زیان به هیچ روی آسان نیست. اما، به رغم همۀ اینها، «از یک قماش» کردن و «از یک کرباس شمردن» عناصر و چهرههای نظام اسلامی و یا هر کس که در دستگاه آن کار میکند، یکی از ناسنجیدهترین روشهای بحث در انتخابات کنونیست که این روزها، به انبوه در نوشتهها و گفتههای دستههایی از مخالفین، به عنوان محکمترین «برهان» و توجیه «سیاست» تحریم ارائه میشود، که نه سیاست است و نه برهان و تنها پرگوییهای پیشپا افتادهایست که در بدترین حالت، پردهپوش اهداف ماجراجویانه و بدور از مسئولیت آنها بوده و در بهترین حالت و کمترین زیان؛ بیربط با شرایط ایران و خواست و ارادۀ مردم این کشور میباشد و تنها بکار سبک کردن دلهای خونینی میآید که مالامال از خشم و بیزاری نسبت به نظام اسلامیست. اما کیست که نداند؛ دری که بر احساس بیزاری و خشم گشوده باشد، بر هوشیاری و دیدن امکانات و بکارگیری عقل در سیاست و به قول معروف بر «هنر ممکن» و بیش از همه بر امید و ارادۀ تغییر، بسته است.
«سیاست» تحریمِ مورد حمایت و تبلیغ بسیاری از مخالفین و عموماً در خارج کشور، تا کنون، جز هرچه بیربط تر کردن خود، از عهدۀ هیچ برنیامده است. تبلیغات این دسته از مخالفین اساساً در میان بخش بسیار بزرگتر فعالین داخل کشور و حامیان حقوق مردم و بسیاری از اعضا و کانونهای جامعه مدنی و بسیجگر نیروها به نفع دمکراسی و حقوق و آزادیها بردی نداشته است. اما شرکت فعال و هدفمند و حساب شدۀ اکثریت بزرگ فعالین داخل در انتخابات، با مطالبات روشن، بویژه زمانی که صندوقهای رأی از دستبرد بخشهای معین و پُرعناد رژیم با حقوق و آزادیهای مردم و منافع کشور در امان مانده، نتایج ارزشمند و قابل لمسی داشته است. مهمترین ارزش همان سیاستورزی آگاهانه، بهرهگیری از تضاد درونی قدرت و کانونهای آن و سپس وارد شدن به میدان در پشتیبانی از کس یا کسانی از درون همین رژیم و از میان کاندیداهای مجازی بوده است که از حقوق و آزادیهای مردم و حفظ منافع کشور به رغم همۀ محدودیتها و کموکاستیها دفاع کرده و میکنند. به عبارت دیگر تضاد درونی نظام اسلامی بر محور قدرت، با حضور مردم و بیشتر از طریق انتخابات، تا کنون در عمل به شکافی عظیم در دستگاه حکومت و نهادها و شخصیتهای آن، نه فقط بر سر تقسیم قدرت بلکه همچنین بر سر سیاستهایی از اساس متفاوت، چه در امور داخل و چه در مسائل خارج، بدل گردیده است. بطوری که دیگر یکدستی نظام اسلامی و نهادهای آن علیه حقوق مردم و بر ضد مصالح کشور جز از طریق نادبود ساختن بخش دیگر نظام که متکی به رأی مردمند، ممکن نیست. صف یکدست مردم و رأی یکپارچۀ آنان در گزینش و حمایت از سیاستمدارانی که از حقوق ملت، منافع کشور و امیدها و انتظارات مردم در مناسبات داخلی و خارجی دفاع کردهاند، آنان را در راه خود استوارتر ساخته و هر روز به تعداد چنین سیاستمدارانی افزوده و به تضاد و درگیری درونی میان کانونهای قدرت دامن زده و مضمون این تضاد و درگیری را بعضاً تغییر داده است. و هر چه حضور مردم در صحنه سیاسی و اجتماعی سنگینتر شده، ضعف و ناتوانی آن بخش از نظام اسلامی که علیه ملت و مردم ایرانست، آشکارتر شده است. این روندیست که تا کنون از مقطع انتخابات دوم خرداد، تا جنبش سبز و انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری در سال ۱۳۹۲ ادامه داشته است. البته در این میان انتخابات امری درخور توجه و ابزاری بسیار مهم در دست مردم بوده است. این روند همچنین به تدریج به شکلگیری راهی که مردم ایران برگزیدهاند، و قوام اراده آنان در گام برداشتن در این راه و روشنتر شدن سمت و سوی آن یاری رسانده است؛ راه تغییرات تدریجی و بنیادی از درون و گام برداشتن به سوی هدف تشکیل دولت و نظام سیاسی که شایستگی نمایندگی این مردم و این کشور را داشته باشد. مردم ایران تاکنون در برداشتن گام در این مسیر و نشان دادن پختگی در بهرهگیری از فرصتها، که انتخابات ــ صَرفنظر از معنای عمیقتر آن ــ یکی از این فرصتهاست، و با بکارگیری هوشیاری و فراست در دور نگهداشتن کشور از خطرات تهدید کننده از بیرون و درون و پرهیز از افتادن به مسیرهای انحرافی و «راه تغییرات سریع» انقلابی و نشان دادن آمادگی در دفاع از حفظ سرزمینی و یکپارچگی و انسجام ملی، در عین دفاع از صلح و امنیت جهانی و طرفداری از مناسبات حسنه و صلحآمیز با کشورها و ملتهای دیگر، از خود نمونهای موجب سربلندی به نمایش گذاشتهاند.
نابینایان و انکارکنندگان درستی راهی که مردم ایران برگزیدهاند، کافیست نگاهی به سرنوشت و وضعیت کشورهای اطراف بیافکنند و از خود بپرسند؛ کشور سوریه کجاست، ملت عراق کیست، بر مردم لیبی چه میگذرد؟ در این میان از افغانستانِ پرفغان و خونین و پاکستان درگیر با ارتجاع اسلامی و فساد حکومتی و پوسیدگی فرهنگی سخنی نمیگوییم و کشورها و شیخنشینان عرب را به خودشان وامیگذاریم که انتخابات پیشکش آنها، داستان عقبماندگی، ارتجاع، دامن زدن به فساد و ارتشاء جهانی و رسوایی تروریستپروریشان همان صدای گوشخراش تشتیست که از بام افتاده است.