«

»

Print this نوشته

یاداشت‌های دیداری از شیخ‌نشین‌ها / بخش ۴ ـ ۵ ـ ۶ / داریوش همایون ‌

ما کرانه جنوبی خلیج فارس را در پانزده روزی درنوشتیم و دیدگاهمان همه در کرانه شمالی بود. هر چه در جنوب می‌کنیم و باید بکنیم بستگی به شمال خواهد داشت. آن شهرها و بندرگاه‌ها که تا اوایل این قرن آباد و لبریز از زندگی بودند و به گفته یک وزیر بحرینی در خیابان‌هایشان سفره می‌گستردند و بیگانگان پیوسته در آنها میهمان بودند، اکنون در برابر ساحل پر از کشش و کوشش رویاروی خود رنگ باخته‌اند. آینده ما در آن ساحل و در آن دریا بسته بدرجه موفقیت ما در بازآوردن آن رونق نخستین خواهد بود. پنجره‌های ما به جهان بیرون سالهاست غبارگرفته و شکسته است. بیشتر در اندیشۀ آنها باشیم.

‌  ‌

Persische Golf

یاداشت‌های دیداری از شیخ‌نشین‌ها / بخش ۴ ـ ۵ ـ ۶ 

داریوش همایون

بخش ۴

برخورد آیندۀ «اشراف» و توده‌ها»

«دولت ـ شهر»های کرانه جنوبی خلیج فارس با دولت ـ شهرهای دنیای باستان این یک وجه مشترک را دارند که نظام سیاسی آنها مبتنی بر یک اقلیت اشرافی ممتاز و یک اکثریت بدون حقوق سیاسی است. «پاتریسین‌ها» و «پلبین‌های» دنیای رومی در شیوخ و توده‌های شیخ‌نشین‌ها معاد‌ل‌های دقیق خود را دارند.

همه این شیخ‌نشین‌ها را مهاجرت قبایل و شاخه‌های قبایل از شبه جزیره عربستان یا حتی ایران ـ در مورد جاسمی‌ها یا قاسمی‌های شارجه و رأس‌الخیمه که از قشم آمده‌اند ـ بوجود آوره است. جز یمن که مرکز یک تمدن بسیار کهنسال است و همواره طبیعت چند نژادی داشته، دیگران در همین اواخر خود را با مهاجرت دسته جمعی از سرزمین‌های دیگر روبرو یافتند و از همان آغاز بنا را بر حفظ امتیازات قبیله‌ای در برابر بیگانگان نهادند. ثروت‌های نفتی این امتیازات را تشدید کرد. نفت متعلق به شیخ و خانواده او بود و درآمد آن به عنوان درآمد خانوادگی خرج می‌شد. صرف درآمدهای نفتی برای توسعه سرزمین‌ به مقیاس بزرگ، در همه شیخ‌نشین‌ها تحول جدیدی است. و در بیشتر آنها هنوز قسمت مهمی از درآمد نفت به هزینه خانواده‌های فرمانروا می‌رسد.

بدین ترتیب مثلاً در یکی از امارات چهارصد شیخ از صندوق عمومی زندگی‌های مجلل دارند و در کاخ‌های خود روزگار را به شادخواری و غرق در لذت‌های جسمی می‌گذرانند و بابت هر فرزند نرینه حقوقی دریافت می‌دارند. و در همه شیخ‌نشین‌ها هر چه کار سود‌آور است اعضای خاندان و فرمانروا در آن دستی دارند و منابع سرزمین هنوز کم و بیش به عنوان اموال شخصی و خانوادگی تلقی می‌شود.

در رابطه میان «اشراف» و توده‌ها در هیچ شیخ‌نشین تحولی عملی به چشم نمی‌آید. برعکس «کرده»های گذشته راسخ‌تر می‌گردد. سرازیر شدن مهاجران از شبه قاره هندوستان، بی حقی توده‌ها را تشدید می‌کند. ساکنان قدیمی‌تر شیخ‌نشین‌ها، خاصه ایرانیان، که ممکن بود تقاضای پاره‌ای حقوق سیاسی و احساس بستگی و تعلق داشته باشند، زیر موج نوآمدگان غرق می‌شوند. و این نوآمدگان تا خودآگاهی سیاسی پیدا کنند و خواست‌های سیاسی پیش کشند، سالیانی خواهد کشید.

این تمایز را دوگانگی میان اعراب و غیر اعراب تشدید می‌کند. اشراف و «پاتریسین‌ها» همه عربانند و توده «پلبین» همه غیر اعراب. در همه جا قوانین تابعیت و مهاجرت و اقامت رو به سختگیری دارند. گاه تا سی سال اقامت برای کسب تابعیت لازم شمرده شده است. دوبی و بحرین هنوز استثناهای مطبوعی هستند. ولی این دو سرزمین در بسیاری موارد استثنا بشمار می‌روند.

مخاطرات آینده چنین شرایط سیاسی و اجتماعی را هر ناظر آزموده‌ای می‌تواند ببیند. دانه‌های بی‌ثباتی در همه جا افشانده شده است. اصرار در حفظ برتری عنصر عربی همراه با تمرکز قدرت و ثروت در دست‌های محدود شیخان و شیخ‌زادگان، تصادم‌های آینده را اجتناب‌ناپذیر خواهد کرد. و این تصادم‌ها هم نژادی و هم سیاسی خواهد بود.

آوردن مهاجران عرب نیز پاسخ مسئله نیست. این مهاجران به سبب هم‌نژادی و تقاضاهای سیاسی خود بی‌تاب‌تر و بی‌پرواتر خواهند بود و گروه ممتاز را زودتر به زحمت خواهند افکند. چنان که آزمایش‌های بیست ساله گذشته نشان داده، شیخ‌نشین‌ها در بسیاری موارد ترجیح داده‌اند خود را از زحمت مهاجران هم‌نژاد برهانند و هندیان و پاکستانی‌ها را به رهایی بخوانند.

ولی حتی به یاری این گروه نیز نمی‌توان نظام سیاسی ناسالم عهد عتیق را ابدی کرد. وضع کنونی تا وقتی قابل دوام است که مهاجران «پلبین» ریشه‌ای نگرفته باشند و خود را مستقر حس نکنند، و آموزش همگانی میوه‌های خود را به بار نیاورد و انگلستان وضع ساختگی فعلی را ادامه دهد.

در غیر این صورت یا دوران کشمکش‌های بزرگ سیاسی ـ نژادی مانند آنچه در سیلان میان سینهایی‌ها و تامیل‌ها جریان دارد فراخواهد رسید و یا ماجرا کنیا و اخراج گروه آسیاییان تکرار خواهد شد و غیر اعراب را به هر گونه به دریا خواهند ریخت ـ با عواقب سیاسی خطرناکی که ناچار در بر خواهد داشت.

خاصه که ایران در بحرین بذری امیدبخش و خطیر ـ تا از چه نظرگاه بدان نگریسته شود ـ کاشته است. پرسشی که از افکار عمومی برای تعیین سرنوشت آینده آن شیخ‌نشین شد نخستین گام در راه به حساب آوردن توده معمولی مردم ـ هر چند تنها بخشی از آن ـ بود. این تنها تظاهر ارادۀ عمومی و مشارکت مردم در تاریخ شیخ‌نشین‌ها بود و که می‌تواند بگوید که در آینده پایه درخواست‌های همانندی قرار نخواهد گرفت؟

شیخ‌نشین‌ها اگر نتوانند یک نظام سیاسی چند نژادی بوجود آورند و بخش روزافزونی از مسئولیت عمومی را به افراد خود، به همه افراد خود، بدهند، دستخوش بحران‌های تازه‌ای خواهند شد که هیچ تحمل آن را ندارند؛ و آنها هم‌اکنون در زمینۀ روابط خارجی و تحول اقتصادی و اجتماعی با بحرانهایی بیش از توانایی خود روبرو هستند.

رفاه و رونق آنها محصول کوشش‌های نژادهای گوناگون بوده است، .و چیزی بیش از حواشی این رونق و رفاه باید نصیب آنها گردد. در این نه تنها انصاف بلکه خردمندی نهفته است. خلیج فارس با ترکیب غریب خود همواره نقطۀ حساس و آسیب‌پذیری خواهد بود، عرصه نفوذها و تأثیرهای عوامل گوناگون و بی‌شمار. هر مایه بی‌ثباتی داخلی مخاطرات خارجی برخواهد انگیخت و هر موجی در خارج امواجی در داخل خواهد انداخت. بسیاری مسائل در هر دو جبهه باید حل شوند تا شیخ‌نشین‌ها به امنیت برسند که این همه مایۀ دلمشغولی آنهاست.

ما این عقده امنیت را بیش از هر جا در کویت خواهیم دید، و راه‌های نادرستی را که برای دست یافتن به این امنیت پیموده‌اند و می‌پیمایند.

‌ ‌*****

بخش ۵

ترس و امنیت در روانشناسی و سیاست کویت

‌ ‌

امنیت، که پس از ثروت حاصل شده است، سوزان‌ترین نیاز شیخ‌نشین‌های خلیج فارس است. آنکه به کوچکی و کم جمعیتی خود می‌اندیشند و صدها میلیون لیره درآمد سالانه‌ای که دارند و آن ذخایر بی‌شمار نفت زیر شن‌های صحرا و تشنگان سوخته در هر سو در کمین این ثروت. و عجب نیست اگر به عقده امنیت دچار آمده باشند و پیوسته در غم حفظ  وضع موجود بسر برند.

در کویت که از همه ثروتمندتر است این عقده امنیت در جلوه‌های فراوانتر، و گاه ناخوشایندتری، ظاهر شده است. سیاست‌های خارجی و داخلی کویت به بانگ بلند از این نیاز یک خاندان حاکم به ابدی کردن رفاه مالی خود سخن می‌گویند. کویت در همۀ زمینه‌ها کشوری است تمام عیار. ولی این یک خاصیت حالت کشور واقعی را از آن گرفته است. یک واحد سرسپرده در دنیای عرب نیست، پیش‌آهنگ اعراب در خلیج فارس نیست، رهبر و سرمشق شیخ‌نشین‌های کوچک نیست، سرزمین یک ملت در حال ساختن و شکل گرفتن نیست، با آن که دعوی همۀ اینها را دارد. کویت گنجی است که گروهی به نسبت اندک به پاسداریش و به برخورداریش نشسته‌اند و همواره در هراس از مزاحمان، در هر چه کویت می‌کند گوشه چشمی بدین گنج و نگهداری آن هست، تا آنجا که سیاست‌هایش از محتوی واقعی خالی می‌مانند وشباهت به اعمال یک بیمه‌گزار می‌یابند.

در سیاست‌های خارجی، بیمه‌گزاری کویت به صورت جلب و، در بیشتر موارد، خرید احساسات موافق اعراب بروز کرده است. کویتی‌ها از آغاز دستِ کرم گشادند. دویست میلیون لیره در صندوق کشورهای عرب نهادند که نیمی از آن عملاً از میان رفته است. به هر حکومت عراقی و هر رهبر عراقی پیشکش‌های کلان که جمع آن به صد میلیون لیره می‌رسد. وقتی حکومت بعثی روی کار آمد نه تنها البکر و تکریتی باج خود را دریافت داشتند برای عبدالرحمن عارف نیز که سرنگون شده بود، چیزی گرفتند که خاموش و راضی بمانند. گفته‌اند که ظاهر یحیی ده میلیون دینار برای حکومت عراق از کویت گرفت و به حساب شخصی خود منتقل کرد. وی در دوره نخست وزیریش در زمان عارف جوانتر از این اشتباهات میان خزانه عمومی و جیب شخصی بسیار کرده بود.

از جنگ ۱۹۶۷ خاورمیانه هر سال کویت به اردن و مصر کمک‌های هنگفت کرده است. میزان کمک‌های سالانه به ۵۵ تا ۶۰ میلیون لیره می‌رسد. مبالغ نامشخص دیگری نیز به سازمان‌های گوناگون چریکی می‌دهند که هدف اعلام شده‌شان سرنگونی حکومت‌هایی چون کویت است. فشار این کمک‌ها به همراه انتقال سرمایه به مقیاس بزرگ سرانجام بر اقتصاد کویت محسوس افتاده است. کار به فراوانی گذشته نیست و قیمت‌ها رو به بالا دارد.

از جهت سیاسی و تبلیغاتی کویتی‌ها با سرسختی در تعصب عربی و بی‌پروایی در نشان دادن آن به دنبال یک علت وجودی هستند و خود را در چشم دیگر اعراب موجه جلوه می‌دهند. این که سیاست‌های آنان تا کنون به زبان دوستی با ایران بوده هنوز چندان به حساب نیامده است و بر ایران است که کویت را متوجه روی دیگر سکه نیز بکند.

‌  ‌

رفتار سخت با ایرانیان

در هیچ نقطۀ دیگر خلیج فارس با این اصرار از خلیج «عربی» نام نمی‌برند و در هیچ نقطۀ دیگر با مهاجران و جویندگان کار ایرانی چنین رفتار سختی ندارند.

کویت تنها شهری است که خیابانی به نام «خلیج عربی» دارد و نشان رسمی خود را «کویت» خلیج عربی قرار داده است. در نقطه‌های جغرافیایی که در کتاب‌ها و نشریات خود چاپ می‌کنند در هر جا نام خلیج فارس اصل متن را به خلیج عربی ترجمه می‌کنند. حتی اگر نقشه از قرن شانزدهم باشد و«سینوس پرسیکوس» آن جای چون و چرا نگذارد.

جامعه ایرانیان کویت صدهزار تنی هستند. غیر از ایرانیان کویتی شده که چند ده سال پیش با اعراب شبه جزیره به کویت رفتند و آن سرزمین را ساختند، این جمعیت قابل ملاحظه نه یک باشگاه از خود دارد و نه یک مدرسه. مدرسه را سال پیش بستند و یک بهانه وجود نام خلیج فارس در کتاب‌های درسی بود.

بانک‌های ایران هرگز نتوانسته‌اند شعبه‌ای در کویت بگشایند. دولت کویت قراردادی با بانک انگلیس در خاورمیانه داشت که به موجب آن به هیچ بانک خارجی دیگر اجازه کار در کویت داده نمی‌شود. این قرارداد را که در سال ۱۹۶۹ سرآمد برای دو سال دیگر تمدید کردند. اما علاوه تمایل برای جلوگیری از فعالیت بانک‌های دیگر، از جمله ایران، مسائل مربوط به انتقال سرمایه از کویت نیز سهمی در تصمیم مربوط به تمدید قرارداد داشته است.

ایرانیان کویت برخلاف دوبی و بحرین در آن سرزمین ریشه‌ای نگرفته‌اند. بیشتر برای کار و اندوختن سرمایه و بازگشت هر چه زودتر می‌آیند. نامیهمان نوازی محیط و وجود تبعیض و تفاوت‌ها در رفتار سبب اصلی است. این جمعیت مواج مایه دشواری کار ایران در کویت است و زندگی ایرانیان مستقر را سخت می‌کند. باید دلالانی که روستاییان را می‌فریبند و به کویت می‌فرستند «آنجا که خیابان‌هایش را با پول فرش کرده‌اند» مجازات کرد و به قاچاق کارگر پایان داد. این دلالان از هر کس تا ۱۵ هزار ریال می‌گیرند و مهاجران را  به بلم‌داران می‌دهند تا به کویت ببرند و تا کنون تعداد بیشمار نامعلومی بدست این بلم‌داران در راه غرق شده‌اند.

در کویت خیابان‌ها را با پول فرش نکرده‌اند. آنچه آنجا انتظار جویای کار را می‌کشد رنج طاقت‌فرسای زیر آفتاب سوزان با مزد اندک و در شرایط وهن ‌آور است، همراه با بیکاری‌های گاهگاهی. اگر هم ایران باید کارگرانی به کویت بفرستد باید به صورت رسمی و بر طبق قراردادها باشد. چنان که در میان هر کشور صادرکننده و واردکننده کارگر هست.

‌  ‌

بیروت دوم

پاسخ مقامات کویتی در برابر سخت‌گیری‌ها نسبت به ایرانیان گمراه کننده است. آنها می‌گویند در برابر همه خارجیان سخت‌گیری می‌شود و اشاره به خطرهایی می‌کنند که از خارج (بیشتر از ناحیه عراق) در کمین آنهاست. کویت نمی‌خواهد دروازه‌های خود را بر بیگانگان بگشاید و بیروت دومی در خلیج فارس شود.

اما هم‌اکنون بیروت دومی در خلیج فارس به نام دوبی هست با دروازه‌های گشاده و روابط رضایت‌بخش میان عناصر گوناگون جمعیت که ده یک نگرانی‌های کویت را ندارد و کویت نیز در هر جا به حساب آید درها را گشوده است و امتیازات بیشمار به هر کس زورش چربیده داده است. آنها انحصاراً بانکداری را به انگلیس‌ها بخشیده‌اند و مصریان و عراقی‌ها و فلسطینیان را بر دستگاه اداری و آموزش خود مسلط کرده‌اند. جلوگیری از تسلط خارجیان تنها مفهومش فشار آوردن بر ایرانیان بوده است. شخص می‌تواند با این نگرانی کویت همدردی داشته باشد که کویتی‌ها در سرزمین خود در اقلیت‌اند (۲۵۹ هزار کویتی در یک جمعیت ۷۰۰ هزارنفری) ولی تعصبات مذهبی و نژادی که از آغاز مشخصه کویت بوده بیش از همه به زیان ایران عمل کرده است.

افزوده شدن گروه‌های بزرگی از فلسطینیان و عراقی‌ها و اعراب دیگر بر جمعیت کویت به سخت‌گیری بر یک اقلیت نژادی و مذهبی (ایرانیان) انجامیده است.

حتی آن ایرانیان که پیش از رونق نفت به کویت مهاجرت کرده بودند و در ساختن کویت سهمی، اگر نه بیشتر، دست کم برابر با عرب‌ها داشتند از تبعیض رنج می‌برند. بسیاری از آنها با آن که از اتباع کویت هستند حق رأی ندارند (در کویت اتباع را به دو درجه کرده‌اند) و آنها نیز که حق رأی و دسترسی به قدرت سیاسی دارند از چندی پیش به تدریج از مراکز قدرت به کنار گذاشته می‌شوند.

‌  ‌

دنیای نیمه بسته

این سیاست‌ها به کویت احساس امنیتی بخشیده که درپی آنند. عامل ترس و امنیت در روانشناسی و سیاست کویت همچنان دست بالاتر را دارند. نمی‌خواهند بیروت دومی باشند. ولی در دنیای نیمه بسته و محدود خود آسودگی ندارند. یک نشانه آن فرار سرمایه‌هاست. به درجه‌ای که ولیعهد کویت چندی پیش به سرمایه‌داران توصیه کرد سرمایه‌های خود را به کشور برگردانند. ولی در روزنامه‌ها از او خواستند که خود سرمشق سرمایه‌داران شود، و ماجرا در همانجا ماند.

توجه به کویتی کردن اقتصاد و حکومت کویت و کوشش برای ایجاد و شکل دادن به یک «هویت کویتی» یک «ملت» جداگانه از کویتی‌ها چندی است آغاز شده است، درست به همین دلیل که خرید امنیت از خارج موفقیت‌آمیز نبوده است و کویتی‌ها سرانجام به خود آمده‌اند و نمی‌خواهند بیش از اندازه غرقه جریانات درونی دنیای عرب و زائده‌ای بر آن دنیا باشند. ولی به نظر می‌رسد زمان برای ایجاد یک آگاهی ملی در کویت کم‌وبیش گذشته است و باید سخت‌تر بکوشند.

کویت نمی‌تواند خود را از صورت گاو شیرده قدرت‌های عربی و مهره‌ای در شطرنج آن قدرت‌ها خارج کند، در حالی که در درون خود ایجاد یک جامعه سالم چند نژادی را عملاً غیرممکن ساخته است. تعصب مذهبی وهابی وسنی در برابر شیعیان و تعصب عربی در برابر ایرانیان، تحول سیاسی و اجتماعی کویت را با مانع روبرو ساخته است و امنیت خارجی آن را نیز در نهایت امر آسیب‌پذیر گردانیده است.

سیاست‌های «شوونیستی» در کشوری که این همه نیازمند بیگانگان است و هر لحظه از زندگیش با دنیای پیرامونش بستگی دارد، به همراه تمرکز بیش از اندازه ثروت و اقتدار در دست‌های محدود، کویت را با مخاطرات مضاعف داخلی و خارجی روبرو می‌کند. آنچه رهبران کویتی لازم دارند آزادمنشی بیشتر در داخل و دوراندیشی بیشتر در خارج است.

آنها بی‌غرض‌ترین همسایه خود را به خاطر ملاحظات کوتاه و اغراض حقیر محدود به تغییر نام‌های جغرافیایی می‌رنجانند و بدترین دشمن خود را می‌کوشند به نیروی پول در فاصله‌ای آسوده نگه دارند. تا وقتی انگلیس‌ها در جنوب خلیج فارس آن قدرتی بودند که هر رهبر محلی در فراغ بال آرزو می‌کرد، به همه این روش‌ها می‌شد ادامه داد.

اما از دو سال پیش زلزله سختی که در جنوب خلیج فارس افتاده واقعیات سیاسی گذشته را دگرگون کرده است. امروز در کویت نیز با واقعیت‌های تازه آشنایی می‌یابند و نخستین این واقعیت‌ها حضور ایران است.

‌  ‌*****

بخش ۶

بحرین در صف اول تحولات خلیج فارس

برای ایرانیان بحرین همیشه جای خاص خود را خواهد داشت و هیچگاه صرفاً یکی از شیخ‌نشین‌های خلیج فارس نخواهد بود و در بحرین نیز ایران به ناگهان یکی از نزدیک‌ترین همسایگان و مهمترین کشورها گردیده است. میان نخستین دیدار ما از بحرین، به عنوان هیئت حسن نیت ایرانی، و این دیدار دومی سه ماهی بیش فاصله نبود ولی ایران و بحرین در سه ماه به اندازه سال‌ها به یکدیگر نزدیک شده بودند. کنجکاوی شادمانه و احتیاط‌ آمیز نخستین برخوردها جای خود را به آسودگی دوستان نزدیک داده بود.

بحرینی‌ها آینده همکاری با ایران را عملاً نامحدود می‌بینند. همه چیز در چشم‌انداز آنها جای می‌گیرد. در هیچ زمینه نیست که ایران و بحرین نتوانند با هم کار و مشارکت کنند؛ از مسئله بسیار مهم دفاع و حفظ امنیت خلیج فارس گرفته تا طرح‌های مشترک اقتصادی که قرار است در مسافرت یک هیئت اقتصادی بحرینی به ایران در آینده نزدیک بررسی گردد. آنها هم اکنون در کار بانک ملی و شرکت بیمه ایران تسهیلات کافی فراهم کرده‌اند و شعبه‌های هر دو مؤسسه به زودی افتتاح خواهد گردید. کار شرکت هواپیمایی ایران دشوارتر بوده است. زیرا با شرایط نپذیرفتنی شرکت هوایی انگلیسی «بی. او. ا. سی.» و وابستۀ آن «هواپیمایی خلیج» روبرو بوده است.

در یک زمینۀ حساس و اساسی مقامات بحرینی حسن نیت خود را در ماه‌های پس از برقراری ارتباط با ایران ثابت کرده‌اند. رفتار با ایرانیان بطور محسوس بهتر شده است. شیخ بحرین همواره آزادمنشی کافی در رفتار با ساکنان گوناگون مجمع‌الجزایر خود داشته‌اند، و از نظر خصوصیات پسندیده یک جامعه چند نژادی بحرین چندان از دوبی کم ندارد. ولی حالت ایرانیان بحرین و سخنان آنها نشان می‌داد که محیط چه اندازه تفاوت کرده است. آنها دیگر گله‌ای ندارند و اطمینان تازه یافته آنان به خودشان و به نیاخاک خویش در طرز تلقی مقامات حکومتی بحرین انعکاس شایسته خود را یافته است. به عنوان مثال دیگر در فرستادن جوانان بحرینی به خارج برای ادامه تحصیل توجهی به اصل نژادی آنان نمی‌شود و به جوانان ایرانی اصل نیز فرصت آموزش عالی می‌دهند.

این ایرانیان سربلند از اصل خود و مطمئن به استعدادهای خود رشته‌های پیوند هر چه بیشتری با سرزمین خویش می‌خواهند. کتاب و مطبوعات و فیلم فارسی و تلویزیون ایران در بحرین خواستاران بیشمار دارند. عنصر ایرانی بحرین به ناگاه عرصه گشاده‌ای در برابر خود می‌بیند. دیگر ترسان و تهدید شده و سر زیر بال گرفته نیست. و می‌خواهد همان دسترسی را به فرهنگ خود داشته باشد که اعراب بحرین به فرهنگ عرب دارند.

این اشتیاق تنها متوجه محصولات فرهنگی ایران نیست. هر کالای ایرانی در بحرین بازار مشتاقی دارد، خاصه که قیمت‌های کالاهای صنعتی ایران را نیز ـ چنان که در کویت دیدیم ـ توانسته‌اند به حدود قابل رقابت پایین آورند و سرانجام در مرکز توسعه صادرات ایران راه درست مقابله با روش‌های صادرکنندگان ژاپنی و اروپایی را یافته‌اند. برپا کردن یک مرکز ایران در بحرین باید تقدم یابد. از چنین مرکزی می‌توان فعالیت‌های تجاری و جهانگردی و فرهنگی ایران را اداره و هزینه آن را از درصد مختصری از فروش کالاهای ایرانی تأمین کرد. ولی اشتباه دوبی را در بحرین نباید از نو مرتکب شد. در دوبی کوشیدند مؤسسه‌ای با شرکت صاحبان صنایع ایران که در نمایشگاهی در آنجا شرکت جسته بودند تشکیل دهند، بی‌خبر از آن که صاحبان صنایع هنوز در چهارچوب تنگ رقابت‌های شخصی و ملاحظات سودجویانه‌ای گرفتارند. آن تجربه شکست مصیبت‌باری خورد و بهتر است این بار دولت خود پیشگام شود.

‌  ‌

باشگاه‌ها و مدرسه    

جامعه ایرانی بحرین اکنون بر گرد سه باشگاه و یک دبستان متمرکز است. از باشگاه‌ها فردوسی رونقی تمام دارد و به پایمردی آقای خوشابی پیوسته بر امکانات آن افزوده شده است. تاج محقر و رو به زوال است و اتفاق از گرمی جوانی درخشان دبستان ایرانیان را مردانی چون «بدر» و خصوصاً «بهبهانی» که به سبب ایراندوستی تند و فداکارانه او را «ایرانی» می‌نامند پشت در پشت نگه داشته‌اند و اکنون حکومت بحرین موافقت کرده است که توسعه یابد. اما در این دوران رابطه رسمی دبستان ایرانیان با وزارت آموزش و پرورش خطرهاست. هر چه این رابطه مستقیم‌تر باشد و دست فرصت‌طلبان را از آن کوتاه‌تر کنند سودمندتر خواهد بود.

عمده آنست که مایه دلسردی کسانی که جان و مال خود را در راه مدرسه ایرانیان بحرین نهاده‌اند فراهم نشود و سلسله مراتب ادرای چنان باشد که آنها احساس فروتری نکنند و دست عناصری که در صلاحیت آنها تردیدهاست بر سرنوشت مدرسه ایرانیان گشاده نگردد، چنان که از چندی پیش چنین شده است و نشانه‌های رنجش و سرخوردگی را به فراوانی در محافل ایرانیان بحرین می‌توان دید. بازگرداندن وضع به حال گذشته را باید فوریت بخشید.

ما بحرین را آیینه حسن‌نیت و بزرگ‌منشی خود کرده‌ایم و بحرین آماده است چون آیینه‌ای مزیت‌های دوستی و همکاری ایران را در سراسر خلیج فارس پرتو افکن کند. فرصت‌ها در آن سرزمین بیکران است و اگر محدودیتی باشد در دستگاه‌های مسئول ما خواهد بود.

در سیاست خلیج فارس خود ایران می‌تواند از مشاوره با بحرین، چنان که قطر، سودها برد. این هر دو کشور در صف اول تحولات سیاسی منطقه قرار دارند، هر دو آماده استقلال و هر یک در دفاع از تعبیر خاص خود از اتحادیه امارات خلیج فارس بسیار ورزیده و نکته‌دان. و تا آنجا که به ایران مربوط است، هیچ یک از این دو و به ویژه بحرین را نمی‌توان همچنان در زیر سلطه انگلستان تصور کرد. پس از مأموریت گیچاردی و دانسته شدن نظر مردم بحرین ادامه ترتیبات گذشته غیر ممکن است و بحرینی‌ها در فاصله یک سال و نیم آینده تغییرات بنیادی در وضع سیاسی خود خواهند شد.

برای کشوری که درآمد نفتی‌اش اندکی کمتر از ۹ میلیون دینار در یک بودجه ۱۵ میلیون دیناری است (دینار در حدود ۱۶۰ ریال) سالی ۵ میلیون لیره‌ای که نیروهای انگلیسی در بحرین صرف می‌کنند به آسانی چشم‌پوشیدنی نیست. ولی بحرین زیر فشار سیاسی بزرگی است که از موقعیت آن به عنوان پیشرفته‌ترین و پرجمعیت‌ترین شیخ‌نشین در میان امارات ۹گانه و تنها سرزمینی که در آن مراجعه‌ای به مردم بعمل آمد برمی‌خیزد. بحرینی‌ها تن به دشواری‌های مالی آینده داده‌اند و اگر رهایی‌شان در فدراسیون متصور نباشد آماده‌اند بر سر پای خود بایستند و تردید نیست که هر دست یاری کننده بیغرض را خواهند فشرد.

آنها هم‌اکنون جسارت این را داشته‌اند که میان دوستان و دشمنان خود در خلیج فارس خطی به روشنی بکشند. حملات پیاپی دستگاه‌های تبلیغاتی عراق هیچ تأثیری در روش استوار حکومت بحرین نداشته است. برخلاف بسیاری شیخ‌نشین‌ها، رهبران بحرینی کار را به مجامله نگذرانده‌اند. حق این رفتار کم و بیش استثنایی آنان باید شناخته و گزارده شود. همچنان که سیاست آزادمنشانه‌ آنان در برابر عنصر ایرانی در بحرین باید پاداش یابد.

***

ما کرانه جنوبی خلیج فارس را در پانزده روزی درنوشتیم و دیدگاهمان همه در کرانه شمالی بود. هر چه در جنوب می‌کنیم و باید بکنیم بستگی به شمال خواهد داشت. آن شهرها و بندرگاه‌ها که تا اوایل این قرن آباد و لبریز از زندگی بودند و به گفته یک وزیر بحرینی در خیابان‌هایشان سفره می‌گستردند و بیگانگان پیوسته در آنها میهمان بودند، اکنون در برابر ساحل پر از کشش و کوشش رویاروی خود رنگ باخته‌اند. آینده ما در آن ساحل و در آن دریا بسته بدرجه موفقیت ما در بازآوردن آن رونق نخستین خواهد بود. پنجره‌های ما به جهان بیرون سالهاست غبارگرفته و شکسته است. بیشتر در اندیشۀ آنها باشیم.

پایان

 بخش ۱ ـ ۲ ـ ۳

http://bonyadhomayoun.com/?p=16312