«

»

Print this نوشته

مقصد و غایت / محمدعلی فروغی

یکی از بدترین کارها این است که شخص امری را وسیله و طریق بداند و چنین نمایش دهد که غایت اوست یا چیزی را که شایستۀ غایت بودن است طریق وصول به امری قرار دهند که شایستۀ غایت بودن نیست چه این کار گذشته از این که تقلب و دو رویی و ریا و دروغ است اصل موضوع را هم از میان می‌برد و مایۀ تباهی روزگار می‌شود دین به باد رفت از آن جهت که جماعتی آبادی آخرت را غایت نمایش دادند در حالی که وسیلۀ آبادی دنیای خود اختیار کرده بودند و کشورها خراب از آن رو که گروهی میهن‌پرستی را غایت نمودار کردند ولی طریق وصول مال و جاه بود.

foroughi1

مقصد و غایت*

بنام ایزد مهربان

برای دفتر آقای گلچین بیادگار نوشته می‌شود

محمدعلی فروغی

در جهان هر چیز برای انسان یکی از دو جنبه را می‌تواند داشته باشد یکی مقصد و غایت دیگری وسیله و طریق وصول به غایت، مثلاً دارو خوردن وسیله و طریق است برای رسیدن به تندرستی که مقصد و غایت است.

وسیله یا غایت بودن چیزها امری است نسبی یعنی بسته به احوال و اشخاص و اوقات است یک چیز برای کسی در وقتی و حالی غایت است و برای دیگری یا در حال و وقت دیگر وسیله و طریق است همچنین برای کسی یک چیز غایت است و چیزهای دیگر وسیله‌اند و برای کس دیگر چیز دیگری غایت است و باقی همه وسیله و طریقند.

از این گذشته وسیله و غایت بودن چیزها به نحو دیگر هم نسبی است به این بیان که یک چیز در درجه اول غایت است ولیکن در درجۀ دوم وسیله است. مثلاً برای شخص گرسنه خوراک در درجۀ اول غایت است اما در درجۀ دوم وسیله است برای سیری که آن نیز در درجه سوم وسیله است برای زنده ماندن؛ و همچنین این بیان مقدمه است برای تحقیق این که خردمندی و بهروزی و ارجمندی اشخاص در این است که آنچه را شایستۀ غایت بودن است از آنچه وسیله بودن است بدرستی تشخیص دهند و نیز درجه‌ بندی وسایل و ضیات را بخوبی بنمایند یعنی معلوم کنند که فلان چیز آیا غایت درجۀ اول است یا دوم یا سوم و یا آخر.

مثلاً اگر کسی خوراک را غایت آخری خود قرار دهد حیوان است بلکه از حیوان پست‌تر است زیرا حیوان فاعل مختار خلق نشده یعنی عقل ندارد که غایتی برای خود اختیار کند آفریننده یا طبیعت غایت او را معین کرده است آن هم خوراک نیست چه خوراک برای حیوان نیز وسیله است برای زنده ماندن پس شخصی که خوراک را غایت بسازد سفره را بدل به آخور کرده و چیزی را غایت قرار داده است که برای جانوران هم غایت نیست و چنین کرده بوده و هستند وگرنه دانشمند نمی‌فرمود:

خوردن برای زیستن و فکر کردن است‌            ‌تو معتقد که زیستن از بهر خوردن است

پس آن کس که خوراک را وسیله برای زنده ماندن می‌داند نه غایت، به خردمندی نزدیکتر است تا به بینیم در زنده ماندن چه نظر دارد آیا آن را غایت می‌داند یا وسیله برای غایت دیگر و اگر وسیله برای غایت دیگر می‌داند آن غایت کدام است و عجیب نیست اگر معتقد شویم که زندگی هم غایت آخری نیست زیرا بسا می‌بینیم کسان برای چیزی از جان می‌گذرند و خود را به کشتن می‌دهند پس مسلم می‌شود که آن چیز غایت آمال ایشان بوده و آن را عزیزتر از جان دانسته‌اند مقصود از این بیان تنها عرفان یافتن نیست غرض این است که وسیله یا غایت قرار دادن چیزها برای خود شخص و همچنین برای دیگران و کلیۀ امور جهان تأثیر کلی دارد زیرا شخص چون چیزی را غایت دانست چیزهای دیگر را فدای رسیدن به غایت می‌کند پس اگر اختیارش درست نباشد مایۀ تباهی روزگار خود یا دیگران بلکه هم خود و هم دیگران می‌شود. مثلاً کسی که به دزدی یا جور یا سایر اعمال غیرمشروع مال فراهم می‌آورد مال را غایت شناخته و آبرو و شرافت و دیانت و انصاف و مروت را فدای آن می‌کند به بندگان خدا آزار می‌رساند، خود را هم به زحمت می‌اندازد و سرانجام گرفتار کیفر می‌سازد و این همه از آن است که مال فعلاً غایت نیست بلکه وسیله برای رسیدن به غایات دیگری است که مایۀ آسایش زندگانی می‌باشند. همچنین آمیزش با زن برای مرد یا مرد برای زن ممکن است غایت گرفته شود یا وسیله و طریق برای غایت دیگر. اگر غایت قرار دادید افراط خواهید کرد و از روش معقول و مشروع منحرف خواهید شد و سرانجام جان و مال و آبرو و همه چیز به باد خواهد رفت. اگر وسیله برای تمتع از زندگانی خانواده‌ای و آوردن فرزندان صالح دانستید البته در آن صورت قیودی در آن رعایت خواهید کرد که آن نتایج فاسد دست نخواهد داد.

پس خوش به حال کسی که به طبیعت و موهبت الهی یا به تفکر و مطالعه چیزهایی که شایستۀ غایت بودن است و همچنین درجات و مراتب آنها را به درستی تشخیص کند و اختیار نماید.

اما این تشخیص یعنی این که چه چیز باید غایت باشد بسته به همت اشخاص است بعضی مال را می‌گیرند و برخی جاه را و گروهی آبرو شرافت را و جماعتی آوازه و شهرت را و یا علم و هنر را و به قول شیخ اجل قومی غم دین دارد و قومی غم دنیا و به فرموده خواجه بزرگوار فکر هر کس به قدر همت اوست و اگر من می‌خواهم وارد تحقیق این امر شوم سخن دراز و از اقتضای این دفتر افزون می‌شود. همین قدر اشاره می‌کنم که بزرگترین مردم دنیا کمال نفس را غایت آخری دانسته‌اند تقرب به درگاه باریتعالی و لقای حق و آبادی آخرت و دست یافتن به مقام حکمت و معرفت و مانند آنها همه عبارات دیگر برای این مقصودند که هر کس را اصطلاحی داده‌اند و فضایل اخلاقی و مراتب علمی و هنری و خدمت به خلق و نعمت‌های مادی و معنوی همه وسیله و طریق وصول به آن غایت می‌باشند.

این نکته را هم خاطرنشان می‌کنم که یکی از بدترین کارها این است که شخص امری را وسیله و طریق بداند و چنین نمایش دهد که غایت اوست یا چیزی را که شایستۀ غایت بودن است طریق وصول به امری قرار دهند که شایستۀ غایت بودن نیست چه این کار گذشته از این که تقلب و دو رویی و ریا و دروغ است اصل موضوع را هم از میان می‌برد و مایۀ تباهی روزگار می‌شود دین به باد رفت از آن جهت که جماعتی آبادی آخرت را غایت نمایش دادند در حالی که وسیلۀ آبادی دنیای خود اختیار کرده بودند و کشورها خراب از آن رو که گروهی میهن‌پرستی را غایت نمودار کردند ولی طریق وصول مال و جاه بود.

امیدوارم از این اجمال حدیث مفصل به خوانید و اگر خود را محتاج به شرح و بسط بدانید هرگاه جوینده باشید یابنده خواهید بود.

محمدعلی فروغی ـ مهر ۱۳۱۹

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* نقل از «گلزار معانی» گردآوری قاضل ارجمند احمد گلچین معانی (چاپ تهران ۱۳۵۲)

منبع: مقالات محمدعلی فروغی