سرمایه و دانش فنی خارجی ـ آن هم نه فقط در صنعت، بلکه در کشاورزی صنعتی و خردهفروشی و توزیع ـ باید بر منافع انسانی و طبیعی ایران و موقعیت جغرافیایی ایران افزوده گردد و از ایران یک مرکز بازرگانی ـ به معنی صنعت و کشاورزی و تجارت ـ بسازد که حوزۀ جغرافیایی وسیعی را خدمت کند.
قطب بازرگانی
آیندگان ۹ اردیبهشت ۱۳۴۹
داریوش همایون
در جلب سرمایهداری خارجی، ایران وارد مرحلهای پیشرفتهتر و پیچیدهتر شده است. تاکنون سرمایهگذاریهای خارجی بیشتر به سبب محتوی ارز خارجی خود مورد توجه بودند. تشنگی اقتصاد ایران برای ارز خارجی و متعادل کردن موازنۀ پرداختها چنان بود که سرمایهگذاری با تقریباً هر شرایطی پذیرفته میشد.
مؤسسات خارجی شعبههای خود را در ایران با شرایط یک طرفه میگشودند. سرمایهای که عملاً به ایران وارد میکردند قابل ملاحظه نبود و قسمت مهمی از آن به صورت خرید خدمات یا لوازم به قیمتهای بالاتر از متعارف به کشور اصلی بازمیگشت محصولاتی نیز که تولید میشد عملاً راه صادرات نمییافت. شرکت “ایرانی” اجازۀ صدور کالای خود را در غالب موارد بدست نمیآورد.
ایران که در مسابقۀ صنعتی دیر رسیده بود مانند بیشتر کشورهای عقبماندۀ دیگر سالها بهای سنگینی در یک معاملۀ نابرابر پرداخت. ماشینها و سرمایۀ در گردش و دانش فنی که خارجیان در دسترس ایران میگذاشتند همه سخت مورد نیاز بود و به همین دلیل ـ و به دلیل تازهکار بودن ایران ـ سختترین شرایط عرضه میگردید. حکومت و مردم ایران به بهای گذشتهای مالی فراوان این سرمایهها و دانشهای فنی را وارد میکردند. محصولاتی که در بازار آزاد قابل رقابت نبود تا دو یا سه برابر قیمت واقعی به مصرفکننده تحمیل میشد و در پشت سپر حمایتی، برگشت سرمایۀ سرمایهگذار خارجی را به سرعتهای زیاد تضمین میکرد.
این الگو در حال تغییر است از وقتی تکیه بر صادرات افتاده است و صنعت بدون صادرات جاذبۀ خود را از کف میدهد، مفهوم جلب سرمایۀ خارجی نیز در کار تغییر است. علاوه بر این در ایران یک دید منطقهای افق نظر را وسیعتر کرده است. ایرانیان عادت میکنند که نه تنها به چهارچوب کشور خود، بلکه به حوزۀ جغرافیایی خود از شبه قارۀ هندوستان تا آفریقای شرقی بنگرند.
بدین ترتیب کنسرسیومی که از سرمایهگذاران آمریکایی در حال تشکیل است و با کنسرسیومهای مشابه دیگری از سرمایهگذاران ژاپنی و اروپایی دنبال خواهد شد مفهوم تازهای را در نظر دارد. قصد ایران از تشکیل این کنسرسیومها جلب سرمایه صرفاً برای بازار داخلی ایران نیست. ایران میخواهد در نظام بازرگانی جهانی چنان یگانه و بهمپیوسته شود که تبدیل به یک قطب منطقهای گردد.
سرمایه و دانش فنی خارجی ـ آن هم نه فقط در صنعت، بلکه در کشاورزی صنعتی و خردهفروشی و توزیع ـ باید بر منافع انسانی و طبیعی ایران و موقعیت جغرافیایی ایران افزوده گردد و از ایران یک مرکز بازرگانی ـ به معنی صنعت و کشاورزی و تجارت ـ بسازد که حوزۀ جغرافیایی وسیعی را خدمت کند.
دیگر مسئلۀ جانشین کردن کالاهای وارداتی و کمک به موازنۀ پرداختها هدف اصلی سیاست جلب سرمایههای ایران را تشکیل نمیدهد. با پیچیده شدن و بزرگ شدن اقتصاد ایران، اکنون امکانات تازهای پیش نظرها میآید. سرمایههای خارجی که در ایران بکار خواهند افتاد اساساً باید دارای هدفهای صادراتی باشند. مؤسسۀ خارجی که با ایرانیان شرکتی تشکیل میدهد یا شعبهای در این کشور میگشاید باید کار فروش و صادرات خود را در منطقۀ جغرافیایی ایران به شعبه و شرکت ایرانی خود واگذارد. شرطهای گذشته که شرکت ایران حق ورود به بازارهای شرکت خارجی مادر را ندارد پیشاپیش رد شده است.
تغییرات ژرف در شالودۀ بازرگانی بینالمللی برآورده شدن این خواست ایران را بسیار آسانتر کرده است. ایجاد قطبهای محلی تولید و تجارت در نقاط مختلف جهان جای مفاهیم گذشتۀ “تمرکز” را میگیرد. حتی در آنجا که به اداره و تصمیمگیری نیز ارتباط مییابد همین گرایش به سوی عدم تمرکز را میتوان یافت. تقسیم کار بینالمللی ناچار پارهای از آثار بد تسلط متمرکز اقتصادی یک یا چند قطب را تعدیل خواهد کرد.
این زمینهای است که نیاز به مراقبتهای سخت دارد. ولی از جریان اقتصاد جهانی نیز نمیتوان برکنار ماند. حتی حفظ استقلال اقتصادی نیز بستگی به آن دارد که سهم هر چه بزرگتری در این اقتصاد بدست آورده شود.