«

»

Print this نوشته

برای حزب چه کرده‌ایم و چه باید بکنیم؟ / در گفتگو با مجله تماشا ـ ۱۴ اسفند ۱۳۵۵

اشاره: بی‌تردید فرمان تشکیل حزب رستاخیز توسط محمدرضا شاه در سال ۱۳۵۳ یکی از بحث‌برانگیزترین حوادث سیاسی سال‌های پیش و بعد از انقلاب اسلامی بوده است. اما صرف نظر از ضرورت این بحث و بررسی‌های اساسی‌تری از ماهیت این تصمیم و پیامدهای آن و صرف‌نظر از ضرورت ارزیابی تاریخی و شناخت دقیق‌تر از دهه آخر دوران سلطنت پهلوی و سال‌های پیش از انقلاب اسلامی و تأثیر تشکیل حزب رستاخیز بر این سالها و روند حوادث آن….

‌*****

اشاره: بی‌تردید فرمان تشکیل حزب رستاخیز توسط محمدرضا شاه در سال ۱۳۵۳ یکی از بحث‌برانگیزترین حوادث سیاسی سال‌های پیش و بعد از انقلاب اسلامی بوده است. اما صرف نظر از ضرورت این بحث و بررسی‌های اساسی‌تری از ماهیت این تصمیم و پیامدهای آن و صرف‌نظر از ضرورت ارزیابی تاریخی و شناخت دقیق‌تر از دهه آخر دوران سلطنت پهلوی و سال‌های پیش از انقلاب اسلامی و تأثیر تشکیل حزب رستاخیز بر این سالها و روند حوادث آن،  که به نظر ما تصمیمی از نگاه سنتی به قدرت و در چهارچوب خودکامگی نظام سیاسی بود و ناتوانی آن در پاسخ به الزامات شرایطی که رژیم در بحران مشروعیت بسر می‌برد و در نبود آزادی‌های سیاسی و در سستی اراده حاکمان در رفع موانع و کاستی‌های فراوان بر سر راه تشکیل آزادانه احزاب سیاسی مستقل به عنوان ابزار مشارکت قدرتمند و واقعی مردم در روند تصمیم‌گیری‌های رژیم وقت تا گلوگاه در این بحران فرورفته بود، اما انتشار دوباره مصاحبه مجله تماشا با داریوش همایون در مقام قائم‌مقام دبیرکل حزب رستاخیز دوسال پس از تشکیل این حزب، در سامانه بنیاد داریوش همایون، به منظور حفظ سندی تاریخی در ارزیابی از یک دوره پر اهمیت است.

DH 2015‌برای حزب چه کرده‌ایم و چه باید بکنیم؟

در گفتگو با مجله تماشا ـ ۱۴ اسفند ۱۳۵۵

س ـ روز چهارشنبه هفته­ای که گذشت سالگرد روز اعلام حزب رستاخیز ملت ایران بود، با این آگاهی که شما از همان آغاز به عنوان یک روزنامه­نگار در جریان این اعلام و آغاز فعالیت این حزب بودید، و از چند ماه پیش هم، به عنوان قائم مقام دبیر کل حزب رستاخیز ملت ایران این فرصت را داشته­اید که از درون با وضعیت حزب آشنا بشوید، می‌خواهم در آغاز گفتگویمان این سؤال را عنوان کنم که گذشت این دو سال به نظر شما چه تفاوت­هایی را در حزب سبب شده است؟

ج ـ روز یازده اسفند دو سال پیش، روزی بود که شاهنشاه مردم ایران را به تشکیل حزب رستاخیز ملت ایران دعوت کردند و این دعوت در روز دوازده اردیبهشت ۲۵۳۴ در کنگره اول مؤسسان حزب، به صورت تدوین اساسنامه حزب که مقدمة پایه­گذاری تشکیلات و سازمان حزب بود، به عمل درآمد.

وقتی شاهنشاه، پیدایش حزب رستاخیز ملت ایران را اعلام کردند و از ملت ایران دعوت فرمودند، مردم با چه روحیه خاصی که دیگر هرگز تکرار نخواهد شد، به سوی حزب روی آوردند و دعوت شاهنشاه را پاسخ گفتند.

امروز بعد از دو سال تفاوتی که در برداشت مردم نسبت به حزب پیدا شده، قابل ملاحظه است. دعوت همچنان در جای خود وجود دارد و مردم همچنان به آن احترام می­گذارند و پاسخ می­دهند، حزب هم توجه دارد که گذشته از آن دعوت، علت وجودی خودش را هر روز، در زندگی این مردم، تثبیت و مسجل کند. البته علت وجودی حزب، همانطور که گفته شد، اعلام و دعوت شاهنشاه‌مان بود و هست و من به تعبیر دیگر می­توانم بگویم که شاهنشاه به حزب فرمان دادند که «بشو» و حالا این وظیفه حزب است که بکوشد تا «بشود».

به تعبیر دیگر باید گفت: به دنبال دعوت شاهنشاه مبنی بر تشکیل حزبی با مشخصات حزب رستاخیز، این حزب از ملت می­خواهد تا در تشکیل حزبی که شاهنشاه فرمان «شدنش» را صادر فرموده بودند سهیم باشند و طبیعی است که اجابت این دعوت نیز مدتی طول خواهد کشید. مردم دعوت را اجابت کرده­اند ولی تا روزی که حزب در تمامیت خودش تحقق  پیدا نکرده، اجابت دعوت اثر عملی نخواهد داشت.

امروز اگر مردم در حزب متشکل می­شوند، در واقع به دنبال تکلیف یا بهتر بگویم تکلیف داوطلبانه­ای است که سازمان حزبی بر اعضای خود قرار داده است. و چون همین اعضای حزب که داوطلبانه در این کانون­ها شرکت کرده­اند و برای ادامة شرکت فعالانه خودشان، نیاز به انگیزه­های دیگری دارند که باید برایشان بوجود آورد، بنابراین در مقابل آنها حزب وظیفه دارد که کاری درخور انجام دهد که من آن را چنین تعبیر کرده­ام که حزب باید هر روز علت وجودی خودش را برای مردم مسجل کند. اگر به زبان دیگر بخواهیم همین موضوع را بیان کنیم باید بگوئیم آن جنبش و حرکتی که دو سال پیش آغاز شد حالا به موتور نیرومندی نیاز دارد که دائماً بتوانند آن جنبش و حرکت را زنده و تازه نگهدارد.

امروز مردم از حزب همین را می­خواهند پس عمده تفاوتی که امروز نسبت به دو سال پیش به چشم می­خورد، در درجة اول «انتظار» و «دیدی» است که مردم از حزب دارند و پیدا کرده­اند. همچنین تفاوت اساسی است که بین پذیرفتن عضویت حزب و فعالیت و فعال بودن در کانون­های حزبی وجود دارد.

س ـ اشاره به «علت» و «ضرورت» وجودی «موتوری» شد که در زنده نگهداشتن حرکت­ها و جنبش­ها می­تواند نقش عمده­ای داشته باشد؟ می­خواهم بپرسم آیا مشخصات این «موتور» دقیقاً برای خود حزب معلوم شده است یا نه؟

ج ـ مقصود من از موتور محرکی که بتواند شوق مردم را به فعالیت در حزب نیرومند و زنده نگدارد، در واقع وجود یک سازمان حزبی آگاه و نیرومند است که بتواند انتظارات مردم از حزب را جامة عمل بپوشاند. این سازمان حزبی نیرومند ترکیبی است از جنبه­های تئوریک و جنبه­های سازمانی. جنبه­های تئوریک به این معنی که دربارة این حزب و نقش وظایف آن و همچنین امکانات حزب در این جامعه کاملاً بررسی بشود تا تصویر روشن بدست بیاید.

همینجا لازم است بگویم که حزب ما از جهت تعیین نقش و وظایفش در جامعه یکی از مشکل­ترین و شاید «مشکل­ترین» حزب دنیاست، من هیچ حزبی را نمی­شناسم که از جهت تئوریکی تا این اندازه دشواری داشته باشد. این یک چالش و مبارزه­ای است که حزب ما از دو سال پیش با آن روبرو شده و به این زودی­ها هم تصور نمی­رود که فیصله پیدا کند. اما بطور قطع تأکید و توجه ما بر این بود و هست که نقش حزب را در این جامعه کاملاً مشخص کنیم و حدود انتظاراتی را که باید از حزب داشته باشیم، معین سازیم تا مردم و اعضای حزب بدانند که دقیقاً به چه چیزی می­پیوندند و در چه چیز و چه جایی فعالیت می­کنند و در چه راهی گام بر می­دارند.

جنبة سازمانی حزب هم این است که بکوشیم وسایل انجام این وظایف و تحقق بخشیدن به این نقش را فراهم بیاوریم و داریم فراهم می­آوریم. این وسایل سازمانی که می­توانند به صورت تعیین رابطه­های سازمانی و تقسیم آنها و فراهم کردن افراد و وسایل مادی لازم باشند، چیزهایی بودند که از سه ماه گذشته، به شدت مورد توجه حزب بوده، و می­توانم بگویم، که در این مدت بیشترین وقت حزب را هم گرفته است.

س ـ اشاره فرمودید به انتظارات و دید و برداشت مردم از «حزب» که اینجا صحبت از «حزب رستاخیز» است. هرچند که، چه در روز اعلام تشکیل حزب رستاخیز ملت ایران و چه بعدها در فرصت­های متعدد و در جاهای گوناگون دربارة چگونگی رابطة «اعضاء» با «حزب» فراوان سخن گفته شده، با این همه خیلی مایل هستم که نظرات شما را در این مورد بدانم؛ به عبارت دیگر مایلم بدانم که به نظر شما، «دیده‌ها و انتظار»های مردم از حزب، در اصل باید در برگیرنده چه مسایل و موارد باشد، و مردم در رابطه با حزب، اولویت­های انتظاراتشان را باید به چه صورت تعیین بکنند؟

ج ـ مردم به حزب به عنوان «چاره آخر» نگاه می­کنند، یعنی هر جا امیدشان از مراجع موجود، قطع شد و خواست‌هایشان از مجاری عادی به جایی نرسید بلافاصله به حزب روی می­آورند و انتظار دارند که حزب آنچه را که آنها نتوانسته­اند از جای دیگر بدست بیاورند، برایشان فراهم بکند.

اگر انتظار از حزب و «دید» از نقش حزب محدود و منحصر به این باشد به نظر من هم برای مردم و هم برای حزب نفعی ندارد که هیچ، بلکه زبان­آور نیز هست. برای مردم به این دلیل زبان­آور است که باید گفت، در بسیاری از موارد و در آیندة قابل پیش­بینی، حزب نخواهد توانست همة کم و کاستی­هایی را که در زندگی مردم وجود دارد بر طرف کند، و برای حزب هم به این دلیل زیان­آور است که اگر چنین انتظاراتی از سوی مردم مداومت پیدا کند، حزب نخواهد توانست منظور اصلی خود را که بسیج همگانی مردم است، برآورده سازد. به عبارت دیگر اگر این دید و انتظار ادامه پیدا کند، در آن صورت حزب وارد یک سلسله پایان­ناپذیر داد و ستد با مردم خواهد شد، که خطرناک و ناسالم و نادرست است. یعنی مجبور خواهد شد که به مردم بگوید من به شما این چیز را می­دهم و شما هم بیائید. مثلاً در فلان کانون شرکت کنید. و در چنان شرایطی است که کار ما در کانون­ها، به جایی خواهد کشید که به جای این که از اعضای خود حق عضویت بگیریم حق عضویتی هم به آنها بپردازیم و ناچار خواهیم شد تا به هر کس چیزی و حقی بدهیم تا عضویت خود را در فلان کانون حفظ کند.

من انکار نمی­کنم که حزب نقش بسیار مهمی‌ در تصحیح وضع موجود بسیاری از دستگاه­های اداری و شیوه­های اداری ما دارد و خواهد داشت و انکار نمی­کنم که غرض نهایی، از تشکیل حزب بهبود این جامعه و استفاده از نیروی مردم این جامعه است، برای سعادتمند کردن جامعه. ولی این کار با اینکه، کسی آسفالت شدن پیاده­روی جلوی خانه­اش را شرط اصلی علاقمندیش به حزب قرار بدهد، فرق دارد و فرق عمده هم دارد. خاصه این که این قبیل توقعات و ارتباطات حتی در صورت برآورده شدن‌شان نیز نمی­توانند چندان قابل دوام باشند و باقی بمانند و دیر یا زود اثرشان از بین می­رود. بنابراین ما برای علاقمند کردن و وابسته کردن مردم به خودشان یعنی به حزب به انگیزه­های دیگر و نیرومندتری احتیاج داریم که البته باید توجه داشت این انگیزة نیرومندتر به هیچ وجه جای کوشش­هایی را که حزب را برای همان آسفالت و آب و برق و غیره خواهد کرد نخواهد گرفت. اما مسئله مهمتر از این است که ما «حزب» را در آب و برق و آسفالت و ترافیک خلاصه کنیم. نقشی که باید مردم از این حزب در مسائل مملکتی انتظار داشته باشند، نقشی است که در واقع باید از خودشان انتظار داشته باشند، آنچه مسلم است این است که مردم ما به عنوان افراد و به عنوان گروه­های کوچک شغلی، یک مقدار به این جامعه تأثیر بخشیده­اند و ما از آنها انتظار داریم که به عنوان اعضای یک حزب فراگیرنده تأثیر به مراتب بیشتری بر این جامعه ببخشند. این تأثیر می­تواند به اصلاح کلی فضای اجتماعی و اداری این مملکت بیانجامد. یعنی بوجود آوردن شرایطی که در آن، همه کس بهتر کار خواهند کرد و دستگاه­ها بهتر خواهند چرخید و در خواست مردم بهتر به مقامات مسئول خواهد رسید و نظر مقامات مسئول هم بهتر به مردم ابلاغ خواهد شد و دو طرف بهتر همدیگر را خواهند فهمید و نیروی مردم برای کمک به خودشان بیشتر به کار خواهد افتاد و دستگاه­های اداری مسئول در کمک به مردم فوریت و علاقمندی و صمیمیت بیشتری نشان خواهند داد.

این نکات را برای این عرض کردم که بگویم ما داریم به دنبال چنین فضایی می­رویم با این توجه که می­دانیم در این اثنا باید حزب به عده بیشماری هم کمک بکند. در حال حاضر ما در کار بوجود آوردن دستگاه فوق­العاده وسیعی در سراسر مملکت هستیم که به دنبال خواست­ها و شکایات و نیازهای مردم برود، ولی همانطور که عرض کردم موضوع نباید به همین مسائل و انتظارات و دیده­ها خلاصه بشود.

س ـ اگر اشتباه نکنم شما تلویحاً به آن دسته از افراد ملت ایران که عضو حزب هستند و به دلیل همین عضویت هم انتظار دارند که کوچه­شان آسفالت بشود، ترافیک سر در گم شهرستان سر و سامان بگیرد و مشکلات گوناگون دیگرشان برطرف گردد، ایراد گرفتید که منحصر کردن نظرشان به این گونه توقع و انتظارها درست نیست.

با این اشاره من می­خواهم بپرسم، آیا شما فکر می­کنید که فکر مردم و انتظار مردم اگر از جهت دیگر مورد توجه قرار بگیرد بسیار هم درست و اصولی است. به عنوان مثال آیا شما این طرز تلقی را تأیید نمی­کنید که هر ایرانی، در روبرویی با کسانی که در ایران هستند و صاحب مسئولیت و مقامی‌می­باشند، و اتفاقاً هم کار خودشان را انجام نمی­دهند، یکباره و بجای هر «شک» و «تردید» دیگر، در تزلزل و بی­ایمانی آن مقام در رابطه با حزب رستاخیز شک کند. به عبارت دیگر شما نمی­خواهید تأیید کنید که مردم به دلیل فراگیر اعلام شدن حزب رستاخیز ملت ایران این حق را دارند که هر «کم کار» و «خطاکار» و «بدکاری» را در هر مقامی‌که بوده باشد، در درجه اول یک «کم کار» و «بدکار حزب» بشناسند و به همین دلیل هم علت وجود او را و هر آنچه را که از چنان آدم­هایی ناشی می­شود از حزب سئوال کنند؟

من فکر می­کنم، مردم بیش از این که بدانند دعوا و گله­شان بر سر چیست، به این فکر می­کنند که آن کسی که کار آنها را بی­دلیل یا با دلیل انجام نداده و نمی­دهد، کسی است که به هر حال عضو حزب رستاخیز نیز هست و به همین دلیل هم یکباره بی­آنکه خود متوجه بشوند، هرآنچه را که از او انتظار داشتند از حزب «انتظار می­کشند».

ج ـ این نکته صحیح است که یک حزب فرا گیرنده توانایی­های عملی بسیاری در جامعه دارد و به خاطر همین توانایی هم می­تواند خیلی چیزها را اصلاح کند، خیلی چرخ­ها را سریعتر به حرکت بیاندازد. تکیه و تأکید خود من هم بیشتر روی همین مسئله است. ولی باید دانست که حزب فراگیرنده هرگز بر روی کاغذ به وجود نمی­آید، بلکه یک حزب فراگیرنده تنها به عدد تشکیلات و سازمانش می­تواند فراگیرنده بشود. اعلام آمادگی اشخاص به این که عضو حزب هستند برای فراگیرنده کردن یک حزب کافی نیست، ما اگر دستمان را روی دستمان بگذاریم و بگوئیم پانزده میلیون ایرانی عضویت حزب را پذیرفته­اند و به همین دلیل این حزب، «حزب» فراگیرنده است، باید بدانیم که با این حرف، در درجه اول خودمان را گول زده­ایم. این حرف از نظر آماری هیچ ایرادی ندارد اما تا وقتی که این مردم را نتوانسته­ایم در یک سازمان متشکل کنیم و با آنها ارتباط سازمانی نداریم و نمی­توانیم از نیروهای آنها در راه هدف­های حزب بطور منظم استفاده کنیم، پس باید بدانیم که این پانزده میلیون نفر در عمل پانزده میلیون نیست.

عضویت در حزب بخودی خود کافی نیست و حزب را هم هرگز به صورت «فراگیرنده» در نخواهد آورد، آنچه ما در نظر داریم و انتظار داریم این است که مردم ابتدا بکوشند تا این حزب فراگیرنده را بوجود بیاورند و بسازند و آنگاه انتظارات یک حزب فراگیرنده را از آن داشته باشند، ما بدون این که حزب را در عمل و به طور واقعی به صورت یک حزب فراگیرنده درآورده باشیم، انتظارات یک حزب فراگیرنده را از آن داریم و همین مسئله است که کار را چه برای ما در ستاد حزب و چه برای خود اعضاء دشوار می­کند. من در برخوردهایم با همة افراد حزبی مکرر روی این مسئله تأکید کرده­ام که اول باید بکوشیم تا حزب بشویم… و بعد انتظاراتی را که در شأن چنان حزبی قرار دارد از آن داشته باشیم. اگر خاطرتان باشد، من در اول صحبت­هایم گفتم که شاهنشاه به حزب گفتند: بشو … و می­دانیم که این حزب هنوز «نشده» است بنابراین، حزب اول باید «بشود» یعنی آن‌چنان که در نظر شاهنشاه بوده، وجود پیدا بکند، و این وقتی خواهد بود که مردم به طور فعال در حزب شرکت کنند، یعنی ما بتوانیم ارتباط منظم با آنها داشته باشیم و بتوانیم از نیروی آنها، در راه هدف­های خودشان، استفادة سازمان یافته بکنیم، تا به این ترتیب آنها هم بتوانند توسط سازمان حزبی نیروی خودشان را روی هم بریزند و متشکل شوند. اما همانطور که گفتم، چون باید واقع نگر بود باید پذیرفت که مردم هم نمی‌توانند و حوصله­اش را ندارند که مدتها منتظر بنشینند تا این حزب آنچنان­که مورد نظر است «بشود» و سپس از آن توقعاتی داشته باشند. ما با آگاهی به همین موضوع، یک سازمان وسیع برای پیگیری نظرها، خواست­ها و شکایات مردم به وجود آورده­ایم و قویاً و جداً از دستگاه­های دولتی می­خواهیم که برای پیشرفت کار این جامعه و برای پیشرفت کار خودشان، با حزب در سطوح مختلف همکاری بسیار نزدیک و صمیمانه داشته باشند.

س ـ اجازه بدهید، همینجا، از شما سؤال کنم که حزب در مورد تفهیم آن چیزهایی که مردم در رابطه با حزب باید بدانند و آگاه باشند، چه کرده و چه می­خواهد بکند؟

ج ـ این یک کار تبلیغی و آموزشی است که یکی از وسایل آن همین گفتگویی است که با هم انجام می­دهیم. علاوه بر این ما باید از نشریات حزبی، از انتشارات غیرمنظم حزبی، از کلاس­هایی که تشکیل می­دهیم، از کادرهای سخنگویی که تربیت می­کنیم و به کانون­ها می­فرستیم و از مطالبی که برای بحث در کانون­ها می­فرستیم و از هر وسیله تبلیغی و آموزشی دیگر استفاده کنیم. من تصور می­کنم تا مدتی یکی از مهمترین کارهای ما در این حزب، همین تشریح نقش حزب، نقش واقعی حزب و انتظارات معقولی که باید در مراحل مختلف فعالیت حزب از آن داشت، خواهد بود. اجازه بدهید روی این مسئله یعنی انتظارات معقول که عنوان کردم کمی‌تأکید و تکیه بکنم. تأثیر حزب ما بیش از هر چیز به نیرومندی‌اش بستگی دارد. یعنی این که با قوت گرفتن سازمان حزب، با فراگیرنده­تر شدن حزب به معنی واقعی، ما انتظارات بیشتری را می­توانیم از حزب داشته باشیم. بهمین دلیل در شرایط فعلی که برخی این سؤال را پیش روی حزب می­گذارند که: حزب برای ما چه می­تواند بکند یا چه کرده است؟ به جای جواب بد نیست ضمناً گفته شود که: شما برای حزب یا به عبارت دیگر برای خودتان چه می­توانید بکنید و چه کرده­اید؟ باید بدانیم که هر چه ما بیشتر بتوانیم در خدمت حزب باشیم و کاری برای آن انجام بدهیم به همان اندازه هم حزب خواهد توانست که برای ما کار انجام بدهد.

س ـ در سال­هایی از تاریخ سیاسی ایران، و فعالیت احزاب در ایران، ما شاهد حزب­هایی بوده­ایم که یا به دلیل چندان بنیانی نبودنشان و یا به دلایل دیگر وضعیتی داشتند که عضویت در آنها تا حدودی جنبة اسمی ‌داشته است و فکر می­کنم که حزب رستاخیز ملت ایران با توجه به فلسفه‌ای که در پیدایش آن عنوان شده، شاید به تنها چیزی که نباید احتیاج داشته باشد، عضویت­هایی از آن قبیل باشد. و فکر می­کنم این مسئله شاید یکی از اساسی­ترین مسائلی بوده باشد که حزب باید آن را به همة آنهایی که به شکلی با حزب در رابطه هستند ـ چه به عنوان تشکیل دهندگان کانون­ها و چه به عنوان جوان هجده ساله­ای که تازه امکان و شرایط عضویت یافتن در حزب را پیدا کرده ـ تشریح و تفهیم کند؛ چرا که بسیاری از نارسایی­های آینده نیز ممکن است از همین عدم آگاهی ناشی بشود خاصه این که ما یک آیندة طولانی و مسئولیت­های طولانی­تر و وسیع­تر را برای حزب درنظر داریم.

ج ـ به مسئله بسیار خوبی اشاره کردید و اجازه بدهید همانطور که خودتان هم گفتید، بگویم حزب رستاخیز ملت ایران، هرگز به هیج وجه نیازی به وضعیت «اسمی» افراد ندارد با این توضیح که هیچ گریزی هم از عضویت­های «اسمی» ندارد. حزب از همة مردم ایران که بیش از ۱۸ سال دارند تشکیل شده است. من نمی­توانم تصور کنم که هیچ یک از این ده پانزده میلیونی که در حال حاضر اعضای حزب هستند، بصورت اسمی‌عضو حزب نباشد و فکر می­کنم همواره عده‌ای عضو اسمی ‌باقی بمانند. این برای من قابل تصور نیست که روزی برسد و ما بتوانیم صد در صد اعضای خودمان را از صورت «اسمی» در آوریم و عضو فعال بکنیم. کوشش حزب این است که با وجود آوردن سازمان نیرومندتر، با آموزش فراگیرنده­تر، بر شمارة واقعی و فعال حزب بیفزاید و از شمار اعضای اسمی، هرچه بیشتر بکاهد.

س ـ اجازه بدهید، من در اینجا به جای طرح سؤال، مسئله­ای را مطرح بکنم که نظر خود من است در مورد این که اصلاً چه عضوی «اسمی» است و چه عضوی اسمی ‌باقی می­ماند و چه عضوی اسمی ‌نیست. خیلی کوتاه عرض بکنم که به نظر من، یک عضو حزبی تنها در شرایطی می‌تواند «اسمی» نباشد، و اسمی، باقی نماند که «رأی» و «نظرش» شخصیت پیدا کند، هرچه این «نظرات» و «آراء» فرصت بروز پیدا کنند و هر چه جدی­تر گرفته شوند و سرانجام به مرحله عمل دربیایند، به همان اندازه هم عضویت­ها، شکل فعال­تری به خود می­گیرند که در آن صورت هم دیگر مشکل «اسمی» بودن، وجود ندارد و نخواهد داشت.

ج ـ تفاوت اصلی حزب رستاخیز ملت ایران با احزاب دیگر که قبلاً در کشور ما سابقه داشتند، در این است که احزاب پیشین، طبیعت­شان ایجاب می­کرد که بکوشند تا ماشین­های قدرت بشوند. برای احزاب پیشین مسئلة مهم این بود که در انتخابات مجلس و انجمن­های ملی پیروزی داشته باشند و دولت در دست آنها باشد، با این توجه باید گفت، این حزب­ها به دنبال کسانی بودند که امکان داشتند و یا در صدد بدست آوردن چنان مشاغلی بودند. در کنار آن افراد، سازمان­های بزرگ دیگری نیز بودند که به حزب­ها می­پیوستند و از حزب­ها پشتیبانی می­کردند. آن سازمان­ها همه، معمولاً هدف­های صنعتی و حرفه­ای خودشان را از طریق همکاری با حزب تعقیب می­کردند، یعنی حزب عبارت بود از تعداد نسبتاً معدودی از اعضا که بیشترشان هم ناچار بودند در مبارزه و بازی قدرت باشند. حزب رستاخیز ملت ایران، اصلا چنین طبیعتی ندارد و در نتیجه چنان برداشتی هم ندارد و به کلی شکل تازه­ای از فعالیت سیاسی و سازمانی در ایران است و روی این اصل است که برای این حزب مطلقاً اهمیت ندارد که مجلس، حکومت، انجمن­ها، اینها همه بازوهای حزب هستند و در حزب قرار دارند. در نتیجه مسئله رقابت که احزاب پیشین را وادار می­کرد به کسانی روی بیاورند که بتوانند از جهات مختلف روی آنها حساب بکنند، در اینجا موردی ندارد. حزب رستاخیز ملت ایران حزب همه است، و این حزب به جای وعدة کار و مقام به اعضایش، به آنها وعده می­دهد که به کمک‌شان جامعه را نوسازی خواهد کرد. کاری که در پیش داریم، بر گماردن­ها و برکنار کردن ها نیست. کار ما ساختن دوبارة جامعه ایرانی و بسیج کردن مردم است که در کارهایشان سهم بیشتر و جدی­تر بر عهده بگیرند، در طول دهه­ها و سده­ها و هزاره­ها سال در مملکت ما، عادت بر این بوده که عده­ای از طرف مردم کارهای جامعه را بگردانند، در صورتی که در حال حاضر ما برای اولین بار به همه می­گوئیم کافی است در کارها شرکت داشته باشند، لازم است که خودشان هم عمیق­تر در کارهایشان شرکت و دخالت کنند.

این حزب از یک مشارکت عام و از یک دموکراسی وسیع­تر از مفهومی‌که جوامع غربی با آن سر و کار دارند جانبداری می­کند، بنابراین باید توجه داشت که ما طرفدار شرکت دادن آحاد این مردم هستیم در همة کارهای این مملکت در حدی که به خودشان و به تمامی‌جامعه مربوط می­شود. روش، راه و برداشت تازه حزب در رابطه با مسائلی که مطرح گردید، از این قرار است و من تصور نمی­کنم اشتباه کسانی که هنوز هم به حزب رستاخیز مراجعه می­کنند به این امید که از طریق آن به کاری و مقامی‌برسند، مدت درازی بطول انجامد. مطمئناً آنها آنقدر با روش متفاوت حزب روبرو خواهند شد که بالاخره متقاعد خواهند گردید که حزب رستاخیز ملت ایران جای این قبیل کارها و فکرها و برای رساندن اشخاص به مقامات و برای تقسیم مناصب نیست.

س ـ تا اینجای گفتگویمان، بیشتر در مورد آن گروهی از مردم صحبت کردیم که در رابطه با حزب توقعاتی دارند که بیشتر به زندگی و مسائل بیرونی زندگی­شان ارتباط پیدا می­کند، اما دربارة گروه دیگری که در جامعه ما وجود دارند و بیشترین هدف و آرزو و خواست­شان از حزب، نه مسائلی از قبیل: آسفالت و ترافیک، بلکه شخصیت پیدا کردن اندیشه­ها و تئوری‌هایشان است. این گروه را اگر نخواهیم اسم پیچیده­ای بر رویش بگذاریم، می­توانیم زیر همان عنوان آشنایش، یعنی گروه روشنفکران بنامیم و بدانیم.

روشنفکران معمولاً با توجه به مطالعات، بررسی­ها و تجزیه و تحلیل­ها، صاحب نظریات و عقایدی هستند که در درجه اول می­خواهند حزب به آنها توجه کند و در حزب به مورد اجرا گذاشته شود… با این اشاره می­خواهم بگویم دقیقاً نمی‌دانم در حال حاضر رویارویی حزب با این گروه از افراد جامعه چه وضعیتی دارد و نمی­دانم که حزب برای این گروه نسبتاً کم اما مؤثر  چه امکاناتی را فراهم آورده و تا چه اندازه آنها می­توانند در متن این حزب افکار، «ایده» و «آرمان­های» خود را تجلی بدهند و نمی­دانم که حزب برای آنها چقدر جا در نظر گرفته و حزب تا چه اندازه جای آن­ها می­تواند باشد؟

ج ـ باید بگویم که حزب جای همة مردم است، از جمله روشنفکران … و نمی­خواهم بگویم بیش از همه روشنفکران ولی می­گویم که روشنفکران در حزب جای بسیار برجسته­ای دارند چرا که این جامعه، بر نیروی بازوان و به نیروی مغزهای مردم خود ساخته شده و باید ساخته و اصلاح بشود. ما به این نیروی اندیشه بسیار اعتقاد داریم و تصور می­کنم هرکس دیگر هم که دست اندرکار این کشور است، باید متوجه فقر اندیشه در بسیاری از کارهای ما و شئون زندگی ما شده باشد. کاملاً صحیح گفتید که روشنفکران در رابطه با حزب، به دنبال مسائل روزانه خود نیستند، آنها از حزب صرفاً انتظار ندارند که آسفالت جلوی خانه­شان را انجام دهد. بلکه آنها انتظار دارند که سهم شایسته­شان در گرداندن این جامعه، به آنها داده شود. مقصودم از گرداندن این جامعه لزوماً مشاغل و مناصب نیست، بلکه گرداندنی است که به اندیشه مربوط می‌شود، یعنی سهم اندیشگی آنها در گرداندن. آنها می­خواهند نظریاتی که دربارة جامعه دارند شنیده و بحث و بررسی شود.

تردید نیست که حزب نهایت اهمیت را به این موضوع قائل هست و از اولین روزهای حزب، کمیته­هایی در حزب تشکیل شد که روشنفکران را دعوت کرد تا بیایند طرح­ها و پیشنهادهایی بدهند، و امروز با تجربه­ای که در طول دو سال بدست آمده، ما این کار را تکمیل کرده­ایم، و در حزب شاخه­ای با عنوان آموزش و بررسی­ها تشکیل شده که وظیفه دارد در سطح مملکت، روشنفکران و صاحب­نظران را گرد بیاورد تا بطور منظم، برای طرح­های مشخص در مدت معین، با هم جلساتی داشته باشند پیشنهادهایی بدهند تا با استفاده از راه­هایی که در اساسنامه حزب پیش‌بینی شده تا سطح تصمیم‌گیری عرضه بشود و بعد از این که از دفتر سیاسی گذشت به عرض فرمانده کشور برسد تا دربارة آن تصمیم بگیرند. بنابراین ما از تمام روشنفکران دعوت می­کنیم که با حزب همکاری بکنند، اما نه به صورت پراکنده و غیر منظم و شرکت به خاطر خود شرکت بلکه برای بررسی و طرح­ریزی درباره مطالبی که مبتلا به مردم این جامعه است و مطالبی که از کانون­ها و شوراهای حزبی می­رسد.

علاوه بر این روشنفکران و صاحب­نظران نقش دیگری در گرداندن حزب دارند و آن، استفاده و استقبالی است که ما از کمک داوطلبانة آنها در همة شئون و فعالیت حزبی می­نمائیم. همه شاخه­های حزب در ستادهای گوناگون، از ستاد مرکزی تا ستادهای شهرستان­ها، موظف شده­اند که شوراهای عالی داشته باشند و در این شوراهای عالی باید صاحب‌نظران دعوت به همکاری بشوند و با آنها جلسات منظم داشته باشند و برای گردش کار حزب، از نظرات آنها استفاده بکنند، همچنین در کار آموزش ملی نیاز فوق­العاده­ای به همکاری تعداد هرچه بیشتری از روشنفکران و صاحب‌نظران داریم و خواهیم داشت.

همینطور که کارهای حزب توسعه پیدا می­کند، نیاز به همکاری صاحب‌نظران نیز در حزب بیشتر می­شود. ما بیش از هر حزبی در تاریخ این مملکت به همکاری روشنفکران احتیاج داریم و با این که از نظر حزب، حزبی با مشخصات حزب رستاخیز ملت ایران هیچ تفاوتی بین اعضایش نیست ولی با توجه به سهمی‌که روشنفکران می­توانند، مخصوصاً در این مراحل اولیه در شکل­گیری حزب داشته باشند، و با سهم همیشگی که در تنظیم و آماده کردن سیاست­های مملکتی می­توانند ایفا بکنند، جایشان در حزب محفوظ خواهد بود.

س ـ وقتی در پاسخ سؤال گذاشته­ام، به وجود شوراها و کانون­ها و هیأت‌های بررسی کننده اشاره می­کردید، در یک لحظه به نظرم رسید که انگار صحبت از جایی یا تشکیلاتی می­کنید که دیوان سالاری در آنجا حکومت می­کند، به عبارت دیگر به نظرم رسید که وجود این قبیل «توقفگاه»ها و ایستگاه­ها در تشکیلات حزب، چیزی شبیه توقفگاه­ها و ایستگاه­هایی است که در دیگر سازمان­ها و تشکیلات­های مملکتی به وجود آمده­اند و در حال حاضر اغلب تخلف­ها، کم و کاستی­ها، و نارسایی­ها هم دقیقاً مربوط به همان جاهاست به همین دلیل و با توجه به این مسئله که حزب باید عرصة «آماده» و «ساده» و «راحتی» برای ابراز نظرها و پیشنهادها باشد و این نظرها و پیشنهاد، نباید در ایستگاه­های مختلف به عناوین مختلف ناچار از توقف بشود ـ که گاهی هم در همین توقف گاه­ها قربانی برخی بدبینی­ها، کینه­ها و غیره شده ناکام و ناتمام می­مانند ـ به نظرم رسید که این شیوة عملکرد با آن توقع و آرزوئی که داریم چندان سازگاری ندارد.

ج ـ باید بگویم که ما هرکاری را بخواهیم انجام بدهیم از داشتن یک «سازمان» نمی­توانیم گریزی داشته باشیم. ما نمی‌توانیم انجام وظایف حزب را معطل بگذاریم، چون می­ترسیم که شبیه یک یا چند وزارت خانه بشود. آنچه که یک «حزب» را شبیه یک یا چند وزارت خانه می­کند، این نیست که روابط سازمانی مشخص و واحدهایی برای انجام هر وظیفه معینی داشته باشد چون اگر این کار را نکند، ممکن است شبیه وزارتخانه نشود، اما شبیه «حزب» هم نخواهد شد. در حالی که ما می­خواهیم و اصرار داریم که شکل حزبی خودمان را حفظ کنیم، این است که ناچار از داشتن تشکیلات هستیم حتی اگر شبیه تشکیلات وزارتخانه­ها باشد. اما این را هم باید بگوییم که ما هرگز نخواسته­ایم و نمی­خواهیم که دچار دیوانسالاری بشویم. باید توجه داشت که هرجا که از سازمان حزب صحبت می­کنیم سازمانی است که ۸۰ درصد آن به داوطلبان، به اعضای حزب که کارهای معینی را انجام می­دهند، مربوط می­شود. ما برای این که وظایف تعیین شده، برای حزب را انجام بدهیم و انتظارات اعضا را از حزب برآورده بکنیم. این سازمان را که در حال حاضر در حزب وجود دارد پیش‌بینی کرده­ایم که تصور می­کنم، حتی در شرایطی که تشکیلات و سازمان حزبی در سراسر ایران کاملاً پیاده بشود، در حدود ۲۵۰۰ یا کمی‌بیشتر، کارمند خواهیم داشت و این کارمندان هم بیشتر کسانی خواهند بود که خدمات ضروری اداری را انجام خواهند داد. با این توجه است که می­توانم بگویم، تا اینجا که ما قرار داریم، حزب را خطر دیوانسالاری تهدید نمی­کند مگر این که ما هر نوع رابطه سازمانی را با رابطه دیوان سالاری و اداری اشتباه بگیریم.

س ـ اما اشاره من، به مسئله­ای جدا از چیزی بود که شما به آن پرداختید، من خواستم بگویم که: حزب تشکیلاتی است که کارش چندان بی­شباهت به «مردم‌داری» نیست، و حزب رستاخیز همان جایی است که شما گفتید، در انتظار همکاری روشنفکران است، یا بیایند نظرها و پیشنهادهای خود را بدهند. و نظرها و پیشنهادهایشان در شوراهایی که بوجود آورده­اید، بررسی شده، درباره­شان نظر داده شود. اما چون معتقدم، یکی از ویژگی­های «مردم‌داری» در سادگی و بی‌تکلفی است و معتقدم که داوری کردن دربارة ایده­ها و تئوری­ها ـ حتی اگر داوری کننده­ها افراد بسیار بی­غرض، بی‌کینه و آگاه بوده باشند ـ اصلاً کار چندان ساده­ای نیست.

ج ـ اگر اشتباه نکرده باشم، اشاره شما و هشدار شما به احتمالات بدی است که معمولاً هرجا انسان باشد باید امکان وجودی آن را هم درنظر گرفت. اگر همینطور باشد که گفتم، من هم با شما هم عقیده­ام. متأسفانه باید هرجا که پای انسان در میان می­آید، باید امکان همه جور احتمالات «بد» را هم داد. ما نمی­توانیم نظامی ‌را پیش­بینی کنیم که صد درصد در برابر هرگونه انحراف و بی­انصافی عایق شده باشد، ولی آنچه ما به همین منظور تصور کرده­ایم، این است که چارچوب­ها، راهها و کانال­هایی در حزب بوجود بیاوریم که اندیشه­ها و تفکرها، در آنها به جریان بیفتند، بگذارید در این مورد قدری بیشتر توضیح بدهم چون فکر می­کنم برای آشنائی با سازمان تازه حزب هم گفتن آنها ضروری است.

شاخه آموزش و بررسی­های ما در قسمت بررسی­ها، مسائل مملکتی را زیر بیست عنوان تقسیم کرده که این بیست عنوان تقریباً همه مسائل کشور را در بر می­گیرد. برای هریک از این موضوع­ها، یک رئیس تعیین می­شود و این رئیس، چند نفر از صاحبنظران آن رشته را به همکاری دعوت می­کند. این عده به تدریج کوشش می­کنند نام تمام کارشناسان و صاحب­نظران در آن رشته و موضوع را گرد بیاورند تا در موقع لزوم دسترسی به آنها ممکن باشد. از طرف دیگر در کانون­ها و شوراها، بحث­هایی می­شود که گاهی هم منجر به عرضة برخی طرح­ها و پیشنهادها می­شود. این پیشنهادها و طرح­ها در دفتر مشترکی که در هر ستاد حزبی تشکیل می­گردد و وظیفه آن رسیدگی و استخراج صورتجلسه­ها و گزارش­های کانون­ها و شوراهاست، رسیدگی و سپس به شاخه آموزش و بررسی­ها فرستاده می‌شود ـ البته در سطح سازمانی خودش ـ هر کمیته بررسی، بعد از دریافت این طرح­ها و پیشنهادها، اول کاری که می­کند این است که از کارشناسان مربوط به موضوع آن طرح­ها و پیشنهاد ـ که قبلاً اسامی ‌و نشانی­شان را بدست آورده­اند ـ دعوت می­کند بیایند و دور هم بنشینند و آن پیشنهادها را به صورت طرح قابل عرضه در بیاورند و تنظیم بکنند. این پیشنهادهای قابل عرضه، به هیئت اجرایی می­رود و هیئت اجرایی آنها را در کمیته­های تخصصی خود، که با شرکت کارشناسان اصلی و نمایندگان دو جناح حزب هستند بررسی می­کنند، هر نتیجه­ای که در این کمیته گرفته شود، بصورت نظر حزب در دفتر سیاسی مطرح و به حضور فرمانده کشور تقدیم می­شود، تا تصمیم گرفته شود. این فراگرد در وهلة اول خیلی طولانی به نظر می­رسید، ولی ما برای اینکه نظر «فردی» را به نظر «حزب» تبدیل کنیم، چاره­ای نداریم که آن را از یک چنین مجاری بگذرانیم. به اصطلاح ناچاریم تن به آن «فراگرد» بدهیم، به عبارت دیگر نمی­شود انتظار داشت که هرکس هر نظری دارد، آن نظر به عنوان نظر حزب تلقی اعلام شود. با توجه به این مسئله است که باز می­گویم همه کس می­توانند در این فراگرد، آماده کردن طرح­ها برای تصمیم­گیری، سهمی ‌داشته باشند. علاوه بر این نشریات حزبی، به روی همة صاحب‌نظران باز است و تمام طرح­ها و پیشنهادهایی که قابل درج در این نشریات باشند، برای چاپ به این نشریات داده خواهند شد تا احتمالاً به دست فراموشی سپرده نشوند. ممکن است طرح پیشنهادهای کسی بنا به دلایلی نتواند به صورت نظر حزب قبول بشود ولی آن طرح به عنوان یک زمینه بحث در آن موضوع قابل درج باشد که در آن صورت همین طرح در نشریه تئوریک حزب و یا دیگر نشریات حزب ارائه خواهند شد. انتظار ما این است که روشنفکران و صاحب­نظران حزبی از این سازمانی که به همین منظور درست کرده، استفاده بکنند و اگر مواردی پیش آمد که واقعاً نظر کسی پایمال شد یا دچار غرض­ورزی گردید ـ که همة احتمالات به همان دلیل که قبلاً گفتیم، می­تواند وجود داشته باشد ـ به مراجعی از حزب که برای رسیدگی به چنین مسائل است، مراجعه کنند تا حزب از تکرار آن کارها جلوگیری کند.

س ـ آخرین سؤالی که قصد دارم با شما درمیان بگذارم، مسئله­ای است که همراه با توسعه و گسترش حزب پیدا شده و پیدا خواهد شد و آن این است که حزب در ایجاد رابطة درونی خود، چه تدابیری اندیشیده است؟

ج ـ اگر درست متوجه شده باشم، سؤال شما دربارة رابطة سازمانی افراد با حزب است و باید بگویم که این یک کار تحول آسایی است که در برابر حزب قرار دارد چرا که هیچ حزبی در دنیا وجود ندارد که تعداد اعضایش نسبت به کل جمعیت آن کشور به اندازه­ای باشد که در ایران است. ما در حزب رستاخیز خوشبختانه اساسنامة فوق­العاده­ ابتکاری داریم که می­تواند بقای آن ارتباطی را که مورد نظر شماست تضمین کند. در اساسنامة حزب رستاخیز دو پیکره پیش‌بینی شده است که اسم یکی از آن دو را می­توانیم پیکره انتخابی و مردمی بگذاریم و آن دیگری را پیکره سازمانی و اجرایی بنامیم. پیکره انتخابی از کانون شروع می­شود تا به هیئت اجرایی و به تعبیری به دفتر سیاسی ختم می­شود. تمام اعضای حزب می‌توانند در کانون‌ها داوطلبانه عضویت داشته باشند. رابطه سازمانی حزب با اعضایش از طریق کانون‌های حزبی است. این کانون­ها که در روستا و شهر تشکیل می­شوند و در آینده هم سعی بر این خواهد شد که بیشتر در محله­های شهرها تشکیل شوند. این کانون­ها از میان خود نمایندگانی انتخاب می‌کنند که شوراهای روستا یا شهر و یا منطقه شهری را بوجود می­آورند. بعد، شوراهای روستا و شهرها، نمایندگانی انتخاب می­کنند و شوراها بخش را می‌سازند. از نمایندگان شوراهای بخش­ها، شورای شهرستان و از نمایندگان شورای شهرستان، شورای استان انتخاب می­شود، سپس از نمایندگان بخش­ها و شهرها و استان­ها، اعضای شورای مرکزی انتخاب می­شوند و شورای مرکزی هیئت اجرایی را از میان خود انتخاب می­کند و این هیئت هم گروهی از اعضای خود را برای ارتباط با دولت و پارلمان به دفتر سیاسی می­فرستد.

آنچه گفته شد، پیکره اصلی حزب بود. پیکره سازمانی و اجرایی حزب هم مرکب از «دبیر کل» و دبیران حزب تا سطح روستاست. دبیر کل را کنگره­ای که از نمایندگان کانون­های حزبی تشکیل می­شود، انتخاب می‌کند و بقیه دستگاه اجرایی و اداری حزب نیز همه منصوب دبیر کل هستند.

من تصور می­کنم با این شبکه سازمانی رابطه فرد با سازمان برقرار خواهد ماند، علاوه بر این که در ستاد حزب و در  هر سطح سازمانی هم شاخه‌های لازم تشکیل می­شوند تا نیازها و نظرهای اعضای حزبی را مورد رسیدگی قرار دهند.