«

»

Print this نوشته

وزارت امورخارجۀ ما وجود خارجی ندارد / محمدعلی فروغی

آن چه بنده در این مدت اقامت در خارجه استنباط کرده‌ام، وزارت امور خارجۀ ما از حیث اداری وجود خارجی ندارد و به این واسطه تمام زحمات آن بر دوش کفیل یا مقامات دیگر است. به عقیدۀ بنده اول کاری که باید کرد اگر ممکن شود فکر علاج این درد است، هر چند قحط الرجال شاید سبب باشد که این درد درمان ناپذیر شمرده شود و خود بنده هر وقت متصدی امری بوده‌ام همین فقره مانع شده است از این که بتوانم کاری صورت دهم.

‌‌foroughi1

وزارت امورخارجۀ ما وجود خارجی ندارد*

محمدعلی فروغی

فدایت شوم مدار امور دنیا بر ترکیبی از غم و شادی و ناخوشی و فرج و شدت است چنان که پس از تألم و تحسر فوق‌العاده از فوت مرحوم انتظام الملک که حقیقتة فقدان اسف‌انگیزی بود خبر محول شدن امور وزارت خارجه به حضرت تعالی موجب کمال مسرت گردید به دو جهت یکی این که امیدواری حاصل شد که آن اندازه که در قدرت و اختیار حضرت عالی است البته در جریان کارهای وزارت خارجه که این اوقات گرفتار وقفه و سکته و فلج بوده بهبودی و اصلاح روی خواهد داد دیگر این که این پیش‌آمد حضرت عالی را از مسافرت پرزحمت افغانستان و اقامت کابل مستخلص نمود هر چند رای رزین و عقل متین اعلی حضرت امان‌الله خان اوضاع آن مملکت را به صورتی درآورد که فعلاً تا مدتی مدید همه از این نعمت بهرمند خواهند بود و راستی بنده هیچ نفهمیدم چه سرّی داشت که در موقعی که ما می‌دانستیم امان‌الله خان از سلطنت استعفا داده و حتی معلوم نبود که زنده است یا کشته شده و در هر صورت مسلم بود که از کابل بیرون رفته و دیگر کسی او را به سلطنت نمی‌شناسد روزنامه‌های ما خبر حرکت حضرت تعالی و سایر اعضای سفارت را از راه مشهد به کابل می‌دادند، و بالاخره حقیقت مطلب بر ما معلوم نشد مثل بسیاری از اوضاع وطن عزیز که بر بندۀ بی تمیز فهم حقیقت آن همان اندازه مشکل و معمّا شده و حسرت آن به دلم مانده که حسرت درک حقیقت عالم خلقت و معرفت ذات باریتعالی بر دل حکما و دانشمندان باقی است.

خلاصه از این پیش‌آمد در ضمن شادی و خرسندی یک تأسف هم دارم که قبلاً این فقره را پیش‌بینی نکرده بودم والا هر طور بود ترتیبی می‌دادیم که قبل از مراجعت حضرت عالی به طهران ملاقاتی دست دهد و اوضاع این سفارت و حوائج آن را شفاهاً برای حضرت عالی بیان کنم تا بلکه بتوانید دستگیری بنمایید و چون این امر میسر نشده ناچار باید آن مقصود را به تحریر حاصل کنم ولیکن از یک طرف هر قدر شرح و بسط و حسن بیان به کار برم تفاوت تحریر با تقریر مثل تفاوت عیان و یا بیان است که شنیدن کی بود مانند دیدن و در این مورد نوشتن کی بود مانند گفتن، و از طرف دیگر چون ناچار بیان مطلب طولانی و مفصّل خواهد شد البته مایۀ ملالت و دردسر خواهد بود و به همین جهت چندین روز است که از اقدام به عریضه‌نگاری خودداری می‌کنم ولیکن چون چاره نیست به قول فرانسویان همّت و شجاعت خود را دو دستی گرفته قلم برمی‌دارم و برای این که مسائل درهم و مخلوط نشود هر مطلبی را روی ورقۀ جداگانه می‌نگارم اما بعضی کلیّات است که فقط برای استحضار خاطر خودتان به طور خصوصی باید عرض کنم و بنابرین در همین ورقه تصدیع می‌دهم.

****

آن چه بنده در این مدت اقامت در خارجه استنباط کرده‌ام، وزارت امور خارجۀ ما از حیث اداری وجود خارجی ندارد و به این واسطه تمام زحمات آن بر دوش کفیل یا مقامات دیگر است. به عقیدۀ بنده اول کاری که باید کرد اگر ممکن شود فکر علاج این درد است، هر چند قحط الرجال شاید سبب باشد که این درد درمان ناپذیر شمرده شود و خود بنده هر وقت متصدی امری بوده‌ام همین فقره مانع شده است از این که بتوانم کاری صورت دهم. مثلاً وقتی که بنده راجع به اوضاع این سفارت یا در باب دولت ترکیه و سیاست دولت ایران در این مملکت و اقداماتی که باید به عمل آید مطلبی به وزارت خارجه اظهار می‌کنم باید در آنجا اداراتی، و در رأس آن ادارات اشخاصی باشند که اظهارات بنده را بفهمند و از مطالب سابقه داشته باشند، اگر درست می‌گویم تصدیق و موافقت و مساعدت کنند، اگر اشتباه کرده‌ام به خطا واقفم سازند و بالاخره بدست وزیر و کفیل و غیره تکلیف را تعیین و کار را راه بیندازند. چنین چیزی در وزارت خارجه نیست هر چه می‌گوییم و می‌خواهیم نمی‌رسد یا اگر می‌رسد بی‌ربط است و در عالم سرگردانی می‌مانیم. حتی این که نمی‌دانیم راپورت‌های ما به تهران می‌رسد، یا نمی‌رسد کسی آنها را می‌خواند یا نمی‌خواند و اگر می‌خواند می‌فهمد یا نمی‌فهمد و اگر می‌فهمد تصدیق دارد و می‌پسندد یا ایراد و اعتراض دارد. و به همین جهت است که بنده در اوایل مأموریتم راپورت‌های مفصّل مشروح چه در باب جامعۀ ملل و چه راجع به ترکیه می‌دادم، کم کم سرد شده و امروز به ادای تکلیف اکتفا می‌کنم.

همین حالتی که در دستگاه وسیع وزارت خارجه مشاهده می‌فرمایید در دستگاه حقیر سفارت ما هم موجود است یعنی به واسطۀ نبودن اعضاء کافی ـ کما و کیفا ـ امور سفارت مختل است و هر کاری هم که صورت بگیرد از جزیی و کلی پس از مدتی خون دل و مراقبت و مباشرت خود بنده است. اعضاء سفارت منحصرند به یک مستشار و یک منشی اول و یک اتاشه که مستخدم رسمی هستند یک مترجم ترکی و یک ماشین‌نویس فرانسه هم داریم اما….

حالا قیاس بفرمایید از یک سفارتی که حالش این باشد چه کار ساخته می‌شود. حضرت‌عالی خودتان در برلن وزیر مختار بوده‌اید در صورتی که بین آلمان و ترکیه از هر جهت تفاوت از زمین تا آسمان است بعلاوه دولت ایران با دولت آلمان نه همسایه و هم‌سرحد است، نه ابتلاآت سیاسی و اقتصادی و طوایفی و عشایری و رقابتی دارد. نه چندین هزار ایرانی در خاک آلمان هست چنان که در ترکیه هستند، با این تفصیل آیا سفارت برلن اگر کیفیّت این سفارت را داشته است چه حالی داشته‌اید؟ و اگر بهتر بود تصور بفرمایید که اگر این کیفیّت را داشت چه می‌کردید؟

قوز بالا قوز مسئلۀ جامعۀ ملل است که در آن باب هم عیناً ابتلای سفارت ترکیه را دارم بلکه بدتر، زیرا که در سفارت اقلاً یک اعضاء ناقص داریم برای جامعۀ ملل که هیچ اندر هیج است و هر چه هم گفتم به جایی نرسید…..

منبع: مقالات محمدعلی فروغی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*ـ نقل از مجلۀ یغما