نسیم تازه‌ای از بن / آیندگان 16 آذر 1348 / داریوش همایون

نسیم تازه که از بن می‌وزد در شرق امواجی را به حرکت انداخته است و در غرب دریچه‌هایی را گشوده است. ممکن است این سیر سال‌ها به درازا کشد، ولی حرکت به سوی یک سیاست امنیت اروپایی و کاهش نیروهای پیمان‌های ورشو و ناتو به طور قطع آغاز شده است.

‌نسیم تازه‌ای از بن

آیندگان 16 آذر 1348

داریوش همایون

در کنفرانس اخیر سران کشورهای بازار مشترک که سرانجام تصمیم گرفت با انگلستان و دیگر کشورهای درخواست‌کننده برای ورود آنها به بازار وارد مذاکره شود، بین رفتار محتاطانه رئیس‌جمهور فرانسه و سخنرانی الهام‌انگیز صدراعظم آلمان غربی چنان تضادی بود که ناظران متعدد انتقال رهبری اروپا را از فرانسه به آلمان غربی امری مسلم گرفتند.

شتابزدگی آن ناظران را می‌توان به تعبیری که ویلی برانت و همکارانش نه تنها در کشور خود بلکه در فضای اروپا، از غرب آتلانتیک تا شرق اورال، پدید آورده‌اند بخشود. در واقع این یکی از خوشبختی‌های دنیاست که در این لحظۀ تاریخی، در این گردش محور روابط شرق و غرب، سوسیال دمکرات‌های آلمانی، آماده برای تغییر، زمام کشوری را در دست گرفته‌اند که چه در اروپا و چه در عرصۀ عمومی مناسبات آمریکا و شوروی موقعیت مرکزی دارد.

نسیم تازه‌ای که از بن وزیدن گرفته هنوز چیزی را تغییر نداده است. هنوز مانده است که لهستانی‌ها برسر میزی با نمایندگان دولتی که بزرگترین دشمن و تنها خطر بالقوۀ خود می‌شمارند بنشینند و مسئله مرزهای شرقی آلمان را حل کنند. هنوز مانده است که شوروی‌ها پاسخ امضای قرار داد منع گسترش اتمی را از طرف آلمان غربی با امتیازاتی در مورد برلین و روابط دو آلمان بدهند. هنوز مانده است که در آلمان شرقی، آن بقایای بدترین سنت‌های سیاسی آلمان، تن به تحول اجتناب‌ناپذیر بدهند و از صورت بزرگترین مانع کاهش بحران در اروپا بدر آیند.

ولی این نسیم تازه که از بن می‌وزد در شرق امواجی را به حرکت انداخته است و در غرب دریچه‌هایی را گشوده است. ممکن است این سیر سال‌ها به درازا کشد، ولی حرکت به سوی یک سیاست امنیت اروپایی و کاهش نیروهای پیمان‌های ورشو و ناتو به طور قطع آغاز شده است. کشورهای اروپای شرقی در کار آنند که نظر خود را به آلمان غربی تغییر دهند. آنها به روابط بازرگانی هر چه وسیع‌تر به این نیاز دارند و بن نیز دیگر مناسبات آنها را با برلین شرقی به عنوان مانعی تلقی نمی‌کند.

در غرب اروپا ورشکستگی سیاست عدم تحرک فرانسه بر خود فرانسویان، جز سرسخت‌ترین گلیست‌ها، آشکار گردیده است و آلمان‌ها که به رغم قدرت اقتصادی غول‌آسای خود زیر رهبری نارسای مردانی چون ارهارد و کیزینگر جز یک گورزاد سیاسی نبود، به یک حرکت تبدیل به سرچشمه‌ای از طرح‌ها و اندیشه‌ها و ابتکارات سیاسی شده است. آلمان به راه افتاده است و اروپا را با خود به راه انداخته است.

رهبری اروپا در دست آلمان غربی نیست و خود آلمان‌ها آگاه‌تر از آنند که کمترین تظاهری به این رهبری کنند. ولی اروپا دیگر از نداشتن یک رهبری سازنده رنج می‌برد. دیگر نه سیاست‌های جنگ سرد آدنائر، نه ناسیونالیسم تنگ‌نظرانۀ دو گل و نه بی‌حرکتی و دنباله‌روی عقیم رهبران دست راستی آلمان غربی، در کار است که تحول یک اروپای غربی متحد و یک بازار وسیع شامل سراسر اروپا و یک سیستم امنیت اروپایی و یک توافق عمومی آمریکا و شوروی را عملاً غیر ممکن گرداند.

گره عضویت انگلستان در بازار مشترک اکنون به پایمردی برانت در کار گشودن است مگر آن که انگلیس‌ها بار دیگر با دو دلی‌هایشان فرصت را از دست بدهند. و انگلستان در بازار مشترک ماهیت سیاست‌های اروپایی را تغییر خواهد داد. به قارۀ کهن ثبات سیاسی و قدرت اقتصادی خواهد بخشید که شرایط مقدماتی ایجاد آن وزنۀ سوم بسیار لازم در سیاست جهانی بشمار می‌رود.

اگر دلیلی بر دوراندیشی فوق عادی رهبران تازۀ بن لازم باشد همین اصرار آنها به ورود انگلستان به بازار مشترک کفایت خواهد کرد. در چشم مردانی کوچکتر انگلستان چون رقیبی برای آلمان غربی جلوه می‌کرد. این که آلمان‌های غربی دیگر در چنین قالب‌هایی نمی‌اندیشد از بلوغ سیاسی ایشان است. و از شناختن این حقیقت که سرنوشت آلمان دیگر به اروپا وابسته است.

 ‌