«

»

Print this نوشته

ناشادی ِزمانه

دیشب درونِ آینه، دیدم :
ناشادیِ زمانه ی برباد رفته را.‌

دیشب کنار زردترین شاخه های باغ
در پیش ِ رویِ ثانیه های پریده رنگ
دیدم دریغ ِ این دلِ آتش گرفته را.‌

وقتی تمام چهره ی آیینه،تیره گشت.
این عشق بود عشق
دیشب به روسیاهی ِ این قرن، خیره گشت.‌

رضا مقصدی

reza