«

»

Print this نوشته

پاسخی، با احترامات فائقه به ملاحظه سن، به جناب آقای امیر طاهری

روح و روانی آرام و قلبی صاف و پاک از کدورت‌های کهنه، که ما از صمیم دل آن را برای جناب طاهری آرزو می‌کنیم و بر این باوریم که به اقتضای سن لازم‌ و ضروری‌‌ست، اما چون آزردگی آقای طاهری از آقای همایون بس شخصی‌ست و شاهدان نیز دست‌شان از روزگار کوتاه و زبانشان خاموش، پس صحت و سقم را هم نمی‌توان سنجید، لذا ما از پیش حق را به آقای طاهری واگذار می‌کنیم و همان‌طور که گفتیم، بازهم تأکید می‌کنیم، که امیدواریم رفع کدورت شده و بار سنگین قلب ایشان بالاخره بعد از این همه سال در کانال ۱ بر زمین گذاشته شده باشد.

‌ ‌

AD

پاسخی، با احترامات فائقه به ملاحظه سن، به جناب آقای امیر طاهری

‌ ‌

در برنامۀ گفتگوی کانال یک، آقای امیر طاهری به اقتضای پرسشی از سوی مجری برنامه، سخنانی در بارۀ داریوش همایون فرمودند، که اندکی برای ما که به الگوی رفتار و گفتار داریوش همایون عادت کرده‌ایم، شگفت‌آور بود. روان همیشه صاف و خالی از کدورت‌، زبان پاک و سرشار از ملاحظه و احترام در قبال دیگری، ادب و متانت و نزاکتی که، به قول دوستی، نزدیک به سی سال پیش، با فرهنگ و رفتار اجتماعی انگلوساکسنی برابری می‌کرد و شگفتا این‌که؛ هر چه مراتب عمر بالاتر می‌رفت، این روان و روح و رفتار و کلام نیز به مرتبت بالاتری از فرهیختگی و فرزانگی صعود می‌‌نمود، تا جایی که بانو طبیب‌زاده از میان همرزمان خود ایشان در گروه‌های هوادار پادشاهی مشروطه، به مناسبت انتشار یکی از آخرین کتاب‌های آقای همایون، یعنی «پیشباز هزارۀ سوم» در سال ۲۰۰۹، در قدردانی از آن اثر و همچنین در ستایش گفتار، رفتار و منش آقای همایون، در مقالۀ خود نوشتند، که هر چه از عمر آقای همایون می‌گذرد، ایشان در کلام و در رفتار بیشتر رنگ و بوی فیلسوفان یونانی را بخود می‌گیرند. معروف است که سبکی بار روح و روان و پاکی قلب از کین با سپیدی مو نسبتی مستقیم دارد، این تعریف حداقل در مورد زنده یاد داریوش همایون بسیار صادق بود.

و اما پس از این مقدمه امیدواریم که، حال پس از این همه سال‌های دراز، در کشیدن بار سنگین روح و روان، اندکی از بار رنجیدگی و آزردگی‌های بس دیرینه، نسبت به داریوش همایون، که آشکارا بسیار بر دل جناب آقای امیر طاهری سنگینی می‌کرد، سبکی گرفته و از تیرگی روان کاسته و زلالی و صافی به روح‌شان، که سخت از داریوش همایون کدر شده بود، بازگشته باشد. روح و روانی آرام و قلبی صاف و پاک از کدورت‌های کهنه، که ما از صمیم دل آن را برای جناب طاهری آرزو می‌کنیم و بر این باوریم که به اقتضای سن لازم‌ و ضروری‌‌ست، اما چون آزردگی آقای طاهری از آقای همایون بس شخصی‌ست و شاهدان نیز دست‌شان از روزگار کوتاه و زبانشان خاموش، پس صحت و سقم را هم نمی‌توان سنجید، لذا ما از پیش حق را به آقای طاهری واگذار می‌کنیم و همان‌طور که گفتیم، بازهم تأکید می‌کنیم، که امیدواریم رفع کدورت شده و بار سنگین قلب ایشان بالاخره بعد از این همه سال در کانال ۱ بر زمین گذاشته شده باشد.

و اما در اینجا، نه به هیچ‌روی در جسارت پاسخگویی به آقای طاهری، بلکه تنها جهت عرضۀ شناخت‌ها و قضاوت‌های شاهدان دیگری در مورد آقای همایون، چند گفتاورد را از فصل‌نامۀ تلاش شمارۀ ۱۸، آوریل ۲۰۰۴، ویژه‌نامۀ «داریوش همایون و ۶دهه پویش نوگرایی»، آن‌هم فقط به نقل از همکاران‌ آقای طاهری و آقای همایون در مطبوعات سابق کشور، را می‌آوریم، تا تنها به قاضی رفتن، خیلی راضی‌مان نکند.

بنیاد داریوش همایون

***

‌ ‌

سیروس آموزگار:

  •       اسم پسر من “همایون“ است و اسم نوه‌ام “داریوش“ هردو البته بخاطر داریوش همایون. نمی‌دانم که اگر او نیز پسری می‌داشت اسمش را “سیروس“ می‌گذاشت یا نه و تازه این مطلب از نظر من کوچک‌ترین اهمیتی ندارد.

‌ ‌

  •       مثل هر دو نفر دیگری در جهان. البته گاه با هم اختلاف داشته‌ایم. گاه او به سفری طولانی رفته است و گاه من. گاهی مدت‌ها در یک شهر بوده‌ایم و همدیگر را ندیده‌ایم. ولی دوستی‌مان هرگز خدشه برنداشته است.

‌ ‌

احمد احرار:

  •       بنده اهل مداهنه نیستم، بخصوص در مورد شخصی که سابقۀ دوستی با وی دارم. آنچه را که به نظرم واقعیت دارد بیان می‌کنم. با توجه به تقریباً‌ نیم قرن سابقۀ آشنائی، من سه چهره از ایشان به ذهنم خطور می‌کند. ۱ـ چهرۀ داریوش همایون به عنوان یک پیکارجو ( میلیتانتیست ) ۲ـ به عنوان ژورنالیست ۳ـ و چهره وی به عنوان یک دیوانسالار یا دولتمرد یا به تعبیری کارگزار حکومت.

‌ ‌

حسین مهری:

  •      داریوش همایون را نخستین بار در سٍمت دبیر سرویس خارجی روزنامه اطلاعات در زمستان سال ۱۳۳۸ دیدم. برای جستجوی کار به ملاقاتش رفته بودم. اندک اندک با آشنایی بیشتر دریافتم که اوآشکارا با همه تفاوت دارد. خاصه در گفتار و گزینش واژه‌ها. آنچه از همان نخستین روزهای آشنایی در او دیدم شور و ولع به‌دانستن بود. حسی که به او اعتماد و توانایی و برتری پوشیده‌یی می‌بخشید، حسی که در بسیاری، حسد برمی‌انگیخت.

‌ ‌

  •       مشخصه دیگری که او را متمایز می‌ساخت، بی‌اعتنایی به مادیات و بی‌نیازی شکوهمندش بود. به‌نظر می‌رسید جز عشق به خواندن و فهمیدن و سردرآوردن، سرگرمی دیگری ندارد، گرچه یک آرمان دور، او را به پروازهای بلند می‌خواند.

‌ ‌

صدرالدین الهی:

  •       او از معدود رجال سیاسی ایران است که که از پلکان زد و بند پنهانی بالا نمی رود و خواسته هایش را در جامه پر زرق و برق فریب نمی پیچد.

‌ ‌

  •       شاید بتوان به جرأت گفت که همایون در این سالها در قالب یک تئوریسین برای راست ایران که هرگز صاحبنظر فکری نداشته است خود را به اثبات رسانده و مخالفان او از اکابر گردنکشان چپ بر این نظر مهر تأیید زده اند.

‌ ‌

ایرج تبریزی:

  •       در سندیکا آن مترجم چپ ارتودکس که استالینیزم و در آخر کار مکتب روستائی مائو را نیز نمایندگی می‌کرد همایون‌ها را مقصر می‌دانست. انسان فرهیخته‌ای که دیدگاه، رفتار و منش فاخری داشت. و بتدریج مخاطبان بسیاری یافته بود، باید حذف می‌شد، تا امثال ایشان صحنه را اشغال کند. کوتوله‌ها در سایه غروب آفتاب سایۀ خود را بلندتر می‌بینند.

‌ ‌

  •       در مورد رفتن همایون به کابینه به عنوان وزیر اطلاعات و جهانگردی من معتقد بودم انتخابی بود کاملاً شایسته و مناسب و برخلاف رسم غالب که حکومت‌گران اعتبار و حرمت خود را از پست و سمت‌اشان می‌گرفتند، همایون به عنوان یک صاحب‌نظر و عنصر جامعه مطبوعات به پست خود اعتبار بخشید.

‌ ‌

هوشنگ وزیری:

  •       همایون در فضای روزنامه نگاری سنتی ایران رشد کرده بود، ولی یک سروگردن از آن فضا بلندتر بود، و به همین دلیل توانست میان روزنامه نگارانی سنتی که در آیندگان کار می کردند (بیشتر در بخشهای خبری) و جوانان نورسیدۀ جویای نام (عمدتاً در بخش مقاله و بررسیها و نقدها) پلی بزند.

‌ ‌

  •       با صراحت بگویم که اگر پایبندی همایون به برخی از اصول حرفه ای ـ تلاش برای آزادی بیان (البته در شرایط آن روز)، تحمل عقاید مخالف و غیره ـ نبود ، امکان نوشتن و نسبتاً آزاد نوشتن برای بسیاری از همکاران فراهم  نمی‌آمد.

‌ ‌

هوشنگ پورشریعتی:

  •       همایون را از روزهای تلاش برای بنیانگذاری سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات، در آغاز دهه چهل شناختم که روزنامه‌نگاری آگاه بود، و شخصیتی استوار و اندیشه‌هایی روشن و پیشرو داشت.

‌ ‌

  •       کسی که خطر مرگ را از دست‌های دوست و دشمن به یکسان گرفته دیگر از چه می‌تواند بترسد؟

‌ ‌‌ ‌

ایرج ادیب زاده:

  •       آنچه که نخستین بار با مطالعه آیندگان نظرم را به شدت جلب کرد، نثر زیبا و مستدل و استفاده از واژه‌های اصیل فارسی در خط خط آن بود. که از افکار همایون و تسلط وی به زبان فارسی، سرچشمه می‌گیرد.

‌ ‌

  •       من به عنوان روزنامه‌نگاری که ۴۰ سال است، این حرفه را با عشق ادامه میدهم همچنان از او می‌آموزم. از داریوش همایون، مردی که با سختکوشی، پافشاری اما با آرامش و قدرت ذهنی و اخلاقی یک فرد مسئول، یک رژیم سراپا فساد را به چالش گرفته است.

‌ ‌

سریرا شاگردان:

  •       همایون در نگاه به متون فارسی، با همه علاقه‌اش به شعرا و نویسندگان بزرگ، در برابر زیبایی‌های افسونگر شعر و نثر کلاسیک، مات و مسحور نمی‌ماند و به تقلید از آن روی نمی‌آورد. متون کلاسیک نزد او تنها دستمایه ای است برای نوشتن به شیوه امروزی. برخوردش با ادب کلاسیک چندان نوگرایانه است که حتی زمانی که نثرش در شعر و نثر کلاسیک ریشه می‌گیرد، غالباً در شاخه و بر و بار به چشم انداز تجدد خواهی و ترقی خواهی نظر دارد.

‌ ‌

  •       کلمه نوشته شده برخلاف کلامی که از زبان جاری می‌شود، صدا و حالت ندارد. اما نثر همایون نثری است که در آن صدا و حالت فاخر شنیده و دیده می‌شود. این ویژگی را در نثر معاصران تنها در آثار ابراهیم گلستان می‌توان یافت.

‌ ‌

  •      رفتاری که همایون با زبان فارسی می‌کند دخالت تعمدی و فرهنگستانی در آن به قصد بارورتر کردن آن است.

‌ ‌

هما سرشار:

  •       با کار فکری شما همهً ما آشنا هستیم و می دانیم که این را به غایت خوب انجام داده‌اید. می دانم شما یکی از معدود کسانی هستید که بسیار کتاب می‌خوانید. کتاب خواندن شما زبانزد است و حتی شنیده‌ام شما موقع راه رفتن هم کتاب می‌خوانید.

‌ ‌

  •       روشن است که شما طرفدار پویایی هستید.