اما میخواهم بگویم کریدور زنگزور نیز از مسئلهی عدم توانایی در قدرتورزی و رقابت جمهوری اسلامی خارج نیست. این مسئله باعث میشود که ما در برابر هجوم پانترکیسم و رویاهای اردوغان و ترکیه، در موضع ضعف شدید قرار گیریم. آنها پروژههای خود را با جمهوری باکو فراتر از دو دولت یک ملت برده و تقریبا تمامی کشورهای ترک را به هم وصل میکند. یعنی هم خطر استراتژیک و ژئوپلتیک دارد و هم باید کلی هزینه برای خنثیسازی این پروژه ـ که بدون شک ناممکن است ـ بپردازیم. اگر چنین مسئلهای ممکن شود و این طرح را بپذیریم و به اوج برسد، ضربهی نهایی بر پیکر ایرانزمین خواهد بود. و همهی حوزهها را به همسایگان و قدرتها واگذار میکنیم. هم تمامیت ارضیمان در خطر واقعا جدی قرار میگیرد و هم ما را از عرصهی رقابت برای سالهای پیشرو عقب خواهد انداخت. واقعا از دست هیچ نظمی برنمیآمد که اینچنین حیاتیترین کشور جهان با این سرمایهها و موقعیت را تبدیل به یک کشور سرتاسر بازنده کند، جز جمهوری اسلامی.
ایران سیاهچاله و شکست خورده ما؛
آرمین.م
ما قبلا به نسبت مسئلهی کریدور زنگزور هشدار دادیم حتی فراتر از آن در مورد حذف ایران از تمامی مسیرهای حیاتی تجاری و استراتژیک گفتیم. جمهوری اسلامی ایران را که بهشکل طبیعی و تاریخی چهار راه جهان بود، به یک سیاهچاله تبدیل کرده است. گویی دیگر بود و نبودش برای جهان و مهمتر همسایگان، مسئله نیست. پارسال در اجلاس کشورهای گروه بیست یکی از بزرگترین پروژههای مسیر ترانزیتی که از هند به اروپا کشیده میشود، تصویب شد و ایران در این پروژه هیچ جایگاهی نداشت. پیش از این ما از مسیرهای بینالمللی دیگر حذف شدیم. ترکیه با کریدور لاجورد، خود را به افغانستان، پاکستان و حتی چین رساند. این کریدور از آسیای میانه و کشورهای گرجستان، جمهوری باکو و ترکمنستان عبور میکرد در حالیکه اتصال ترکیه به کشورهای مذکور از طریق ایران راحتترین مسیر بود و دسترسی بهغایت بالاتری داشت. اما ترکیه تصمیم گرفت از آن مسیر سخت برود و ما از این مسیر حذف شدیم. البته در کنار حضور جمهوری اسلامی، رقابت تاریخی_ملی و ترکیه با ما بی تأثیر نیست. تقریبا در همهی حوزههای استراتژیک و مکانهای حیاتی خودمان به شکست دچار شدهایم. بنگرید به تنگه هرمز که روزی یکی از نقاط قوت ایران در مسائل انتقال نفت کشورهای عربی خلیج فارس بود. آن تنگه هم برای ایران اهرم فشار استراتژیک در زمان تهدید این کشورها بود و هم منبع درآمد و مکان قدرتنمایی. امروز اما از سر سیاستهای نادرست و ستیز این نظم کارنابلد با کشورهای آن حوزه، تبدیل به یک مکان کممصرف شده بهشکلی که حتی اگر آن تنگه بسته هم شود، تأثیری بر انتقال نفت کشورهای آن حوزه نخواهد داشت، زیرا مسیر انتقال بیشتر نفتشان را تغییر دادهاند. دیگر نه اهرم فشار است و نه منبع اقتصادی و استراتژیک. حتی در بنادر ما به خفت دچار شدهایم. تقریبا اغلب رقابتها را در این حوزه به کشورهای همسایه واگذار کردیم. بندر گوادر پاکستان در پروژهی چینی «یک کمربند یک راه» به بندر چابهار که یکی از حیاتیترین بنادر ماست، ترجیح داده شده است و در این پروژهی عظیم چینی هیچ جایگاهی نداریم. ایران ما که نخستین بهرهبردار بنادر دریایی بوده، امروز جایگاهش در حوزه خلیج فارس بسیار خطرناک است. ما که طولانیترین نوار ساحلی در دریای عمان و خلیجفارس را داریم و با در اختیار داشتن چندین بندر کانتینری و نفتی در خلیجفارس و اقیانوس هند که آرزوی هر کشوری هستند، با کاهش سهم فاجعهباری در تجارت آن حوزه دچار شدهایم بهشکلی که بیشتر منافع تجاری و اقتصادی به جنوب خلیج فارس منتقل شدهاند. حتی ما از سرمایهگذاری روی کشور خود در زمینهی مسیرهای ترانزیتی از عراقی که به نوعی حیات خلوت ما شده بود، عقب افتادیم و آنها نیز ما را دور زدند. بنگرید به امضای تفاهمنامه چهارجانبه پیرامون پروژه جاده توسعه، توسط کشورهای عراق، ترکیه، امارات و قطر. یک پروژهی امنیتی ـ اقتصادی که هم ایران را دور میزند و هم پیوند میان این کشورها را به اوج میرساند. این پروژه از بندر کبیر فاو در بصره آغاز شد و با ساخت راهآهن به طول ۱۲۰۰ کیلومتر در خاک عراق، به شبکه ریلی ترکیه متصل خواهد شد. این مسیر سه کشور امارت، عراق و ترکیه را به اروپا پیوند میدهد. برنامه دولت عراق این است که تا سال ۲۰۲۵ ترمینال کانتینری با ظرفیت ۳.۵ میلیون کانتینر ۲۰ فوتی و نفتی این بندر و همچنین بندر فاو را افتتاح کند و به این شکل بندرش، حیاتیترین و بزرگترین بندر خاورمیانه تبدیل میشود. این در حالیست که موقعیت تاریخی و جغرافیایی ایران و داشتن سواحل با کیفیت، میتوانست پروژههای فراتر از این برای ما بسازد، اما حتی توانایی رقابت با عراق را در این حوزه نداریم. تازه بسیاری از موارد هستند که من در این نوشتهی مختصر نادیده گرفتم مانند پروژهی هند به اسم کریدور هند ـ اروپا.
اما میخواهم بگویم کریدور زنگزور نیز از مسئلهی عدم توانایی در قدرتورزی و رقابت جمهوری اسلامی خارج نیست. این مسئله باعث میشود که ما در برابر هجوم پانترکیسم و رویاهای اردوغان و ترکیه، در موضع ضعف شدید قرار گیریم. آنها پروژههای خود را با جمهوری باکو فراتر از دو دولت یک ملت برده و تقریبا تمامی کشورهای ترک را به هم وصل میکند. یعنی هم خطر استراتژیک و ژئوپلتیک دارد و هم باید کلی هزینه برای خنثیسازی این پروژه ـ که بدون شک ناممکن است ـ بپردازیم. اگر چنین مسئلهای ممکن شود و این طرح را بپذیریم و به اوج برسد، ضربهی نهایی بر پیکر ایرانزمین خواهد بود. و همهی حوزهها را به همسایگان و قدرتها واگذار میکنیم. هم تمامیت ارضیمان در خطر واقعا جدی قرار میگیرد و هم ما را از عرصهی رقابت برای سالهای پیشرو عقب خواهد انداخت. واقعا از دست هیچ نظمی برنمیآمد که اینچنین حیاتیترین کشور جهان با این سرمایهها و موقعیت را تبدیل به یک کشور سرتاسر بازنده کند، جز جمهوری اسلامی.
آیا واقعاً آنها توانایی توضیح فرمولها و سیاستهایی که ما را به این روز انداخته است، دارند؟! چگونه میشود اینچنین افتضاحی به بار آورد. سهم ما از حیاتیترین مسیرهای جهانی چنان کاهش یافته است که نسلهای دیگر چگونه باید به این مملکت دلخوش کنند؟! اگر کسی اندکی به برنامههای کشورهایی که اندازهی یک استان ایران هم نمیشوند، بیندازد، متوجه عمق فاجعه و عقبماندگی ما در سیاست خارجی میشود مبارک ارتجاع سرخوسیاه و حامیان وسطباز باشد.