آیندگان “راست”ی بود که از پرداختن به چپ پروائی نداشت (در واقع برای این که چپ در جهان فرهنگ دست بالا را داشت) و همین به شمار خوانندگان روزنامه میافزود.
ـ آقای خوشنام گرامی ما در تلاش برای بررسی و شناخت بهتر تجربه “آیندگان” (روزنامه صبح ۱۳۴۶ ـ ۱۳۵۸) در صدد گفتگوهائی با برخی از روزنامهنگاران این روزنامه هستیم. هرچند این روزنامه تنها یک دهه در تاریخ روزنامهنگاری ایران حضور داشت و حال بیش از سه دهه است که دیگر وجود ندارد، اما هنوز در بارهاش سخنانی گفته و از آن به عنوان پایه گذاری رونامهنگاری مدرن ایران یاد میشود. شما به معنای حرفهای روزنامه نگار نبوده و نیستید اما نوشتهها و نقدهای فرهنگی شما در زمینههای گوناگون هنری و همچنین تحقیقات تاریخیتان در زمینه موسیقی در مطبوعات همواره جای خود را داشته و برای علاقمندان خواندنیست. از جمله در تورق آرشیو دهساله آیندگان به نقدها و نظرات ادبی و هنری شما به دفعات برمی خوریم. لطفاً از نخستین آشنائی خود با آیندگان بگوئید. چگونه و از چه زمانی نظرتان به این روزنامه جلب شد؟ بازتاب انتشار آن در محافل فرهنگی و روشنفکری آن زمان چگونه بود؟
محمودخوشنام: در طرح پرسش نخست، اشتباهی هست که مایلم پیش از هر چیز آن را بر طرف کنم. نوشتهاید که من روزنامهنگار نیستم. مگر سردبیری سه مجله موزیک ایران، موسیقی و رودکی، روزنامهنگاری محسوب نمیشود؟ من از سال ۱۳۳۱ تا کنون، یعنی شصت سال تمام، در روزنامهها و مجلات مختلف ـ عمدتاً در بارهی موسیقی ـ قلم زدهام، قلم صد تا یک قاز، که شما به چشم محبت دستاوردش را سودمند تشخیص دادهاید.
و اما نزدیکی من با آیندگان در سالهای نخستین دهه پنجاه و یا یکی دو سال آخر دهه چهل پیش آمد. واسطه این نزدیکی هم یکی دو تن از نویسندگان جوان آیندگان بودند که به تالار رودکی ـ محل اصلی کار من ـ نیز میآمدند. از جمله آنها، خسرو گلسرخی بود که گمان میکنم مدت کوتاهی صفحه فرهنگی روزنامه را سرپرستی میکرد. او از من خواست که برخی از برنامههای تالار رودکی را در آیندگان نقد کنم. آیندگان با صفحات فرهنگیاش پا در میدان رقابت نهاده بود. اگر چه از نظر سیاسی به جبهه راست تعلق داشت ولی در صفحات فرهنگی بیشتر به هنرمندان چپ میپرداخت و جاذبه دیگری برای خود فراهم میآورد.
ـ با پوزش از چشمبرهم گذاشتن بر تلاشهای شما در حوزهی مطبوعات. جسارتِ بیاعتنائی در کار نبود، اشکاال زیر تأثیر طبقهبندی و سازماندهی فعالیتهای فرهنگی شما، در بخش دیگری در ذهن، پیش آمد. و اما چه شد که شما “خواست گلسرخی” را پذیرفتید و تصمیم گرفتید نوشتهها و نقدهای هنری خود را برای درج به این روزنامه بسپارید؟ آیا احساس ارجحیتی خاص باعث شد یا این که همانند بسیاری از نویسندگان رسانهای امروز مسئله برای شما استفاده از رسانههای بیشتری برای رساندن دیدگاهها و نوشتههایتان به سمع و نظر هر چه گستردهترخوانندگان بود؟
محمود خوشنام: من با آن که پس از بازگشت از اروپا، همچنان، با مجله موسیقی همکاری داشتم، در جستجوی رسانههای دیگری بودم که امکان حضور بیشتر و مستمرتری در عرصه قلمزنی برای من فراهم کند. این بود که با کیهان و آیندگان، همزمان و یا با کمی پس و پیش زمانی به همکاری پرداختم. ارجحیتی اگر در میان بود، که خود من چندان در پی یافتن آن نبودم، برمیگشت به همان “جاذبه چپ” که در بند اول توضیح دادم. این را هم بگویم چپها در کیهان نیز نفوذ داشتند و بخش فرهنگی روزنامه هم زیر لوای آنها اداره میشد.
ـ نه تنها از روزنامهنگارانی که با آیندگان همکاری داشتند، بلکه از بسیاری نویسندگان و روشنفکران، فراوان شنیدهایم که آن روزنامه را، در مقایسه با دو روزنامه بزرگتر و قدیمیتر آن روزهای ایران یعنی اطلاعات و کیهان، در پاسخ به نیاز فرهنگی آن دورهها، بهتر ارزیابی میکنند. نیاز جامعه آن روزگار ما چه بود؟ در جامعهای که هنوز هم تعداد خوانندگان روزنامه و سایر انتشارات جز آه افسوس و حسرت نمیگذارد، آیا ارائه مطالب در سطحی که دو روزنامه قدیمیتر ارائه می دادند درستتر نبود، یعنی نخست تلاش برای عادت دادن مردم به کنجکاوی در مورد امور کشور و اصلاً روزانه روزنامه خواندن؟
محمود خوشنام: پاسخ پرسش سوم را هم کمابیش در دو پاسخ پیشین دادهام. شمار مخاطبین همه روزنامهها بسیار پائین بود ولی به هر حال در میانشان نخبگان فرهنگی کم نبودند. درستونی، صفحهای از رسانهها نیز میبایست به آنها پرداخته میشد. “عوام” هم هر چه قدر بیاعتنا به فرهنگ، سرانجام زیر تأثیر قرار میگرفتند. بدون تردید همان صفحات فرهنگی اندک در رسانههای مکتوب به گسترش جاذبههای فرهنگی در ایران کمک کرده است. تأثیر کم و تدریجی بود، ولی بود. کار به جائی رسید که بعدها همه روزنامهها و مجلهها و…. دارای صفحات فرهنگی شدند.
ـ ظاهراً صفحات میانی آیندگان (صفحههای ۵ تا ۸) بین خود دستدرکاران روزنامه به صفحات “لائی” معروف بود و اختصاص داشت به نوشتههای تحلیلی وقایع سیاسی، مسائل نظری و فرهنگی و هنری ایران و جهان. درصفحه ۸ به نقدها و نظرات در باره آثار ادبی تازه، نمایشگاههای نقاشی و عکاسی تئاترها، اپراها، کنسرتهائی که نه تنها در ایران بلکه در کشورهای دیگر جهان برمیخوریم از دکتر ممنون، شما یا ابراهیم گلستان و… در اینجا دو سئوال برایمان پیش میآید یکی این که دو روزنامه عصر اطلاعات و کیهان از نظر بازتاب و سطح ارائه این گونه اخبار و مطالب در مقایسه با آیندگان چگونه بودند؟ دوم این که به نظر شما چرا آیندگان اصرار داشت که ظرفی باشد برای این گونه مطالب و آن هم در سطحی که عموماً نظر روشنفکران و بدنهی تحصیلکرده جامعه را جلب می کند، مگر در آن موقع نشریات تخصصی در این زمینهها کم بود؟
محمود خوشنام: نقدهای فرهنگی و هنری در صفحات “لائی” روزنامهها ـ و از جمله آیندگان ـ همان چیزی است که در بند سوم به آن اشاره کردم. هم اهل فرهنگ و هنر را با چشم اندازهای جهانی آشنا میکرد و هم در افزایش میل و رغبت عامهی مردم به رویآوری به هنر و فرهنگ کارگر میافتاد.
اطلاعات و کیهان هم همان کاری را میکردند که آیندگان. با این تفاوت بارز که آیندگان، به خاطر مخاطبان نخبهتری که داشت، بیشتر به دستاوردهای مدرن فرهنگی توجه نشان میداد. و همین سبب دیگری میشد برای ارتقاء جاذبه روزنامه. این نکته را هم به کوتاهی بگویم که گرایش نهادهای فرهنگی کشور مثل جشن هنر شیراز و تالار رودکی به عرضه برنامههای مدرن هنری و فرهنگی، منبع تغذیهی خوبی برای صفحات فرهنگی روزنامهها فراهم میآورد. همین تلاشها، سبب پدید آمدن افزونتر نشریات تخصصی نیز شد. از جمله میتوان از مجله رودکی، مجله فرهنگ و زندگی و مجله تماشا یاد کرد. با وجود این، صفحات فرهنگی روزنامهها و از جمله آیندگان همچنان گشوده و پر مخاطب ماند.
ـ نکته دیگری که در این صفحات بسیار به چشم میآید، توجه ویژه به آثار هنرمندان و نویسندگان غربیست. در عرصه وقایع سیاسی هم ما در این روزنامه به ترجمههای دائمی از نشریات معتبر جهان بر میخوریم. ظاهراً در این روزنامه کار ترجمه جایگاه و اهمیت خاصی داشت. این همه توجه به آنچه در بیرون از ایران از نظر آثار هنری، فرهنگی و سیاسی و فکری میگذشت، از چه منظری اهمیت داشت؟
محمود خوشنام: گمان میکنم پاسخ پرسش پنجم نیز داده شده باشد. توجه به فرهنگ جهانی و دستاوردهایش از نیاز زمانه ناشی میشد. جهان به سوی همان “دهکده بزرگ مک لوهان” پیش میرفت و همه میخواستند جدا از فرهنگ خود، با فرهنگ های دیگر نیز آشنا شوند. از همین جا بود که به قول شما “ترجمه” اهمیت ویژه پیدا کرد. ترجمه در نزدیک شدن فرهنگها به یکدیگرنقش اساسی ایفا کرده است. در روزنامهها و به ویژه در آیندگان هم به پیروی از خط مشی اصلی، انتشار ترجمه شعر و قصههای دیگران رواج بسیار پیدا کرد. خوانندگان آیندگان همان قدر شاملو و اخوان ثالث را میشناختند که ویلیام فاکنر و اوکتاویو پاز را.
ـ یکی از رونامهنگاران چپگرای آیندگان، سالها بعد در ارزیابی خود از فضا و گرایش اقشار فرهنگی آن دهه ایران پیش از انقلاب اسلامی، که آن را زیر نفوذ چپ میدید، به دو روزنامه اطلاعات و کیهان “چپ نمائی” نسبت میدهد و معتقد است که “آیندگان” هیچ پروائی نداشت که به “راست گرائی” شناخته شود، با وجود این در نقدهای سیاسی و اجتماعی خود بیپرواتر عمل میکرد. با توجه به آشنائی شما با آن دورهها، و با فرض درستی ارزیابی این روزنامهنگار از فضای مسلط بر سه روزنامه بزرگ آن دهه، اما به نظر شما این سخن چه محکی از نظر وظیفه و مسئولیت روزنامه و روزنامهنگاری به دست میدهد که اهمیت پایبندی بدان از این یا آن دوره فراتر میرود؟
محمود خوشنام: پیش از این نیز گفتیم که آیندگان “راست”ی بود که از پرداختن به چپ پروائی نداشت (در واقع برای این که چپ در جهان فرهنگ دست بالا را داشت) و همین به شمار خوانندگان روزنامه میافزود. در زمانه ما البته این جاذبه به سبب رویدادهای شگفتانگیز سیاسی به شدت کاهش یافته است.
ـ آقای خوشنام با سپاس از شما