نمايندگان خارجه
اعضاي دواير و روساي قبايل و شيوخ و تجار و كسبه و علما و نمايندگان خارجه و غيره بهديدن آمدند.
قونسول انگليس هم وقت ملاقات خواست. پذيرفتم. آمد و در ضمن تذكر داد كه سرپرسی لرن وزيرمختار نيز با طياره بهاهواز رسيدهاند، و بهديدن خواهند آمد.
بعد از رفتن او، قونسول روس نيز از من ملاقات كرد و ابراز نهايت مسرت نمود. روسها طبعاً و قلباً خوشوقت بودند. جرايد و بيسيم آنها مرتباً اوضاع اين صفحه را تحت دقت و مطالعه قرار داده و با اضطراب، يا شوق، از خبر پيشرفت سياست انگليس يا تقدّم عمليات قشون ايران استقبال ميكردند. خيال مينمودند كه اين شكست سياست انگليس، بهنفع پليتيكي آنها تمام خواهد شد و دولت ايران هرقدر با انگليس مخالفت ميكند قهراً بهآنها نزديك ميگردد. در حالتي كه اين عقيده بياساس و سطحي است. در نظر من خارجي، خارجي است و همسايه، همسايه. تا مشفقاند و بيطرف و خيرخواه، دست دوستي ما بهجانب آنها دراز است، و بهمحض اينكه در خانة ما سنگ بيندازند و آتش بريزند، تير تنفر ما بهسوي آنها گشاده خواهد بود.
چقدر اسباب تأسف است كه در ميان سياسيون مجرّب اين دو دولت همسايه، هنوز كسي پيدا نشده است كه ايران را از نقطة نظر خود ايران ببيند، نه از لحاظ دولت ديگر. مثلاً پيشرفت ايران را بهنفع خود مملكت داريوش بشناسد و از اين پيش آمدن دولت همسايه، از اين حيث متغير شود كه در امور يك ملّت نجيب مترقي دخالت مينمايد، نه از آن جهت كه پيش آمدن آن دولت، موجب عقبنشيني خودش خواهد بود!
چه ضرر ميبرد فلان دولت، اگر ايران قوي و آباد باشد و ايراني بهآسودگي در روي افتخارات تاريخي خود زندگي كند؟
من وقتي كه بهقلب خود رجوع ميكنم، هيچ حبّ و بغضي نسبت بهاين دو همسايه ديرين ايران احساس نميكنم. با چشم صميميت بهطرفين مينگرم. طبيعتاً دولت من هم نسبت بهآنها صميمي خواهد بود. اميد است با رويهاي كه تاكنون تعقيب شده كم كم نمايندگان خارجه را معتاد سازم كه مسائل ايران را از نظر خود ايران ببينند، و جز بهچشمي كه بهملل اروپا نگاه ميكنند، بر يك ملت قديم آسيايي ننگرند. تا حال گمانم ميكنم اين نقشه خيلي پيشرفت كرده است و منبعد هم بهكمال خواهد پيوست.