«

»

Print this نوشته

انقلاب مشروطه سرمشق زنده‌ای که باید از آن پیش‌تر رفت

‌ ‌

در تاریخ، ما دوگونه شکست داریم، شکست سیاسی و شکست تاریخی. شکست سیاسی، مغلوب شدن در برابر اوضاع و احوال است؛ و می‌تواند در اوضاع و احوالی دیگر جبران شود. شکست تاریخی مغلوب شدن در برابر زمان است؛ سپری شدن و بی‌موضوع شدن است.

‌ ‌

_103123615_dh-111

انقلاب مشروطه سرمشق زنده‌ای که باید از آن پیش‌تر رفت

‌ ‌

ــ بسیاری از محققان و اندیشمندان ما از شکست جنبش مشروطه‌خواهی و آرمان‌های انقلاب مشروطیت سخن می‌گویند. با اینهمه، توجه گسترده‌ای ـ حتا توسط بسیاری از همین افراد ـ به این دوره می‌شود. به نظر نمی‌آید که این روی آوردن به مشروطه از مقوله تاریخنگاری و ملاحظات تاریخی صرف در باره رویدادی باشد که به گذشته سپرد شده و به آن تعلق داشته باشد.

چگونه می‌توان رویدادی را که به همراه همه پشتوانه‌های آرمانی و نظری خود از تجربه عملی پیروز بدر نیامد، به عنوان یک موضوع تازه و پراهمیت محور بحث‌های امروز قرار داد؟ پس معنای این شکست را چگونه می‌توان فهمید؟

‌ ‌

داریوش همایون ــ شاید مهم‌ترین توضیحش آن باشد که جنبش مشروطه شکست نخورده است. در تاریخ، ما دوگونه شکست داریم، شکست سیاسی و شکست تاریخی. شکست سیاسی، مغلوب شدن در برابر اوضاع و احوال است؛ و می‌تواند در اوضاع و احوالی دیگر جبران شود. شکست تاریخی مغلوب شدن در برابر زمان است؛ سپری شدن و بی‌موضوع شدن است. انقلاب مشروطه شکستی سیاسی خورد. طرح یا پروژه اصلی آن در سده بیستم ناتمام ماند و در پایان با انقلاب اسلامی ‌به زیر افتاد. ولی طرح مشروطه خواهی زنده است و هنوز در بنیاد خود اعتبار دارد و در نتیجه دچار شکست تاریخی نشده است. برعکس انقلاب اسلامی‌ که پیروزی سیاسی تمام عیار و بسیار کامل‌تری از مشروطه داشت از نظر تاریخی شکست خورده و بی‌موضوع است؛ چیزی جز درس‌های تلخ برای آینده ندارد. شکست انقلاب مشروطه نیروی زندگی را از برنامه مشروطه خواهان نگرفت و بیشتر آن برنامه در ابعاد بسیار بزرگ‌تر در دهه‌های بعدی به اجرا درآمد. پدران جنبش مشروطه خواهی در نبرد شکست خوردند ولی جنگ را به تمام نباختند. در تاریخ نظامی ‌بسیار می‌شود که یک طرف نبرد را می‌بازد و جنگ را می‌برد. روس‌ها و بریتانیائی‌ها در جنگ جهانی دوم بیشترین تجربه را در این زمینه داشتند. آلمانی‌ها بر عکس نبرد‌ها را پیاپی می‌بردند.

ما به دوران مشروطه می‌نگریم نه تنها از نظر دستاورد‌هایش؛ نه تنها از نظر برجستگی تاریخیش که چراغی بود که جهان تاریک مستعمراتی را روشن کرد؛ نه تنها از نظر کیفیت رهبریش در شرایط آن زمان و بویژه در مقایسه با انقلاب اسلامی، بلکه به عنوان سرمشق زنده‌ای که می‌باید از آن پیش‌تر رفت. تا ایران برپاست میراث جنبش مشروطه خواهی ـ بازسازی دولت ـ ملت ایران در جامه مدرن آن از ممالک محروسه‌ای که هر گوشه‌اش میدان تاخت و تاز کسی بود؛ و نوسازندگی جامعه ایرانی از آن ژرفا‌ها ـ زنده خواهد ماند.