مقارن 80 ـ 90 سال پيش حلقة بزرگي از انديشمندان، محققين، سياستگران، روزنامهنگاران، نويسندگان، شاعران و هنرمندان به دور موضوع ايران و مسئلة عقبماندگي كشور، از جهان پيروز آن روزگار، گرد آمده و تمام زندگي را به كار سياست و فرهنگ پرداخته و تمام هستي را سرماية به حركت درآوردن و انداختن جامعه به جادة تجدد و نوگرائي و نوسازندگي كشور كردند. براي ملت روزگاري بهتر از گذشته را پايهريزي و گذرگاههائي به سوي آينده را هموار و ايران را وارد عصر ديگري نمودند. هستيها و زندگانيهائي كه به قول داريوش همايون: “نه پيش از آن مانندي داشتند و نه در شرمندگي نسلهاي بعدي، پس از آن از درخشش افتادند.”