«

»

Print this نوشته

اولین محصلین ایرانی در اروپا / بخش ۴ / تحقیق از محمدطاهر موسوی‌زاده / آیندگان ۵ خرداد ۱۳۴۸

غالب تحصیل‌کرده‌های فرنگ، پس از بازگشت، در رشته‌هایی به کار مشغول شدند که با هیچگونه رابطه نزدیک و پیوند آشنائی با حرفه آموخته‌شان نداشت، … . بدین گونه، محصلینی که با صرف هزینه‌ای کلان (نسبت به خزانه تهی آن روز دولت) و صرف وقت بسیار، بسا چیزها آموخته بودند که می‌توانست برای مملکت مفید باشد، از تخصص و تحصیلات خود جدا افتادند. عوامل این عدم استفاده را باید در نهادهای اجتماعی آن روزگار جست. جامعه که هنوز نمی‌توانست در ماشین فرسوده‌ی خود، پیچ و مهره های نو و کارآمد را بپذیرد و قادر به درک تحول و همپائی با تمدن پیشتاز غرب نبود و اسباب این همپائی و تحول را نیز در اختیار نداشت، نمی‌توانست جز در زمینه‌هائی که خود می‌خواست، از وجود این پیچ و مهره‌ها بهره گیرد.

اولین محصلین ایرانی در اروپا

بخش ۴

آیندگان ۵ خرداد  ۱۳۴۸

تحقیق از محمدطاهر موسوی‌زاده

سومین دسته محصلین اعزامی پس از بازگشت به مشاغل غیرتخصصی و اداری گماشته شدند. تحصیل‌کردگان را فکلی و دزانفیکته می‌نامیدند.

در این وقت که چهارمین دسته اعزامی محصلین در فرانسه در آموزشگاه‌های گوناگون سرگرم فراگرفتن دانش و فنون جدید بودند، جز عده‌ای اندک به خرج خود به فرنگ نرفتند که از آن میان می‌توان از این عده نام برد:

میرزاعلی دکتر، صاحب اثر «جواهرالتشریح» که پس از بازگشت معلم دارالفنون شد.

میرزامجید کرمانشاهی که تحصیلات قدیمه داشت و سپس در دارالفنون تحصیل کرد و آنگاه در فرانسه علم طب آموخت.

مرتضی‌قلی‌خان هدایت صنیع الدوله که در برلین و ابوالقاسم‌خان ناصرالملک همدانی، نایب‌السلطنه احمدشاه قاجار در انگلیس تحصیلات خود را به پایان رساندند.

محصلین اعزامی و دانشجویان آزاد که بر رویهم پنجاه نفر می‌شدند، به تفاوت از ۵ تا ۹ سال تحصیل کردند و با پایان گرفتن مأموریت حسین‌علی‌خان سرتیپ گروسی که سفارت ایران بر عهده او بود، به ایران بازگشتند. غالب تحصیل‌کرده‌های فرنگ، پس از بازگشت، در رشته‌هایی به کار مشغول شدند که با هیچگونه رابطه نزدیک و پیوند آشنائی با حرفه آموخته‌شان نداشت، یا نمی‌توانستند به درستی از آموخته‌هاشان در جهت سازنده استفاده کنند. بدین گونه، محصلینی که با صرف هزینه‌ای کلان (نسبت به خزانه تهی آن روز دولت) و صرف وقت بسیار، بسا چیزها آموخته بودند که می‌توانست برای مملکت مفید باشد، از تخصص و تحصیلات خود جدا افتادند. عوامل این عدم استفاده را باید در نهادهای اجتماعی آن روزگار جست. جامعه که هنوز نمی‌توانست در ماشین فرسوده‌ی خود، پیچ و مهره های نو و کارآمد را بپذیرد و قادر به درک تحول و همپائی با تمدن پیشتاز غرب نبود و اسباب این همپائی و تحول را نیز در اختیار نداشت، نمی‌توانست جز در زمینه‌هائی که خود می‌خواست، از وجود این پیچ و مهره‌ها بهره گیرد. بدین گونه بود که مثلاً عبدالرسول‌خان که علم ریاضی خوانده بود، حکومت ملایر و گیلان یافت. یا کسان دیگر که رشته‌های نجوم، مهندسی و پزشکی خوانده بودند، از حرفه خود دورافتاده بودند و تن به مشاغلی داده بودند که هیچ‌گونه رابطه‌ای با آموخته‌هاشان نداشت. در توجه به عوامل عدم ‌استفاده از تخصص افراد، باید این نکته را هم در نظر داشت که دانشجویان خود نیز به سبب گسیختگی رشته‌های اقتصادی کشور و “عدم تأمین” به پست‌های دولتی و به مستخدمی دولت در ادارات و دفاتر و دیوانها روی آوردند و “تخم لق” فرار به دامن دولت را در دهان روشنفکران تحصیل‌کرده شکستند.

از آن گذشته باید به این نکته هم توجه کرد که آموختن آداب اروپائی و به ارمغان آوردن این آداب و رسوم آموخته به ایران، تحصیل‌کرده‌های فرنگ را از اجتماع دور کرد و حصاری نامرئی بدور آنها کشید. عامه که از “فرنگ‌زدگی” تحصیل‌کرده‌ها دل خوشی نداشتند به آنان عناوین و برچسب‌های شوخی‌آمیزی دادند که از جمله می‌توان “فکلی”، “متجدد”، “دزانفیکته” و…. را نامبرد. جامعه ، حتا در موارد حاد، به تحریم و عاق کردن فرد می‌پرداخت و این همان بلائی است که بر سر میرزامحمد کرمانشاهی آمد. او که طبیبی آزموده و لایق بود و در تشخیص بیماری‌ها نظری صائب داشت، به تحریک یک طبیب فرنگی که بازارش از طرف او مورد تهدید قرار گرفته بود، مجبور شد که دست از طبابت بکشد و این شکست او را به میخوارگی کشاند و از پایش درآورد. رفتار دربار قاجاری و سیاست دولت‌های وقت نیز بر سردی این بازار می‌افزود. مثلاً در حالی که قورخانه تهران تفنگ می‌ساخت، خریدن چندین هزار قبضه تفنگ در سفر دوم ناصرالدین‌شاه از کشورهای اروپائی برای جلب دوستی فرنگیان، لطمه بزرگی به کارخانه زد. یا وقتی حاج‌حسین‌آقا تهرانی در سال ۱۲۴۵ بالونی به ابعاد ۱۸ و ۲۰ ذرع ساخت و آن را از لاله‌زار پروازداد و نزدیک عشرت‌آباد به نظر یک نمایش نگریسته شد و ادامه نیافت و در نتیجه کوشش حاج‌حسین آقا بی‌نتیجه ماند.

خلاصه آن که تحصیل بزرگزادگان و اشراف آن روز که به خرج و هزینه دولت به فرنگ رفته بودند و کارکردن را عار می‌شمردند، سودی عاید ملک و ملت نکرد.

با بازگشت دسته‌ی چهارم محصلین، صدارت امین السلطان و شاهزاده عین الدوله، زیر بار قرض رفتن ایران به خاطر مسافرت‌های شاه به اروپا و جریان‌های متعددی که عاقبت منجر به اعلام مشروطیت شد؛ آنگاه استبداد صغیر و گرفتاری‌های دیگر ایران از عواملی هستند که موجب قطع اعزام دانشجو برای تحصیل به فرنگ شدند.

بعد از مشروطیت

پس از خلع محمدعلی‌شاه و تصویب قانون اداری در سال ۱۲۸۹ و در زمان وزارت معارف ابراهیم حکیمی، سی‌نفر دانشجو در سال ۱۲۹۰ برای تحصیل روانه فرنگ شدند. از این عده ۱۵ نفر برای تحصیل در رشته آموزش و پرورش و بقیه در رشته‌های نظام و کشاورزی و مهندسی انتخاب شدند.