در آستانۀ سال نو، والاترین آرزوی ما همچنان برای مردم ایران و بیشترین امید ما به آنان است. چرا که سال ۲۰۱۶ آبستن حوادث و در عین حال سال فرصتهاست که در پرتو اتحاد و همبستگی ملی خویش و هوشیارتر از همیشه از عهدۀ مهار هر چه بیشتر نیروهای افراطی رژیم برآمده و ایران را پایگاه استواری در دفاع از صلح و آرامش و امنیت در منطقه و در جهان سازند.
با بهترین آرزوها در آستانۀ سال ۲۰۱۶ میلادی
بنیاد داریوش همایون
هر آغازِ نویی بهترین امیدها و آرزوها را در خود دارد. پیامهای هر سالِ نویی با آرزوها و امیدهایی چون غلبه نیکی بر پلیدی، سلامتی بر بیماری، رفاه بر نداری، موفقیت بر شکست همراه است. چنان که ما نیز در ایّام کریسمس و به مناسبت سالِ نوی میلادی برای هموطنان مسیحی خود در ایران و برای مردم سراسر جهان، فارق از قوم، ملیت، مذهب و اعتقاد، بهترین آرزوها را داریم و در رأس همه، آرزوی پایان جنگهای قومی و مذهبی در منطقهای که گرداگرد ایران را پوشانده است. ما در این آرزوی خود در آستانۀ سال ۲۰۱۶ تنها نیستیم. امروز، بیش از هر زمان دیگری، که نسلهای پس از جنگ جهانی دوم به خاطر میآورند، آرزوی پیرزوی صلح بر جنگ، توفق امنیت و آرامش بر آشوب و ناامنی و کشتار و ترور بر زبانها جاریست؛ با نگاههایی پرهراس و نگران که بار دیگر به منطقۀ خاورمیانه و به «جهان اسلام» دوخته شده است. متولیان این دین در پوشش اسلامگرایی تازه و با بدترین تفسیرها و در زشتترین صورتها، بار دیگر موفق شدهاند، خود را در میدان توجه عالَم قرار دهند.
در آستانۀ سال نو میلادی دلهای آگاه از آن همه قهر و خشونت و کشتار و آوارگی رفته بر میلیونها انسان بیگناه در سال گذشته و سالهای پیشتر در این کانون خشم و نفرت سخت گرفته و غمگینند. چشمهای هراسان و ناباور از درجۀ شقاوت انسانی، همچون نظارهگران مستأصل، منتظر وقوع حادثهای معجزهوار برای گذاشتن نقطۀ پایانی بر این همه فاجعهاند. آرزوی معجزه در استیصال و ناامیدی از تغییر روند حوادثِ فاجعهبار، میآید و بدتر از آن در احساس ناتوانی از بستن دستهای مخرب که در بدتر کردن اوضاع در این منطقه از یکدیگر پیشی میگیرند.
غلبۀ استیصال و ناامیدی بر انسان از بدترین لحظههای زندگیست. بیتردید در سالی که گذشت و در رنجی که بر انسانها بدست «آدمی» رفت، اندک نبودهاند لحظهها و نادر نبودهاند انسانهایی که در اوج استیصال و سرگشتگی و ناتوانی، سراسر وجودشان از عجز انباشته و احساس عجزشان به آرزوی معجزه و بدتر از آن به خشم و نفرت بدل نشده باشد. عجز و ناامیدی زمین رویش خشم و نفرت است. در دلهای امیدوار جایی برای رویش خشم و نفرت نیست. و هیچ شروع نویی را نمیتوان و نمیباید از سر خشم و بیزاری آغاز کرد؛ چه خشم و نفرت زودتر از هر حس دیگری راه عقل و انسانیت را میبندد. راه امید را نباید و نمیتوان برخود بست.
سال ۲۰۱۵ به رغم پایان سیاه خود و به رغم غلبه تیرگی بر اوضاع منطقۀ جنگی و پُر آشوب «خاورمیانه اسلامی» که راه هر نگاه و تصمیم روشنی را سد میکند، اما دو تجربه را در خود داشته است که میتوان به هر دوی آنها نگریست و به نهال امید در دلها امکان باروری بخشید.
نخست، تجربۀ ایران که در بهار سال گذشته و روزهای نخست سال نوی خورشیدی (۱۳ فرودین ۱۳۹۴) و در پایداری دولت روحانی و دستگاه دیپلماسی کشور بر سیاست مذاکرات صلحآمیز با «جهان غرب»، به پشتیبانی بیدریغ ملت به نتیجه رسید و ایران را از زیر سایۀ «ابرهای سیاه» یک جنگ نابودکننده دیگر در این منطقه بدر آورد. واقعه تاریخی مذاکرات صلحجویانه و موافقت هستهای، سراسر از حوادث دیگر در منطقۀ فرو رفتهمان در جنگ و خونریزی جدا بود و از بنیاد سمت و سویی دیگر را نوید داد و کانون اصلی امیدواری ملت ایران شد. هر چند سرسختترین دشمنان این سمت و سوی جدید در ایران در دستگاه حکومت کشور، همزبان با برخی محافل سیاسی در «جهان غرب» و در دولتهای همسایه در ماههای گذشته از همۀ توان خود بهره جسته تا امید مردم ایران و پیام و خواست آنان را در حل مسالمتآمیز گرههای کور مشکلات منطقه نقش برآب سازند و تأثیر و آموزههای این تجربۀ مثبت و الگووار را هر چه کم رنگتر و محو سازند، اما مردم ایران به سهم خود و به سهم سرزمین خویش که سهمی اساسی در صلح منطقه است واقف شدهاند و تاکنون، با امیدواری و عزمی استوار، نشان دادهاند که به رغم همه موانع و سختیها قصد عقبنشینی و بازگشت از مسیری که آغاز کردهاند را ندارد.
دومین تجربه و مایۀ امید، در برابر دیدگان ناباور جهان و ناباورتر از همه بسیاری از ایرانیان که به حق با تردیدهای ژرفی نسبت به نتایج «بهار عربی» هشدار میدادند، از درون همین انقلابها برآمد. در یکدهه و نیم گذشته فروریزی و از هم پاشیدگی دولتها و نظامهای دیکتاتوری در این منطقۀ، از طریق جنگ و بدست دولتهای غربی و با دخالت همسایگان و یا وقوع انقلابها به خلأ قدرت، جنگهای داخلی قومی و مذهبی انجامیده و زمین مناسبی برای شکلگیری و رشد گروههای تروریستی، یکی پس از دیگری و هر بار جنایتکارتر و شقیتر از گروه قبلی شده است. با هر نگاه و از هر نظرگاهی و با هر تحلیل تاریخی و سیاسی به این منظرگاه خون و خشونت که بنگریم، نمیتوانیم چشم برعقبماندگی و سلطۀ فرهنگ بویناک «خودی و غیرخودی» بربندیم که دمادم در قالب جنگهای مذهبی و گرایشهای قومی ریخته و زمینه را برای باندهای قدرت و سرآمدان فاسد سیاسی و نظامی و تروریسم آمادهتر میکند.
در میان این شورهزاری که به نظر میرسد؛ ریشۀ هرچه مدارا و مسالمتجویی و بالاتر از همه ارادۀ سازش و فرهنگ توافق بر سر مصلحتی فراگیرتر که به نفع همگان و به نفع زندگی مسالمتآمیز اقوام و مذاهب با یکدیگر و در کنار هم باشد، سوخته و نابود شده است، جایزۀ صلح نوبل سال ۲۰۱۵ به چهار چهره از نمایندگان جامعۀ مدنی تونس اعطا میشود که با از خود گذشتگی و تلاشهای بیوقفه خویش این کشور مسلماننشین شمال آفریقا و آغازگر «بهار عربی» را از درغلتیدن به جنگ داخلی و نزاعهای خونین قومی یا مذهبی و یا ترکیبی از هر دو آنها، نظیر آنچه در سوریه و لبنان و عراق و یمن جاریست، رهانید و راه تازهای را با امیدهای بسیار گشود.
عربهای مسلمان و سران قبیلهگرای اسلامی و جامعههای آشتیناپذیر خاورمیانۀ اسلامی اگر «مغرور»تر از آنند که از بیگانگان درس گیرند، شاید از الگویی که چهار اتحادیۀ تونسی، یعنی اتحادیۀ سندیکاها و کارفرمایان، سازمانهای مدافع حقوق بشر و کانون وکلای این کشور به عنوان یک کشوری «عربی ـ اسلامی» بدست دادهاند، بیاموزند. هر چند هنوز نهال امید به آیندۀ این کشور و امید به برقراری و یک نظام دمکراتیک بر پایۀ قانون اساسی تازۀ آن، بسیار نازک و لرزان است و راه تازهای که گشوده شده همواره با یورش و عملیات تروریستی اسلامگرایان داعشی همراه بوده است، و هرچند فشارها و تنگناهای اقتصادی این کشور زمینۀ مساعدیست برای جذب سپاه ترور و صدور تروریستهای اسلامی به سرزمینهای اشغالی داعش، اما نهال امید کاشته شده و شایسته نگاههای ستایشگرانه و درخور تشویق و حمایت است. از این کشور و جامعۀ مدنی صلحجوی آن در پس زدن خشونت میتوان آموخت.
البته چه نیکو میبود اگر از سوی ایران و به ویژه از سوی دولت روحانی و دستگاه دیپلماسی میهنمان از «لطف و مرحمت» به «دولت اسد» و آن همه هزینۀ صرف شدۀ انسانی و مالی از جیب و جان ملت ایران در نگهداری این رژیم بیآینده با دستانی آلوده به خون مردمان خود، اندکی نیز متوجۀ تونس، این نمونۀ امیدوار کننده در میان کشورهای «جهان اسلامی» میشد، که چشمهای بسیاری، از جمله ایرانیان نیکخواه و صلحجو و مخالف تروریسم اسلامی، و طرفدار تحولات بدور از خشونت، بدان دوخته شده است. دست داعش را در آنجا نیز میتوان بست و جلوی رشد این غدۀ سرطانی را در آنجا نیز میتوان سد کرد و از آن کشور در بدل شدن به یکی از پایگاه ثبات و امنیت منطقه میتوان حمایت اخلاقی کرد.
و اما در آستانۀ سال نو، والاترین آرزوی ما همچنان برای مردم ایران و بیشترین امید ما به آنان است. چرا که سال ۲۰۱۶ آبستن حوادث و در عین حال سال فرصتهاست که در پرتو اتحاد و همبستگی ملی خویش و هوشیارتر از همیشه از عهدۀ مهار هر چه بیشتر نیروهای افراطی رژیم برآمده و ایران را پایگاه استواری در دفاع از صلح و آرامش و امنیت در منطقه و در جهان سازند.