نظامیهای بعثی بیهوده چاره را در اعدامها و کشتارها و ساختن شهرها و ویران کردن شهرها میجویند. از عراق یک ملت واحد نمیتوان ساخت، مگر آن که مسئلۀ ملی آن گشوده شود. و این مسئله را به زور و با آهن و خون نمیتوان گشود. عناصر مختلف جمعیت عراق باید احساس کنند که سهم شایستهای در امور ملی دارند. تا وقتی قدرت اداره و نیروی اسلحه تنها به اقلیتی در میان این عناصر ـ اعراب سنی ـ انحصار دارد، از اکثریت نمیتوان انتظار داشت بیحرکت بنشینند.
“شهر آزاد”
آیندگان ۱۶ بهمن ۱۳۴۸
داریوش همایون
حکومت عراق تصمیم گرفته است در نزدیک کربلا شهری بسازد و نام آن را از هماکنون شهر آزاد نهادهاند. هدف ساختن شهر تازه از اهمیت انداختن کربلاست که یک کانون مخالف حکومتهای گوناگون عراق بوده است و به سبب طبیعت خاص خود هیچگاه خاطر هیئتهای حاکمۀ عراقی را آسوده نداشته است.
ساختن یک شهر در نزدیک کربلا ممکن است مشکل زمامداران عراقی را از بابت کربلا حل کند یا حل نکند، ولی مسئله وسیعتر است. عراق اگر قرار باشد به میل فرمانروایانش درآید باید سراپا تغییر یابد. باید کشوری در کنار آن و به جای آن ساخت. آن دشواری که در کربلا به صورتی شاید آشکارتر وجود دارد در سراسر عراق هست.
جامعۀ عراقی با چندگانگی نژادی و مذهبیاش هیچ با آن نمونه که زمامدارانش در نظر دارند سازگار نمیآید. گروه اقلیت اعراب سنی، بیشتر از بغداد و تکریت، که از هنگام موجودیت عراق به عنوان یک کشور مستقل بر آن حکومت میرانند و شکل حکومت عراق هیچ تغییری در ترکیب محلی و مذهبی و قومی آنان نداده، از این همه نیروهای گریز از مرکز در جامعۀ خود به تنگ آمدهاند.
در شمال کشور، آنها کردان را میبینند که هیچ اشتراک ملی و نژادی با اعراب ندارند و هر چند رسماً به عنوان اتباع عراق شمرده میشوند، دست کم از سه دهه پیش به درجات گوناگون در حالت قیام مسلحانه بسر میبرند و اسلحه در دست خودمختاری و آزادی خود را میجویند.
در جنوب، عشایر عرب، اما شیعی، نقاط مشترک اندکی میان خود و فرمانروایان سنی خویش، از دوران عثمانیها به بعد، میبینند. آنها کمتر از کردان به اسلحه متوسل شدهاند، اما کمتر از آنان در پی حکومت منصفانهتری نیستند. و در مرکز، در شهرهای مذهبی، جماعات بزرگ شیعیان و ایرانیان به همین گونه آرزوی زمانی را دارند که بتوانند به سرزمین خود به دیدۀ میهن خویش بنگرند و حکومت را در هیئت دیگری جز یک قدرت اجبارکنندۀ ستمگر ببینند.
دشواری منحصر به رژیم بعثی کنونی نیست. در همۀ سه دهۀ گذشته عراق یک مسئلۀ ملی و یک مسئلۀ وجود داشته است و راه حلی که برای آن یافتهاند هرگز کفایت نکرده است. سنت خشونت و خونریزی در سیاست عراق که اساساً از این مسئلۀ وجودی و به عنوان پاسخی بدان ناشی شده در این دورۀ کنونی به درجات نهایی خود رسیده است و اگر باز کارگر نیفتاده عجبی نیست.
نظامیهای بعثی بیهوده چاره را در اعدامها و کشتارها و ساختن شهرها و ویران کردن شهرها میجویند. از عراق یک ملت واحد نمیتوان ساخت، مگر آن که مسئلۀ ملی آن گشوده شود. و این مسئله را به زور و با آهن و خون نمیتوان گشود. عناصر مختلف جمعیت عراق باید احساس کنند که سهم شایستهای در امور ملی دارند. تا وقتی قدرت اداره و نیروی اسلحه تنها به اقلیتی در میان این عناصر ـ اعراب سنی ـ انحصار دارد، از اکثریت نمیتوان انتظار داشت بیحرکت بنشینند.
یک “نظام تناسبی” شاید پاسخ قطعیتری باشد تا مثلاً ساختن شهر آزاد و به تحلیل بردن شیعیان و سرکوب کردن کردان. در چنان “نظام تناسبی” به هر یک از عناصر جمعیت سهمی درخور آنان در حکومت داده میشود و این طبعاً مستلزم ورود یک عنصر دمکراتیک در سیاست و جامعۀ عراقی است که تا کنون هرگز بدان راهی نداشته است.
در لبنان چنین نظام تناسبی با همۀ دشواریها توانسته است یک نسل دوام آورد و همۀ مداخلات مصریان و سوریها از قوت حکومت نکاسته است. لبنانیها زندگی آسودهتری از عراقیها دارند و با آن که یکبار به بریدن گلوهای یکدیگر پرداختند هرگز در درندهخویی به “استاندارد”هایی که در عراق گذاشتهاند نرسیدند.
ساختن شهر آزاد کافی نیست و عراق دیگری را نیز در کنار عراق کنونی نمیتوان ساخت. اما نظام سیاسی و ترکیب هیئت حاکمه عراق را حتماً میتوان تغییر داد و نوسازی کرد. هم هزینۀ آن کمتر خواهد بود و هم خونهای کمتری بر زمین ریخته خواهد شد.