در بارۀ تاریخ ایران ــ محمدعلی فروغی

در باب تألیف تاریخ ایران نظر آقای اعتمادالدوله چیست نمی‌دانم شاید هم شخصاً نظر خاصی اتخاذ نکرده باشند و بناشان بر این باشد که به رأی سرکار یا بنده واگذار کنند در هر حال به عقیدۀ بنده این کار خوب لازمی است و من خود همیشه در این فکر بوده‌ام اما گرفتاری‌های بی‌معنی من تا کنون نگذاشته است برای اجرای این نیت فکری بکنم. اتفاقاً در همین ایام بخاطرم گذشت که چه خوب بود بنده و سرکار مجال پیدا می‌کردیم و مشترکاً به تصنیف یک تاریخ ایران می‌پرداختیم و اگر می‌توانستیم برای تسریع و تسهیل امر بعضی جوان‌های قابل از قبیل میرزا عباسخان اقبال و آقای مجتبی مینوی که فعلاً غیر از این دو نفر هم کسی را نمی‌شناسم کمک می‌گرفتیم.

foroughi1

در بارۀ تاریخ ایران

 محمدعلی فروغی

شرحی که در ذیل چاپ می‌شود کاغذی است از محمد علی فروغی (ذکاء الملک که از استانبول به مرحوم محمد قزوینی در سال 1928 میلادی نوشته و سواد ماشین شدۀ آن در اختیار سیدحسن تقی‌زاده بوده است. آن را به یاد آن سه دانشمند فقید برای درج به مجلۀ یغما تقدیم می‌کنم.

ایرج افشار

 

سواد کاغذ آقای ذکاء الملک از اسلامبول در جواب استفساری که آقای میرزا محمدخان قزوینی از ایشان در خصوص تألیف تاریخی برای ایران نموده بودند ـ وارده 14 آوریل 1928

در باب تألیف تاریخ ایران نظر آقای اعتمادالدوله چیست نمی‌دانم شاید هم شخصاً نظر خاصی اتخاذ نکرده باشند و بناشان بر این باشد که به رأی سرکار یا بنده واگذار کنند در هر حال به عقیدۀ بنده این کار خوب لازمی است و من خود همیشه در این فکر بوده‌ام اما گرفتاری‌های بی‌معنی من تا کنون نگذاشته است برای اجرای این نیت فکری بکنم. اتفاقاً در همین ایام بخاطرم گذشت که چه خوب بود بنده و سرکار مجال پیدا می‌کردیم و مشترکاً به تصنیف یک تاریخ ایران می‌پرداختیم و اگر می‌توانستیم برای تسریع و تسهیل امر بعضی جوان‌های قابل از قبیل میرزا عباسخان اقبال و آقای مجتبی مینوی که فعلاً غیر از این دو نفر هم کسی را نمی‌شناسم کمک می‌گرفتیم. غرض این است که بنده آرزوی این کار را همیشه داشته و دارم، اما اولاً وقت و فرصت لازم دارد، ثانیاً مخارج برای فراهم کردن اسباب کار. در هر حال اگر من سرم به بالینی قرار گرفت یعنی در یک نقطه مقیم شوم و شغلم بقدری شاغل نباشد که از اوقات عمر نتوانم به مصرف کار تفننی برسانم حاضرم هرقدر ممکن شود در این کار شرکت کنم که کتابی در تاریخ ایران با معلومات حالیه و موادی که سرکار جمع‌آوری نموده‌اید با روح و شیوه و سلیقه‌ای که امروز دانشمندان دنیا در تاریخ‌نویسی دارند تألیف شود و شرکت بنده هم ممکن است به طریق تحریر و انشاء و جمع‌آوری و تنظیم موادی باشد که سایر همکاران فراهم می‌کنند و هم خودم ممکن است به قدر مقدور در تهیۀ مواد دخیل باشم. اما عقیدۀ بنده در باب کم و کیف آن تألیف:

اولاً اقسام نهایی را چه از طرف اجمال و چه از طرف تفصیل نفی می‌کنم یعنی نه به قدری مقدماتی باشد که فقط بدرد مدارس ابتدایی یا اول مدارس متوسطه بخورد که این قسم را نوشته‌ایم و اگر بخواهیم تجدید کنیم و بهبودی دهیم حاجت به این تفاصیل نیست، و نه چنان مطوّل و مفصل باشد مثل تاریخ فرانسه که امثال میشله و ارنست لاویس و هانری مارتن نوشته‌اند چه آن هم از عهدۀ ما خارج است، زیرا که اولاً عمر ما وفا نمی‌کند، ثانیاً مواد آن حاضر نیست و به عقیدۀ من قبل از آن که کسی اقدام به چنان تألیفی بخواهد بکند باید مدت زمانی دوایر دولتی یا مجامع عملی مقدمات فراهم سازند در همۀ ولایات گردش کنند و مواد تاریخ ایران را از نوشتجات و اسناد و آثار جمع‌آوری نمایند و در لغات و رسوم و آداب و عقاید و کیفیات جغرافیایی و نژادی و اخلاقی و مذهبی و غیره تحقیقات و مطالعات بعمل آورند بلکه این تحقیقات و مطالعات را به ولایات مجاور ایران نیز بسط دهند، و ضمناً کاوش‌های زیرزمینی هم تکمیل شود، چون این کارها یک اندازه صورت گرفت پس از پنجاه یا صد سال شاید یک نفر یا چند نفر بتوانند تاریخ ایران کامل مفصلی تألیف کنند.

از این دو قسم یعنی حد اعلای اجمال و غایت قصوای که صرف نظر کنیم درجات متوسطه که مقدور و به عقیدۀ بنده مقتضی است باز دو قسم را در نظر بگیریم یکی به اندازه‌ای که به کار محصّلین مدارس عالیه یا مراحل آخری مدارس متوسطه بخورد دیگری آن که نظر به محصّلین نداشته باشیم و بخواهیم آنچه امروز با وسایل موجوده که بدان مقتدریم در بقیۀ عمری که ممکن است برای ما مانده باشد صورت دهیم. این دو قسم هر کدام محسناتی دارد و شایستۀ اقدام است بنده شخصاً هر دو قسم را اگر میسر شود ترجیح می‌دهم اما از قسم اوّل هم ابا ندارم چون امید به انجام آن بیشتر است.

قسم دوم مدت زیاد می‌خواهد و تحدید آن زماناً و کماً و جمعاً مشکل است و اگر به آن اقدام کنیم باید بر خود مخمر کنیم که اگر عمر ما وفا نکرد ناقص بماند و ظهوری نکند آن را هم دو طریق ممکن است صورت داد یکی آن که بخواهیم در عقاید و آرایی که اختیار می‌کنیم مباحثه و استدلال کنیم و اسناد و مآخذ بدست بدهیم البته این قسم خیلی مفصّل و مطّول‌تر می‌شود و وقت زیادتر لازم دارد. قسم دیگر این که در مباحثه و استدلال و ذکر مأخذ و اسناد بقدر حد ضرورت اکتفا شود و در این صورت آنچه از حالا می‌توان تخمین زد که ممکن است محل شبهه هم باشد گمان می‌کنم اگر مثل کتب مطبوعۀ اوقاف گیب چاپ کنند سه هزار صفحه از صفحات آن کتاب بشود.

اگر قسم اوّل را اختیار کنیم بین یکهزار و دو هزار صفحه از آن صفحات خواهد شد.

مدت تألیف آن هم بسته به اوقاتی که شخص بتواند به مصرف آن برساند و عدۀ همکارانی که داشته باشیم. در هر حال گمانم این است که چهار پنج سال کمتر نشود بلکه عقیده‌ام این است که اگر در پنج سال تألیف آن انجام بگیرد خوبست. و اما اگر خیال جدی شد و بخواهیم بکنیم لازم است که اول با یکدیگر ملاقات کنیم و مفصلاً با هم طرح بریزیم و کم و کیف و تقسیم کار و وسایل و غیره را بسنجیم و قرار و مدار بدهیم، و اگر بشود که چنین کاری بکنیم تصور می‌‌کنم که بتوانیم اثر نفیسی به یادگار بگذاریم بلکه عقیده‌ام این است که اگر وزارت معارف و دولت هم در صدد برنیایند و خودمان بتوانیم بکنیم خیلی خوبست اما آیا روزگار خواهد گذاشت؟ اینست خلاصۀ عقیدۀ بنده. حالا سرکار هم نظر خودتان را بفرمایید. انتهی

‌منبع: مقالات محمدعلی فروغی