در شرایط خاص ایران کمآبی یک عامل اضافی است که به سود کوتاه کردن فواصل و تمرکز بیشتر جمعیت کار میکند. بالا رفتن سطح زندگی و فعالیت اقتصادی نیاز به آب را چند برابر میکند. و وقتی در مناطق وسیعی آب به مقدار کافی یافته نشود باز راهی جز این نمیماند که یا از بالا بردن سطح زندگی مردم در آن مناطق چشمبپوشند ـ که پوشیدهاند ـ و یا مردم را به جاهایی سوق دهند که آب بتوان یافت. ساختن سدهای پر هزینه و شبکههای آبیاری در جاهای معدود ممکن است ولی در همه جا نمیتوان به آن توسل جست.
قطبهای اقتصادی
آیندگان ۲۹ دی ۱۳۴۸
داریوش همایون
تشکیل پنج قطب اقتصادی در سیستان و بلوچستان، که در سفر نخستوزیر به این استان تصمیم آن گرفته شد، در صورت اجرا، پایدارترین نتیجۀ این سفر موفقیتآمیز خواهد بود. در این استانی که مشکل اقتصادی عمدۀ ایران را به آشکارترین صورت منعکس میکند در پی چارهای رفتهاند که در هر جای دیگر باید به درجات گوناگون آزموده شود. در هیچ نقطۀ ایران جمعیت به پراکندگی استان جنوب شرقی نیست، هر چند در قسمت بزرگتر این سرزمین ما با این مشکل روبروئیم، و در هیچ جا قطبهای اقتصادی چنین ضرورت حیاتی ندارد.
سالهاست در وزارت آب و برق در بارۀ این قطبها اندیشه کردهاند. آنها که با گرانبهاترین منابع طبیعی، یعنی آب، سروکار دارند، خوب پیبردهاند که جمعیت و فعالیت اقتصادی را باید آنجا برد که آب هست. زیرا همیشه نمیتوان آب را به مراکز جمعیت و فعالیت رساند. مطالعات آنان ابعاد انقلابی دارد و در سیستان و بلوچستان فرصتی پیش آمده است که به آزمایش گذاشته شود.
اقتصاد ایران تا وقتی مانند همۀ جامعههای صنعتی یک اقتصاد بخور و نمیر بود از عهدۀ نگهداری دهکدههای کم جمعیت پراکنده در یک خاک پهناور برمیآمد. امروز که مردم در دورافتادهترین نقاط (و به گفتۀ نخستوزیر دیگر جایی دور افتاده نیست) سینما و ورزشگاه و خیابان اسفالته میخواهند، باید به دقت بیشتری حساب توزیع منابع را در وسعت نگهداشت. هزینۀ ارتباطات در یک اقتصاد نوساخته به هیچ روی قابل مقایسه با اقتصاد سنتی نیست. هر طرح اجتماعی و اقتصادی مستلزم سرمایهگذاریهایی در ارتباطات است. در نتیجه یا باید از طرحها چشمپوشید ـ کاری که ما تا کنون عموماً ناگزیر بودهایم ـ یا باید فواصل را کوتاه کرد و از هزینۀ ارتباطات کاست، و این به معنی تمرکز جمعیت در مناطق معین است.
در شرایط خاص ایران کمآبی یک عامل اضافی است که به سود کوتاه کردن فواصل و تمرکز بیشتر جمعیت کار میکند. بالا رفتن سطح زندگی و فعالیت اقتصادی نیاز به آب را چند برابر میکند. و وقتی در مناطق وسیعی آب به مقدار کافی یافته نشود باز راهی جز این نمیماند که یا از بالا بردن سطح زندگی مردم در آن مناطق چشمبپوشند ـ که پوشیدهاند ـ و یا مردم را به جاهایی سوق دهند که آب بتوان یافت. ساختن سدهای پر هزینه و شبکههای آبیاری در جاهای معدود ممکن است ولی در همه جا نمیتوان به آن توسل جست.
ما پس از یک تجربۀ بیستساله در ساختن شبکههای گستردۀ راهها و سدها به این نتیجه رسیدهایم که این چاه را پایانی نیست. هر جا مردم و مرغ و مور گردآمدهاند نمیتوان راهی برایشان کشید و سدی برایشان بست. هماکنون در خوزستان از صدها میلیون دلار سرمایهگذاری سالها در شبکۀ آبیاری، تنها تازه میخواهیم استفاده کنیم. آن هم به امید کشاندن جمعیت و مهاجران اضافی از دیگر نقاط.
متمرکز کردن آن قسمت از جمعیت بلوچستان و سیستان، که میفهمند و میخواهند، در پنج قطب اقتصادی مفهومش رها شدن بقیۀ جمعیت است در شرایطی که دارند و بدون امید بهتری. چنین راه حلی ممکن است بیرحمانه به نظر آید ولی در فرهنگ ایرانیان آن درجه بستگی به زادگاه نیست که در خاور دور است. مردم ما را میتوان متقاعد کرد که نتوان مرد به سختی….
سیستانیان و بلوچان چارهای ندارند جز آن که روستاهای پراکنده و غیرقابل زندگی خود را رها کنند و به جاهایی روند که کار برایشان فراهم است. آنها هماکنون در مهاجرتهای فصلی خود در جستجوی کار تا دشت گرگان میرسند و کشاندنشان به قطبهای پنجگانه مسئلهای نخواهد بود. بر دولت است که نخست وعده خود را عمل کند و زاهدان و زابل و ایرانشهر و خاش و سراوان را به صورت مراکز واقعی کشاورزی و صنعت سبک درآورد و به چاهبهار امکان استفاده از ظرفیت بازرگانی و ماهیگیریش را بدهد.
نخستوزیر در این سفر خود تعهدات بزرگی بر دوش گرفته است. اما چنان که نتایج سفر چند سال پیش شهبانو به این مناطق نشان داد، دستگاه حکومتی در تهران کارهای مربوط به سیستان و بلوچستان را جدی میگیرد. قسمت بزرگی از اوامر شهبانو در این مورد در فاصلۀ چند سال گذشته از طرف مقامات دولتی مربوط اجرا گردید. باید امیدوار بود تصمیمهای این بار رهبران حکومتی نیز به عمل پیوندد.