ما این دفتر را در گرامیداشت بابک امیرخسروی، در آستانه هشتادوهفت سالگیاش، گشوده و در برابر جمعی از دوستان و آشنایان قدیم و جدید از گرایشها و افکار گوناگون نهاده و از آنان خواستیم؛ از مشاهدات، تجربهها و خاطرهها و شناختشان از بابک و تلاشهای سیاسی و فکریاش و تأثیرات آنها روایت کنند.
در این دفتر
ایرانیان در برابر سرآمدان خویش قدرشناسند و قدر و منزلت کسانی را میگذارند که بنیاد ملت و کشور را محفوظ و بدان دوام و قوام میبخشند و یا در راه آن میکوشند. و این سنتِ پسندیدهایست. ما، گردانندگان تلاش آنلاین به عنوان آحادی از آن مردمان، پیرو این سُنتیم و در این دفتر سُنت پسندیده قدرشناسی را ادامه دادهایم. این بار فردی از فرزندان آن مرز و بوم در تیررس نگاه جستجوگر و قدرشناس ما قرار گرفته است که کارنامه فکری و فعالیت سیاسی بیوقفهاش، در این سه دههای که او را شناختهایم، استوار بر مهر به میهن و در خدمت گشودن راهی در برابر خانواده و گرایش سیاسی خویش، یعنی چپ ایران، به سوی آینده بوده است؛ به سوی آینده جامعهای که به تدریج میرود از نگاه به سیاست به معنای چشمدوختن به بازی قدرت و بکارگرفتن ابزار حذف رقیب، در پیشبرد امر خود، بدر آید و پایه را در تدوام هستی و تقویت قوای خویش، بر اصل مشارکت گرایشهای سیاسی و گروههای اجتماعی و طبقات گوناگون و حضور پیروان افکار و جهانبینیهای متفاوت و گاه متضاد، گذارد. پدیدار شدن و استحکام چنین جامعه و آیندهای معجزه نیست تا از راه وِردهای جادویی ایدئولوژیک به ظهور یکبارهاش بیانجامد، گذریست تدریجی ایستاده بر زمین دانش و آگاهی و از مسیر بررسی، بازبینی و نقد همه آن عناصر و اجزاء فکری، فرهنگی و روحیهای که میان ما، به عنوان بخشی از جامعه بشری، و آن جامعۀ انسانی که میخواهیمش فاصلهها انداخته است. پیروان ایدئولوژی سوسیالیستی و گرایش سیاسی چپ باورمند به مارکسیسم ـ لنینیسم در ایران، و در یک سدهونیم گذشته، نیروی اجتماعی کم اهمیتی نبوده است. دست آن نیروی فعال را در این فاصله اندازیها میتوان دید. و بابک امیرخسروی از نادر سرآمدان جنبش چپ ایران است که ایستاده بر دانش و آگاهیهای تازه، از طریق بازبینی در ایدئولوژی گذشته و نقد مبانی فکری این نیروی اجتماعی، در راه کاهش این فاصلهها بسیار کوشیده است. و این کوششها و تأثیرات مثبت آن از چشم بسیاری از افراد و اعضای همخانوادهاش و همچنین از دید منصفانه در درون خانوادههای دیگر سیاسی ایران پوشیده نمانده است.
ما این دفتر را در گرامیداشت بابک امیرخسروی، در آستانه هشتادوهفت سالگیاش، گشوده و در برابر جمعی از دوستان و آشنایان قدیم و جدید از گرایشها و افکار گوناگون نهاده و از آنان خواستیم؛ از مشاهدات، تجربهها و خاطرهها و شناختشان از بابک و تلاشهای سیاسی و فکریاش و تأثیرات آنها روایت کنند. البته حضور اجتماعی طولانی، پیوندهای تشکیلاتی متعدد، اقدامات سیاسی مشترک و جمعی، به مناسبتهای گوناگون، و وجود ارتباطات و مراودات فکری با افراد و محافلی بعضاً با گرایشهای سیاسی از بنیان متفاوت، دایره دوستان و آشنایان بابک را گسترده کرده است. همین گستردگی ما را، که سالهایی زندگی فکری و سیاسی بابک امیرخسروی را با حساسیت و اشتیاق زیر نظر داشته و با نام و چهرههای بسیاری در کنار او آشنا شده بودیم، ناگزیر از انتخاب مینمود.
و اما در اینجا ناگفته نمیتوان گذاشت و گذشت که ما به هنگام طرح دعوت خویش نزد افراد انتخاب شده از یک جمع گسترده و رنگین، بدون استثنا با برخوردهای مثبت و مشوقانه و ابراز ارادتهای دوستانه و سراسر آمیخته به احترام نسبت به بابک امیرخسروی و زندگانی سیاسی و فکریاش و به ویژه ستایش صداقت و شرافت انسانیاش، تمجید وفاداری و ابراز مهر و دوستیاش و تکیه بر پشتکار و تعهد اخلاقیاش به دانستن هر چه بیشتر و عمیقتر، روبرو شدیم. طی این تماسها بود که به عین دریافتیم؛ ما در علاقمندی و گرامیداشتمان نسبت به بابک امیرخسروی تنها نیستیم و بسیاری بابک امیرخسروی را به دید مهر مینگرند و گرامی میدارند و زندگی و کارنامه سیاسی او را درخور تقدیر میدانند؛ حتا اگر اندک کسانی از آن گروه گزینش شده، به هر دلیلی که در جای خود محترم است، دست و زبانی در بیان آشکار آن ارادت و مهر نیافتند.
این دفتر به دو بخش تقسیم و بخش نخست آن به سخنان و ارزیابیهای آشنایان، دوستان، همراهان و یاران در باره بابک امیرخسروی اختصاص یافته است. نوشتهها و مصاحبههایی که هر یک طبعاً از زاویه نگاه نویسندگان و گویندگان بر بابک، بر پایه تجربههای دور و نزدیک یا مستقیم و غیرمستقیم با و از وی و در پرتو برداشتهای خویش از مفاهیم و مضامینی که در این دهههای ناآرامی و سالهای تجدید نظرهای ریشهای از اهمیتی فراگیر برخوردار و کاربردی عمومی یافتهاند، عمل و نظر بابک امیرخسروی را مورد بررسی و قضاوت قرار دادهاند؛ برداشتها، تعریفها و ارزیابیهایی که بیتردید هیچ یک به تنهایی بابک امیرخسروی را بیان نمیکنند، اما هر یک در کنار دیگری و در این مجموعه تصویر و شناختی از این انسان اجتماعاندیش و روشنفکر کوشا میدهند که در خور تقدیر است.
بخش دوم این تقدیرنامه به خود بابک امیرخسروی تعلق یافـته است. این قسمت با مصاحبهای با بابک آغاز میشود با مضمون سنگینتر شخصی و عواطف سرشار انسانی و نمایانگر همزیستی در حین چالشی پایانناپذیر میان دو دنیای بیرونی و درونی انسانی اجتماعیست که هرگز نخواسته و نتوانسته حق و وظائف هیچ یک از این دو دنیا بر گرده خود را زیر پا گذارد. در کنار این مصاحبه شرح فشردهای از زندگانی بابک امیرخسروی به قلم خود وی آمده است. و پس از آن، تا انتهای این دفتر، به نشر دوباره نوشتهها و سخنرانیهای بابک اختصاص یافته است. در فراهم نمودن و تنظیم این قسمت نیز ما بار دیگر با گستره وسیعی از متن مقالات، رسالهها و سخنرانیهای بابک امیرخسروی روبرو بودیم. به هر گوشهای از آرشیوهای خود و در سایتهای موجود، که مینگریستیم نوشتهای یا گفتهای از وی مییافتیم؛ اعم آنها نیز در باره مسائل پُر اهمیت و گرهای؛ چه در زمینه مسایل سیاسی روز و چه در مورد موضوعات پایهای و دوامآور یا در باره ضرورت چرخشها و تجدید نظرهای فکری و در توضیح مبانی نظری؛ گاه به زبان ایستادگی و مقاومت، مواقعی به زبان پند و هشدار و در بیشتر اوقات، و در ماندگارترین و اهم آنها، به قصد روشنگری و دادن آگاهی. ما در اینجا نیز ناگزیر از گزینش شدیم؛ گزینش نوشتهها و سخنرانیهایی که در حقیقت در همان آغاز تصمیم به تدارک این دفتر، و شاید خیلی پیشتر از آن، گردآوری و حفظشان از درون آرشیو نشریات گذشته که به سختی در دسترس همگانند و یا از دل سامانههای پراکنده اینترنتی ایرانی که سرنوشتشان در آینده ناروشن است، یکی از دلمشغولیهای اصلیمان بود.
و اما در روند پیشبرد کار این دفتر؛ در مسیر انجام مصاحبهها و گردآوری نوشتهها و همچنین در طی تماسها و گفتوگوهای مقدماتی که طبعاً در این دفتر نیامدهاند، دریافتی تدریجی دست داد که شاید بیذکر آن حق مطلب در باره بابک و آنچه که در راه آن کوشیده و آن کس که بوده است، به کمال ادا نشود. این دریافت برخاسته از آشنایی تازه با جمعی از دوستداران بابک امیرخسروی و یا به بیانی دقیقتر بازیابی روح جمعی آنان بوده است. در پرتو نگاه به این روح جمعی و از دل بازگویی تجربههای زندگی شخصی و سرگذشتهای سیاسی در این دفتر و شرح دگرگونی در این زندگیها و سرگذشتها و روایت چگونگی تلاقی نقاط عطف آنها با حضور و نقش تأثیرگذار بابک امیرخسروی، دستیابی عمیقتر به سرشت اخلاقی و روان روشنفکری بابک امیرخسروی برای ما فراهمتر شد.
اگر از اهم خویشکاری روشنفکری داشتن قوه تشخیص وضعیتهایی باشد که آدمی را، در زندگی شخصی و یا در حیات جمعی، در فرو بردن در خود، از عنصر انسانی تهی میسازند، و اگر پایبندی به اخلاق روشنفکری داشتن شجاعت هشدار و آگاهی به موقع نسبت به چنین وضعیتها و تلاش در تغییر آنها و توقف لحظههای سقوط به پارگین تهی شدن از انسانیت باشد، بیتردید پایبندی بابک امیرخسروی به وظائف روشنفکری و اخلاق ذاتی آن یعنی کسب آگاهیهای بیشتر و ژرفتر و در تقویت قوۀ تشخیص و همچنین کوشش بیوقفه در نقد افکار و ایدئولوژی گذشته چپ، با همه نابکاریهایی که میتوانست برای انسانهای بسیاری در پی داشته باشد، و پشتیبانی بیدریغ از آنانی که عزم تغییر یافته و خود را در برزخ دگرگونی انداخته بودند، او را در مقام روشنفکری بلامنازع کرده است. و اما آنچه بابک را در مقام اخلاقی یک روشنفکر مرتبهای بالاتر برده است، آن شجاعت دانستن و عزمِ نفس و اراده مستقل تصمیم بوده است که بابک در التزام بدان در نظر و عمل، یکپارچگی روان روشنفکری و اخلاقی خویش را نمودارتر کرده و پیام و آموزههای این یکپارچگی را جمعی، همچون گوینده فراز زیر، در عمل و در تجربههای خود از نزدیک با بابک دریافته و به گوش جان شنیدهاند:
«بابک به ما آموخت که در جستجوی حقیقت دلیر و پیگیر باشیم و گول عناوین و سوابق انقلابی را نخوریم.»
این جمله از زبان علی امینی یکی از جمع کسانیست که ما در مسیر راه خود در گردآوری این دفتر با آنان آشنا شدیم، یا اگر نام و نظراتشان را در کنار بابک شنیده و خوانده بودیم، در این مسیر به معنای جمعی وجودششان و نقش و تأثیر مشترک بابک در تحولات فکری و سیاسی و مهمتر از همه در بالاتر بردن قدر بیداری وجدان حقیقتجو نزدشان پیبردیم. ما خود را در این جمعِ ساکتتر و شاید پراکندهتر، بیشتر یافتیم.
تنهایی، در سیاست و در نظر، هرگز دل انسانهای دارای استقلال رأی و وفادار به نفس وجدانی خویش، دلاور در تجدید نظر، ساکت و فروتن در شنیدن سخن حق، را به هراس نمیافکند. اما اگر گوهری را در تنهایی یافتهای و در شناختن و شناساندن قدر و تقدیر آن گوهر میبینی که تنها نیستی، نمیتوانی شادی و رضایت برخاسته از این احساس تنها نبودن را آشکار نکنی. ما، در تدارک این دفتر، خود را در جمعی یافتیم که هیچ تردیدی به دل راه نداد که بگوید «من» از بابک «دلیری و پیگیری در جستجوی حقیقت» را آموختم و او را دوست دارم