مراکش در سه‌راهی قاره‌ها / آیندگان ۶ مرداد ۱۳۴۸ / داریوش همایون

مراکشی‌ها می‌خواهند مراکشی بمانند نه پیاده‌ای در دست هر نیروی مسلطی در دنیای عرب. آنها فراموش نکرده‌اند که همواره با اعراب شرقی تفاوت داشته‌اند. آنها نه هرگز زیر نفوذ خلافت‌های اموی و عباسی بوده‌اند و نه فاطمی و عثمانی، پیوندهای تاریخی‌شان با اعراب شرقی جنبه مذهبی و فرهنگی داشته است. به همین جا هم بس می‌کنند.

*****

مراکش در سه‌راهی قاره‌ها

 

آیندگان ۶ مرداد  ۱۳۴۸

 

داریوش همایون

مراکش غربی‌ترین نقطه خاورمیانه، شمالی‌ترین نقطه آفریقا و جنوبی‌ترین نقطه اروپاست. خصائص آن را همین ترکیب ساخته است. از بربرها و اعراب و سیاهان و اسپانیولی‌ها و فرانسویان نژادی و فرهنگی و تمدنی دلکش پدید آمده است.

این نژاد و فرهنگ هنوز کاملاً درهم نیآمیخته است. از این جهت مراکش هنوز بیشتر به موزائیکی می‌ماند با یک زمینه مسلط اسلامی، در شمال و شمال غربی رنگ فرانسوی و اسپانیائی تندتر است و در جنوب، در شهر مراکش و دامنه‌های اطلس، رنگ آفریقائی اعراب و بربرها از دوازده قرن پیش چنان درهم آمیخته‌اند که از آنها جدا جدا نمی‌توان سخن گفت. بربرها اسلام و زبان عربی را پذیرفته‌اند و از مراکش کشوری ساخته‌اند که بطور قطع بخشی از دنیای عرب بشکار می‌رود.

هر کس بربرها را، با ویژگی‌های جسمی آنها، با عادات قبیله‌ای‌شان و با تاریخ مستقل و سربلندشان، از دنیای عرب جدا بداند، دچار همان اشتباهی خواهد شد که استعمارگران فرانسوی کردند و بیهوده در پی جدائی بربرها از اعراب برآمدند.

با اینهمه مراکش شخصیت مستقل خود را دارد. با وجود زبان عربی و مذهب مالکی و مطبوعاتی که در مسائل خاورمیانه همان خط هر کشور عربی دیگری را دنبال می‌کنند، ناظری که با دنیای عرب شرقی آشناست، در همان نخستین روزها تفاوت در روحیه و رفتار را درمی‌یابد. مراکشی‌ها آن حالت “هیستریک” معمول اعراب را نشان نمی‌دهند. نه در گفتار خود و نه در سیاست‌های خود. مدارایشان بیشتر است و حالت بدویشان کمتر. ظرافت و آسانگیری از آنها بعضی از مطبوع‌ترین مردمی را ساخته است که در هر جا دیده‌ام.

ذوق هنری در همه مراکشی‌هاست. در معماری و تزئینات اگر در دنیای اسلامی کشوری با ایران قابل مقایسه باشد مراکش است. مجسمه‌ها و باغ‌هائی که “مور” در اسپانیا ساخته‌اند و مانندهایش در خود مراکش به فراوانی یافت می‌شود هنر مراکشی را در جهان بلند آوازه کرده است. امروز هم در مسجدهائی که می‌سازند و در آرامگاه محمد پنجم پدر پادشاه کنونی در رباط همان مهارت و زیبائی در گچ‌کاری‌ها و سنگتراشی‌ها و تزئینات روی چوب به کارگرفته می‌شود که در بهترین نمونه‌های هنر مغربی یا “مور” می‌توان دید.

با همه فاصله‌ی جغرافیائی مراکشی‌ها خود را به ایران بسیار نزدیک می‌دانند. ایران یکی از کشورهائی است که بهترین روابط را با مراکش دارد. سبب را علاوه بر مناسبات شخصی دوستانه پادشاهان دو کشور باید در شخصیت مستقل سیاست خارجی مراکش جستجو کرد.

عبدالناصر در کتاب فلسفه انقلاب خود از سه حلقه سیاست خارجی مصر گفتگو می‌کند، حلقه عربی، حلقه اسلامی و حلقه آفریقائی. مراکشی‌ها که از این نظر به مصر شباهت دارند به نحوی روزافزون به دو حلقه اخیر تکیه می‌کنند. این کشور که با وجود جزئی از دنیای عرب بودن نشان‌های ویژه نیرومند خود را دارد مایل نیست سیاست‌های خود را تحت تأثیر زیروبالاهای دنیای عرب قرار دهد از این گذشته برخلاف مصر که بیشتر به گفتگو از “حلقه آفریقائی” برگذار کرده مراکشی‌ها درگیر مسائل آفریقائی هستند.

در آفریقای غربی میلیون‌ها مسلمان زندگی می‌کنند. در مناطقی از نیجریه و سنگال و مالی اکثریت دارند. بیشتر هم به دست نیاکان مراکشی‌ها مسلمان شده‌اند. عرب در آفریقا هنوز مرادف تاجر برده است. مراکش اگر بخواهد در آفریقا جای شایسته خود را بدست آورد باید بر ویژگی‌های اسلامی و آفریقائی خود بیشتر تأکید کند و سهم ویژگی‌های عربی خود را کمتر بگیرد. علاوه بر این کدام آفریقائی است که یک لحظه بخواهد خاطر خویش را با مسائل حل نشدنی اعراب خاورمیانه مشغول دارد؟

در خود مراکش نیز آگاهی فزاینده به نام ناسیونالیسم مراکشی سوابق تاریخی بزرگ آن، نقش عمده‌اش به عنوان پلی بین آفریقا و اروپا و دنیای اسلامی و بیزاریش از سیاست‌های دولت‌های رادیکال عرب در خلاف جهت “حلقه عربی” کار می‌کند.

مراکشی‌ها می‌خواهند مراکشی بمانند نه پیاده‌ای در دست هر نیروی مسلطی در دنیای عرب. آنها فراموش نکرده‌اند که همواره با اعراب شرقی تفاوت داشته‌اند. آنها نه هرگز زیر نفوذ خلافت‌های اموی و عباسی بوده‌اند و نه فاطمی و عثمانی، پیوندهای تاریخی‌شان با اعراب شرقی جنبه مذهبی و فرهنگی داشته است. به همین جا هم بس می‌کنند.

منطقه اصلی منافع و توجه آنها در دنیای عرب “مغرب بزرگ” است شامل لیبی و تونس و الجزایر و موریتانیا. مراکشی‌ها موریتانیا را از آن خود می‌دانند. در واقع مراکش و سرزمین‌های جنوب غربی آن قرن‌ها موریتانیا نامیده می‌شد. ولی در این ادعا هیچ کشور عربی با آنها همراه نبوده است. حتی تونس که در شمال آفریقا از هر حکومت دیگری به مراکش نزدیک‌تر است.

روابط با الجزایر تلخ و پیچیده است. مراکش سنت طولانی در کمک به پیکارهای آزادیبخش الجزایری‌ها دارد. چه دوران عبدالقادر و چه در جنگ آزادی الجزایر، مراکشی‌ها هرجا توانسته‌اند به یاری همسایه شرقی خود شتافته‌اند. در چهل ‌و دوسالی که از ۱۹۱۲ مراکش تحت‌الحمایه فرانسه و اسپانیا بود، فرانسویان تکه‌هائی را در شرق و جنوب غربی مراکش به الجزایر ضمیمه کردند. با آن که حکومت موقت جبهه آزادی‌بخش الجزایر به ریاست فرحاد عباس موافقت کرد پس از استقلال به حل اختلافات مرزی خود با مراکش بنشیند، الجزایری‌ها هرگز حاضر به مذاکره نشدند و در ۱۹۶۲ کار را به جنگ کوتاهی کشاندند که در آن متجاوزان از خاک مراکش واپس رانده شدند.

در این اختلاف مرزی آنچه اهمیت دارد منابع کانی بزرگ نواحی مورد اختلاف است. در ناحیه جنوب غرب مراکش که با ساحل اقیانوس اطلس در خاک مراکش قاصله بسیار کمی دارد یک کوه بزرگ سنگ آهن قرار گرفته است. الجزایری‌ها بدون همکاری مراکش قادر به بهره‌برداری از آن نخواهند بود. راه منطقی و اقتصادی حمل و نقل سنگ‌های آهن از خاک مراکش می‌گذرد.

از این گذشته خطر گرایش الجزایر به شوروی است. مراکشی‌ها با هراس به گسترش یک نفوذ بیگانه در خاک همسایه خود می‌نگرند. الجزایر در گذشته بیش از یک بار پایگاه دست‌اندازی به مراکش بوده است. به همین سبب حکومت مراکش با همه تلخی‌های گذشته سیاست مقاومت مسلحانه را به کوشش برای توافق تبدیل کرده است و می‌کوشد الجزایر را به دامن شوروی نیفکند و در خانواده‌ی کشورهای مغرب بزرگ نگه دارد.

در شمال آفریقا مراکشی‌ها بیش از همه نگران سرنوشت لیبی‌اند. سرزمین پهناور تهی از جمعیت و انباشته از ثروت آن وسوسه مقاومت‌ناپذیری برای مصر فقیر پر جمعیت است. کم نیستند کسانی که از خود می‌پرسند پس از ملک ادریس سالخورده بر لیبی چه خواهد گذشت؟ یکی از هدف‌های اتحاد مغرب بزرگ ـ که اکنون از حدود شعار تجاوز نمی‌کند ـ حفظ لیبی است.