بخش ۸
کارزار دمکراسی، راهها و ابزارها
گشادن گره ٢٨ مرداد
انتشار گزارش سازمانهای اطلاعاتی آمریکا درباره برنامه هستهای جمهوری اسلامی به گمانپروریهای بسیار دامن زده و حسابهای بسیاری را بهم ریخته است. چنانکه کیسینجر نخستین بار خاطرنشان ساخت، خود گزارش دگرگونی چندانی در موقعیت نمیدهد. جمهوری اسلامی از سال حمله هشدار دهنده آمریکا به عراق تولید سلاح هستهای را متوقف کرده است ولی فراوری اورانیوم تا به تولید کیک زرد معروف برسد که برای ساختن بمب لازم است و پژوهشهای گسترده در زمینههای مربوط را ادامه میدهد. اهمیت واقعی گزارش را در انتشار آن میباید جست. پس از این گزارش حکومت آمریکا گزینه جنگ را در رویاروئیاش با جمهوری اسلامی از دست مینهد. اگر قرار باشد جمهوری اسلامی به راه کره شمالی کشیده شود ــ دست برداشتن از برنامه سلاح اتمی دربرابر گرفتن پارهای امتیازات و تضمینات ــ این نخستین و مهمترین به شمار میرود.
راهحل کره شمالی برای مشکل اتمی جمهوری اسلامی اکنون تنها گزینه برای آمریکاست و فشار اقتصادی از یک سو و امتیازات اقتصادی و امنیتی از سوی دیگر کارتهائی است که برای بازی در اختیار دارد. آمریکائیان هم اکنون در معامله با رژیم در ایران دستاوردهائی داشتهاند. آرامتر شدن عراق در بخش مهمی فرا آمد مستقیم گفتگوهای مستقیم دو طرف است. پس از این گفتگوها بود که گروه شیعیان مقتدا صدر شش ماه آتشبس اعلام کرد و به گفته مقامات نظامی آمریکا فرستادن بمبهای کنار جاده از ایران به عراق باز ایستاد. آن بمبها مسئول کشته شدن نیمی از سربازان آمریکائی و بریتانیائی بودهاند. (فرستادن سلاح از ایران به شیعیان عراقی ادامه دارد و آنها آماده در دست گرفتن کامل منطقه خود با منابع نفتیاش میشوند). با این نشانهها دیگر تردید نمیتوان داشت که بحران اتمی جمهوری اسلامی که تا چند هفته پیش جنگ با آمریکا را تقریبا اجتنابناپذیر جلوه میداد رو به مرحله تازهای از روابط دو کشور میرود.
برای گروههای فراوانی در طیف راست مخالف جمهوری اسلامی این تحولات حالتی یاسآور دارد. آنها نمیتوانند تلخی خود را پنهان کنند زیرا چه آشکار و چه در نهان همه امیدشان به سرنگون کردن رژیم، بر دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی بسته بود و در میانشان کم نیستند کسانی که سرخورده به کناری میروند و سودی در مبارزه نمیبینند. از آن میان عناصری که در انتظار حمله آمریکا خواب جانشینی جمهوری اسلامی را میدیدند وضعی از همه بدتر دارند ولی آمریکائیان با تکرار نکردن تجربه چلبی، به آنان خدمتی جانانه کردهاند و دست کم بخشی از آبروشان را نگه داشتهاند (چلبی ناکام از چلبی کامیاب آبرومندتر است.) آنها نیز که زیر شعار صلح در پی متحد ساختن همفکران بودند فرش را از زیر پای خود کشیده میبینند؛ هرچند این تسلی را دارند که خطری کشنده از ایران گذشته است.
***
بالا گرفتن خطر جنگ و بحثها و حرکتهائی که برانگیخت؛ و اکنون دگرگونی در استراتژی آمریکا و دست برداشتن از طرح تغییر رژیم ــ با عنصر نیرومند نظامی که در آن میبود ــ یک پیامد مسلم داشته است: سیاست در ایران دیگر زیر سایه ٢٨ مرداد نخواهد بود، به این معنی که حکومت در ایران با مداخله آمریکا تعیین نخواهد شد. آمریکائیان گزینه جنگ و تغیر رژیم را به کناری نهادهاند؛ آن بخش طیف راست ایران نیز که سی سال در انتظار به میان کشیدن پای آمریکا نشسته بود و دو سه ساله گذشته را فعالانه در آن میکوشید ناگزیر است چشم از پشتیبانی آمریکا برگیرد. جهان، و ایران، هیچ همانندی با پنج شش دهه پیش ندارد. آنچه زمانی ناگزیر شده بود دیگر ناممکن شده است؛ و چه بهتر. ما هنوز میتوانیم با ناتوانی خود از سازش با یکدیگر راه را بر مداخله بیگانگان بگشائیم، همچنانکه پنجاه و چند سال پیش کردیم. ولی این بار مداخله از سوی قدرتهائی ضعیفتر از ایران و به منظور تجزیه بخشهائی از میهن خواهد بود، و بختی هم نخواهد داشت. تنها کار ما را بدتر و دشوارتر از اینکه هست خواهد گردانید.
دورنمای جمهوری اسلامی دارای بمب اتمی هنوز در افق هست و آمریکا و متحدان غربی آن هرچه بتوانند، مگر جنگ، برای جلوگیری از آن خواهند کرد (متحدان غربی آمریکا به ویژه فرانسه در بریدن از جمهوری اسلامی گوشه چشمی هم به فروشهای سرسامآور به همسایگان عرب غرق در پول ایران دارند؛ فرانسویان تا همین جا به تازگی یک قلم هفتاد فروند ارباس ٣۵٠ تازه به هواپیمائی امارات فروختهاند.) ما به عنوان نیروهای مخالف همچنان میتوانیم از گرفتاریهای خارجی رژیم برای دفاع از قربانیان حقوق بشر در ایران، و شاید موارد دیگر، بهرهبرداری کنیم. ولی رویاهای سی ساله، میباید از پربادترین سرها نیز بیرون برود؛ راه حل آنها هیچ بختی ندارد. گره ٢٨ مرداد از سیاست ایران گشاده است.
آمریکائیان اکنون سهم خود را در آزاد کردن بخش سنتی مخالف رژیم (آنها که میخواهند پرانتز جمهوری اسلامی به هر ترتیب بسته شود و آب رفته به جوی بازآید) با رها کردنشان ادا کردهاند. در میان مخالفان دیگر نیز نمیتوان موضع دراماتیک حزب مشروطه ایران را در این فرایند نادیده انگاشت. آن حزب با اعلام اینکه در صورت حمله به ایران در کنار هر نیروئی، صرفنظر از نام و پیشینه آن، خواهد ایستاد که از ایران دفاع کند نقطه پایان بر پدیدهای گذاشت که به درست یا نادرست مانند لکهای بر سیاست در ایران چسبیده بود. آن اعلام به هیچ روی در پشتیبانی از رژیم نبود که دشمنان حزب جلوه دادند. منتقدان حزب نیز معنای تاریخی آن را درنیافتند. اکنون گرد و خاکها فرو نشسته، احتمال حمله از میان رفته است و دیگر ضرورتی به ایستادن در کنار هیچ دشمن ایران، بزرگترینشان جمهوری اسلامی، نیست. آنچه خواهد ماند پایان یافتن کوششها برای تکرار گذشته است، در یک سوی طیف مخالف؛ و فرافکنی بحث پنجاه ساله و شصت ساله بر موقعیت کنونی است، در سوی دیگر آن.
در سی ساله گذشته ما در فرایندی حذفی، پارهای بندهای دست و پا گیر فرهنگ و سیاست جهان سومی ایران را، یکایک باز کردهایم ــ بیشتر، دیگران برایمان باز کردهاند ــ این آخری، ٢٨ مرداد، یکی از بدترین بود به ویژه به سبب دیرپا بودن سنت مداخله بیگانه در ایران. مردمی که هنوز راز ماندگاری جمهوری اسلامی را در پشتیبانی آمریکا، و لگام سیاست خارجی آمریکا را در دستهای بریتانیا میدانند بیش از اینها لازم دارند. زیرا در این سیاست تازه نیز دلائل تازهای بر اثبات تئوریهای توطئه خود مییابند. روی سخن ما با اقلیت آگاه جامعه است که همه چیز از اوست. در آن اقلیت آگاه است که چنین دگرگونی میتواند نگاهی تازه به سراسر موقعیت ملی ما بیاورد.
ژانویه ٢٠٠٨