نشان دولت
در ساحل چیز مضحکی که دیدم این بود که کاپیتن بهخاک افتاده شکر خداوند را بهجای آورد. چون بهاو نزدیک شدم، برخاست نشان درجه اول خارجه را از من تقاضا کرد. سبب پرسیدم. معلوم شد همان وقت که ما سوار شدیم، کشتی از دوجانب سوراخ بوده، و او رخنهها را مسدود ساخته و در تمام راه بیم داشته است که رخنه باز شده، آب وارد گردد و کشتی بهقعر دریا فرو رود. مخصوصاً در حوالی نصفشب که باد و طوفان شروع شد، میگفت دومرتبه نزدیک آمدم که مطلب را بگویم اما چون مشغول تحریر بودید، جرئت تکلم نکردم. یکساعت بعد از نصفشب، صدای شکستن یکی از چرخهای کشتی بهگوش رسید. یقین کردم کار تمام است و همه طعمة ماهی شدهایم. فوراً زورق کوچک را از کشتی جدا نمودم.
بهخاطرم آمد که درست همان اوقات صدایی شنیده بودم، ولی گمان کردم در خارج است و بهکشتی ربطی ندارد. باری کاپیتن نشان میخواست برای اینکه توانسته است ما را با این کشتیخراب بهساحل برساند. اما من از دادن مدال خودداری کردم و او را بهبذل انعام امیدوار و دلگرم نمودم و احترام نشان را محفوظ داشتم. اگر چه متأسفانه دربار قاجار احترام و عظمتی برای نشان و علامت دولتی باقی نگذارده است. یکی از فرانسویان موسوم بهویکتور برار، در اوایل مشروطیت کتابی راجع بهانقلاب ایران نگاشته و در صفحه ۱۱۹ مینویسد:
«عشایر، با پادشاهان قجر قراردادهای فردی و جمعی دارند. سلطان نیز در اتلاف وجه و اعطای نشان حاتمی میکند.»
غالباً اشخاص نالایق و خائن بهوطن را میبینید که از جانب دربار دارای نشان شدهاند. واقعاً کار نشان بهجایی رسیده است که صاحبان فضیلت و تقوی و خدمتگزاران فداکار، نشان خود را در بینشانی تشخیص میدهند. کاپیتن تقصیری نداشت. شاید در دوران قاجاریه او اولین مأموری بود که بهپاداش خدمت معین و محسوسی تقاضای نشان میکرد. در ضمن استنکاف از دادن نشان، دلم بهحال کاپیتن سوخت و در سیمای او علائم تعجب ظاهر بود، که چگونه در ازای خدمتی که جان ما را محروس داشته، از اعطای یک نشان خودداری میکنم در صورتیکه سینة هر خائن مذبذب نالایقی بهآن مزین است.
این نشان رسمی دولت و علامت قابل احترام، حتی در سینة بیطارهای خارجی دیده شده و در داخله نیز اشخاصی بهاخذ آن نایل شدهاند که سینهشان مستحق گلوله است. بعضی از خائنین مملکت که از ورود بهقهوهخانههای اروپا ممنوع اند بهنشانهای درجه اول مملکت مفتحر و کمتر مأموری میبینم که عرض و طول سینهاش بهنشانهای خرد و بزرگ و حمایلهای رنگارنگ آراسته نباشد. و عجیب این است که مأمورین صدیق و خدمتگزار، آنهایی هستند که سینه ایشان از نشان عاری است. روح پاک ایرانی را باید ستایش گفت که این قبیل مأمورین، با مذلّت و خفتی که از طرف دربار متحمل شدهاند، باز رویّة امانت و صداقت را ترک نگفته و صمیمانه بهانجام خدمات مرجوعه مشغولاند.
تا کسی وارد در عمل نباشد، نمیتواند بهحقایق آشنا شده، طرز اعمال این دربار را تشخیص بدهد. آیا تعجبآور نیست که نشان دولت که بهپاداش خدمات برجسته و درجه اول باید اعطا شود و موجب افتخار مأمورین باشد، در نظر مردمان صدیق و آگاه تا این درجه پست جلوه کند که نشان خود را در بینشانی بدانند؟ اشخاصی که از قبول نشان دولتی احتراز کردهاند، در میان مأمورین دولت بسیارند.