عزیمت بهدزفول
یکشنبه ۲۲ قوس
صبح اتوموبیلها را بهوسیلة قایق از کارون عبور دادند، و تقریباً سه ساعت بهظهر از ساحل یمین رودخانه بهطرف شمال عازم گردیدیم.
دزفول شهر دورافتادهای است که تا خط آهن کشیده نشود و راه خرمآباد کاملاً مفتوح و مأمون نگردد امید ترقّی برای آن نیست.
در منزلی که مهیا شده بود، فرود آمدم. شب، ابر تیره آسمان را فرو پوشید. چون میدانستم که بارانهای این حدود چقدر زیاد و تند است و اراضی بهواسطة نرمی چگونه در اثر باران بهباتلاق مبدل میشود، عزم کردم حتیالامکان قبل از شروع باران حرکت نمایم، زیرا که اگر میبارید، دیگر اتومبیلرانی امکان نداشت و مجبور میشدیم چند روزی بهانتظار خشکی زمین در دزفول بمانیم و این پیشامد هم با عجلهای که من بهبازگشت بهتهران داشتم، وفق نمیداد. پس برخلاف نقشة خود که میخواستم یک روز دیگر در دزفول توقف کنم، شبانه بههمراهان امرکردم حاضر شوند، که صبح زود حرکت کنیم. سرهنگ عبدالعلیخان اعتمادمقدم رئیس قشون، چون در نظر داشت جشنی در اردو بدهد، خیلی اصرار کرد که یک روز توقف کنم، ولی بهجهات مذکور نپذیرفتم. بهرئیس کابینه امر دادم بیانیة ذیل را تهیه نماید که بعد انتشار داده شود:
ابلاغیة ریاست وزرا و فرماندهی کل قوا
«چنانکه بههمه تذکر داده شد، اهالی دزفول نیز باید بدانند که مقصود من از عزیمت از تهران بهدورترین ایالت این مملکت، برای تصفیة امور جاریه و رفع قضایای وارده نبوده، و این موضوع اهمیت آن را نداشت که من شخصاً عزیمت در این صفحه نمایم، وکافی بود که یکی از صاحبمنصبان را مأمور تصفیه قضایای این خطه نموده و حلمعضلات را بهسرنیزة نظامیان فداکار حوالت نمایم، بلکه یگانه منظور من از تحمل زحمات و متاعب، فقط برای آن بود که شخصاً بهدادخواهی هموطنان خود، و آن رعایای بیچارهای که هر روز در معرض تجاوزات بیموضوع واقع میگردند، قیام نموده باشم.
در این موقع که لطف خداوند، و توجهات ائمة اطهار سلامالّله علیهم اجمعین، زمام مقدرات این کشور را بهدست من سپرده است، ناچارم که بهنام مسوؤلیّت مملکتی و مسوؤلیّت وجدانی، هرگونه زحمت و مشقّت را بر خود هموار کرده و شخصاً بهاطراف و اکناف مملکت توجه نموده، مظلومین را نوازش کرده و داد قلوب آنها را از دست ستمکاران بستانم. همین اراده و همین عقیده است که اکنون مرا بهجانب خوزستان رهبری کرده، و در تحت همین منظور و مطلوب است که بهکلیة اهالی اجازه میدهم هرگونه مطلب و شکایتی دارند، بهمن مراجعه کرده و ایفای حقوق از دست رفتة خود را مطالبه نمایند.
اگرچه تجاوزاتی که اخیراً بر ضد امنیت و آسایش خلق شده بود، بایستی بهشدیدترین مجازات محوّل و مفوّض میگشت، لیکن چون بحرانهای مزبور غالباً فرع عدم شعور مرتکبین بوده، و در این موقع که عموم مردم، اوضاع کنونی را با ترتیبات سابق مقایسهکرده و فهمیدند که دولت از کمترین خطایی صرفنظر نخواهد کرد، و برای مجازات متجاوزین تا آخرین حدود مملکت تصمیم خواهد گرفت، و در این موقعی که همه، قویاً ادراک کردند وضعیّات سابق واژگونه شده و امروز روز اطاعت و انقیاد است، من هم با توجهی که دولت همیشه نسبت بهرعایا و اهالی مبذول داشته، از گذشتهها صرفنظر میکنم و میل دارم همه بدون خوف و وحشت در آرامگاه خود زیست نمایند.
در ضمن، شدیداً بههمه تذکر میدهم که این حس رأفت و عطوفت و عفو و اغماض برای تقصیرات گذشته است، و تصور نکنند که باز میتوانند از عواطف دولت استفاده نمایند.
صریحاً میگویم که از این بهبعد، از ابتدای خوزستان گرفته تا انتهای لرستان، هر کس، در تحت هر عنوان، قدمی بر ضد مصالح مملکتی بردارد، بلاتردید تعقیب و دستگیر و با شدیدترین اقسام مجازات خواهد شد، و از احدی صرفنظر نخواهم نمود. چون روزگار شرارت و فضولی و تجاوز و جسارت سپری شده، لهذا مردم باید آزادانه بهکار زراعت و فلاحت و کسب و کار خود پرداخته و در صدد ترقّی تجارت باشند، که هم خود مستفیض شده و هم مملکت از وجود آنها استفاده نماید و آباد گردد.
در این موقع، زاید نمیدانم عطف توجهی بهجانب ساکنین لرستان کرده، اعم از طوایفی که در حوالی دزفول سکنی دارند، و یا عشایر و قبایلی که در دوردست متوقف هستند، و در ضمن نصیحت و اندرز، بههمة آنها عموماً خطاب میکنم که قشون دولت، نه تنها آنها را رعایای این مملکت و جزو این مملکت دانسته و با هیچیک از آنها طرفیت ندارد، بلکه باید چشم و گوش خود را باز کرده، بدانند و بفهمند و دقّت کنند که مقصود من و تمام زحمتی که در این راه میکشم، و تمام مقاومتی که در انتظام لرستان بهعمل میآورم صرفة آن عاید خود آنهاست، و برای آن است که آنها بهرهمند شده لذت امنیت و عدالت را چشیده، و از این زندگی وحشیانه و این اسلوب زشت و نامطبوع خلاصی و رهایی یابند.
اگر لرها بهاین طرز و اسلوب بی موضوع خو گرفته و نفهمند که در چه مرحلة زشتی امرار حیات میکنند، من با نهایت دلسوختگی مجبورم که آنها را از این سرگردانی همیشگی خلاص کنم و برادران خود را بهطرف تمدن و انسانیت سوق دهم. همینقدر که مختصر آسایش و سکونی برای آنها حاصل شد، آنوقت همه خواهند فهمید که من همیشه با نظر پدرانه بهآنها نگاه کرده و همه آنها را از خود و بستة خود دانستهام. دزدی و ولگردی و غارت و چپاول و بیابان پیمایی، کار انسان نیست. لرستانیها عموماً، از اول تا آخر باید رویة انسانها را پیش بگیرند. باید بتدریج قراء و قصباتی از خود درست کرده باکمال فراغت خاطر و آسایش خیال با عیالات خود بهکار زندگی و تعالی و ترقّی بپردازند. این رویّة حالیه، همة آنها را نابود خواهد ساخت. بههمین لحاظ و از روی کمالدلسوزی مجبور از افتتاح راه خرمآباد بهخوزستان شدم، و تمام طوایف باید از موقعیت خود استفاده کرده در عوض سرگردانی در بیابانها، شروع بهمراوده با خوزستان و بروجرد و اطراف نموده از راه تجارت و مراوده، قدر زندگانی را بفهمند.
چون این نظریه در وجود من تردید پذیر نخواهد بود و مجبور از حفاظت و امنیت هستم، این نکته را نیز بهناچار خاطرنشان عموم مینمایم، که همانطور که حس رأفت دولت متوجه اهالی است، همانطور هم از این بهبعد اگر از کسی اقدام بیرویهای ناشی شود، یا یک طایفه و عشیرهای در مقام تجاوز نسبت بههم برآیند، امر خواهم داد که آن طایفه را از صغیر و کبیر محو و نابود ساخته، و همه را بهسزای اعمال خود برسانند. از این بهبعد گناه احدی عفو و اغماض نخواهد شد، و این آخرین عفوی است که بهمتجاوزین خوزستان و اشرار لرستان داده میشود. همه باید بدانند قشون بههر طرفی اعزام میشود، برای آسایش اهالی است. اهالی باید بهوجود قشون دلگرم باشند و با کمال اطمینان در اماکن خویش بیارامند.
برای تکمیل توجه دولت، بههمه مردم و ساکنین این حدود، آزادی و اختیار میدهم که حقوق حقة خویش را تشخیص داده، قدر آن را بدانند و نگاهداری کنند، و اگر تجاوزی از طرف هر کس شد بهمن اطلاع بدهند، تا وسائل آسایش آنها بهطوری که مقتضی حقّانیت و عدالت است تهیه گردد.
نظر بهاینکه موقع اقامت در دزفول بهواسطة گرفتاری و اشتغالات مهمه مجال انتشار این بیانیه نشد، این است که برای تذکر اهالی و عموم طوایف تلگرافاً از اهواز ابلاغ و اعلام میگردد.»
رئیسالوزرا و فرمانده کل قوا
۲۳ قوس – نمره ۷۱۳۱
صبح زود بهراه افتادیم. در محاذات خرابههای شوش، بارانی که پیشبینی کرده بودم، شروع بهباریدن کرد و با کمال اشتیاقی که بار دیگر بهدیدن آثار شوش داشتم، مرا از پیاده شدن در آن مکان تاریخی مانع آمد. در این نواحی با جزیی بارندگی رودخانهها میجوشند و دشتها بهدریای گِل مبدل میگردند، بهقسمی که برای اتومبیل، دیگر حرکت سریع امکان ندارد.
ظهر در کلبة یکی از افراد، که علیالظاهر مباشر خزعل بود، ولی از ظلم و شقاوت او ناله و زاری داشت، پیاده شدم. با کمال میل گوسفندی قربانی کرد. از پذیرایی صمیمانهای که در خور حوصله و استطاعت خود نمود، بسیار محظوظ شدم. واقعاً از بذل مقدور مضایقه نکرد.
در این حدود، هیچ اثری از تمدن دیده نمیشود. طرز زندگی اهالی بهبهایم بیشتر شباهت دارد تا انسان. محض اینکه انعامی بهاو داده باشم، بهرئیس کابینه امر کردم هفتتیری را که با خود دارد بهاو بدهد. بعد از صرف ناهار حرکت کردیم. حوالی غروب بهاهواز رسیدیم.