اسناد مهم
شب ۲۴ قوس، دوسیة مهمی، مشتمل بر چند سند مختلف، از طرف یک نفر از علاقهمندان بهوطن برای من فرستاده شد. در حقیقت با سوابقی که داشتم این اسناد چیز تازهای بر اطلاعات من نیفزود، ولی مورث حیرت و تلخکامی و تأسف فوقالعاده شده، بهقسمی که آن شب تا نزدیک صبح بهخواب نرفتم. راپرتهایی که در همین زمینهها سابقاً میرسید، مرا از نیات خارجیان و احوال عشایر داخلی کاملاً مستحضر میگردانید. لیکن دیدن خطوط و امضاهایی که حقیقتاً و عمداً برای خرابی ایران و تزلزل افکندن بهاساس قدرت مملکت، و تجزیة ایالات و برانگیختن عشایر آن، بر کاغذ رسم شده، مرا مبهوت و بار دیگر ثابت کرد که «شنیدن مانند دیدن نیست.»
بهت من از این بود که یک ایل قدیمی و نجیبی، مثل بختیاری، که در مرکز ایران قرنهاست بساط تنعّمش گسترده بود، و حقیقتاً از نظر تاریخ و از لحاظ موقعیت جغرافیایی، ایرانی حقیقی باید تصورش کرد، با خارجیان قرارداد داشته، از آنها پول و تفنگ میگرفته و برای درهم شکستن قوای ایران، مانند چرخی از چرخهای معدن نفت، متحرک بلااراده بوده است.
تأسّفم از این بود که یک دولت معظم و ثروتمند و متمدنی مثل انگلیس، با وجود محبت همیشگی ملت ایران، و با وجود سیاست متین و موافق و ملایم دولت من، مأمورینی بهنقاط مهمه ایران فرستاده است که شب و روز کارشان طرح نقشة برانگیختن قبایل، وارد کردن قشون، تادیه وجه، تسلیم اسلحه بهطوایف، منع جریانهای اداری ایران، ضعیف ساختن قوای دولتی و وارد کردن خسارت و تلفات بهخزانة مملکت و بهقشون مملکت است.
این مأمورین فیالحقیقة سپاه و قدرت دولت خود را، مهرة شطرنج، و سرزمین ایران را صفحة شطرنج محسوب داشته، و برای سرگرمی یا شهرت خود، کودکانه در صدد پیش آوردن بازیهایی هستند که ابداً لزومی نداشته، و بدون مبادرت بهآنها هم همیشه اوضاع بهاین حال باقی میمانده، بلکه بهبودی و حسن جریان مییافته است.
عجب این است که در هر مورد، نفت و حفظ معادن نفت را دستاویز کرده بهآن بهانه مایلاند قشونی و پولی بهاختیار خود درآورند. در صورتیکه اگر یک سال مأمورین انگلیس از دسایس و تحریکات خودداری مینمودند، و میگذاشتند بدون کشمکش و اتلاف قوا، دولت ایران درخوزستان و لرستان ادارات خود را دائرکند، و بهجزئیات کارها مسلط شود، و اشرار و قبایل را خلع سلاح نماید، و قشونش در نقاط لازمه مستقر گردد، معدن نفت از آفات موهومی وخطرات مصنوعی محفوظ میماند. نمایندگان انگلیس برای اینکه پولی بهاختیارشان گذاشته شود، که هرطور میل دارند بپاشند و صرف کنند، و قشونی بهایران وارد کرده که قدرت آنها بیمانع و استبدادشان بیعایق باشد، علیالاتّصال بهمراکز مهمه خود راپرتهایی داده، و اوضاع را قابل ورود قشون و مستلزم صرف وجه و بذل اسلحه جلوهگر ساختهاند، و برای اینکه بههوش و لیاقت آنها تحسین بگویند، گره دست را بهدندان میاندازند. اگر تلخکامی مانع نبود، از خواندن این تلگراف رمز و این مراسلات مختلفه جای آن بود که مدتی بخندم.
این نمایندگان کار کرده و با علم و اطلاع مثل اینکه در مملکت دشمن ایلچی هستند، و سرنوشت حیاتی مملکتشان بهپیشرفت فلان ستون قشون، یا تصرف فلان قلعه منوط است، بدواً اساسی موهوم طرح ریختهاند، سپس روی آن بنیان، قصر خیالی ساخته و در جزئیاتش بحثها کردهاند.
در ابتدا این قضیة باطله را، مسلم گرفتهاند که دولت ایران خیال دارد معادن نفت خود را خراب کند، یا اگر دولت در این نواحی قوی باشد، معدن نفت منافعی نخواهد داشت و دچارخساراتی خواهد شد، و شاید چیزهای دیگر، که خدا و مغزهای بیعمق و بیرحم خود آن مأمورین از آن آگاه است. بعد از طرحریزی این اساس، آنوقت در صدد برآمدهاند که چگونه جلوگیری از این آفت و خسارت نمایند. گاهی بختیاری را مهمترین عامل جلوگیری از قشون ایران شمرده، وقتی، خزعل را مناسبترین مسحفظ معادن نفت خوانده، و موقعی ورود قشون را به اهواز و مسجدسلیمان لازم دانستهاند.
تمام این زحمات و این راپرتها برای چه؟
برای اینکه دولت انگلیس مضطرب و نسبت بهایران عصبانی شود، و عدهای را بگمارد که با دست عشایر و قبایل ایران شطخونی در این مملکت راه انداخته، و جمعی بیگناه را در طوفان انقلابات مستاصل و نابود سازند.
دولت انگلیس خرجی را متحمل شود، و مملکت ایران ضررهای جانی و مالی هنگفتی بنماید، و در نتیجه خودشان در محافل سیاسی لندن و بغداد و کلکته یک ناپلئون کوچکی خوانده شوند، و به از پیش بردن نقشههای جنگی و سیاسی خود مباهات کنند!
واقعاً در این باب چه بنویسم که هیچ منطقی در کار نیست و اساساً موجبی نمیبینم که در رد آن بحثی بکنم. تمام از غرور و بیانصافی و شهرتطلبی است و بس.
بهتر این است که عین اسناد را که با امضای نمایندگان رسمی و خوانین بختیاری و شیخخزعل در دست است، درج نمایم، و ترجمه تحتاللفظی آنها را هم اضافه کنم، تا ثابت شود که چه دسایس درکار بوده و من در این سفر با چه عوائقی مقابله کردهام، و از آن طرف چند نفر خائن و دربار قجر، چگونه فداکاریهای مرا بهعکس جلوه دادند و در تهران چه شایعههای بیمغزی منتشر ساختند؟
اقتباس از کتاب سری
صفحه ۱۹۰، سند ۱۹۱۶
کی هست کی؟
متنفذین در ایران
«خزعل خان (شیخ) کی. سی. آی. ئی و کی. جی. سی. آی. ئی * ., شیخ محمره، «سردار ارفع » در سنه ۱۸۶۱ متولد گردیده، در سنه ۱۸۹۷ جانشین برادر خود شد.
در ایران از هر حیث مستقل مطلق است و پیوسته با دولت انگلیس بهطور صمیمانه و صادقانه دوستی نموده و اکنون در کبر سن، بیش از پیش نسبت بهدولت بریتانیا علاقهمند و مطیع و موافق است. مشارالیه مردی است لایق و باهوش. نفوذش تا دزفول میرسد، حتی لرها هم او را محترم میدارند. املاک زیادی در خاک ترک دارد. در سنه۱۹۱۵ با ترکها مخالفت کرده است.»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*علائم اختصاری نشانهای: «شوالیه امپراطوری هند» و «فرماندهی امپراطوری هند» که بترتیب در ۱۵ اکتبر ۱۹۱۰ و ۱۰ دسامبر ۱۹۱۷ از طرف دولت انگلستان بهشیخ خزعل داده شد.
نمره ۱۵
مورخه ۱۶ اپریل ۱۹۲۳
در تاریخ ۱۷ آپریل ۱۹۲۳ واصل شد
از طرف لرن تهران
به پیل در اهواز
تلگراف محرمانه
«اخیراً فیمابین وزیر جنگ و خوانین بختیاری مشاجره و بحرانی حادث شده که مبداء آن قضیه «شلیل» است که سال گذشته واقع گردید. وزیر جنگ مشغول تهیه و اعزام قواست بهبختیاری، زیرا که خوانین ایل مزبور در ادای مبلغ غرامت اظهار عدم استطاعت و بیمیلی میکنند. من، شاه و رئیسالوزرا و خوانین را از مخاطره جدی، که بهعلت تصادف قوای مسلحة بختیاری و قشون دولت ایران ظهور خواهد کرد، آگاه ساختهام و خاطرنشان کردهام که دولت انگلیس نمیتواند خطرات و تهدیداتی را که متوجه معادننفت خواهد شد، با بیاعتنایی بنگرد. هر سه طرف مذکور بهوخامت اوضاع و سختی موقع برخورده، و تصدیق دارند، لیکن وزیر جنگ هنوز اصرار و ابرام خود را ترک نگفته است.
امیدوارم نفوذی که من مجهز و مجری کردهام، قضیه را حل کند و مداخله قوایی را ایجاب ننماید.
خوانین را متقاعد کردهام که اختلافات داخلی خود را تصفیه نمایند. البته موقعیت آنها، بهواسطة انتصاب حکومت طایفگی جدیدی، بلاتأخیر استحکام خواهد گرفت.»
قونسولگری دولت بریتانیا در خوزستان
اهواز مورخه ۱۸ اپریل ۱۹۲۳
سواد جهت اطلاع نایب قونسول محمّره ارسال میشود.
امضاء: ئی جی پیپیل – قونسول خوزستان مقیم اهواز
سرّی است
تلگراف رمز نمره ۱۲۳/ ۲۷ مورخه ۸ می۱۹۲۳
از طرف پیل در اهواز
به لرن در تهران تحت نمره ۲۷ و ناکس در بوشهر تحت نمره ۱۲۳
خیلی محرمانه
«خواهشمندم بهتلگراف تهران نمره ۷۲ مورخه ۴ می۱۹۲۳ مراجعه فرمایید.
کلیه اطلاعات واصله حاکی است، که قشون ایران از خط بهبهان وارد خوزستان گردیده است. از منابع موثقه راپرت رسیده که ۴۵۰ نفر نظامی از قمشه بهامتداد بهبهان حرکت کرده و مقصد نهایی آنها رامهرمز است. علیالظاهر، مقصود وزیر جنگ این است که با اعزام این قشون بهرامهرمز، اراضی و بلوکی را از قبیل چهارمحال، جانکی و رامهرمز که سابقاً تحت اداره دولت ایران بوده و در این اواخر بختیاریها بهآن دست انداختهاند، منتزع نماید، و سپس پیش آمدن بهجانب میادین نفت و اهواز سهل خواهد بود.
در این موارد لازم و اصلی بهنظر میرسد، که بدواً نسبت بهمراسلة ضمانتنامه که درتلگراف نمره ۱۰۸ مورخه ۱۸ اپریل ۱۹۲۲ بهآن اشاره فرمودید تصمیم قطعی اتخاذ شود.
شیخ اعزام هریک از قوای ذیل را بهمنزلة تجاوز بهمنطقه و اراضی خود خواهد نگریست:
۱- قشون.
۲- پلیس.
۳- حاکم.
۴- مأمور عدلیه.
۵- تحصیلدار مالیاتهای غیرمستقیم.
دولت ایران چندی است که قصد خود را راجع بهاعزام (۲)، (۳) و (۵) ابراز داشته است. موضوع بحث این است که آیا ما هم باید مثل شیخ تعبیر و تأویل کنیم، و اگر بکنیم با دولت ایران چه معامله باید نمود؟ طبعاً شیخ محمّره از حضور قشون ایران درحدود منطقة خود بیم دارد، زیرا اگر ما ضمانت ننماییم که از طرف آنها مداخله نخواهد شد، این قوا برای شیخ، یک تهدید دائمی خواهد بود.
ممکن است راجع بهاراضی و قلمرو شیخ با دولت ایران وارد عقد قراردادهای الزامآوری شد، و یا بدون تعریضاتی ترتیب صحیحی برقرار نمود.»
به عنوان بوشهر تحت نمره ۱۲۳
سواد بهتهران تحت نمره ۲۷
قونسولگری دولت فخیمه انگلیس در خوزستان اهواز
مورخه ۱۸ می ۱۹۲۳ – نمره ۴۶ Sـ ۸/۲۲
با کمال احترام سواد تلگراف فوق جهت اشخاص ذیل ارسال میگردد:
۱- منشی کمیسر عالی بریتانیا در عراق – بغداد.
۲- نایب قونسول بریتانیا در:
- محمره.
- بصره.
۳- صاحبمنصب سرویس اطلاعاتی.
تلگراف رمز نمره ۱۲۶/۲۹ مورخه ۴ می۱۹۲۳
خیلی محرمانه
از طرف کاپیتان پیل – اهواز
بهسر پرسی لرن در تهران ۲۹ و ناکس در بوشهر ۱۲۶
«خواهشمندم بهتلگراف نمره ۲۵ خودتان رجوع کنید.
به عقیده من وارد نمودن قشون منوط بهوقت و فرصت خواهد بود، و اطمینانات وزیرجنگ که در آخرین قسمت تلگراف خود بهآن اشاره فرمودهاید، با اساس و قابل تصدیق است. نقشههای وزیر جنگ در نهایت خوبی طرح شده و در عین حال هیچ موجب و بهانة رضایتبخشی در مداخلة ما برای کمک بهخوانین بختیاری بهدست نمیدهد. همچنین من گمان نمیکنم خوانین مزبور مستحق و شایسته بیش از این محبت باشند. امروز من قوای بختیاری را از اثر سه پیشامد ذیل در هم شکسته و ضعیف میبینم:
۱- وضعیّت حاضره آنها بهمناسبت گروهائی که در تهران دارند.
۲- مواقع مستحکمه که قوای دولت در چهارمحال اشغال نموده است.
۳- اختلاف و تباعدنظر عشایر چهارلنگ و کهکیلویه.
در صورتی هم که خوانین غرامت مطلوبه را بپردازند بهیچوجه قابل قبول نیست که قشون از چهارمحال عودت نماید، زیرا که قشون همه قسم حقی برای توقف در این نواحی دارد. پس، خوانین بایستی از دو کار، یکی را اختیار کنند، یا بهدولت ایران تسلیم شوند، یا فاشافاش طغیان نمایند. در صورت اول، قشون ایران عاقبت وارد معادن نفت خواهد شد و گمان نمیکنم بدتر از این موقعیتی برای کمپانی باشد. در صورت اجرای شق ثانی، به اعتقاد من نظر بهعلل فوق خوانین مغلوب خواهند گردید. عاقبتالامر خود آنها حاضر میشوند که خسارت عمده بهمعادن نفت وارد آوردند تا ما را مجبور بهمداخله علنی و جدی نمایند.
چون فقط از طرف طوایف بختیاری ممکن است خساراتی بهاراضی نفتخیز وارد آید، من پیشنهاد میکنم که در ابتدای ظهور مقدمات اغتشاش، یک دسته از قشون ما وارد میادین نفت شود. این دسته قشون، دارایی کمپانی را حفظ مینماید و حضور آنها را میتوان هم برای مساعدت بختیاریها و هم برای امداد قشون ایران، بهحساب آورد.
این عده را میتوان بهمنزلة یک قوة میانجی قرار داد که از طرف دولت فخیمه بریتانیا شیخ محمّره را در مقابل دولت ایران صیانت نماید. اگر بهانه برای اعزام قشون بهدست نیاید، و سپاهیان دولت ایران برای اشغال اراضی و قلمرو شیخ ابراز عزم راسخ نمایند آنوقت ما بایستی شورشی در میانه هواداران خزعل تولید کنیم تا از طغیان آنها خطراتی برای لولههای نفت پیش بینی بشود. سپس با پیاده کردن قشونی در اهواز، نقشه وزیرجنگ را باطل نموده و بر او سبقت بجوییم.»
به تهران تحت نمره ۲۹
سواد بهبوشهر تحت نمره ۱۲۶
قونسولگری خوزستان در اهواز
مورخه ۱۴ می۱۹۲۳ – نمره ۵۱- ۸/۲۲
سواد تلگراف فوق با کمال احترام تقدیم اشخاص ذیل میشود:
۱- منشی کمیسر عالی بریتانیا در عراق – بغداد
۲- نایب قونسول دولت فخیمه در:
- محمره.
- بصره.
۳- صاحبمنصب سرویس اطلاعاتی.
امضاء: ئیجیپیپیل
قونسول دولت فخیمه بریتانیا در خوزستان مقیم اهواز
یادداشت قونسول اهواز در خصوص موجباتی که باعث میشود مشارالیه اعزام قوایی را تقاضا کند.
«کلیات ۱- کاملاً موافق عقل و احتیاط است که حضور یک قشون انگلیسی را در خوزستان یا در بختیاری نه تنها موجب آرامش و سکون ندانیم، بلکه اسباب تهییج بشناسیم. مگر اینکه قشون مزبور بهقدری قوی باشد که کاملاً بتواند پیشرفت سیاستی را تأمین نماید که محض تقویت آن اعزام گردیده است.
۲- قوّهای که در طرح (الف) پیشبینی شده، بهعقیده من برای حصول کامیابی کافی نیست و در نتیحه، حفظ دارایی و اعضای کمپانی نفت ایران و انگلیس چه در سر معادن و چه روی خط لولهها بهتر میسر میشود، هرگاه، اسلحه و مهمات و وجوه بهرؤسا و قبایل متفق و دوست خودمان برسانیم. در صورتیکه این دو طریقه بهکلی بینتیجه و بلااثر شود، هیچ چاره بهنظر نمیرسد، جز اینکه اهالی و جمعیت غیرنظامی را خارج کرده، و به جای آنها در صورت لزوم قشونی را که در طرح نمره (الف) پیشبینی شده بگنجانیم.
۳- معادن نفت – گمان نمیرود که حفظ اراضی نفتخیز در مقابل تهاجم قوای متخاصم بختیاری بهخوبی میسر شود، مگر اینکه لااقل یک دیویزیون از همه قسم قوایی بهانضمام دستجاتی که برای خطوط ارتباطیه لازم است، اعزام گردد و چون تهیه چنین قوهای در عراق انتظار نمیرود، پس طریقهای را که در قسمت (۲) فوق مذکور شد، بایستی بهمقام عمل گذاشت، از این قرار طرح نمره (ب) هم بایستی کنار گذارده شود، زیرا هر خسارتی که باید بهمعادن نفت وارد شود، قبل از آنکه تمرکز قوای مصرحه در طرح (ب) انجام بگیرد، بالطبیعه واقع خواهد گردید.
۴- یک پیشامد دیگر نیز ممکن است واقع شود که با اوضاع مذکوره در قسمت (۳) فوق مباین و مختلف باشد، و آن چنین است که ممکن است بختیاریهای هفت لنگ، یا درتحت فشار قشون ایران که از طرف اصفهان بر آنها فشار خواهد آورد، یا در تحت تأثیر عشایر چهارلنگ، که قشون ایران از بهبهان و طرف جنوب شرقی بهآنها مساعدت و کمک خواهد کرد، سوق داده شوند و خود را بهمعادن نفت رسانده و آن مؤسسه را تهدید بهخرابی و خسارت نمایند، تا شاید دولت انگلیس مداخله نموده و عملاً بهمساعدت آنها برخیزد.
در این وقت اعزام یک عدة کوچکی که ابداً مهیا و آماده جنگ نباشند، تهدیدات مزبوره را مرتفع و برطرف خواهد ساخت، مشروط بر اینکه خود بختیاریها تقاضای اعزام عدة مذکور را بنمایند. اما از طرف قونسول اهواز ارسال این عده تقاضا نمیشود مگر آنکه قبلاً وزیر مختار انگلیس در تهران آن را تصویب نموده باشد، زیرا که ایشان فقط میتوانند بگویند که آیا ممکن است بهواسطه فشار بر دولت مرکزی تهران، رفع غائله را نمود یا نه؟
۵- لوله و نقاط کشیدن نفت – تنها خطری که توجه بهآن لازم است، هرجومرج است. این هرجومرج از یکی از سه علت ذیل ممکن الحدوث خواهد بود:
(الف) وفات شیخ محمّره.
(ب) یک قیام و شورش بر ضد شیخ محمّره.
(ج) مناقشه و منازعه قشون دولت ایران و قوای شیخ محمّره.
اینک راجع بهعلل مذکوره، یکان یکان سخن میرانم:
(الف) هیچ تهدید نزدیکی بهلولهها و بهنقاطی که نفت را با تلمبه میکشند نزدیکتر از این تهدید نخواهد بود. در این موقع باید بهطوری که در قسمت (۲) فوق اشاره گشت شروع به اقدام شود، و اگر لازم باشد قضیه تخلیه افراد نیز عملی گردد.
باید بهخاطر آورد که مداخله قشون انگلیسی بهکمک شیخ، یک جنبه تعصبی هم بهقضیه خواهد افزود و موجب تکثیر عده و افزایش حس مقاومت مخالفین خواهدگردید.
(ب) متمنی است بهضمیمة نمره ثانی مراجعه فرمایید.
(ج) از مخاطرات لولههای نفت و نقاطی که نفت کشیده میگردد، لازم نیست پیشگیری قبلالوقوع بشود. علل بسیار مهم سیاسی برخلاف دخالت قشون انگلیس پیش خواهد آمد و مسأله حفظ دارایی کمپانی در واقع، فرع قضیه بزرگتری خواهد شد و آن این است که تا چه درجه دولت بریتانیا حاضر است از عهدة تعهدات خود برآمده و هنگام تجاوز دولت ایران نسبت بهشیخ، مشارالیه را حفاظت و تقویت کند.
۶- آبادان – اما راجع بهصیانت دستگاههای تصفیه کمپانی آبادان، اگر مقتضیات نظامی فقط ایجاب نماید، بههر عامل و وسیله پلتیکی میشود دست زد.»
ئیجیپی پیل
قونسول دولت فخیمه بریتانیا در خوزستان – اهواز
مورخه ۱۱ جون ۱۹۲۳
قونسولگری بریتانیا مقیم اهواز
نمره ۱۱۶ ـ ۴/۲۲
به تاریخ ۲۰ جون ۱۹۲۳
خیلی محرمانه
بهکمیسر سیاسی محترم دولت فخیمه مقیم بوشهر
دفاع از معادن نفت جنوب
«۱- افتخاراً توجهات حضرتت را بهمدلول مراسله نمره ۹۱۸ . s . o مورخه ۳۰ ماه می۱۹۲۳ و ملفوفات کمیسر بغداد بهعنوان وزیر مختار انگلیس مقیم تهران، مشعر بر حفاظت معادن نفت جنوب ایران معطوف میدارد.
۲- در موقع ملاقات گروپ کاپیتان بریکس در اهواز، بر حسب تقاضای مشارالیه، راپرتی تهیه نمودم راجع بهوضعیاتی که باعث گردد قونسولگری اهواز تقاضایی راجع بهاعزام قشون بهخوزستان نماید.
اینک محض استحضار خاطر مبارک سواد راپرت مزبور را ایفا میدارم.
۳- راست است که در تلگرام نمره ۲۹ مورخه ۱۵ می۱۹۲۳ که بهوزیر مختار دولت انگلیس مقیم تهران مخابره کردهام شمّهای از طرق اعمال و فوائد اعزام قشون را در بعضی مواقع و حوادث شرح دادهام، اما آن وقت، من محدودیت قوای هوایی را که ارکان حرب عراق میتواند گسیل نماید، در نظر نگرفته بودم. ممکن است اکنون میزان قوایی را که فوراً برای حفظ معادن و لولههای نفت لازم خواهد بود کمتر از اندازه برآورد کرده باشم، اما در این مورد توجه جنابعالی را بهتلگراف نمره ۸/۱۱ مورخه ۲۸ اکتبر۱۹۲۰ سر آرنولد ویلسن از بوشهر، و تلگراف خودتان، نمره ۴۳۸ مورخه ۱۳ می۱۹۲۳خطاب بهوزیر مختار تهران جلب مینمایم.
در تلگراف اول سر آرنولد ویلسن میگوید:
«به نظر من یک بریگاد پیاده نظام و یک رژیمان سوار و یک باطری توپ کوهستانی برای اعزام بهخوزستان در مواقع اغتشاش کفایت خواهد کرد.»
در تلگراف دوم، شما چنین اظهار عقیده کردهاید که یک باتالیون در اهواز و یک باتالیون در میدان «نفتون» کافی است، در صورتی که بختیاریها و مشایخ عشایر نیز بهما کمک نمایند. اما من معتقدم که در مواقع سخت ما با قوای معتنابهی از مشایخ عشایر مخالف سروکار خواهیم داشت، بهاین لحاظ من طرفدار این عقیده هستم که بایستی ذخیره کافی از اسلحه و مهمات و وجوه بهرؤسای قبایل موافق خود بدهیم تا بهاعمال هوائی که ارکان حرب عراق میتواند بهاختیار ما بگذارد و از محدودیت آن نیز مطلعیم، محتاج نشویم.
۴- اگر ادلة من صحیح باشد، در نتیجه لازم بلکه حیاتی بهنظر میآید که معادل ۵۰۰۰ الی ۱۰۰۰۰ تفنگ و مقدار متناسبی مهمـات در بصره ذخیره نماییم، تا در موقع ظهور حوادث مهمه بهاختیار شیخ
محمّره گذارده شود. بهنظر من اکنون ۵۰۰۰ تفنگ حاضراست.»
با کمال افتخار ملازم بسیار مطیع شما
ئیجیپی پیل
قونسول دولت بریتانیا در خوزستان مقیم اهواز
سواد مراسله فوق با عرض ارادت:
۱- بهحضرت اجل کمیسر عالی عراق (بغداد)
۲- بهوزیر مختار و ایلچی فخیمه انگلیس در تهران تقدیم میگردد.
پیام تلگرافی وزیر مختار انگلیس بهشیخخزعل
خیلی محرمانه
تلگراف رمز نمره ۱۳۰۱ مورخه ۲۳ جولای ۱۹۲۲
از طرف ترور از بوشهر بهعنوان والیس – اهواز
«در تعقیب تلگراف نمره ۱۲۹۰ حسبالامر تلگرافی وزیر مختار، مورخه ۲۲ جولای۱۹۲۲ خیلی فوری پیغام محرمانه ذیل را بهشیخ محمّره ابلاغ نمایید:
«میل دائمی این جانب بهشرافت و سلامتی آن حضرت از پیغام ذیل مستفاد میگردد. چندی پیش با نهایت تعجّب و تألم گسیل شدن قشون ایران را از اصفهان از طریق بختیاری بهعزم خوزستان استماع کردم. از قرار راپرت، عدة آنها پانصد نفر و دارای چند توپ میباشند. رئیسالوزرا تاکنون اطمینان میدهد که فقط ۲۰۰ نفر نظامی اعزام شده. بدواً بهوزیر جنگ و رئیسالوزرا اعتراضات جدی نموده اظهار داشتم، ارسال قشون بهخوزستان غیرلازم بلکه خطرناک است. خاصه که امنیت کامل در خوزستان حکمفرماست و قشون بهجهت اطفای اغتشاش و هرجومرج آذربایجان و گیلان و لرستان و سرکوبی دستجات سارقین که سر راههای تجارتی را گرفتهاند واجبتر میباشد، در نتیجه دولت ایران اظهار موافقت نمود که از پیشرفت قشون ممانعت بهعمل آورد. رئیسالوزرا دیروز شخصاً مرا ملاقات و خواست که در……. خود تجدیدنظری بکنم، ولی من استنکاف ورزیدم. مشارالیه بیان داشت، چنانچه مستحضر بودیم که اعزام قشون موجب اعتراض شما میشود، اقدام نمینمودیم. فعلاً هم رجعت آن اشکال دارد، زیرا که حیثیّات دولت کاسته میشود و در مجلس مشکلاتی تولید خواهد گشت. من پاسخ دادم هرگاه نخست با من مشورت میکردید، نظریات مرا درک مینمودید. تقریباً دو ماه قبل نظریات خود را وضوحاً بهسردار سپه گفته بودم. در این مورد هم اضافه کردم که من با این نقشه کاملاً مخالف و از آن متنفرم، و میترسم دخول قوای جدید در ولایتی که انتظام و امنیت در آن برقرار بوده فقط مورث و موجد اغتشاشات و مشکلات شود، و مایلم که این نقشه متروک بماند. حضرت اشرف گفتند که خودشان و وزیر جنگ حاضرند رسماً بهجنابعالی (سردار اقدس) اطمینان بدهند که این دستجات فقط محض خدمت و نگاهبانی حکومت شوشتر اعزام شدهاند، و ابداً مداخله در کارهای شما و منطقه شما نخواهند نمود. گویا در همین زمینه مشارالیهم بهجنابعالی تلگرافی خواهند کرد، و جنابعالی نیز بلاشبهه بهنحوی که مطابق مصالح خودتان باشد جواب خواهید داد.
در این باب من و صمصامالسلطنه و سردار جنگ کاملاً مذاکره کرده و در این نکته اتفاق کردهایم که شما و ایشان باید بهدولت ایران فشار وارد آورید، تا بداند که اعزام قشون خطرناک و از لحاظ اوضاع محل غیر لازم و بیهوده است، و تمام وسایل ممکنه را بایستی بهکار برد که دولت ایران این تصمیم را ترک بگوید، و شما و خوانین سابقالذکر دنباله اقداماتی را که من کردهام و کاملاً بهمنافع شماست گرفته، مجری آن بشوید. خوانین میتوانند بهقوه قهریّه، قشون را مانع شوند، اما اگر ما و شما و آنها بالاتفاق کار بکنیم این اقدام لزومی نخواهد داشت.
امید است مزاج جنابعالی خوب باشد مرا از طرف خودتان بیاطلاع نگذارید.»
خواهشمندم پیغام محرمانه فوق را بهشیخ محمّره بدهید. اگر خودتان بدون استعانت منشی نمیتوانید بهخوبی از عهده ترجمه برآیید ممکن است این نسخه را بهخط انگلیسی ماشین کرده و بهحاجی مشیر بدهید که برای شیخ ترجمه نماید.»
وزیر مختار دولت فخیمه انگلیس – تهران
«احتراماً اطلاع میدهد وکلایی که در ایالت خوزستان انتخاب شدهاند از قرار ذیل است:
۱- شوشتر و اهواز – میرزا سیدحسینخان.
۲- دزفول – حاجی عزالممالک.
۳- محمّره – انتخابات بهاتمام نرسیده.
۴- بنیطرف – انتخابات بهاتمام نرسیده.
میرزا سیدحسینخان اخیراً رئیس مالیه خوزستان بوده و در اسرار شیخ همه قسم دخالت داشته، و فعلاً هم عامل مخصوص شیخ در تهران است. نظریات او سالم و او را نسبت بهخودمان قابل اعتماد میدانیم.
حاج عزالممالک، عضو مالیه فارس بوده است، از سوابق او اطلاعاتی در دست نیست.
محتمل است که مشارالدوله، حکومت اخیر خوزستان، از طرف محمّره وکیل شود، و سردار اجل پسر دومی سردار اقدس از طرف بنیطرف منتخب گردد.»
امضاء ک ئیجیپی پیل
۲۲ اکتبر ۱۹۲۳
اقتباس از کتاب آدمیت عراق ص ۳۹
«خزعلخان، شیخ محمّره، کی. سی. آی. ئی و کی. جی. سی. آی. ئی. رئیس قبیله محیسن و حکمران قسمت جنوبی خوزستان مرتبهای را که حائز است اسماً از شاه و فیالحقیقه موروثی میباشد.
مشارالیه جانشین برادر خود، مزعل که در سنه ۱۸۹۷ کشته شد، گردید. قبل از اشغال مسند ریاست، ما را سرّاً مطمئن ساخت از تصمیمات خودش در پیشرفت و ترویج مقاصد بریتانیا. وقتی که بهریاست نائل شد، بهوعدههای خود کاملاً وفا کرده، و از زمان درازدستی خود همیشه، نسبت بهما فرمانبرداری و بهطور شایستگی خدمت کرده وهیچگاه جزئی اشکالی برای ما فراهم ننموده است. در سنه ۱۹۰۹ بهلقب K.C.I.E مفتخرگشته، و در آن وقت بهدولت ایران ابلاغ شد که ما مناسبات خصوصی با مشارالیه داریم، و در موقعی که نسبت بهاو دستدرازی شود، اتّکاء او بر ما خواهد بود، و او را حمایت خواهیم کرد.
در سنه ۱۹۱۵ بهتوسط حضرت اجل فرمانفرمای هندوستان در محمّره، بهرتبة K.G.C.I.E سرافراز شد. شیخ خزعل بهترین شرایط دوستی و اتحاد را با شیخ مبارک کویت داشت و از قبل از ۱۸۹۰ شیخین، بهسیدطالب نصراوی مساعدت و کمک نقدیکردند. Q-V مشایخ گردنکش که در طول دجله واقع اند که مشهور آنها غضبان ابنیه از بنیلام و فالح ابنیهود از آلبومحمد عادت کرده بودند بهپناه بردن بهطور موقت در خاک ایشان. شیخ خزعل نفوذ طایفگی زیادی در جایی که ملک ترک بود و فعلاً متصرفی بریتانیا میباشد، دارد. بهواسطه کثرت طوایف که در طول شطالعرب واقعاند و در همة مهمات بهمشارالیه متوجه هستند و املاک وسیعی که در ولایت بصره داراست، از زمان بروز جنگ نسبت بهحال خودش همه گونه مساعدتهای ممکنه کرده، معزّی الیه عمارت عالی بر حسب دستور خودمان در نزدیکی بصره جهت مریضخانه بنا نمودهاست که بهما واگذار کرده.
در بهار ۱۹۱۵ طوایفی که در خاک او هستند بهتحریک ترکها و بهذریعة واعظین جهاد، فتنه و شورشی برپا ساخته بهترکها حمایت مینمودند که بهقشون ساخلوی اهواز ما حمله آورند و خط لولههای نفت را قطع کنند، ولی از ثبوت قدم و اعتقاد تغییرناپذیر که بهما دارد، با کامیابی ما در شعیبیه متفق گردیده از بسیاری از انقلابات جلوگیری نمود و در تسریع اعاده انتظام و اعتبار نظارت ما در خوزستان کمک کرده، بهطوری که بهزودی ترکها بهوسیله دیویزیون قسمت ۱۲ ما از رود کرخه رانده شدند.
تا کنون در حفظ انتظام، اتفاق ایشان با ما باقی است. اما بنیطرف گاهگاهی خود را جوابده و مطلقالعنان نسبت بهاقتدار او معرفی کرده و انتظام شمال خوزستان محتملالتهدید است. از آنجایی که شیخ رئیس بزرگی است، در نزد همة طوایف جنوب عراق محترم میباشد. او در سنه ۱۸۶۴ متولد گردیده، شخصی است طویلالقامه، صاحبمرتبه، ولیکن احتمال دارد مزاج خوشی نداشته باشد. در تمام امورات مملکتی با وزیر مستقل خویش حاجی محمدعلی بهبهانی رئیسالتجّار مشورت مینماید. پسر بزرگش جاسب در سنه ۱۸۹۱متولد شده، مشارالیه ناپسند است، و در نزد طوایف وجهة جانشینی او خوشنما بهنظر نمیرسد. اولاد جوانترش در مدرسه امریکایی بصره تحصیل کرده است. بزرگتر آنها عبدالحمید در سنه ۱۹۰۱ متولد شده، پسری است باهوش و خوشمزاج. شیخخزعل در فیلیه زندگانی میکند، و در محلی که در دومیلی محمّره است قصر ممتازی بنا نموده است.»