در میان حضار مرحوم مهدیقلی هدایت (حاجیمخبرالسلطنه) رئیسالوزراء سابق ایران كه از لحاظ سن و قدمت خدمت مرتبه ارشدیت داشت مرتجلا عرض كرد “ذات مقدس شاهانه چند سال قبل كلنگی به زمین زدند كه اوضاع جسمی مردم این كشور را اصلاح میكرد (اشاره او به كلنگی بود كه اعلیحضرت شاه در 1307 برای ایجاد راهآهن در محل ایستگاه كنونی به زمین زدند) امروز نیز بنایی را شروع میفرمایند كه روح را پرورش میدهد. الحمدالله كه نمردم و چنین روزی را دیدم… “

دانشگاه تهران چگونه بهوجود آمد؟
علیاصغر حكمت
باغ جلالیه
در شمال غربی شهر تهران در سال 1312 صحرای شنزاری بود كه از جنوب به خندق شهر تهران و از شمال به تپههای قریه (امیرآباد) تا (فرحزاد) منتهی میشد. در این دشت تنها آبادی كه به چشم میخورد باغ بسیار وسیعی بود كه عمارت مختصری در جنوب آن در دو طبقه ساخته شده و به درختهای كهنسال كاج احاطه میشد و در تمام آن باغ اشجار میوه بسیار كاشته شده بود.
قریب به 100 سال پیش، در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه در حدود 1300 هجری قمری شاهزاده جلالالدوله فرزند ارشد سلطان مسعودمیرزاظلالسلطان آن باغ را احداث كرده بود و از این جهت به “جلالیه“ موسوم شد. این سرزمین مبارك مقدر بود كه در اوائل قرن چهاردهم در عصر دودمان پهلوی آبادترین و زیباترین محلات پایتخت بلكه ایران بشود. در شمال آن سابقاً میدان معروف “جلالیه“ برای رژه سوماسفند برگزیده شد و اكنون پارك دلاویزی بهنام “فرح“ در آنجا ایجاد شده است. و بالاخره در همین سرزمین مبارك بود كه دانشگاه تهران آفتاب وجود مسعود خود را در افق علم و دانش درخشان كرد.
شبی كه دانشگاه متولد شد
در یكی از شبهای فرخنده اواخر بهمن 1312 جلسۀ هیأت وزرا در حضور شاه در عمارتی كه اكنون مقر كاخ ملكه پهلوی است تشكیل شده بود. سخن از آبادی تهران و عظمت ابنیه و عمارات و قصور زیبای جدید در میان آمد. مرحوم فروغی (ذكاءالملك) رئیسالوزرا در این باب به شاهنشاه تبریك گفت دیگر وزیران نیز هریك به تحسین و تمجید زبان گشوده بودند. نوبت به بنده نگارنده رسید كه به سمت كفیل وزارت معارف در آن میان حاضر بودم. گویا خداوند متعال به قلب من الهام كرد كه عرض كردم در آبادی و عظمت پایتخت البته شكی نیست ولی نقصی كه دارد این است كه این شهر هنوز عمارت مخصوص “اونیورسیته“ (دانشگاه) ندارد و حیف است كه این شهر نوین از همه بلاد بزرگ عالم از این حیث عقب باشد. شاه بعد از اندك تأملی یك كلمه گفتند “بسیار خوب آنرا بسازید“.
در جلسه بعدِ هیأت وزرا در آغاز بهوزیر مالیه مرحوم علیاكبر داور، رو نموده و فرمودند در بودجه سال آینده مبلغ 250000 تومان به وزارت معارف اعتبار بدهید كه به مصرف ساختمان مدرسه برسانند. چند روز بعد كه بودجه سال نو تدوین و تنظیم شد و به تصویب رسید وزیر مالیه اضافه براعتبار مقرر سال قبل مبلغ مزبور را جهت ساختمان مدارس در فصل مخصوص گنجانیده و قبل از نوروز 1313 به تصویب رسید و بهوزارت معارف هم ابلاغ شد و من مأمور و مكلف شدم كه ساختمان دانشگاه را آغاز نمایم.
انتخاب زمین
فروردین ماه 1313 بیشتر اوقات درصدد پیدا كردن زمینی برای پیریزی و آغاز عمارت دانشگاه بودم و در گوشه و كنار به تجسس و تحقیق مشغول شدم بالاخره باغ جلالیه را از هر جهت مناسب دیدم از جمله زمینهایی كه عرضه شد در بهجتآباد بود كه آن وقت در اطراف باغ معروف آن عمارات و خانههایی بنا شده بود. مهندس وزارت معارف موسیوآندرهگدار آن را نپسندید و كمی عرصه و قلت وسعت آن را خاطر نشان ساخت.
مالكین اراضی بهجتآباد كه از این جانب مایوس شدند در نزد وزیر مالیه كوشش كرده و خاطر آن مرحوم را بر رجحان زمین خود جلب كردند. یكی از شبهای فروردین ماه همان سال كه پیشنهاد دو زمین جلالیه و بهجتآباد مطرح شد مرحوم داور، رجحان بهجتآباد را قویاً پشتیبانی میكرد و بالاخره اخذ رأی به عمل آمد و معلوم شد ایشان اكثریت داشتند و من بسیار دلشكسته و نومید گشتم. در این اثنا شاه به جلسه وزرا ورود فرمودند. پس از اندكی به رسم معمول از مرحوم فروغی نخست وزیر سئوال كردند (چه میكردید؟) مرحوم فروغی عرض كرد “صحبت انتخاب زمین برای دانشگاه بود و دو محل پیشنهاد شده یك بهجتآباد و دیگری جلالیه“ شاه بعد از اندك تأملی فرمودید “باغ جلالیه را انتخاب كنید. بهجتآباد شایسته نیست. عرصه آن كم و اراضی آن سیلگیر است. من همه این نواحی را با اسب گردش كرده و دیدهام“ مطلب تمام شد و من مشغول به كار شدم.
باغ جلالیه افزون از دویستهزار مترمربع بود كه از مالك آن تاجری به نام حاج رحیمآقا اتحادیه تبریزی خریداری شد و توافق حاصل گردید كه متری 5 ریال حساب نماید. از این مبلغ وزیر مالیه متری دهشاهی آن را كم كرد. در موقع امضای قباله به نماینده وزارت معارف دستور داده بودم كه در قباله، قنات مخصوص جلالیه نیز باید قید شود والا قباله را امضا ننماید. بهناچار مالك قبول كرد و مبلغی در حدود 100000 تومان كه به پول امروز شاید بیست میلیون تومان ارزش دارد دریافت كرد. اول چیزی كه به عمل آمد نرده اطراف آن باغ و اراضی وسیع آن بود كه هنوز آن نرده فلزی زیبا برقرار است و امید است كه تا ابد برقرار باشد.
تالار تشریح اولین ساختمان دانشگاه
فن تشریح كه از اركان مهم علم طب است تا آن تاریخ بهصورت نظری “تئوری” تدریس میشد. تعلیم عملی آن بدون وجود محل مخصوص كه بتوان اجساد اموات را عملاً تجزیه نمایند ممكن نبود. احساسات عوام و خرافات احترام اجساد اموات مانع از اجرای این سبك عملی تعلیم تشریح بود. بنابراین در نظر گرفته شد كه ساختمان دانشگاه از دانشكده پزشكی شـروع شـود و از آن هم شعبـه تشـریـح عمـلی و تـالار تشـریـح (Salle de Dessection) آغاز گردد. در اوایل اردیبهشت این ساختمان شروع شد و به كمال جدیت تعقیب میشد. نقشه محل نگهداری اجساد در طبقه زیرزمین و سالنهای تشریح در دو طبقه و آمفی تئاتر مخصوص تعلیمات نظری به مرحله اجرا گذارده شد و تا اواخر دیماه 1313 خاتمه پذیرفت. وقتی كه گزارش اتمام بنا به عرض شاهنشاه رسید از سرعت اتمام آن بنا ابراز تعجب كردند و قرار شد كه یك روز مخصوص به زمین دانشگاه تشریف آورده و تالار تشریح را معاینه فرمایند.
دكترامیراعلم كه رئیس كرسی تشریح بود و دكترابوالقاسم بختیار جراح و معاون دانشكده طب و دكتربلر آمریكائی جراح بیمارستان آمریكایی تهران سعی بلیغ و كوشش فراوان در این راه به خرج دادند. حتی برای اولین بار اجساد اموات بلاصاحب را مخفیانه دكتربختیار از مریضخانههای دولتی تحویل گرفته و در اتومبیل شخصی خود به تالار تشریح میآورد و در سالن زیرزمین در محفظههای مخصوص مملو محلول ضدعفونی قرار میگرفت.
15 بهمن 1313
مقارن با گشایش تالار تشریح بهنظر رسید كه یك لوحه تاریخی از طلای خالص تهیه و در زیربنای مركز دانشگاه دفن شود. یعنی در روز سهشنبه پانزدهم بهمن در محلی كه مركز دانشگاه خواهد بود در زمین بهدست شاه ودیعه گذاشته شود. این پیشنهاد به عرض رسید و شاهمشاه تصویب فرمودند ولی روز سیزدهم بهمن با تلفن به این جانب ابلاغ شد لوحه طلا را تغییر داده و از فلز ساده تهیه نمائید زیرا دفن كردن مبلغی طلا در زیر خاك برخلاف اقتصاد است. این امر مبارك به فاصله 24 ساعت انجام شد. آن لوحه گویا هنوز در مخزن بانك ملی موجود باشد.
روز چهاردهم بهمن باران شدیدی در تهران شروع شد كه تا نیمه شب اتصالاً میبارید عصر آن روز این جانب از فرط نگرانی كه جهت انجام تشریفات و پذیرایی از موكب شاهانه داشتم از آقای ادیبالسلطنه حسن سمیعی رئیس تشریفات دربار با تلفن استعلام كردم كه این باران سیلآسا اگر ادامه یابد آیا موكب همایونی فردا تشریففرمای محل دانشگاه خواهند شد یا نه؟ به فاصله ده دقیقه جواب رسید كه فرمودند “اگر سنگ هم از آسمان ببارد خواهم آمد“ البته تكلیف معلوم بود. توكل به خداكرده آماده پذیرایی شدم.
صبح سهشنبه… موكب شاهانه نخست به تالار تشریففرما شده و ساختمان آن را بهدقت بازدید فرمودند… اعلیحضرت شاهنشاه پس از بازدید قسمتهای مختلف تالار تشریح نقشه تفصیلی ساختمان دانشگاه را كه محل هریك از دانشكدهها را نشان میداد و در اتاق دفتر تالار گسترده شده بود مورد توجه قرار داده و كفیل وزارت معارف بهعرض رسانید كه مطابق این نقشه تالار تشریح جزء كوچكی از دانشكده طب است كه آن دانشكده خود قسمتی از دانشگاه بزرگ میباشد كه انشاءالله روزی برسد كه تمام دانشگاه با فروع و شعب و منضمات تماماً ساخته شود.
لوحه تاریخی
پس از ملاحظه و سركشی تالار تشریح شاهنشاه به فضای دانشگاه در جلو چادرپوش تشریف بردند. دورنمای وسیع باغ جلالیه كه جایگاه آینده دانشگاه بود در مد نظر گسترده و در زیر تابش آفتاب و هوای فرحانگیز جلوه و جذبه خاصی داشت… هم در آنجا بود كه حفره مخصوصی برای دفن لوحه تاریخی حفر شده بود و محفظه سنگی منتظر آن لوحه بود. كفیل معارف… لوحه فلزی را كه بر روی آن به خط نستعلیق زیبا عبارت ذیل نقر و كنده شده بود تقدیم نمود. آهسته سئوال فرمودند از فلز است یا از طلا؟ عرض كردم كه از “برنز تهیه شده است“ عبارت منقور كه به فارسی ناب انشاء شده بود این است:
“هنگام شاهنشاهی پادشاه ایران رضاشاه پهلوی سردودمان پهلوی ساختمان دانشگاه تهران به فرمان او آغاز و این نوشته كه به یادگار در دل سنگ جاگرفته بهزمین سپرده شد. بهمن ماه 1313 خورشیدی“
اعلیحضرت شاهنشاه لوحه را از دست این بنده گرفته و آنرا به دقت مطالعه كردند آنگاه فرمدند “ایجاد دانشگاه كاری است كه ملت ایران بایستی خیلی قبل از این شروع كرده باشد حال كه شروع شده باید جدیت نمود كه زودتر انجام گیرد. “
در میان حضار مرحوم مهدیقلی هدایت (حاجیمخبرالسلطنه) رئیسالوزراء سابق ایران كه از لحاظ سن و قدمت خدمت مرتبه ارشدیت داشت مرتجلا عرض كرد “ذات مقدس شاهانه چند سال قبل كلنگی به زمین زدند كه اوضاع جسمی مردم این كشور را اصلاح میكرد (اشاره او به كلنگی بود كه اعلیحضرت شاه در 1307 برای ایجاد راهآهن در محل ایستگاه كنونی به زمین زدند) امروز نیز بنایی را شروع میفرمایند كه روح را پرورش میدهد. الحمدالله كه نمردم و چنین روزی را دیدم… “
ساختمان
پس از روز تاریخی 15 بهمن 1313 كه اعلیحضرت شاهنشاه لوحه یادگار بنیاد عمارت دانشگاه را در محلی كه اكنون پلكان ورودی جنوبی دانشكده پزشكی است در دل سنگ به ودیعه نهادند ساختمان در زمین وسیع جلالیه بیدرنگ شروع گردید.
عرصه این زمین كه اكنون از طرف شمال منتهی به خیابان “دانش“ و جنوب آن خیابان “شاهرضا“ و ضلع شرقی آن خیابان “آناتولفرانس“ و ضلع
غربی آن خیابان “21آذر“ است به مساحت 201180 متر مربع میباشد و مساحت ابنیه اعیانی آن شامل بردانشكدههای ششگانه و كتابخانه مركزی و باشگاه است. 119580 متر مربع است.
نقشه عمومی دانشگاه را یك معمار عالی مقام فرانسوی موسوم به آندره گُدار رئیس كل باستانشاسی و موزه ایران باستان دیپلمه مدرسه عالی صنایع ظریفه پاریس طرح كرده و نگارنده در روز مبارك 15 بهمن 1313 در تالار تشریح آنرا به عرض شاهنشاه رسانیده و ضمنا توضیحات لازم تقدیم نمودم و مورد تصویب قرار گرفت.
دستگاهی در سال 1313 در وزارت معارف به نام “اداره ساختمان“ تشكیل شده بود كه با اعضای فنی و اعتبار 250000 تومان اعطایی در بودجه معارف آغاز به كار كرد. نخست طرح چهار خیابان خارجی و دو خیابان داخلی ریخته شد و در اواخر زمستان آن سال در تمام این شش خیابان از دوطرف نهالهای درختان سایهگستر چنار غرس گردید كه اكنون چهل ساله شدهاند.
اولین دانشگاه
نخستین دانشكدهای كه برطبق برنامه بهدست اقدام گرفته شد دانشكده طب (پزشكی) بود. بهدو دلیل آن دانشكده در رأس برنامه قرار داشت: اولاً در آن تاریخ تشكیلات مدرسه طب تا حدی تكامل یافته و به صورت یك مدرسه عالی (فاكولته) درآمده بود ولی در خانههای استیجاری نامناسب با كمال مضیقه روز میگذرانید. ثانیاً از آن مهمتر احتیاج مبرم كشور به وجود اطباء جوان بود كه در آن دانشكده هرچه زودتر تربیت بشوند و چرخ بهداشت مملكت را به كار بیندازند تهیه و تربیت پزشك, داروساز و دندانساز وظیفه حیاتی مملكت و دولت بود.
صبح روز سوم خرداد 1314 در خدمت مرحوم محمدعلی فروغی رئیسالوزرا كلنگ نخستین مدرسه طب به زمین زده شد و روز 14 اسفند 1316 ساختمان تمام آن دانشكده از اصل و فرع دو (فاكولته) دندانسازی و دواسازی در دو طبقه شمال شرقی و غربی ساخته و پرداخته گردید و در مجلس باشكوهی كه در تالار دانشكده طب تشكیل شد با حضور هیأت دولت و وكلای مجلس و رجال و اعیان و دانشمندان و اساتید دانشكده پزشكی چنان كه الان آن تالار بنام “ابنسینا“ نامبردار است افتتاح یافت.
تالار ابنسینا
در شمال دانشكده در ورودی بزرگی بهخیابان دانش داشت. به داخل دهلیز عریضی وارد میشد كه در اضلاع آن اشعار معروف حكیم نظامی به خط ثلث به قلم عبدالحمید ملكالكلامی خطاط معروف بر روی سنگ مرمر كتیبه شده بود.
نگارنده بهخوبی بهخاطر دارم كه در وسط دهلیز در مقابل در ورودی این ابیات خوانده میشد.
پیغمبر گفت علم علمان
علم الادیان و علم ادیان
در ناف دو علم بوی طبیب است
آن هر دو فقیه یا طبیب است
میباش فقیه دانشاندوز
اما نه فقیه حلیتآموز
میباش طبیب عیسوی هش
اما نه طبیب آدمی كش…
دو دانشكده حقوق و فنی
در سال 1314 اعتبار ساختمان وزارت معارف به یك میلیون تومان افزایش یافت كه از آن سال به بعد علاوه بر هزینه عمارت دانشگاه برای ساختمانهای دبیرستانهای نوبنیاد در شهرهای بزرگ نیز به مصرف رسید. ولی قسمت اعظم آن برای ساختمان دانشكدهها تخصیص یافت. این اعتبار تا سال 1317 همه ساله اعطا میشد و ساختن آن ابنیه ادامه داشت.
بعد از دانشكده پزشكی برنامه ما عبارت از ساختن دو دانشكده “حقوق“ و “فنی“ بود كه هر دو در ضلع غربی دانشگاه جای دارند. چون ساختن این بناهای عظیم و وسیع در مركز ولایات از طاقت یك اداره كوچك خارج بود، ناچار بنای آن دو دانشكده بطور مقاطعه به شركت سوئدی “سانتاب“ واگذار و قرارداد بسته شد.
طرح نقشه داخلی دانشكده حقوق به مهندس محسن فروغی كه تازگی بعد از تكمیل تحصیلات در مدرسه صنایع ظریفه پاریس به ایران آمده بود، محول گردید. این مهندس جوان و با ذوق كه به مدرسه حقوق علاقه ارثی داشت و پدر بزرگوارش سالها در آن مدرسه ریاست و تدریس كرده بود با اشتیاق فطری و ارثی به كار پرداخت. نقشه دانشكده فنی را مهندس سیرو فرانسوی طرح كرد و عمل مقاطعهكار را آن دو مهندس در تحت نظر و مراقبت قرار دادند. در اینجا باید از حسین جودت رئیس اداره ساختمان به نیكی یاد كنم كه در طول مدت ساختمان دانشگاه با جدیت و ذوق و شوق مباشرت این كار بزرگ را به عهده گرفت و با درستی و امانت و جدیت خستگی ناپذیر به این بنای تاریخی سعی بلیغ نمود.
متاسفانه روز افتتاح و اتمام آن دو دانشكده در زمان اینجانب نصیب من نشد و من در تیرماه 1317 از خدمت معارف بركنار شدم ولی بعدها وزرای معارف وقت حسبالامر شاهانه با كمال جدیت بنایی را ادامه و آن هر دو را به پایان رسانیدند.
مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی در آن زمان در عمارت كوچكی در كوچه اتابك (بین لالهزار و فردوسی) قرار داشت. این خانه كوچك بیرونی مرحوم امینالسلطاناتابك اعظم عصر ناصری و مظفری بود كه بعدها به دولت منتقل شد (اتابك در اواخر صدارت خود در شمال غربی شهر تهران پارك وسیعی احداث كرد كه ورثه او آن پارك را به ارباب جمشید بازرگان زرتشتی فروخته و بعداً سفارت دولت روس آن را خریداری كرد و در حال تحریر این پارك مقر سفارت شوروی است)…
سازمان
همزمان با ساختمان عمارت دانشگاه تهران كه شرح آن در دو یادداشت سابق ذكر شد. تشكیلات آن دستگاه عظیم نیز آغاز گردید. یعنی همراه ساختمان به كار سازمان هم مشغول شدیم كه در حقیقت ساختمان به منزله جسم و جسد بود و سازمان مانند روح و روان و هر دو لازمه وجود انسان میباشد. بعد از آن در 15 بهمن 1313 لوحه یادگار بنای دانشگاه در دل سنگ نهاده شد همچنان در زمستان آن سال نیز تشكیلات آن شروع گردید.
مطالعه در طرحریزی تاسیس دانشگاه به عهده كمیسیونی محول گردید كه اعضای آن به دقت انتخاب شده بودند. معارف و علوم عالیه كشور در آن وقت در برابر چهار مكتب و چهار فرهنگ قرار داشت كه هریك با قیافه مستقل و مخصوصی نمایان میشد و هركدام به جای خود به صفات چند اختصاص داشت.
اول فرهنگ ملـی و تاریخـی مملكت ایـران كه در نتیجه تمدن اسلامـی پیكـره علـوم و فنـون گـوناگـون را در این كشـور نشان مـیداد. مساعـی و
كوششهای علما و دانشمندان ایران از قرن دوم تاریخ اسلام به صورت تركیبی از مدنیت قدیم عصر ساسانی آمیخته به تعالیم اسلام و فرهنگ پهلوی پارسی ممزوج و با لسان و ادب عرب تكامل یافته و شكل دل آویز و زیبایی به خود میگرفت. تعالیم اسلام با ترجمههای عدیده از منابع پهلوی ایرانی و یونانی و هندی صورت خاصی گرفته و مكتبی به وجود آورد كه نمونه كامل آن در مدرسه نظامیه بغداد و مدارس اصفهان و خراسان و فارس جلوهگری میكرد. تمدن نوزاد ایران در مدت 120 سال تحول و ترقی یافته و سرچشمه فیضی از علم و دانش به جریان آورد كه فرزندان ایران از آن سیراب میشدند.
البته میبایستی كه دانشگاه تهران براساس آن مكتب موروث نیاكانی بنا شود و قبل از اقتباس از سایر تمدنهای خارجی به میراث اصیل ملی خود آغاز به كار نماید از اینرو در كمیسیون طرحریزی دانشگاه از نخبهتربیت شدگان دانشمند تمدن ایران برگزیده شد. از میان علما و دانشمندان معاصر در میان معلمان و فضلای زمان دو انتخاب شدند. اول حاجیسیدنصرالله تقوی مدرس مدرسه سپهسالار، دوم دانشمند جوانی به نام بدیعالزمان فروزانفر كه تحصیلات علوم عالیه اسلامی را در محضر اساتید خراسان آموخته بود و هر دوتن دانشمندانی برگزیده و عالی مقام بودند كه در آن كمیسیون عضویت یافتند.
مكتب دوم كه مركب از معارف ملی نیاكانی ولی آمیخته با فرهنگ نوآمده بلاد فرنگستان از قرن نوزدهم میلادی مطابق با سیزدهم هجری در این كشور به ظهور رسیده و صورتی بدیع حاصل كرده بود و مظهر آن مدرسه “دارالفنون“ تهران بود كه در سال 1268 هجری تاسیس شد و معلمان فرنگی همدوش استادان ایرانی به تعلیم علوم و فنون قدیم و جدید پرداختند یك طبقه دانشمندان و علما دراین مكتب بهوجود آمده بود كه علوم جدیده را از قبیل طب، مهندسی، فیزیك، شیمی و علوم طبیعی تعلیم میدادند و در همان حال علوم عالیه از ادب و فلسفه و حقوق و منقول را تدریس میكردند.
دو نفر از آن میان برگزیده شدند یكی مرحوم غلامحسین رهنما (معلم ریاضیات دارالفنون) و دومی مرحومعلیاكبر دهخدا (فارغالتحصیل مدرسه علوم سیاسی و رئیس مدرسه حقوق) هر دو تن نماینده آن مكتب بودند و مامور شدند كه در كمیسیون طرحریزی اساس دانشگاه نوبنیاد شركت نمایند. مكتب سوم، عبارت از آن طبقه دانشمندان بودند كه همه تربیت شده مدارس عالیه خارج و فارغالتحصیل از اونیورسیتههای ممالك فرنگستان بودند این فضلای جوان یا تعلیم یافته تمدن و فرهنگ آنگلوساكسون بودند یعنی در انگلستان و آمریكا تحصیلات خود را به پایان رسانده و یا از تمدن “ژرمنی“ بهره یافته و در آلمان و اتریش تعلیم یافته و به ایران آمده بودند و نیز گروه دیگری و یا طبقه خاصی را تشكیل میدادند كه تربیت شدگان فرهنگ “لاتین“ شمرده میشدند و در مدارس فرانسه تحصیل كرده بودند از دسته اول دكتر عیسی صدیق رئیس وقت مدرسه دارلمعلمین عالی (دانشسرای عالی) انتخاب شد كه مخصوصاً در آن اواخر در آمریكا مطالعات بسیار كرده و اطلاعات مبسوطی از طرز تشكیلات اونیورسیتههای انگلیس و ممالك متحده بدست آورده بود. از دسته دوم دكتر رضازاده شفق كه از دانشگاه برلین در رشته فلسفه و ادب فارغالتحصیل شده انتخاب گردید و از دسته سوم مرحوم دكترامیراعلم كه طب جدید را در دانشگاه لیون آموخته و دیگر مرحوم لقمانالدوله ادهم رئیس مدرسه طب و فارغالتحصیل اونیورسیته پاریس بود. اینها همه در آن كمیسیون انتخاب شدند.
بهعلاوه ریاست اداره تعلیمات عالیه در آن تاریخ به عهده جوانی دانشمند بود به نام دكتر علیاكبر سیاسی كه در دانشگاه پاریس و “روان“ دانش آموخته و در حقیقت مسئول و مباشر مستقیم سازمان دانشگاه در وزارت معارف بود. او نیز طبعاً در آن كمیسیون شركت میكرد.
این جمع برگزیده از این مكاتب متعدد كمیسیون طرحریزی و شالوده بندی دانشگاه جدیدالتاسیس را تشكیل میدادند و از اواخر سال 1312 این كمیسیون شروع به كاركرد و میرزامحمدخان گركانی رئیس اداره تقاعد (بازنشستگی) كه از مدیران مطلع و آگاه مسائل استخدامی بوده برآن جمع افزوده شد. البته به حكم وطیفه این بنده نویسنده نیز در جلسات عدیده آن كمیسیون شركت میكردم.
در این جلسات آن آقایان با تبادل نظر و مشورت سازمان دانشگاه را طرحریزی كردند عاقبت در نتیجه چند ماه مشورت و مطالعه حاصل بررسی آن كمیسیون به صورت لایحه قانونی درآمد كه به نام “لایحه قانون تاسیس دانشگاه“ در اسفند 1312 به مجلس شورای ملی پیشنهاد گردید و مدت دوماه نیز در كمیسیون معارف پارلمان مورد بحث و مطالعه بود و سرانجام به صورت یك قانون درآمد و تاریخ 8 خردادماه 1312 از تصویب مجلس شورای ملی گذشته و به صحه همایونی موشح و به موقع اجرا گذارده شد كه هنوز بعد از چهل سال مبنای عمل متصدیان دانشگاه تهران است.
قانون 8 خرداد 1312
این قانون مشتمل بر 21 ماده است كه از تشكیلات دانشگاه و دانشكدههای ششگانه آن و دستگاه مدیریت آن یعنی مقام رئیس و شورای عالی و نیز از مدرسین و اساتید و معلمین و مسائل مربوط به استخدام و رابطه آن با قانون استخدام كشوری بحث میكند.
در ماده اول آن نوشته است: مجلس شورای ملی به وزارت معارف اجازه میدهد موسسهای به نام “دانشگاه“ برای علوم و فنون و ادبیات و فلسفه در تهران تاسیس نماید. مادۀ دوم از شعب و تشكیلات داخلی بحث میكند و میگوید: هریك از آنها به “دانشكده“ موسوم خواهد بود. (در آن موقع هنوز فرهنگستان تاسیس نشده بود. این قانون دو كلمه “دانشگاه“ و “دانشكده“ را به جای اونیورسیته (جامعه) و (فاكولته) وضع كرده است و كلمه “استاد“ و “دانشیار“ را به جای پرفسور و معاون او قرار داده: این شش دانشكده عبارت بودند از :
1 ـ دانشكده علوم معقول و منقول
2 ـ دانشكده علوم طبیعی و ریاضی
3 ـ دانشكده ادبیات و فلسفه و علوم تربیتی
4 ـ دانشكده طب و شعب و فروع آن
5 ـ دانشكده حقوق و علوم سیاسی
6 ـ دانشكده فنی و علوم مهندسی
این شش دانشكده شش گوشه اصلی دانشگاه را تشكیل میدادند و به همین سبب نشانی كه برای عموم دانشگاهیان به تصویب رسید عبارت بود از یك نشان نقره مینا به شكل مسدس كه وسط آن به علامت شیروخورشید مزین بود.
باید گفت كه با تكامل و توسعه دانشگاه در ظرف مدت چهل سال اخیر رشد این دانشكدهها متوقف نماندهاند و سازمانهای جدیدی بهنام دانشكدههای تازه بر آن اضافه شد كه در این تاریخ تعداد آن به هفده دانشكده میرسد و موسسات فرعی برای شعب علمی گوناگون نیز در حاشیه آنها به وجود آمده است.
اولین مدرسه عالی قدیمی از عهد مظفرالدین شاه قاجار تاسیس شده بود به نام مدرسه عالی فلاحت كه بعدها در كرج در اراضی و باغ وسیع و عمارت قدیمی وجود داشت اداره مدرسه فلاحت برعهده وزارت كشاورزی بود. در سال 1322 یك جوان با هوش و با ذوق به نام شمسالدین امیرعلائی متصدی وزارت كشاورزی شد. وی بهذوق و ابتكار و علاقه به معارف آن مدرسه را به ضمیمه لابراتوار و كتابخانه و چاپخانه به دانشگاه منتقل ساخت كه هماكنون یكی از شعب مهم دانشگاه تهران است.
چنانكه گفتیم در این عصر همایون دانشكدههای جدید تاسیس شد. و یا دانشكدههای دیگر مانند مدرسه عالی بیطاری (دامپزشكی) به دانشگاه تهران ملحق شدند. اسامی دانشكدهها نیز تغییر یافت و از جمله دانشكده معقول و منقول كه ظرفا آن را مدرسه “شنگول و منگول“ میگفتند به نام دانشكده “الاهیات“ نامیده شده و دو شعبه دواسازی و دندانپزشكی فرع دانشكده طب خود توسعه و تكامل یافته و به صورت دو دانشكده درآمدند و دانشكده ادبیات به نام “ادبیات و علوم انسانی“ موسوم گردید.
در بدو تاسیس مقر ساختمان پنج دانشكده طب، حقوق و علوم ادبیات در محوطه مركزی (جلالیه) منظور بود و در آنجا تاسیس و تشكیل یافت ولی دانشكده معقول و منقول در مدرسه عالی سپهسالار ناصری قرار گرفت.
1 ـ دانشكده طب كه قدیمترین مدارس عالی جدید است و از عصر تاسیس دارالفنون نیمه قرن سیزدهم در آنجا تشكیل شده بود در این اواخر به نام كلاس طب در همان محل روز میگذرانید مرحوم میرزااحمدخان پدر (نصیرالدوله) وزیر معارف وقت در سال 1297 آن مدرسه را از مدرسه دارالفنون جدا كرد و به صورت یك مدرسه مستقل درآورد كه ریاست آن به عهده مرحوم دكتر لقمانادهم واگذار گردید.
2 ـ دانشكده حقوق در 1317 هجری قمری به ابتكار مرحوم حسین پیرنیا (مشیرالدوله) تاسیس شد و منظور از آن تربیت كادر سیاسی برای خدمت در وزارت امور خارجه بود و شباهت به مدرسه علوم سیاسی پاریس داشت. در 1302 هنگامی كه اعلیحضرت رضاشاه پهلوی به سمت ریاست وزاری معارف و عدلیه (دادگستری) برنامه آن را تغییر داده و آن را به صورت جدیدی در خلوت كریمحانی (كاخ گلستان) تشكیل دادند و به نام مدرسه “حقوق” نامیده شد و مقصود از آن علاوه بر تربیت دیپلماتها، تربیت قضات نیز بود و صورت منظمی داشت در زمان تاسیس دانشگاه به ریاست مرحوم علیاكبر دهخدا در عمارت بیرونی اتابك (دركوچه اتابك، بین فردوسی و لالهزار) قرار داشت. این مدرسه هم از جمله موسسات عالی موجود بود كه در قالب دانشگاه درآمد.
3 و 4 ـ دو دانشكده ادبیات و علوم در آن تاریخ بهصورت هسته ابتدایی ضمیمه دارالمعلمین عالی (دانشسرای عالی) بود و با قسمت تعلیمات علوم تربیتی تركیب یافته و به موجب قانون جدید از دارالمعلمین جدا شد و دو دانشكده مستقل در دانشگاه به وجود آمد كه ساختمان آن دو اكنون در ضلع شرقی دانشگاه عمارت مركزی قرار دارد. ریاست دانشسرا در آن وقت به عهده آقای دكترعیسی صدیق اعلم قرار داشت. بعد از تاسیس دانشگاه ریاست آن به اقای دكترعلیاكبر سیاسی واگذار شد.
5 ـ دو دانشكده نوبنیاد كه به حكم ضرورت و احتیاج مملكت در همان سال تاسیس (1313) به وجود آمد و افتخار تاسیس آن نصیب بنده شده، كه در آن تاریخ متصدی وزارت معارف بودم. یكی دانشكده علوم معقول و منقول و دیگری دانشكده فنی (تكنیك) بود.
این هر دو دانشكده در تابستان 1313 مقدمات تاسیس آنها فراهم آمد و برنامههای آنها مدون گردید. ریاست دانشكده اولی به آقای حاجسیدنصرالله تقوی (دادات اخوی) واگذار گردید. در شهریور ماه همان سال در مجلس باشكوهی كه در مدرسه عالی سپهسالار ناصری منعقد شد علمای درجه اول تهران مانند مرحوم امام جمعه خوئی و مرحوم بهبهانی و آقای امام جمعه تهران و بسیار دیگر از دانشمندان تهران در آن مجلس حضور یافته و رسمیت آن اعلام گردید. سال اول آن مطابق برنامه جدید در همان مدرسه تاسیس شد و دوره چهارساله آن تدریجاً تكمیل گردید و تا سال 1322 در مدرسه قدیم سپهسالار ناصری برقرار بود. ولی در آن تاریخ برحسب تقاضا و استدعای علما و روحانیون از آن مدرسه به خارج منتقل گردید و مدرسه سپهسالار به طلاب علوم دینیه مقیم در حجرات آن مدرسه اختصاص یافت. اولین فارغالتحصیلهای این دانشكده در سال 1317 به درجه لیسانس رسیدند.
6 ـ دانشكده فنی یا علوم مهندسی كه یك مؤسسه به كلی نوبنیاد بود در همان سال تولد دانشگاه 1313 تاریخ حیات آن شروع میشود. در تهران برای تعلیم و فنون مهندسی و تكنولوژی مؤسسه خاصی وجود نداشت.
كلاسهایی در مدرسه قدیم دارالفنون آغاز شده بود كه یك عده مهندس هم تربیت كرده بود ولی بعدها كه دارالفنون به صورت یك مدرسه متوسط درآمد از آن كلاسها اثری باقی نماند. مرحوم مهندس عبدالرزاق بغایری یكی از دانشآموختگان آن كلاس قدیمی بود.
وزارت راه و راهآهن و همچنین ادراه كل صناعت و كارخانجات نوبنیاد احتیاج زیادی به مهندسین جوان و تربیت شده داشتند و این معنی برای اعلیحضرت رضاشاه كبیر یكی از مقاصد و منویات خاص بود زیرا از استخدام كاركنان و كارشناسان بیگانه قلباً تنفر داشتند این بود كه از موقع تاسیس دانشگاه، یك مدرسه به نام “فنی“ و یا “تكنیك“ جزو برنامه جدی وزارت معارف قرار گرفت و در قانون 8 خرداد پیشبینی شد.
نویسنده وقتی آن مدرسه را تاسیس كرد محل خاصی برای آن نبود ناچار در بالاخانه نوبنیاد مدرسه دارالفنون كه تازه تجدید بنا و مرمت شده بود سال اول آنرا 1313 تاسیس نموده و آقای دكترمحمد حسابی متصدی امور آن بود. ولی در سال بعد كه برنامه آن دانشگاه اجرا و تكمیل شد مرحوم غلامحسین رهنما به سمت ریاست و آقای مهندس عبدالله ریاضی به سمت معاونت آن انتخاب گردیدند و دوره چهارساله آن، در شعب برق و مكانیك و ساختمان و راهسازی به صورت منظمی درآمد. و اولین دوره فارغالتحصیلی آن دانشكده در سال 1318 ـ 1319 برای خدمت به كشور حاضر شدند. روز افتتاح آن را در شهریور ماه 1313 در عمارت دارالفنون جشن گرفتیم و مجلس با شكوهی با حضور رئیسالوزرا و وزرا و وكلای مجلس تشكیل شد. مرحومعلی منصور وزیر راه و مهندس امین رئیس كل صناعت به این دانشكده بسیار علاقه داشتند زیرا تمام چشمهای امید به دانشآموختگان آن دانشكده بود.
رئیس دانشگاه
ماده سوم قانون 8 خرداد تصریح میكند كه رئیس دانشگاه بر حسب پیشنهاد وزارت معارف و به موجب فرمان همایونی تعیین و بعدها برطبق ماده چهارده با شرایط لازم از میان روسای دانشكدهها انتخاب میشود.
در بدو تاسیس اجرای ماده سوم تكلیف و وظیفهای قانونی برای این بنده كه در آن وقت وزیر معارف بودم، معین میكرد. نویسنده برحسب وظیفه پیشنهادی برای ریاست آن موسسه نوین تهیه نمودم و سه نفر از معمرین رجال و دانشمندان را كه به زیور علم و ادب آراسته بودند برای ریاست پیشنهاد كردم.
وقتی كه نخستوزیر (مرحومعلی فروغی) آن پیشنهاد را به عرض شاهنشاه رسانیدند مورد قبول واقع نگردید و امر فرمودند كه خود وزیر معارف، خود دانشگاه را تاسیس كرده و همچنان به ریاست دانشگاه برقرار باشد. رئیسالوزرا امر مبارك را اجرا كرده و … به این بنده ابلاغ كردند و اجازه دادند كه امور دانشگاه را به سمت متصدی رسمی آن برعهده بگیرم و تشكیلات آنرا منظم كرده و احكام استادان داخلی و خارجی را برای تدریس در دانشكدهها صادر نمایم. و بعد از من وزارت معارف مانند مرحوماسماعیل مرات و دكترعیسی صدیق و مرحومسیدمحمد تدین و مرحوممصطفی عدل(منصورالسلطنه) پیاپی پست وزارت معارف و ریاست دانشگاه را داشتند و به موجب تصویبنامه شماره 15437 مورخ 25/10/25 شغل ریاست دانشگاه و انجام وظایف آن برعهده وزاری معارف قرار گرفت. بعدها در سال 1322 آقای دكترعلیاكبر سیاسی كه وزیر معارف بودند، قانون استقلال دانشگاه را گذارنده خود ایشان رئیس دانشگاه شدند.
شورای دانشگاه
در ماده 8 خرداد تشكیل مجمعی به نام “شورای دانشگاه“ پیشبینی شده است و چگونگی سازمان و تعداد اعضا و وظایف آنان را معین میكند به استناد همین ماده پس از جلسه تشریفاتی كه روز جمعه 24 اسفند 1314 به مناسبت میلاد شاهنشاه پهلوی در مدرسه حقوق تشكیل یافت روز بعد یعنی شنبه 25 اسفند اولین جلسه آن در همان دانشكده حقوق منعقد گردید. روسای دانشكدههای ششگانه و معاونین آنها و یك نفر از اساتید برجسته از هر دانشكده به سمت نماینده به عضویت آن معرفی شدند.
در جسله تشریفاتی روز جمعه 24 اسفند مرحوم محمدعلی فروغی نیز حضور یافت و جلسه را با بیاناتی تشویقآمیز افتتاح كرد و هم در آن جلسه به اهمیت وظیفه رئیس دانشگاه و تكالیفی كه قانوناً برعهده اوست اشاره كرد. این بنده در جواب بعد از عرض تشكر، شرحی بیان كردم و به مقام علم و دانش ایرانیان و خدمات آن قوم به عالم انسانیت اشاره كردم و گفتم هرچند تاریخ تاسیس دانشگاههای ممالك راقیه اكثر برتاریخ تاسیس دانشگاه تهران تقدم دارد ولی در حقیقت افزون از هزار سال است كه كاروان علم و ادب در این سرزمین در حركت بوده است و نیاكان ما كه نام آنها در تاریخ تمدن جهان ثبت شده است در تعلیم علوم عالیه پیش قدم بودند. اینك هم به صورت دانشگاه همان تاریخ پرافتخار تجدید شده است شك نیست كه فرزندان آنان همان میراث اجداد خود را تجدید خواهند كرد و با استعداد خداداد و نبوغ ذاتی، گوی سبقت از دیگران خواهند ربود و سخن را تیمناً به این بیت خواجه حافظ پایان دادم كه میفرماید:
فیض روحالقدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بكنند آنچه مسیحا میكرد
اكنون بیش از چهل سال از آن تاریخ میگذرد. جلسات متوالی و مرتب شورا كه در طول این مدت دراز پیدرپی تشكیل شده متجاوز از هفتصدوپنجاه جلسه است كه صورت مذاكرات آن نماینده حركت مداوم و سیر ترقی پیوسته دانشگاه در این زمان بوده است و انشاءالله روزگاران باقی بوده ودیعه گذشتگان را به آیندگان خواهد سپرد.
به نقل از: فصلنامه تلاش شماره 20




















