زنِ ایرانی که بهقول یکی از متجدّدین آن زمان تا پیش از کشف حجاب داخل آدمیزاد نبود و صرفاً بهعنوان دستگاه تلذّذ جنسی مرد و فرزندآوری شناخته میشد، پس از چند دهه عنوان نایبالسلطنهای را کسب نمود و پستهای وزارتی و سفارتی و نمایندگی را تصاحب کرد! اینها همه از پیامدهای کشف حجاب بود.
بررسی تطبیقی کشف حجاب و حجاب اجباری درایران؛ آثار، پیامدها و نتایج
بهروز حسینی
مقدّمه:
سدهٔ گذشته برای ایرانیان، سدهای پرتلاطم و آبستن حوادث گوناگونی بود. از شروع حکومت پهلوی گرفته تا جنبش ملّی شدن نفت و سپس انقلاب اسلامی و سقوط پهلویها و… ولی دو حادثهٔ جدا و متمایز و سرنوشتساز برای زنانِ ایرانی، سدهٔ بیستم را سدهای متفاوت با سدههای دیگر کرد. کشف حجاب در سال ۱۳۱۴ و حجاب اجباری پس از انقلاب اسلامی. پیامدها و آثار مترتب بر این دو حادثه بهاندازهای شگرف و عمیق و زیاد بود که هنوز جامعهٔ ایران کنونی بهطورعام و جامعهٔ زنا نِ بهطورخاص را متأثر و تحت شعاع قرارداده است. از همین روی نگارنده درصدد بررسی و غوررسی این دو حادثه و مقایسهٔ تطبیقی آثار و نتایج این دو است. هر دو حادثه بهیکباره و خلقالساعه ایجاد نشدند. زمینههای کشف حجاب پیش از تاریخ ۱۳۱۴ ، توسط روشنفکران و منورّالفکران و کوشندگان حوزهٔ زنان ایجاد شده بود و رضاشاه به خواستهٔ جامعهٔ فکری آن زمان جامهٔ عمل پوشاند. حتّی میتوان زمینههای آن را به دوران قاجاری برد و ریشههای آن را کشف نمود. ضیاپور در کتاب مستطاب خویش، براین باور است که نخستین نشانههای تغییر پوشش زنان ایرانی و متعاقب آن کشف حجاب، در زمان ناصری پس از سفر ناصرالدینشاه به روسیه و دیدن بالرینهای روسیه و تقلید از سبک لباس پوشیدن آنها برای زنان دربار نمایان شد (ضیاپور، ۱۸۷:۱۳۷۴) پس از مشروطه هم جنبشهای خُرد و بزرگی در راستای استیفای حقوق زنان و مخالفت با حجاب ایجاد و نهایتاً منتج به حادثهٔ کشف حجاب گشت. حجاب اجباری هم بهمانند کشف حجاب زمینههایش پیش از انقلاب اسلامی و تصویب قانون حجاب اجباری ایجاد شد. علی شریعتی، یکی از محبوبترین متفکّرین انقلاب، با ایدئولوژیزه کردن حجاب، آن را نه یک سنّت الهی بلکه نمادی ایدئولوژیک در برابر استعمار و غرب سرکش میدانست و به همین دلیل داشتن آن را برای زنان ایران واجب میشمرد (زن در روزنامهٔ زن، مجموعه مقالات، ۲۸۷:۱۳۷۸) حتّی یکسال پیش از انقلاب در سالروز ۱۷ دی ماه، روز کشف حجاب، عدّهای از زنان چادری در مشهد علیه بیحجابی در سالروز ۱۷ دی ماه، روز کشف حجاب، تظاهرات کردند (اطلاعات، ۱۸ / ۱۰ / ۱۳۵۶).
در این نوشته نگارنده با بررسی متون و اسناد درجه اوّل و با تحلیلی تاریخی-تطبیقی درصدد بررسی زمینهها و نتایج این دو حادثهٔ مهم است.
۱. کشف حجاب:
همانطور که پیشتر ذکر آن رفت کشف حجاب را نبایست صرفاً در واقعهٔ ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴ و حوادث بعد از آن سراغ گرفت. زمینههای فکری و عملی برای این حادثه شکل گرفته بود که منجر به این واقعه شد. درنتیجه نخست به این زمینهها اشاره میکنیم.
۱.۱. زمینههای فکری و عملی کشف حجاب:
الف. تغییرتدریجی پوشش زنان:
نگارنده با سخن نویسندهٔ کتاب «حجاب و روشنفکران» همدل است که کشف حجاب، اتّفاق ساختهشده بهدست یک فرد نبود بلکه زمینههای آن از سالها پیش شکل گرفته بود: «واقعهٔ کشف حجاب یک اتّفاق ساخته شده صرفاً توسط یک فرد (رضاشاه) نبود بلکه روند و گفتمانی بود که از زمان مشروطه در میان روشنفکران تجدّدگرا آغاز شده بود و در نهایت در دورهٔ رضاشاه تحقّق کامل یافت» (احمدی خراسانی، ۲۶:۱۳۹۰) پس از جنبش مشروطه که نسیم تغییرات دراین مُلک وزیدن گرفت، زنان همگام با مردان گامهایی در جهت تغییر و دگردیسی برداشتند. در حوزهٔ پوشش، فرم پوشش زنان دچار تغییرات عمدهای شد. تا پیش از تغییرات، حجاب و پوشش زنان شامل روبنده و چادر سیاه بزرگ سرتاسری بود که کل بدن و صورت زنان را میپوشاند. هوشنگ شهابی در اینباره بهذکر دقیق پوشش زنان پرداخته است: «در دهههای آغازین قرن بیستم پوشش مرسوم و عادّی اکثر زنان شهری ایران چادر بود که عبارت بود از تکّهپارچهٔ بزرگ و آویخته و بیآستینی که بهسر میانداختند و تا پای زنان یعنی تمام بدن را میپوشانید، به علاوه روبندهای نیز برای پوشاندن چهره بهنام پیچه مورد استفاده قرار میگرفت» (کرونین، ۲۸۹:۱۳۸۳)؛ امّا بهتدریج روبنده دیگر مورد استفاده قرار نگرفت و جای خود را با نقاب عوض کرد. «روبنده جای خود را با نقاب عوض کرد. نقابی مشبّک که از مو تهیه میشد، معمول گردید و بانوان جوان با استفاده از چادر مشکی از این روپوش نو استقبال شایان کردند» (صلاح، ۷۸:۱۳۸۴). در این میان تفاوت معناداری بین حجاب و پوشش زنان شهری و روستایی و ایلیاتی بود. بهطوری که زنان روستایی و ایلیاتی تقیّد کمتری نسبت به زنان شهری دربارهٔ حجاب داشتند.» بهعنوان عرف و امری مرسوم، زنان ایلیاتی نسبت به زنان روستایی و زنان روستایی نسبت به زنان شهری حجاب کمتری داشته و کمتر خود را می پوشاندند» (Scarce,1987:8). این روند تغییر و دگردیسی تا سال ۱۳۱۴ ادامه داشت و پیش از این تاریخ، عدّهای قلیل از زنان تحصیلکرده و متجدّد اقدام به برداشتن حجاب کرده بودند که با واکنش سخت جامعهٔ مردسالار مواجه شدند ولی اکثریت زنان، همان پوشش چادر سیاه بلند و روبنده را حفظ نمودند.
ب. زمینههای فکری کشف حجاب:
بهتحقیق میتوان گفت اقدام کشف حجاب مورد تأیید قاطبهٔ روشنفکران و الیت سیاسی و فکری جامعهٔ آن زمانِ ایران بود. روشنفکران و نویسندگان و شعرای بسیاری پیش از واقعهٔ ۱۷ دی ماه، در ذم حجاب زنان و درجهت حمایت از حقوق آنها، مطالب بسیاری نگاشته و سروده بودند. «آنچه از شواهد و گزارشات برمی آید این است که پیش از آنکه رضاشاه در سال ۱۳۱۴ قانون کشف حجاب را به اجرا بگذارد جنبش زنان ایران در نقد حجاب بسیار فعال بود» (ساناساریان؛ ۱۰۰:۱۳۸۴). کوکب قائممقامی در مقالهای در مجلّهٔ عالم نسوان درباب زنان و رفتار مردان ایرانی چنین نوشته بود: «زنهای ایرانی کامل از حقوق بشریّت و و حظوظ معیشت و خانهداری و حیات محروم و ممنوع هستند و حکم زنده بهگور را دارند. رفتاری که رجال این مملکت در قرن بیستم با زنان میکنند هرگز آن اعراب زمان جاهلیّت نمی کردند (مجلّهٔ عالم نسوان، ۲۶۰:۱۳۰۶) در مقالهای دیگر در همان مجلّه دربارهٔ حجاب میخوانیم: «جامعهٔ ایران بهواسطهٔ حجاب نصف هیئت خود را گندانده بهطوری که به انجام هیچگونه امری قادر نیست و با نصف دیگر میخواهد جادّهٔ پرپیچ و خم تکامل را بپیماید (همان، شمارهٔ ششم، سال هشتم، ۲۰۷). در مقالهٔ دیگری بهقلم صادق بروجردی در همین مجلّه دربارهٔ حجاب میخوانیم: «بهتر این است زنهای ایران هم مثل زنهای ترکیه از این کفن که در اسلام بدعتی بیش نیست و اسمش را حجاب گذاشتهاند بیرون بیایند و
اجتماعات مملکت را دوبرابر کنند» (همان، شمارهٔ ۴، سال سیزدهم) مجلّهٔ ایرانشهر بهمدیریت کاظمزاده ایرانشهر، که یکی از مجلّات مهم روشنفکری آن زمان بود در مقالهای بهقلم یک دانشجو چنین دربارهٔ حجاب اظهارنظر میکند: «تا روزی که این پردهٔ سیاه که مایهٔ بدبختی زنان ایرانی است و عبارت از سدبزرگی است که در مقابل ایرانی و تمدّن اروپا حائل شده است از میان برداشته نشود… و بالاخره تا روزی که این پردهٔ سیاه که اساس تمام هرزهکاریها و قبایح است از میان برداشته نشود ایران ترقّی نخواهد کرد» (ایرانشهر، شمارهٔ ۱۱، ۶۸۷). اگرچه خود کاظمزاده ایرانشهر به تغییر تدریجی حجاب معتقد بود و عقیده داشت ابتدا باید بر روی آموزش آحاد ملّت تأکید کرد ولی مقالاتی ازجنس دیدگاه مقالهٔ فوق، نظر غالب نخبگان آن زمان بود. دراین میان شعرا و چکامهسرایان طراز اوّل کشور، سرودههای بسیاری در نقد حجاب سرودند که چند نمونهٔ آنها را اینجا می آوریم. میرزاده عشقی:
ورنه زن تا به کفن سر برده/ نیمی از لت ایران مرده (عشقی ۲۱۹:۱۳۵۷).
و باز همین عشقی در منظومهٔ کفن سیاه چنین دربارهٔ زنان و حجاب آن زمانشان میسراید:
مر مراهیچ گند نیست به جز آنکه زنم/ زین گناه است که تا زندهام اندر کَفَنَم
من سیهپوشم و تا این سیه از تن نَکَنَم/ تو سیهبختی و بدخت چو بخت تو منم (قائد، ۱۳۵:۱۳۸۰).
ملک الشعرا بهار:
نشود منقطع از کشور ما این حرکات/ تا که زن بسته و پیچه به چادر باشد
حفظ ناموس و مِعجَر نتوان خواست بهار/ که زن آزادتر اندر پس مِعجَر باشد (بهار، ۱۳۶۸:۱۳۸۱).
عارف قزوینی:
بدر این حجاب و آخر بدرا زابر چون خور/ که تمدّن ار نیایی تو به نیم راه ماند
تو ازاین لباس خواری شوی عاری و برآری/ بدر همچه گل سر از تربتم ار گیاه ماند (عارف قزوینی، ۲۳۰:۱۳۳۰).
ایرج میرزا: ایرج میرزا در نقد حجاب زنان شهری و مقایسهٔ آن با حجاب روستاییان و ایلات که پیشتر بدان اشاره کرده بودیم میسراید:
مگر نه در دهات و بین ایلات/ همه رو بازباشند آن جمیلات
چرا بیعصمتی در کارشان نیست/ رواج عشوه در بازارشان نیست (ایرج میرزا، ۸۳:۱۳۴۵).
پروین اعتصامی:
زندگی و مرگش اندر کنج عزلت میگذشت/ زن چه بود آن روزها گر زآنکه زندانی نبود
کس چو زن اندر سیاهی قرنها منزل نکرد/ کس چو زن در معبد سالوس قربانی نبود (اعتصامی، ۱۵۲:۱۳۴۱).
ابوالقاسم لاهوتی:
ای دختر نامدار ایران/ از روی خود نقاب بردار/ چون دختران اوزبکستان/ چادر بنه و کتاب بردار (لاهوتی،۲۹۵:۱۳۵۷).
یکی از عاملهای دیگری که پیش از واقعهٔ کشف حجاب، تأثیر بهسزایی در روند کشف حجاب زنان ایفا نمود، مدارس دخترانهای بود که ابتدا توسط فرنگیان اداره میشد و سپس کشف حجاب به مدارسی که توسط بانوان متجدّدی چون هاجر تربیت مدیریت میشد، کشیده شد. پری شیخالاسلامی معتقد است نطفهٔ اصلی کشف حجاب در مدارس دخترانه با مدیریت فرنگیان بسته شد: «آغاز کشف حجاب و زمینهٔ آن از این مدرسه نمودار گردید (مدرسه فرانکو پرسان) که بهقول رنه دالمانی در این مدرسه پارهای از دختران با روی باز در کلاس درس حاضر میشدند ولی در کوچه با همان چادر رفت و آمد می کردند (شیخ الاسلامی: ۱۲۰-۱۲۱). و در آخر بایست اشاره نمود که پیش از ایران، کشورهایی چون افغانستان و ترکیه و عراق در امر کشف حجاب پیشقدم شده و زمینهٔ فکری را برای حکّام ایران فراهم نموده بودند (صادقی، ۶۲:۱۳۹۲). ولی درعین حال بایست متذکّر شد که نبایست وزن زیادی به سفر رضاشاه به ترکیه و دیدن برنامهٔ کشف حجاب آتاتورک داد، چراکه همانطور که در سطور بالا بیان شد زمینههای فکری و عملی آن از مدّتها پیش فراهم شده بود. بههر روی، بایست گفت نقطهٔ شروع کشف حجاب، برخلاف تصوّر عموم در ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴ نیست. بلکه از سالها پیش کوشندگان حقوق زنان و متجدّدین و نخبگان جامعه در این راه سعی وافر نمودند تا فرآیند حجاب زدایی، محقّق و جامهٔ عمل پوشد.
۱.۲. اجرای قانون کشف حجاب:
فرآیند اجرا و قانونی کردن کشف حجاب نزدیک به یک سال پیش از واقعهٔ ۱۷ دی ماه شروع شد. وزیر فرهنگ و معارف وقت، علی اصغر حکمت در اینباره میگوید: «در یکی از روزهای تیرماه ۱۳۱۳ در قصر سعدآباد جلسهٔ هیئت وزرا برگزارشد که رضاشاه رو به وزیرمعارف کرده و گفت: سابقاً به کفیل معارف دستور دادهام برای رفع روپوشیدن زنان اقدام نماید، امّا او نخواست یا نتوانست و کاری نکرد. حالا باید شما در این کار با کمال متانت و حسن تدبیر اقدام کنید که این رسم دیرین که برخلاف تمدّن است از میان برداشته شود (حکمت، ۸۸:۲۵۳۵). پس از این دستور بود که حکمت در گام نخست، هیئتی از زنان متجدّد و تحصیلکرده گرد هم آورد و کانونی بهنام کانون بانوان تشکیل داد تا برای نیل به مقصود کشف حجاب، کمک و همیار وی و دولت باشند. از جمله این زنان میتوان به خانمها فاطمه سیّاح، هاجر تربیت، بدرالملوک بامداد، صدیقه دولتآبادی و… اشاره نمود. اوّلین رئیس این کانون خانم صدیقه دولتآبادی بود (همان، ۸۹). ازجمله برنامههای این کانون این بود که از افراد ذینفوذ و رجال و بانوان تحصیلکرده دعوت به عمل آورده و با برگزاری سخنرانیهای مختلف دربارهٔ مقام زن در جامعه و نقش اثرگذارش داد سخن سردهند تا از لحاظ فکری زمینه برای اقدام کشف حجاب آماده شود (صفایی، ۱۰۷:۲۵۳۵). بهغیر از تأسیس کانون بانوان اقدامات دیگری برای زمینهچینی انجام شد. از جمله میتوان به برگزاری کلاسهای تربیت بدنی و ژیمناستیک برای دختران دانشآموز تا انتشار مقالههایی در نقد حجاب اشاره نمود (حکمت، ۹۱:۲۵۳۵). همچنین «بازرسان وزات فرهنگ مأموریت یافتند به مدارس دخترانه بروند و بهتدریج
با پندها و سخنان مستدل خود، شاگردان را آمادهٔ ترک چادر کنند» (بامداد، ۴۳:۱۳۵۷). این برنامهها و زمینهچینیها ادامه داشت تا بالاخره در آبان ۱۳۱۴، علیاصغر حکمت، وزیر معارف به رضاشاه پیشنهاد داد که مقامات مملکتی بایست با زنان خویش به مجالس مختلف روند و در همین زمینه رضاشاه پیشقدم شود. رضاشاه در جواب وی بیان داشت: «بسیار خوب، دیگران که اقدام نمیکنند، منِ پیرمرد حاضرم جلو بیفتم» (حمکت، همان).
رضاشاه قصد نداشت در برنامهٔ کشف حجاب تعجیلی صورت گیرد ولی وقوع حادثه و شورش مسجد گوهرشاد وی را تهییج و به فکر انداخت هرچه زودتر این برنامه را عملی کند. از همینروی، رئیسالوزرای وقت، مجمود جم در تاریخ ۲۷ آذرماه بخشنامهای به تمام ادارات صادر کرد که حاوی نکات مهم زیر بود.
نخست: فرآیند کشف حجاب بایست از دبستانها و مدارس دخترانه شروع شود.
دوم: در این امر بایست از مدگرایی و تقلید کورکورانه از فرنگیان اجتناب شود.
سوم: احدی نبایست متعرّض بانوان باحجاب شود و اجباری نبایست در کارباشد ولی با وعاظ و منبریهایی
که در این فرآیند اخلال ایجاد و با سخنان خویش تودههای مردم را تهییج کنند باشدّت باید برخورد شود (سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، سند شمارهٔ ۳۰).
پس از آن رضاشاه در تاریخ ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴ روز چهارشنبه بههمراه دخترانش، شمس و اشرف و
همسرش در مراسم فارغالتحصیلی دختران و پسران شرکت نمود (حکمت، ۹۵). رضاشاه پس از دادن
دیپلم به دانشآموختگان به تالار دیگر رفت که در آنجا تمام خانمها لباس متحدالشکل که عبارت از
جامهٔ بلند سورمهای رنگ بود بر تن داشتند و همه نشان ششگوش مخصوص معارف را بر سینهٔ خود
نصب نموده و در صف منظّمی ایستاده بودند. «خانم هاجر تربیت که مدیر دانشسرای دختران بود لایحهای عرض کرد و اعلیحضرت در جواب سخنانی دایر بر اهمیّت مقام زن در اجتماع و عقبافتادگی زنان
ایران و تشویق آنان به برابری و همشأنی با مردان بیان فرمودند. پس از آن در جلسهٔ هیئت دولت در
عصر همان روز رضاشاه گفت: از امروز ملّت ایران در صف ملل متمدّن داخل شد (همان، ۹۷).
پس از آن تاریخ کشف حجاب بهصورت عملی و رسمی شروع شد. حکومت وقت با قدرت و قوّت هرچهتمام پشت این قضیه ایستاد اگرچه ترس زیادی از واکنش افراد متعصّب داشت (مصاحبهٔ جم، نخستوزیر
وقت با روزنامهٔ رستاخیز، شمارهٔ ۵۱۱، ۱۶ دی ۲۵۳۵). نتایج این اقدام بسیار چشمگیر بود و در خیلی از بلاد ایران بانوان به استقبال کشف حجاب رفتند ولی در جاهایی هم مقاومتهای پیدا و پنهانی صورت
گرفت. در شهر مذهبی قم که بهنوعی دارالاسلام ایران بوده و است، تنها ۶ نفر از معلّمان زن از کشف
حجاب استنکاف ورزیدن (سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، سند شمارهٔ ۳۲). البته روند کشف
حجاب در استانها و شهرهای متعصّب کشور بهکندی صورت می گرفت. دراین میان یکی از علل کندی
روند کشف حجاب، نبود لباس مناسب و کلاه برای جایگزینی چادر و روبنده برای بانوان بود که این امر در استانهای کمتر برخوردار مثل کردستان و سیستانوبلوچستان بیشتر مشهود بود (همان، سند شمارهٔ ۴۳). حکومت در اجرای دقیق و باطمأنینهٔ برنامهٔ کشف حجاب بسیار اصرار میورزید. در بخشنامهای
کشف حجاب توسط روسپیان را ممنوع اعلام کرد تا بدینوسیله اثر منفی بر روی مردم عادّی بهواسطهٔ
کشف حجاب زنان بدکاره نگذارد. در شهر قم پس از کشف حجاب، مجالسی تشکیل شد با حضور رؤسای
ادارات که از بانوان مختلف دعوت به عمل میآمد و در آن مجلس به نوشیدن مسکرات و قمار میپرداختند که حکومت پس از اطّلاع از آن بهشدّت با آن برخورد کرد (همان، سند شمارهٔ ۱۴۵). در همین زمینه در بخشنامهٔ حاکم خراسان به ادارات متبوعهٔ خویش رعایت عفّت و حیا و عدم پرهیز از زور و اجبار در فرآیند کشف حجاب را گوشزد میکند (همان، سند شمارهٔ ۴۰). البته در این میان خودسریهای مأمورین جزء هم بوده است که حتّی رؤسای آنها با اعمال زورگویانهٔ زیردستان خویش موافق نبودهاند (همان، سند شمارهٔ ۱۳۵). امّا بایست دید کشف حجاب در آن زمان به چه معنا بوده است؟!
نوشین احمدی خراسانی میگوید: «حجابی که رضاشاه آن را کشف کرد چیزی فراتر از حجابی بود که
امروز ما آن را بهعنوان حجاب میشناسیم و حتّی فراتر از چادر سیاه بود. حجاب زنان در آن روز
ایران (چاقچور و چادر و پیچه و روبنده) را شاید بتوان با برقعپوشان امروز در اروپا قیاس کرد (احمدی خراسانی، ۳۶:۱۳۹۰). فرخرو پارسا، وزیر آموزش در دولت پهلوی دوم میگوید: «آن روزها چادر مانعی بود در راه تحصیل کردن و مدرسه و دانشگاه رفتن و اصولاً دختری که چادر به سر داشت فکر می کرد که تحصیل علم نباید بکند، ولی امروز دیگر این فکر وجود ندارد» (پیرنیا، ۱۱۶:۱۳۸۶). یاسمین رستمکلایی درهمین مورد چنین بیان می کند: «اغلب پذیرفته شده که بیحجابی بهمعنای باز کردن و نشان دادن سر و موی زن است. با این حال، پژوهش دقیقتر نشان میدهد که کشف حجاب در دورهٔ رضاشاه بیشتر بهمعنای برداشتن پوشش صورت و چادر به سبک ایرانی (پارچهٔ بزرگی که سراپای زنان را میپوشانده و غالباً با همان چادر نیز رو میگرفتهاند) بوده تا باز کردن کامل سر (کرونین، ۲۴۹:۱۳۸۳).
مریم فیروز در ذکر خاطرهای از دوران جوانی خویش به حجاب سفت و سخت و متفاوت آن روز اشاره
می کند: «یکبار من با چادر و جوراب روشن در اتومبیل نشسته بودم و می رفتیم. در بین راه پدرم مرا
دید و بعد سؤال کرد که تو با پای برهنه رفته بودی؟ گفتم خیر، جوراب روشن پوشیده بودم. گفت: وقتی
که من آن جوراب را اشتباه بگیرم و خیال کنم که پایت برهنه بوده، دیگران هم همین تصوّر را خواهند
داشت. دیگر حق نداری این جوراب را بپوشی (فیروز، ۱۶۰:۱۳۷۲).
همان طور که مشاهده شد حجاب آن روز بالکل متفاوت با حجاب امروزین بوده است. حجابی که نتیجهٔ
عملی آن محرومیّت زنان از فعالیّتهای اجتماعی و سیاسی بود و وی را صرفاً به نقش یک ابژهٔ جنسی برای مرد و دستگاه فرزندپروری تقلیل میداد. اصولاً زنان ایرانی تا پیش از کشف حجاب نقشی در اجتماع و ساختن آیندهٔ مملکت نداشتند. آرتور میلسپو که برای سامان دادن دستگاه اداری ایران در اوایل سدهٔ
بیست به کشور سفر کرده بود میگوید: «هیچ گاه فرصتی دست نداد تا با خانمی ایرانی ملاقات و صحبت
بنمایم، چون آنان در محیط اجتماعی و اداری که در آن به سر میبردم، نقشی نداشتند و جز معدودی
از زنان که بهصورت معلّم مدارس دخترانه و یا کارمند پلیس خدمت میکنند، هیچ زنی در استخدام
ادارات نیست» (میلسپو، ۱۲۸:۱۳۵۶). تا پیش از کشف حجاب، زنانی که خواستار انتخاب پوشش خویش
بودند هماره توسط متعصّبان مورد آزار و اذیّت قرار میگرفتند ولی پس از این واقعه احدی جرئت تعرّض
به آنها را نداشت. زندخت شیرازی درهمین زمینه میگوید: «تا پیش از کشف حجاب بهعلّت آزادیخواهی و خواستن آزادی نسوان بارها مورد تحقیر و تکفیرملایان و بیمهری یاران و آشنایان قرارگرفتم (بصاری، ۲۱:۱۳۴۶). مهدی صلاح که یکی از منتقدین کشف حجاب رضاشاه است مینویسد: «کشف حجاب موجب شد تا زن ایرانی از پرده بیرون آمده، این بیرون آمدن، وی را قادر سازد تا در جریانات اجتماعی و اقتصادی جامعه نقش فعّالتر از قبل بهعهده داشته باشد، به مدارس جدید راه یابد و حتّی به تحصیلات عالیهٔ دانشگاهی بپردازد، در صنایع به کار بپردازد و حضور اجتماعی او در کار درمانی کشور در بهداشت و سلامت جامعه مؤثر واقع شود» (صلاح، ۸۸:۱۳۸۴). پس از کشف حجاب تحرّک اجتماعی عظیمی درطبقهٔ نسوان جامعه رخ داد. چه در حوزهٔ آموزش و چه در حوزههای درمان و سیاسی. در حوزهٔ
آموزش میتوان اشاره کرد: تعداد دانشآموزان دختر در سال ۱۳۰۱ مقارن با روی کارآمدن رضاشاه
۷۵۹۲ نفر بود که در سال ۱۳۲۰، یعنی در پایان حکومت رضاشاه این عدد به ۸۸۱۹۵ نفر رسید. این آمار در سال ۱۳۱۳ یعنی یک سال قبل از کشف حجاب ۴۵۵۴۲ نفر بود یعنی پس از کشف حجاب آمار دانشآموزان دو برابرشد (Menashri,1992:169). ازسال ۱۳۱۴ تا سال ۱۳۲۰ آمار باسوادان کشور برمبنای تحصیلات جدید (تحصیلات در دبستانها و دبیرستانها که در مقابل تحصیلات مکتبی و حوزههای
علمیه قرار میگرفت) قریب به ۱۰ درصد افزایش یافت که سهم عمدهٔ آن متعلّق به زنان است (سازمان
برنامه و بودجهٔ مرکز آمار ایران، ۴۴:۲۵۳۵). در حوزهٔ سیاسی و اجتماعی زنانی که پس از کشف حجاب موفّق به ادامهٔ تحصیل شدند، در دوران پهلوی دوم مشاغل مهم نایبالسلطنهٔ وزارت و سفارت و کارمندی ادارات مختلف را کسب کردند. فرح دیبا، فرخرو پارسا، مهرانگیز دولتشاهی، مهناز افخمی، لیلی ارجمند و دهها زن دیگر مثالهایی از این دست هستند.
۲. حجاب اجباری:
۲.۱. زمینههای حجاب اجباری:
از اوایل دههٔ پنجاه شمسی نشانههایی از تغییر دیسکورس مخالفین حکومت از اصلاح به انقلاب و از رجوع به اصول انقلاب مشروطه تا دگرگونی کامل نظام دیده میشد. بالواقع شاهد یک چرخش پارادایمی (paradigm shift) درسپهر سیاسی ایران بودیم. مخالفتها صرفاً به نظام سیاسی پهلوی محدود نماند و هرآنچه آن نظام نمایندگی میکرد مورد هجمهٔ مخالفین قرار گرفت. اصولی چون ملّیگرایی، مدرنیزاسیون، آزادی زنان، آزادیهای اجتماعی، روابط حسنه با دنیای غرب و در رأس آنها آمریکا و… این تغییرات در سطح سیاسی ملموس و در سطح اجتماعی غیرملموس و بطئی بود. اگر در سطح سیاسی فعالیّت گروههای چریکی و مخالفان سیاسی دال بر شدّت گرفتن مخالفت با پهلویها بود و ناظران عرصهٔ سیاسی ایران بهراحتی پی به آن میبردند، در سطح اجتماعی این تغییرات بهدلیل ذات تغییرات اجتماعی آنقدر ناملموس بود که حتّی خود مخالفین هم پی به آن نبردند. اسدالله علم، نخستوزیر و وزیر پرنفوذ دربار شاه، که زمانی ریاست دانشگاه پهلوی (شیراز) را عهدهدار بود در اواسط دههٔ پنجاه شمسی چندین بار از ظهور و حضور دختران چادری در دانشگاهها ابراز نگرانی و این نگرانی را به شاه منتقل میکند (علینقی عالیخانی، ۱۳۸۲). در این میان متفکّران مخالف رژیم پهلوی، آزادیهای به وجود آمده در دوران پهلویها را تصنّعی و حاصل تسلّط استعمار و استثمار غرب میپنداشتند. یکسال پیش از انقلاب، اوّلین تظاهرات ضد بیحجابی توسط زنان مشهدی برگزار شد (اطّلاعات، ۱۸/۱۰/۵۶). در سال منتهی به انقلاب گزارشاتی مبنی بر اسیدپاشی بر روی زنان بیچادر مخابره شد (کار، ۱۶۳:۱۳۵۸). آیتالله شریعتمداری که یکی از چهرههای معتدل روحانیّت بود در مصاحبهای که با صدای آمریکا در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب داشت بر محرومیّت زنان از قضاوت تأکید نمود (اطّلاعات، ۱۲/۱۱/۵۷). آیتالله خمینی، رهبر انقلاب اسلامی بیست روز پیش از پیروزی انقلاب در مصاحبهای پیرامون پوشیدن اجباری چادر برای زنان چنین بیان کرد: «زن مسلمان بهدلیل تربیت اسلامی خود پوشیدن چادر را انتخاب کرده است، در آینده زنان آزاد خواهند بود که در اینباره تصمیم بگیرند. ما فقط لباسهای جلف را ممنوع خواهیم کرد» (کیهان، ۱/۱۱/۵۷). ولی آیتالله مشخّص ننمود مرادشان از لباسهای جلف چیست و مرجع تشخیص جلفی لباس چه مرجع یا مراجعی می باشند تا بدین ترتیب باب تفسیر آزاد را باز بگذارند! در ویژهنامهای که برای زنان در هفتهنامهٔ کتاب جمعه، که پایگاهی روشنفکری و سردبیرش احمد شاملو بود، چاپ شد نویسندگان به طرح قوانین و لوایح حمایت از خانواده که در آن زمان قانونی مترقّی و سدّی بود در راه تعدّد زوجات توسط مردان، حمله کردند: «طرح قوانین حمایت خانواده از طرف رژیم وابستهٔ شاه و برنامهریزان امپریالیسم در واقع طرحی درحد بقیهٔ قوانین انقلاب سفید و در جهت تحکیم بنای سرمایهداری بود…» (کتاب جمعه، ۳۰/۱۲/۵۸، ۴۱). در تظاهرات منتهی به روزهای پیروزی انقلاب حضور زنان چادری و کثرتشان بسیار مشهود بود و در بعضی از تظاهرات، زنان بیحجاب از سوی جمعیّت
هو کشیده شدند. از لحاظ ذهنی و عملی، تنها یک فکر و اندیشه در سر مخالفین رژیم شاه بود و تمام مسائل
دیگر نسبت به آن فکراصلی، حاشیهای قلمداد می شد «سرنگونی شاه». به همین دلیل کسی و یا گروهی
دغدغهٔ آزادی، حفظ دستاوردهای چند دههٔ گذشته در زمینهٔ آزادیهای اجتماعی و… نداشت. اگر ندای
مخالفتی هم برداشته میشد، جامعه تودهوار بهقول آرنت، آن را به شدیدترین شکل ممکن سرکوب می نمود.
۲.۲. اجرای قانون حجاب اجباری:
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷، رهبر انقلاب، آیتالله خمینی دیدارهایی با اقشار
مختلف مردم ترتیب داد. آیتالله خمینی در اوّلین دیدار عمومی خویش زنها و مردها را جداگانه پذیرفت (کیهان، ۱۴/۱۱/۵۷). پس از پیروزی انقلاب بهتدریج محدودیّتهای عملی و نظری برای زنان ایجاد شد. از حمله به زنان بیحجاب گرفته تا محدودیّتهایی برای زنان شاغل. در اوّلین گام، قانون حمایت از
خانواده که پیشتر اشاره شد قانونی درجهت حمایت از زنان بود، در استفتائی که حاج ناصر زرکوب، کارمند بازنشستهٔ دادگستری از آیتالله خمینی دربارهٔ آن انجام داد بهصورت عملی لغو شد (کار، همان: ۱۶۹). زنان که زمزمههایی پیرامون اجباری بودن حجاب را شنیده بودند تصمیم به تظاهرات بزرگی در روز ۸ مارس آن سال مقارن با ۱۷ اسفند گرفتند. از ۱۷ تا ۲۱ اسفند چهار تظاهرات بزرگ از اقشار مختلف زنان برعلیه حجاب اجباری برگزار شد بهطوری که در روز ۱۷ اسفند روزنامهٔ کیهان تعداد شرکتکنندگان را ۱۵ هزار نفر عنوان کرده است و همینطور در شهرستانهایی چون سنندج، اصفهان، آبادان و تبریز تظاهرات مشابهای برگزارشد (احمدی خراسانی، همان: ۱۸۵-۱۸۷). حاکمیّت انقلابی که خطر را احساس کرده بود اقدام به برگزاری تظاهراتی حکومتی درتأیید حجاب اجباری و مخالفت با بیحجابی در تاریخ ۲۵ اسفند همان سال کرد. خانم گوهرالشریعه دستغیب سخنران آن مراسم بود و روزنامهٔ کیهان تعداد شرکت کنندگان در آن تظاهرات را صدها هزارنفر دانست (کیهان، ۲۶/۱۲/۵۷). همین تفاوت چشمگیر شرکتکنندگان دراین دو تظاهرات نشانگر جو حاکم آن دوران است که اکثریّت جامعه یا موافق حجاب اجباری یا نسبت به اجباری شدن آن بیاعتنا بودند. دراین میان موضع روشنفکران دربارهٔ حجاب اجباری درآن زمان حائز اهمیّت است. نورعلی تابنده، حقوقدان و وکیل شناختهشده دربارهٔ حجاب اجباری چنین بیان میکند: «آیا طرد آثار شوم اختناق تحمیل است؟… از همهٔ اینها گذشته، بانوان ایرانی باید نشان بدهند که با آن زن-عروسک که در سالهای گذشته از او ساخته بودند، فرق دارد» (احمدی خراسانی، ۱۹۷). مریم فیروز تودهای دربارهٔ شخصیت آیتالله خمینی و تعریف وی از زن چنین بیان می کند: «درتاریخ کسی همانند خمینی پیدا نشده است که زن را آنگونه که در خور مقام اوست ارجمند بدارد. من یک زن و مادر هستم و هر وقت که به یاد گفتهٔ امام میافتم که گفته است زن انسانساز است بیاختیار به خود میبالم» (همان، ۱۹۹). البته این گفتهٔ آیتالله خمینی دربارهٔ انسانساز بودن زن، روی دیگر سکّهٔ نقش پیشین زنان، که منحصر به فرزندآوری و تربیت آن می شد، است. ولی خانم فیروز آگاهانه و یا ناآگاهانه التفاتی به این امر نشان نداد. پس از زورآزمایی خیابانی بین موافقان و مخافان حجاب اجباری، اکثر گروههای سیاسی و روشنفکری، همچون چریکهای فدایی خلق و مجاهدین خلق و گروههای مارکسیستی دیگر، از زنانِ مخالف حجاب اجباری تقاضا نمودند اعتراضها علیه حجاب اجباری را مسکوت گذاشته چرا که طرح مسئلهٔ حجاب یک مسئلهٔ فرعی است (همان، ۱۹۷-۱۹۹)! حتی بعضی از این گروهها و احزاب به توجیه حجاب اجباری پرداختند: «مگر نه از بدیهیات است که هر وقت تنها با هم رابطه بگیرند، مغزها از کار میمانند؟ و درست بهخاطر همین اثر، رابطهٔ تن با تن در متوقّف کردن کار مغز،
و زایل کردن نیروی اراده است که اسلام کم و کیف پوشش را میکنند» (روزنامهٔ بامداد، ۱۹/۳/۵۸) ابراهیم یزدی سرپرست وقت روزنامه کیهان در مطلبی با عنوان حجاب و غربزدگی نوشت: «سه هفته قبل از سخنان امام، ایشان با گردهمایی بانوان کارمند و کارگر و سخنرانی برای آنان بانوان را به رعایت پوشش اسلامی دعوت نموده است» (کیهان، ۱۵/۴/۱۳۵۹). در روز ۱۲ تیرماه ۱۳۵۹ وزارت کشور با صدور اطّلاعیهای، حجاب اجباری را رسماً اعلام کرد و تاریخ شروع طرح را ۱۴ تیرماه عنوان نمود. بهتبع آن دیگر سازمانها همانند وزارت آموزش و پرورش اطّلاعیههای مشابهای صادر و خواستار برچیده شدن مدارس مختلط شدند و شورای انقلاب به ریاست بازرگان با تصویب قانونی، ورود زنان بدون پوشش اسلامی را به ادارات ممنوع کرد (احمدی خراسانی، ۲۰۴). و بالاخره اوّلین قانون رسمی برای مبارزه با بیحجابی در مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۶۲ تصویب شد. طبق مادهٔ ۱۰۵ این قانون: «زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، به تعزیر تا ۷۴ ضربهٔ شلاق محکوم خواهند شد» (همان، ۲۱۱). دراین بین کم نبودند زنانی که نهتنها علیه حجاب اجباری به پا نخاستند بلکه تبدیل به مهرهٔ حکومت وقت در پیشبرد هدفهایشان شدند. شاید معروفترین آنها دخترک ۲۱ سالهای بهنام نیلوفر ابتکار بود که چندین سال در پنسیلوانیای آمریکا زندگی کرده و به همین سبب سخنگوی دانشجویان تسخیرکنندهٔ سفارت آمریکا شد. بعدها نام خود را به معصومه تغییر و پستهای مدیریتی حسّاسی را کسب نمود (روبین، ۱۱۸). در کنار طرح حجاب اجباری محدودیّتهای جدیدی برای زنان در حوزههای کار ایجاد شد. بهطوری که در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۵۸، سخنگوی جمعیّت ایرانی دفاع از حقوق بشر در نامهای به وزیر دادگستری وقت خواهان صدور ابلاغ قضایی برای زنان کارآموز قضایی که دورههای کارآموزی را با موفقیّت طی کردند شد (روزنامهٔ آیندگان، ۲۱/۱/۵۸) وزیر دادگستری وقت درجواب این نامه بیان داشت: «بهسبب مقتضیات اداری برای کارآموزان قضایی زن، پست دادیاری و سرپرستی پیشبینی شده است» (کار، همان: ۱۹۱). بهتدریج تفکیکسازی جنسیتی، محدود کردن روابط بین زن و مرد، گرفتن حقوق بنیادین زنان و بیکاری آنان در پستهای مدیریتی شروع شد. و در اقدامی دیگر حکومت برای بیاثر کردن و مقابله با ۸ مارس، روز جهانی زن، روز تولّد صدیقه کبری، ۲۰ جمادیالثانی را بهبزرگداشت روز زن اختصاص داد (روزنامهٔ جمهوری اسلامی، ۶/۲/۵۹). از آن زمان تاکنون حجاب در ایران اجباری شده است و زنان از بعضی مشاغل حسّاس محروم ماندهاند.
نتیجهگیری:
قاطبهٔ نویسندگان و پژوهشگران حوزهٔ زنان، کشف حجاب و حجاب اجباری را دو روی یک سکّه میدانند.
وجه مشترک این دو رویداد را اجباری بودن فعل آن و گرفته شدن فاعلیّت از زنان عنوان میکنند. نوشین
احمدی خراسانی، پژوهشگر شهرهٔ حوزهٔ زنان معتقد است: «متأسفانه هیچکدام از این دو رویکرد (کشف حجاب و حجاب اجباری) انتخاب آزادانه برای زنان را به رسمیّت نشناختند. درواقع حلقهٔ مفقوده در گفتمانهای مسلّط درمیان نیروهای عملکننده در وقایع تاریخی کشورمان، ناباوری به استقرار نظم دموکراتیک است» (احمدی خراسانی، همان، ۱۸). ولی نگارنده با این نظر همدل نیست. کشف حجاب همانطور که با اسناد نشان دادیم فرآیندی نبود که اجبار بهطور سیستماتیک در آن مشهود باشد. وانگهی، حتّی اگر حجاب هم چاشنی این عمل قرار گرفته باشد، حَرَجی بر اجراکنندگان این قانون مترقّی نیست. همانطور که پیشتر توضیح داده شد تا پیش از کشف حجاب، زنان ایرانی در جهل کامل و در انزوای اجتماعی به سر می بردند.
حجاب به آن شکل اوایل قرن بیستمی در ایران، مانع و سد بزرگی در برابر تحرّک اجتماعی زنان بود. بهقول یاسمین رستم کلایی: «کنار گذاشتن کامل چادر و پیچه بهمعنای دور کردن کل نظام انزوای زنان شهری و فراهم کردن امکان بیشتری برای مشارکت ایشان در فعالیّتهای اجتماعی و اقتصادی بود» (کرونین، همان). پس از کشف حجاب، که صرفاً آن را نمیتوان فرآیندی از بالا و توسط حکومت دانست چراکه قاطبهٔ روشنفکران و الیت آن زمان با این کار موافق بودند، بهیکباره شاهد حضور چشمگیر زنان در فعالیّتهای آموزشی، اجتماعی، اقتصادی و هنری بودیم. زنِ ایرانی که بهقول یکی از متجدّدین آن زمان تا پیش از کشف حجاب داخل آدمیزاد نبود و صرفاً بهعنوان دستگاه تلذّذ جنسی مرد و فرزندآوری شناخته میشد، پس از چند دهه عنوان نایبالسلطنهای را کسب نمود و پستهای وزارتی و سفارتی و نمایندگی را تصاحب کرد! اینها همه از پیامدهای کشف حجاب بود. و نکته مهمتر اینکه در جامعهای که بنابر آمار بالغ بر ۹۰ درصد مردم بیسواد مطلق هستند، امکانات بهداشتی و آموزشی هنوز فراگیر نشده است، فقر بیداد میکند سخن گفتن از رویهٔ دموکراتیک مزاحی بیش نیست! هیچکدام از متفکّران، توسعهٔ استقرار دموکراسی در جوامعی بدون پیشزمینه را توصیه نمیکنند. در مقابل، حجاب اجباری در جامعهای رخ داد که زنانِ ایرانی قریب به نیم قرن از تحرّک اجتماعی و آزادیشان گذشته بود. طعم پیشرفت، آزادی، کار و تلاش را چشیده بودند و حضوری چشمگیر در عرصههای مختلف داشتند. ولی حجاب اجباری، بهغیر از پایمال کردن حقوق اساسی آنها، مانع و سدّی بزرگ در برابر پیشرفت آنان شد. بعضی از پژوهشگران حوزهٔ زنان همچون مهرانگیز کار، یکی از مهمترین دلایل خشونت زنان در جامعهٔ امروز ایران را فرآیند حجاب اجباری و شعار «یا روسری یا توسری» میدانند (کار، ۱۱۳:۱۳۸۷). پس از حجاب اجباری، زنان از خیلی از پستهای مدیریتی محروم و پیشرفت آنها در خیلی از حوزهها با موانع بسیار روبرو شد. زمانی ایران در بین کشورهای منطقه از حیث آزادیهای اجتماعی شاخص و ممتاز بود و زنان در ایران، پیشرو عرصههای گوناگون بودند ولی اکنون پس از چند دهه از قانون حجاب اجباری، زنانِ ایرانی در حسرت آزادیهای کشورهای همسایه هستند و درگیر مباحثات بیپایان برای ستاندن حقوق حقهٔ خویش. در آخر بایست با الهه بقراط همدلی کرد که معتقد است: «تفاوت بزرگ کشف حجاب و حجاب اجباری که برخی آن را با چسباندن اجباری به کشف حجاب دو روی یک سکّه قلمداد میکنند، در این است که کشف حجاب ۷۴ سال پیش (نسبت به زمان نگارش مقاله) راه زنان ایران را بهسوی زندگی اجتماعی و تلاش برای برابری حقوقی با مردان گشود، لیکن حجاب اجباری ۴۵ سال بعد تلاش کرد تا این راه را مسدود کند، و البته نتوانست زیرا نیم قرن حضور فزایندهٔ زنان، از نیابت سلطنت تا وزارت و سفارت و قضاوت و دانش و هنر و ادبیّات و ورزش، آن را ناممکن می ساخت» (کیهان لندن، ۱۷ مه ۲۰۱۲).
نقل از: فصلنامه ایران بزرگ فرهنگی / شماره ششم