«

»

Print this نوشته

فدرالیسم؛ حامیان آن، وظایف ما

بخش ۹

سخنرانی‌ها در دفتر پژوهش ح. م. ای.

فدرالیسم؛ حامیان آن، وظایف ما

سخنرانی آقای موبدی دقیق و مطالعه شده است ولی آن تکة آخرش که رهنمودهایی که ما چه باید بکنیم به نظر من فوق‌العاده مهم است و خیلی باید رویش تمرکز بدهیم، عینا باید اینکار‌ها را بکنیم و حزب این را باید در نظر بگیرد.

درباره فدرالیسم کتابی به تازگی خواندم بررسی هم رویش نوشته‌ام که برای مجله رهآورد فرستاده‌ام. فدرالیسم را در شانزده کشور واپس‌مانده جهان بررسی کرده است. در میان این کشورهای واپس‌مانده که ۱۶۰ ـ۱۷۰ تا هستند ۱۷ کشور فدرال بیشتر نیست و در میان کشورهای پیشرفته شاید به اندازه انگشتان دست نباشد. این حرف‌ها که همة کشورهای دموکراتیک یا اکثرشان فدراتیو است بی‌پایه است. جز آلمان که بیش از سیصد تکه بود و بخش‌های دارای حاکمیتی از امپراتوری مقدس رومی ـ ژرمنی، بقیه یا مستعمره یا جزء امپراتوری‌ها بودند. هیچ‌کدام از فدراسیون‌های جهان سومی هم موفق نیستند. این‌ها از آمریکا یا کانادا مثال می‌زنند. خوب یوگسلاوی هم فدرال بود که صد هزار تن فقط در بوسنی کشته شدند. هنوز دارند گور دسته جمعی پیدا می‌کنند. آنجا اختلاف زبانی هم آن اندازه‌ها نیست.

می‌رسیم به بحث شاهزاده. چون متاسفانه شاهزاده ما را با معمایی روبرو کرده که در این جلسه البته حل نخواهد شد ولی ادامه دارد و بد‌تر خواهد شد. شاهزاده در موضوع فدرالیسم سخنگوی این سازمان‌های ملت‌ساز شده است. نمی‌گوید ملیت، نمی‌گوید شش ملت، نمی‌گوید تجزیه ایران، ولی وقتی قدم اول را با آن‌ها بر می‌دارد، آخرش‌‌ همان است. قدم اول چیست؟ قدم اول این است که ایران باید تبدیل بشود به یک کشور فدرال مرکب از واحدهای فدرال زبانی. این برنامه‌ای است که تمام این سازمان‌ها دارند. هیچ کس هم نمی‌گوید فدراسیونی درست کنیم که عدم تمرکز از بین برود. یک تکه‌اش مثلا شرق ایران باشد و تکه دیگرش غرب ایران باشد. نه، صحبت دقیقا فدرالیسم زبانی است. بعد هم “راه حل دموکراتیک“ ظاهر قشنگی دارد ولی در آمریکا که فدرال است می‌گویند ملیت‌های آمریکا؟ آیا می‌گویند آمریکا کشور کثیرالمله است؟ می‌گویند مناطق ملی در آمریکا؟ بله سیستم اداری فدرال است و زبان هم انگلیسی است، حالا این همه لاتینو آمده‌اند و نمی‌گویند ما ملت هستیم، می‌گویند آمریکایی هیسپانیک، آمریکایی ایتالیایی… هستیم.

شاهزاده یک استراتژی در پیش گرفته که هم ما را ساکت نگهدارد هم آن‌ها را جلب کند و این عملی نیست. ما با آن‌ها دو قطب هستیم. شاهزاده هم این وسط علت وجودی‌اش از بین می‌رود. شاهزاده بعنوان نماد یگانگی ملی مطرح است والا کسی دنبال اسم و رسم نیست. و وقتی همصدای سازمان‌هایی که رسما می‌گویند ملت ایران وجود ندارد می‌شود دیگر آن نقش از میان می‌رود. آخر وقتی ملت ایران وجود نداشت و ملیت‌های ایرانی وجود داشتند که پس فردا ایرانی‌ش را هم می‌اندازند کنار، دیگر چه از ما باقی می‌ماند؟ بعد هم فدرال بشود که یکی پرچم کردستان عراق را بلند کند، دیگری پرچم جمهوری آذربایجان را بلند کند. گفتن آذربایجان جنوبی یا کردستان شرقی دموکراسی است؟ دوستان درست می‌گویند. ما نمی‌توانیم چشممان را ببندیم. وظیفه ما ماستمالی کردن قضایا نیست. می‌فرمایند که خرج پادشاه را جدا کنیم پادشاه همه ایرانیان است. اولا هنوز پادشاه نیست که پادشاه همه ایرانیان باشد. بعد هم پادشاه همه ایران که رهبر مبارزه نمی‌شود. اگر پادشاه همه ایرانیان است که نباید مبارزه کند، جمهوری اسلامی هم همه ایرانی‌اند. ایرانیان مواضع مختلفی دارند. موضع هیچ‌کدام را نباید بگیرد. این یعنی پادشاه همه ایرانیان. ولی وقتی دنبال یک گروه می‌رود این دیگر پادشاه ایرانیان نیست.

این به ما تحمیل شده است، ما که دنبال این کار‌ها نبوده‌ایم. ما دنبال مخالفت نبوده‌ایم. ایشان این وضع را به ما تحمیل کرده و باید فکری برای خودمان بکنیم. این طوری نمی‌شود. این کنگره ملی کرد‌ها در آمریکای شمالی در اساسنامه‌اش رسما می‌گوید برای کردستان یگانه آزاد از مناطق اشغالی ایران، ترکیه، عراق و سوریه تشکیل شده است و این اصلا هدفشان است. ایشان رفته است با این‌ها صحبت کرده است. حالا این‌ها مثلا لطف کرده‌اند با ایشان صحبت کرده‌اند. بسیار خوب. صحبت کردند و این سازمانی که هدف اعلام شده‌اش را چاپ کرده است، می‌آید با ایشان صحبت می‌کند. چه می‌گوید؟ اول برای اینکه ما‌ها ساکت شویم می‌گوید تمامیت ارضی ایران را قبول داریم. خوب تمامیت ارضی لفظ است. در عمل وقتی شما کاری کردید، آن هم سازمانی که نه منشورش را عوض کرده و نه هدف‌ش را تغییر داده و تنها یک امتیاز تاکتیکی داده است. ایشان این را گرفته است که تمام شد و آن‌ها شدند طرفدار تمامیت ارضی. ولی ابدا نشده‌اند برای اینکه منشور و مرامنامه‌شان دست نخورده است. می‌گویند بین پادشاهی و جمهوری، که واضح است خارج از این دو نمی‌شود، و بین حکومت متمرکز و فدرال، مردم یکی‌شان را انتخاب کنند. یعنی فقط یک راه حل در مقابل حکومت متمرکز قرار داده‌اند. این “راه حل دموکراتیک“ که گفته‌اند حرف بی‌اساسی است. برای اینکه اگر شما تنها جایگزین تمرکز را فدرالیسم قرار بدهید یعنی تمام شده است. با تمرکز که همه مخالف هستند و همه می‌گویند ایران باید غیرمتمرکز باشد. ما حتی رفتیم تا حکومت محلی را پیشنهاد کرده‌ایم. ولی وقتی آن بد است و فقط این در مقابل‌ش است، این مهم است.

این امتیاز اساسی است که ایشان داده است و کسی اصلا به این مسئله توجه نمی‌کند که آن‌ها هدفشان چیست و می‌خواهند کردستان واحد از مناطق اشغالی بسازند!! آخر ما کردستان را اشغال کرده‌ایم؟ این حرف درست است؟ آیا یک کلمه حتا در این باره به آن‌ها توضیح داده شده است؟ من تردید دارم. من و شما حاضریم با چنین افرادی اعلامیه تفاهم بدهیم؟ اگر کسی با زرنگی می‌آید امتیاز زبانی می‌دهد و می‌گوید من با تمامیت ارضی ایران موافقم ولی در برابرش این را می‌گیرد که در رفراندم آزاد آینده مردم ایران باید فقط بین این دو را انتخاب کنند: حکومت متمرکز یا فدرال و ایشان هم می‌گوید بله راه حل دیگری ندارد. خوب اگر این طور باشد همه کشورهای دنیا باید فدرال می‌شدند. اما مثلا فرانسه تمرکز زدایی کرده به هیچ وجه هم فدرال نیست ایتالیا هم نیست. می‌بینید چه جوری دارند با این نماد وحدت ایران بازی می‌کنند و ایشان هم همین‌طور دارد می‌رود جلو و امتیاز می‌دهد. به امید اینکه این‌ها را جمع کند. آخر می‌شود با این‌ها رهبری درست کرد؟ شما ملت ایران را از دست بدهید که چهار تا سازمان تجزیه‌طلب دورتان جمع شوند که نمی‌شوند. این‌ها همین‌طور امتیاز می‌گیرند و یک امتیاز هم نمی‌دهند. شما ببینید بعد از این همه تماس‌های شاهزاده و امتیازات و تعارفات، یک کلمه از مواضعشان پائین آمده‌اند؟ ابدا. حالا “مناطق ملی“ را هم علم کرده‌اند. لابد چون از بابت ایشان مطمئن‌اند. ایشان هیچ در این زمینه‌ها نمی‌گوید چون پادشاه همه ایرانیان است! آخر این حرف شد؟

خلاصه مطلب این است که فدرالیسم در ایران ــ دوستان خوب بیان کردند ــ مقدمه تجزیه است بی‌تردید. برای اینکه این‌ها از حالا دارند می‌گویند ما می‌خواهیم ملت‌های کرد، ترک، بلوچ، ترکمن و عرب در ایران درست کنیم با مرزهای زبانی مشخص. در عمل یک فارسی زبان در هیچ‌کدام از این‌ها راه نخواهد داشت. یک کرد زبان در آذربایجان راه نخواهد داشت و برعکس. چون مناطق فدرال زبانی است. مسئله بر سر زبان است و بر سر عدم تمرکز نیست. برای فدرالیسم همان‌طور که دوستان گفتند ایران را باید تکه تکه کرد. آخر چرا؟ مگر بیمار شده‌ایم؟ کشوری هست و احتیاج دارد به عدم تمرکز و تصمیم‌گیری مراجع محلی خودشان. بیائیم آن را تکه تکه کنیم؟ با چه تکه تکه کنیم؟ با اسلحه. برای اینکه اگر آن‌ها آن طرف مسلح می‌شوند و از بیرون به یاریشان می‌آیند آن طرف دیگر هم اسلحه بدست خواهد گرفت. بقیه هم اسلحه بدست خواهند گرفت و ایران الان پر از اسلحه است. مردم را که نمی‌شود با زبان خوش از خانه‌شان بیرون کرد.

در برلین با دو تن از دوستان چپ صحبت می‌کردیم. یکیشان گفت این حرف‌هایی که شما می‌زنید درست است و من به این‌ها گفته‌ام که شما فقط فکر میاندوآب باشید. ببینید فردا اگر قرار باشد تقسیم شود در میاندوآب چه اتفاقی خواهد افتاد؟ ایشان چون آذربایجانی است خوب می‌داند. حالا صد‌ها میاندوآب در ایران است. نقده و رضائیه چه خواهد شد؟ در خوزستان شما باید عرب‌ها جدا کنید از بقیه. اینکه با صحبت و ملایمت و تعارف نخواهد شد. با جنگ خواهد شد. همدیگر را باید بیرون کنند. خلاصه مطلبی است که به شدت باید جلوش ایستاد و همین جلسه ما مقدمه بسیار خوبی است و این صحبت‌ها منتشر خواهد شد و خواهند دید که قضیه اینطور نیست و آقای کریمی خواهد دید که چنین دست بازی ندارند و ما جلوی این حرف‌ها را می‌گیریم. همین الان هم باید گرفت والا پس فردا که کار از کار گذشت مخالفت‌ها تاثیری نخواهد داشت. نباید اصلا بگذاریم به اینجا‌ها برسد. مثل موارد دیگر که سخنان آخر را ما اول گفتیم و یک مقداری شاید اثر کرد، این‌ها را هم باید بگوئیم.

درباره این شوخی‌هایی که برای آذربایجانی‌ها درست می‌کنند حقیقتا یک کار بسیار بسیار زننده؛ سبک؛ بی‌معنی و بی‌مسئولیتی است و یک عده آدم ولنگار برای اینکه میهمانی‌های توخالی خودشان را گرم کنند با این مزخرفات می‌خندند و به ده‌ها میلیون تن از جمعیت ایران توهین می‌کنید. من آذربایجانی نیستم ولی خیلی به آذربایجان رفته‌ام. از سال ۱۳۲۶ همه جا را گشته‌ام. این مردمی که آن مزخرفات را درباره‌شان می‌گویند از باهوش‌ترین آدم‌های ایران‌اند. اقتصاد این کشور به مقدار زیاد دست آنهاست. دویست سالی بازار ایران را کنترل می‌کردند. من پیشنهاد می‌کنم و همه جا گفته‌ام بجای نسبت دادن به مردمان، بگوئید غضنفر و مجلس خودتان را گرم کنید و به غضنفر بخندید، چنانکه صد‌ها سال به ملا نصرالدین می‌خندیدید.

من امروز به این نتیجه رسیدم که این حزب حقیتا در راه ایران است. همین آقای دکتر اکمل با همه بستگی عاطفی و تاریخی ـ و زندگی ـ آقای دکتر اکمل اصلا زندگیشان در خدمت و از نظام پادشاهی بوده است ـ با این وصف می‌بینم مسئله ایران برایشان از همه چیز مهم‌تر است و حزب باید این حالت را حفظ بکند. ما ارتباطمان را با پادشاهی قطع نمی‌کنیم تا وقتی که ایشان تمام راه را نرود و وضع را برای ما غیرممکن نکند؛ تا وقتی برای ما طرفداری از پادشاهی غیرممکن نشود ما طرفدار پادشاهی هستیم ولی واقعا باید این پیام را رساند که دارد برای بعضی‌ها غیرممکن می‌شود. برای اینکه ما می‌دانیم این “راه حل دموکراتیک“ یعنی چه. از زانوش که چه عرض کنم، از شش فرسنگی‌اش پیداست که چه می‌خواهد بشود. این دیگر پرده پوشی ندارد. صحبت فریب دادن نیست. آشکار گفتن است. در عرض هفت سالی که آمریکایی‌ها به عراق حمله کردند شما ببینید مواضع حزب دموکرات کردستان از کجا به کجا رسیده است. سه سال پیش هم که گفتند بیائید حمله کنید با دسته گل استقبال می‌کنیم. ایشان با این‌ها می‌نشیند و بله، “راه حل دموکراتیک“، به همین سادگی؛ بی‌گناه. این‌ها پیامد دارد. ما این پیامد‌ها را می‌دانیم و زیر بارش هم نخواهیم رفت. خیلی وقت دوستان را گرفتم ولی حقیقتا از صحبت‌های شما خیلی خیلی دلشاد و دلگرم شدم. این حزب باید همین باشد. درود بر شما.

***

درباره منابع مالی، این سازمان‌ها هرکدام چشمشان به منابعی است بیرون ایران. غیر از عرب‌ها. افراطیون آذربایجانی به منابع نفت و گاز جمهوری آذربایجان نظر دارند که آن پول این طرف‌ها هم خرج شود. تجزیه‌طلبان بلوچ به منابع گازی که در بلوچستان پاکستان هست و هنوز بهره‌برداری نشده چشم دارند. کرد‌ها به منابع نفت کرکوک نظر دارند. این است که فکر می‌کنند احتیاجی به درآمدهایی که در ایران است ندارند. ضمنا عرب‌ها هم حسابشان این است که بگویند خوزستان مال ماست و شما بی‌خود آمده‌اید اینجا. این است که یکی از انگیزه‌شان همین است.

راجع به پرچم آقای رحیمی خیلی درست فرمودند. حالا پرچم کردستان ــ هر راه حل دموکراتیکی مورد سوء استفاده قرار خواهد گرفت ولی حالا؛ ما که جلویش را نمی‌توانیم بگیریم. پرچمی بلند می‌کنند و کاری‌ش نمی‌شود کرد.

حق تعیین سرنوشت در منشور سازمان ملل متحد آمد. چون جنگ جهانی دوم که تمام شد سازمان ملل با این مشکل روبرو شد که این همه کشورهای مستعمره می‌خواهند مستقل شوند. بزرگ‌ترینشان هندوستان. و این‌ها همه را اروپائیان با نیروی نظامی گرفته بودند و صحبت اصلا این نبود که یک کشوری حتا همسایه‌اش را گرفته باشد. رفته بودند ده هزار کیلومتر آنطرف‌تر را استعمار کرده بودند. حق تعیین سرنوشت را آن‌ها گذاشتند. سرزمین‌های اشغالی عموما مستقل شدند. این نمی‌تواند در کشوری که اقلا از دوهزار سال پیش هم مرز‌هایش معلوم بوده هم حکومت‌ش معلوم بوده هم نامش ایران بوده ــ حالا قبل از آن هم ۵۰۰ ـ۶۰۰ سال سابقه داشته. آن‌ها هیچ. این نمی‌شود در مورد ما بکار رود. امری است مال یک گروه معین و بیشترش انجام شده و الان زیاد مطرح نیست. اینکه قدرت جدایی‌خواهان کم است حق با آقای مفخمی است کاملا. ولی قدرت می‌تواند زیاد بشود. با این صحبت‌ها، با این پیوستن‌ها و یارگیری‌هایی که می‌کنند و خیلی هم زرنگ‌اند و خیلی هم روی حساب دارند کار می‌کنند کم کم قدرت می‌شود ــ اگر‌‌ رها کنید. اول هیچ قدرتی نیست. وقتی زمان پیدا کند قدرتشان زیاد خواهد شد و الان هم کم نیست. همینطور، آقای موبدی خیلی خوب دسته بندی کردند مخالفان این‌ها را. مشکل عمده این است که شما زبان را تغییر بدهید. شما اگر اصطلاحات را تغییر بدهید تمام است کار. اگر اسم فرایند گریز ناپذیر تجزیه را گذاشتید راه حل دموکراتیک، کارتان تمام است. دیگر افتادید در خطی که آخرش‌‌ همان خواهد شد. نباید گذاشت اصلا این اصطلاحات جا بیفتد.

اکتبر ۲۰۱۰