بصره‌

‌‌

بصره

   حكمران‌ نظامي‌ را خواستم‌، و آخرين‌ دستور قطعي‌ راجع‌ به‌ اوضاع‌ اين‌ صفحه‌ و حوادث‌ آينده‌ آن‌ را داده‌ و امر نمودم‌ كه‌ تدارك‌ حركت‌ به‌ بصره‌ را ببيند.

   كشتي‌ خزعل‌ با زينت‌ و آرايش‌ كامل‌ به‌ حركت‌ آمد. شيخ‌ نيز تا بصره‌ مشايعت‌ كرد، شط‌العرب‌ تقريباً منظره‌ روز پيش‌ را تجديد نمود. جز اينكه‌ اين‌بار تير باران‌ باران‌ بر صفحة‌ آب‌ ديده‌ نمي‌شد و شط‌ّ با طمأنينه‌ و وقاري‌ كه‌ از توانگران‌ و بازرگانان‌ عراق‌ قديم‌ معهود است‌، امواج‌ بزرگ‌ و سريع‌ خود را به‌سوي‌ خوابگاه‌ ابدي‌ پيش‌ مي‌راند. كشتيها و قايقهاي‌ فراوان‌ به‌بدرقه‌ و استقبال‌ ما آمده‌، يا مسير تجارتي‌ خود را طي‌ مي‌كردند. هر چه‌ به‌بصره‌ نزديك‌ مي‌شديم‌ در كنار شط‌ّ جداول‌ و نهرهاي‌ فرعي‌ زيادتر ديده‌ مي‌شد. بلمها با سرعت‌ و چابكي‌ در روي‌ آب‌ پرواز مي‌كردند.

   منظرة‌ بصره‌ با سفاين‌ بيشماري‌ كه‌ در ميان‌ شط‌ّ لنگر انداخته‌ و به‌ بارگيري‌ يا باراندازي‌ اشتغال‌ داشتند، بسيار با شكوه‌ بود. جنگلي‌ از دكل‌ در كنار شط‌ّ گسترده‌ و گروهي‌ عظيم‌ از حمّالان‌ و دلاّلان‌ و عمّال‌ و تجّار در كنار ايستاده‌ و با چشمي‌ حريص‌ و با چهرة‌ دژم‌ به‌ اين‌ ذخاير و نفايس‌ كه‌ بر سينه‌ شط‌ّ قرار دارند نگريسته‌، و با اضطراب‌ تمام‌ انتظار داشتند كه‌ بالاخره‌ طعمه‌ خود را دريابند. كشتي‌ تا نقطة‌ مناسبي‌ پيش‌ رفت‌ و لنگر انداخت‌. هر چند قونسولخانه‌ از طرف‌ تجّار و اتباع‌ ايران‌ با تكلفي‌ تمام‌ تزيين‌ شده‌ و مهياي‌ ورود ما گشته‌ بود، ولي‌ من‌ عزم‌ داشتم‌ در اين‌ نقاط‌ پياده‌ نشده‌ و حتي‌المقدور به‌ خاك‌ خارج‌ قدم‌ نگذارم‌ به‌ اين‌ لحاظ‌ از رفتن‌ به‌ شهر خودداري‌ نمودم‌ وزير پست‌ و تلگراف‌ را با چند نفر از همراهان‌ به‌ شهر فرستادم‌ كه‌ در قونسولخانه‌ از تجّار و اتباع‌ اظهار رضايت‌ و قدرداني‌ كنند.

   ميرزاحسين‌خان‌ موقرالملك‌، كه‌ از اعيان‌ محمّره‌ است‌، يك‌ كشتي‌ جنگي‌ كوچكي‌ به‌ من‌ تقديم‌ نمود. من‌ نيز آن‌ را به‌قشون‌ جنوب‌ سپردم‌ و از موقرالملك‌ قدرداني‌ كردم‌.

   وزير پست‌ و تلگراف‌ و اشخاص‌ ديگر كه‌ به‌ شهر رفته‌ بودند مراجعت‌ نمودند، و از كوچه‌هاي‌ شهر چندان‌ تمجيد نمي‌كردند.

   در قونسولخانة‌ ايران‌ از آنها پذيرايي‌ شايان‌ به‌ عمل‌ آورده‌ و لايحه‌اي‌ قرائت‌ كرده‌ بودند كه‌ عين ‌آن درج‌ مي‌شود:

 

لايحه‌

   آقاي‌ سردار سپه‌،

   «از تشريف‌ فرمايي‌ حضرت‌ اشرف‌ يك‌ روح‌ جديدي‌ در قالب‌ افسرده‌ ايالت‌ خوزستان‌ دميده‌ شده‌، امروز روح‌ كيخسرو و داريوش‌ بزرگ‌ از شما شادمان‌ است‌ كه‌ بذل‌ توجهي‌ به‌پايتخت‌ تاريخي‌ آنها شوش‌ فرموده‌ايد. همان‌ پايتخت‌ با افتخاري‌ كه آثار نفيسة‌ آن‌، موزه‌خانه‌هاي‌ پاريس‌ را زينت‌ و آرايش‌ داده‌ و تمدن‌ و عظمت‌ اين‌ مملكت‌ باستاني‌ را به‌زبان‌ بي‌زباني‌ بيان‌ مي‌كند. ورود حضرت‌ اشرف‌ به‌ اين‌ ايالت‌ به‌ منزله‌ فرج‌ بعد از شدّت‌ بود.

اي‌ قهرمان‌ ايران‌

دوره‌ زمامداري‌ حضرت‌ اشرف‌ صفحات‌ مشعشعي‌ بر تاريخ‌ نهضت‌ ايران‌ افزوده‌ و سفر مبارك‌ حضرتت‌ به‌خوزستان‌، مبداء تاريخ‌ تجدّد و ترقّي‌ اين‌ ايالت‌ خواهد بود. هيچ‌وقت‌ خاطره‌هاي‌ فرحبخش‌ آن‌ از لوح خاطرها سترده‌ نخواهد شد. عموم‌ اهالي‌ خوزستان‌ از تشريف‌ فرمايي‌ حضرت‌ اشرف‌ امروز مفتخر و شادكام‌ هستند، و ما ايرانيان‌ بصره‌ با مسرت‌ و سعادت‌ برادران‌ خوزستاني‌ خود شريك‌ و با قلبي‌ سرشار از شعف‌ و افتخار عرض‌ تبريك‌ و تهنيت‌ و ابراز علاقه‌مندي‌ به‌ ترقّي‌ و تعالي‌ ايران‌ نموده‌ و مزيد موفقيت‌ و نصرت‌ حضرت‌ اشرف‌ را از صميم‌ قلب‌ از خداوند خواهانيم‌.

فرزند رشيد ايران‌،

همه‌ ايرانيان‌ عراق‌ عرب‌، و علي‌الخصوص‌ قسمتي‌ كه‌ در بصره‌ هستند، عمليات‌ برجسته‌ و خدمات‌ نمايان‌ حضرت‌ اشرف‌ را به‌ نظام‌ و قشون‌ مظفّر ايران‌ كه‌ روح‌ حيات‌ و استقلال‌ مملكت‌ است‌ تقدير و تمجيد مي‌نماييم‌. چون‌ به‌ شهادت‌ تاريخ‌، ايران‌ هميشه‌ يك‌ دولت‌ نظامي‌ بوده‌ و در سايه‌ برق‌ شمشير فرزندان‌ دلير خود به‌ اوج‌ ترقّي‌ و سعادت‌ رسيده‌، مجسمه‌ مباركت‌ را از طلا تهيه‌ نموده‌ كه‌ هنگام‌ تشرّف‌ به‌ حضور مبارك‌، آن‌ را به‌ دست‌ اخلاص‌ و احترام‌ تقديم‌ نماييم‌، ولي‌ چون‌ به‌ واسطه‌ ضيق‌ وقت‌ و فقدان‌ وسايل‌، تهيه‌ مجسمه‌ ممكن‌ نشد، نظر به‌ مفاد «مالايدرك‌ كله‌ لايترك‌ كله‌»، عكس‌ مبارك‌ را در قاب‌طلا گرفته‌ آن‌ را به‌ عنوان‌ يادگار سفر مبارك‌ خوزستان‌ با كمال‌ فروتني‌ و تعظيم‌ تقديم‌ مي‌كنيم‌.

   چون‌ مراتب‌ معارف‌پروري‌ و دانش‌پژوهي‌ حضرت‌ اشرف‌ مشهود و مبرهن‌ و مساعدتهاي‌ مادي‌ و معنوي‌ كه‌ در ترقّي‌ و تربيت‌ روحي‌ نوباوگان‌ وطن‌ مبذول‌ فرموده‌ايد ملحوظ‌ خاص‌ و عام‌ است‌، ما ايرانيان‌ مقيمين‌ بصره‌ نيز به‌ نوبت‌ خود انتظار داريم‌ مشمول‌ عواطف‌ عرفان‌خواهي‌ آن‌ ذات‌ مقدس‌ واقع‌ و مكرمتي‌ درباره‌ معارف‌ ما نيز مبذول‌، و مقرر فرمايند به‌ كمك‌ دولت‌ يك‌ باب‌ مدرسه‌ ايراني‌ در بصره‌ مفتوح‌ شود. متأسفانه‌ به‌واسطة‌ فقدان‌ مدرسه‌ ملي‌ كه‌ بتواند زبان‌ فارسي‌ را ترويج‌ و مفاخرات‌ اسلاف‌ را تذكار، و عرق‌ مليّت‌ را توليد نمايد گروه‌ گروه‌ از ما دارند در ميان‌ اعراب‌ مستهلك‌ مي‌شوند.

به‌ انتظار بذل‌ توجه‌ در اين‌ مسأله‌ و به‌ پاس‌ احترام‌ موفقيتهاي‌ مشعشع‌ آن‌ زنده‌ كنندة‌ ايران‌ از صميم‌ قلب‌ متفقاً مي‌سراييم‌:

زنده‌ باد سردار سپه‌.

پاينده‌ باد ايران‌.

پاينده‌ باد نظام‌ ايران‌.

از طرف‌ عموم‌ ايرانيان‌ مقيمين‌ بصره‌

بصره‌ – 25 برج‌ قوس‌ سيچقان‌ ئيل‌ سنه‌ 1303