«

»

Print this نوشته

هر گزیداری از حمله به ایران بهتر است

هر گزیداری از حمله به ایران بهتر است

  • آرش ـ آقای همایون، حملۀ اسرائیل به فلسطین و لبنان با تأیید آمریکا، کمک به حزب‌الله لبنان و حماس توسط رژیم جمهوری اسلامی، طرح خاورمیانۀ بزرگ امریکا، مسئلۀ بحران هسته‌ای، همه این موضوعات به‌اضافۀ گردنکشی رژیم اسلامی ایران، ملاقات‌های مختلف در واشنگتن، طرح‌هایی برای ایران کوچک در منطقه، نگرانی‌هایی را در رابطه با ایران به‌وجود می‌آورد. نظر شما در رابطه با خطر تجزیه ایران و حل مسئلۀ ملی در ایران چیست؟

همایون ـ از پانصد سال پیش که ایران بر اثر جنگ‌ها و حملات خارجی شروع به تجزیه کرد و تکه‌هایی از اطراف ایران کنده شد و به سرزمین‌های دیگری پیوست، همیشه ایران در معرض یک تنشی بوده است میان قدرت مرکزی و مناطق مرزی، مناطق مرزی ایران باآنکه بخشی از سرزمینشان و مردمانِشان به‌جاهای دیگر رفته بودند، آن ارتباط را برقرار نگه‌داشته و رفت‌وآمد می‌کردند. آن‌ها همیشه یک‌چشم به آن‌طرف مرز داشتند و یک‌چشم به این‌طرف مرز؛ که کاملاً طبیعی است. این حالت ویژه در مواقعی که ایران نیرومند بود به سود ایران کار می‌کرد چون این‌ها بازوان ایران بودند در آن‌سوی مرزهای ایران؛ ولی چون بیشتر این پانصدسالۀ ما در ضعف و پراکندگی گذشته، هر موقع که ایران ضعیف شده است و قدرت مرکزی رو به ضعف نهاده، این تنش میان مناطق مرزی و حکومت مرکزی افزون‌شده و ‌گاه کار را به‌جاهای خیلی باریک کشانده است. ایران دست‌کم در سدۀ بیستم، دو سه بار نزدیک بود که تجزیه بشود. و حقیقتاً یک وضع خارق‌العاده پیش‌آمده، که تجزیه نشده و ایران پابرجا مانده است. اکنون با توجه به اینکه اولاً گسترش ارتباطات در همه‌جای دنیا به افزایش آگاهی‌های قومی کمک کرده است و از طرفی وضع ایران آشفته‌تر از هر وقتی است در این پنجاه شصت سال گذشته؛ و حکومت مرکزی بااینکه خیلی سرکوبگر است، ولی خیلی ضعیف است و در بسیاری از مناطق ایران، قدرت او را به‌صورت خیلی خطرناکی چالش می‌کنند؛ اگر کار به از هم پاشیدن قدرت مرکزی در ایران بکشد، تجزیه را باید خیلی جدی گرفت. ما می‌بینیم که در جمهوری آذربایجان، رسماً صحبت از اتحاد آذربایجان جنوبی و شمالی می‌کنند، تا مناطق پایین کُردنشین را منطقه آذربایجان می‌دانند. در کردستان دو حزب قومی وجود دارد که این احزاب چشمشان به بیرون از ایران است و اندک‌اندک این دامنه نگاه به اسرائیل و امریکا کشیده است و صحبت از ملت کُرد می‌کنند و حق این ملت، که یک کشوری را در آینده تشکیل بدهند ـ هر وقت صلاح دانستند و خواستند. در بلوچستان، عده‌ای جندالله، یعنی طالبان تشکیل داده‌اند و مشغول کشت و کشتار هستند و البته جمهوری اسلامی هم متقابلاً. و در خوزستان نیز عده‌ای راه افتاده‌اند که ما اصلاً عرب هستیم و این سرزمین مال عربستان است و ربطی به ایران ندارد.

وقتی انسان این مسائل را می‌بیند و وقتی می‌بیند که هر وقت جمهوری اسلامی در مقابل امریکا گردنکشی می‌کند، یکی در آنجا پا می‌شود و می‌گوید که خوب درست است که ایران کارت‌های زیادی برای بازی دارد، ولی فراموش نکنید که ایران دچار مسائل خیلی شدید قومی است و ناراحتی‌هایی در مرزهای‌ش وجود دارد؛ و در نتیجه یک هشداری است که اگر شما جای دیگری شلوغ کنید، اینجا هم قابل شلوغ کردن است. و وقتی ما خبر جلسات را می‌شنویم، در واشنگتن یکی پس از دیگری، و می‌روند صحبت‌هایی می‌کنند، آنجا هم عده‌ای دیوانه هستند و حرف‌هایی می‌زنند خیلی صریح؛ و نقشه چاپ می‌کنند و ایران را هفت تکه می‌کنند، و بر روی تکه‌ای هم می‌نویسند فارسستان! واقعاً عجیب است.

  • آرش ـ این سیاستی که امروز آمریکا در پیش گرفته، جدا از ضعف حکومت مرکزی، طرح امریکا و اسرائیل که ایران بزرگ را در منطقه خطرناک می‌دانند و در واقع موافق ایران تکه‌تکه شده هستند؛ چقدر در این میان نقش بازی می‌کند؟

همایون ـ نه، من فکر نمی‌کنم. آمریکایی‌ها می‌دانند که اگر کار به تجزیه بکشد، چه صندوق پاندورایی درش باز خواهد شد؛ در ایران و در منطقه. آمریکایی‌ها در عراق هم سعی می‌کنند از تجزیه عراق جلوگیری کنند. ایران که جای خود دارد. ولی به‌عنوان یک لولو، و به‌عنوان یک ورق متقابل بر ضد جمهوری اسلامی به‌طور روزافزونی دارند از این موضوع قومی استفاده می‌کنند. و این استفاده روزافزون، و گردن کشی جمهوری اسلامی در مسئلۀ اتمی، ممکن است که کم‌کم کار را جدی بکند. یعنی آن محاسبات از بین برود ــ محاسباتی که اگر ایران تجزیه بشود چه اتفاقاتی در منطقه می‌افتد. یک سناتور آمریکایی که امسال کاندیدای ریاست جمهوری است، برای حزب جمهوری‌خواه، که بخت زیادی هم دارد، زبان حال تمام دستگاه حکومتی امریکا را گفت که: هر گزیداری، هر «آپشنی» از جمهوری اسلامی مسلح به بمب اتمی، بهتر است. یعنی چه؟! یعنی ما می‌دانیم که اگر به ایران حمله بشود، اگر جنگ بشود چه مخاطراتی برای ایران، برای امریکا و برای منطقه، برای هرجایی در پیش خواهد بود. با این همه دورنمای جمهوری اسلام مجهز به سلاح اتمی، از تمام آن احتمالات بسیار خطرناک، بد‌تر خواهد بود. وقتی کار به اینجاها می‌کشد دیگر محاسبۀ عاقلانه متأسفانه فراموش می‌‌شود، وقتی این‌ها می‌گویند هر چه بشود بهتر از این است که جمهوری اسلامی به سلاح اتمی دست پیدا کند. ما باید حقیقتاً نگران باشیم که خوب از هر وسیله‌ای برای ضعیف کردن جمهوری اسلامی ـ که متأسفانه ضعیف کردن ایران است ـ استفاده خواهند کرد. الآن دم دست‌ترین وسیله برای ترساندن جمهوری اسلامی برای راه‌انداختن آشوب در ایران و گشودن یک جبهۀ تازه بر علیه جمهوری اسلامی همین تحریکات در مناطق قومی است. که متأسفانه گروه‌هایی چه در محل و چه بیرون از مرز و چه در میان مخالفانِ غیر قومی دائماً دامن می‌زنند به این موضوع و زمینه را فراهم می‌کنند.

  • آرش ـ به نظر شما نیروهای مخالف رژیم جمهوری اسلامی، در مقابل چنین سیاستی، چه سیاستی را باید در پیش بگیرند؟

همایون ـ اولین کاری که ما باید بکنیم این است که روی این آتش نفت نریزیم. به این معنا که، وقتی می‌بینیم که یک چنین کانون‌های خطری وجود دارد و می‌بینیم کشورهایی در خارج ایران که اصلاً دیگر برایشان فرق نمی‌کند که سرنوشت ایران چه بشود و به هر کاری دست می‌زنند که جلوی این رژیم را بگیرند و یا از شر این رژیم به یک صورتی خلاص بشوند، ما دیگر زمینه برای سوءاستفاده از موضوع قومی در ایران، فراهم نکنیم. کسانی که امروز علم فدرالیسم علم می‌کنند و دم از حقوق سیاسی اقوام می‌زنند، به تمامیت ایران ضربه می‌زنند. این کار‌ها احتمالی را که گفتم نزدیک‌تر می‌کنند. یعنی به دست این سازمان‌های قومی وسیله‌های بیشتری می‌دهند برای اینکه بروند پیش آمریکایی‌ها و یا اسرائیلی‌ها که آقا ما در بین نیروهای سیاسی ایرانی‌ زمینه داریم و فکر نکنید که یک سازمان کوچک هستیم و شما به ما اعتنایی نمی‌کنید. و ببینید که طیف سیاسی در ایران طرفدار ماست و می‌گوید که این مملکت باید فدرال بشود. در عراق فدرال شده این‌طرف هم می‌تواند فدرال شود. مرز هم که اصلاً وجود ندارد. یا آذربایجانی‌ها که رفتند در واشنگتن جلسه کردند می‌گویند ببینید آقا اینجا ستم می‌کنند. به ما می‌گویند سوسک و توهین می‌کنند و فردا بروند و بگویند که فارسی‌زبان‌ها هم طرفدار ما هستند و آن‌ها هم می‌گویند شما باید فدرال باشید. و باید به‌عنوان قوم حقوق سیاسی داشته باشید.

اولین کاری که باید بکنیم باید متوجه باشیم که شعارهایی که بیست سال پیش می‌دادیم، اصلاً خطری نداشت، مطرح نبود، مسئله‌ای نبود؛ ولی امروز وسیله‌ای می‌تواند بشود بر ضد ایران. بر ضد همۀ نیروهای اپوزیسیون. یعنی این‌ها هم اگر پس فردا مملکت به چنان روزی بیافتد به هیچ یک از هدف‌هایشان نخواهند رسید. این‌ها می‌خواهند جایگزین جمهوری اسلامی بشوند که این حرف‌ها را می‌زنند. کُرد‌ها را جمع کنیم، عرب‌ها را هم جلب کنیم، مجاهدین را هم جلب کنیم. مجاهدین هم که می‌گویند بیایید جمع بشویم. این‌ها را هم جلب کنیم و خوب برویم به آمریکایی‌ها بگوییم ما یک جبهه بزرگ نیرومند درست کردیم. ولی جبهه به‌اصطلاح نیرومندی که درست کردید اگر مملکتی وجود نداشته باشد که این جبهه در آن به قدرت برسد و یا گوشه‌ای از مملکت را بگیرند و بدهند به این‌ها! دیگر ارزشی ندارد. به نظر من باید تجدیدنظر بکنیم در برنامه‌های بیست سی سال قبل. یک وقتی چپ ایران (متأسفانه الآن بخشی از مشروطه‌خواهان نیز به این حرف‌ها پیوسته‌اند) می‌گفت دموکراسی یعنی فدراسیون، حقوق ملی، حق تعیین سرنوشت و از این صحبت‌ها. ولی امروز مسئله چیز دیگری است. مسئله خود موجودیت چپ ایران است که زیر سئوال خواهد رفت! چپی دیگر باقی نخواهد ماند.

  • آرش ـ در چنین شرایطی که یکپارچگی ایران مورد تهدید است، آیا نیرو‌ها و سازمان‌های مختلف سیاسی، چه چپ و چه ملی و چه مشروطه‌خواه، برای حفظ یکپارچگی ایران، بهتر نیست قبل از هر حرف و شعاری، برنامۀ عملی خود را در برخورد با مسئلۀ ملی ساکنین ایران ارائه دهند تا خلق‌های ایران بدانند که نیروی سیاسی‌ای که خواهان سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی‌ هستند اگر روزی در ایران حتا به‌عنوان یک جمع به قدرت رسیدند، و حکومت مرکزی قومی‌ای هم به‌وجود آوردند، چه برنامه‌ای در رابطه با مسئلۀ ملی در ایران دارند؟! آیا با زور و تهدید و سرکوب ـ هم چنان‌که در سابق صورت گرفته ـ می‌خواهند یکپارچگی ایران را حفظ کنند یا برنامه‌ای دموکراتیک و انسانی برای حل این معضل بزرگ و قدیمی دارند؟ در چنین حالی آیا مردم بهتر نمی‌توانند تصمیم بگیرند و انتخاب کنند؟

همایون ـ کاملاً صحیح است. ولی پیش از این در رابطه با سئوال قبلی، باید بگویم که شرط دوم این است که نیروهای سیاسی، همه و یا دست‌کم بیشترشان بگویند که مسئلۀ اصلی امروز برای آن‌ها حفظ ایران است. و این از همه‌چیز مهم‌تر است. و در نتیجه ما نباید ناراحت بشویم اگر بگوییم که در صورت حمله به ایران و یا تجزیه ایران، ما در کنار جمهوری اسلامی هم حاضریم قرار بگیریم. نباید بترسیم. این آخرین مطلبی است که خلع سلاح می‌کند همه را. یعنی آمریکایی‌ها می‌فهمند که با ما هم طرف هستند. همه باید بفهمند. شما می‌خواهید جمهوری اسلامی را ضعیف کنید حالا پدر ایران را هم دربیاورید؛ نه، نه، ما در این مورد با جمهوری اسلامی منافع مشترک پیدا می‌کنیم. فقط در اینجا. اول باید این مملکت را نگهداشت. در مورد سئوالی که مطرح کردید، خوشبختانه در این زمینه اختلافی وجود ندارد. تا آنجا که مربوط به حقوق مردم ایران است، زبان و یا هر چیز دیگری که می‌خواهد باشد دیگر جای بحثی وجود ندارد وقتی شما و دیگران می‌گویید که طرفدار اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق‌های آن هستیم؛ و حقوق دموکراتیک می‌خواهیم؛ عدم‌تمرکز می‌خواهیم و مردم هر که را که می‌خواهند انتخاب کنند که کار‌هایشان را اداره کنند. من به شما سندی می‌دهم که بخشی از منشور حزب مشروطه‌ ایران است؛ و در همین زمینه است. ما از نظر سازمان‌های قومی به‌عنوان مخالف‌ترینشان شمرده شده‌ایم، اگر این سند را بخوانند  ـ که بار‌ها برای آن‌ها ارسال کردیم و جوابی هم نداده‌اند ـ می‌بینند که ما در هیچ موضوع اساسی یک‌ذره هم کوتاه نیامده‌ایم. هر چه که در تصور می‌گنجد داده‌شده است. فقط ایران یکی است و بیشتر نیست. ایران یکی بیشتر نیست با فدرالیسم نمی‌خواند. فدرالیسم مقدمۀ تجزیه ایران است. می‌خواهند به زور کشور را تکه‌تکه کنند و بعد بیایند باهم یکی بشوند. و وقتی این تکه پاره‌ها به اختیار خودشان یکی شدند با اختیار خودشان هم می‌روند.

  • آرش ـ در واقع شما موافق حق تعیین سرنوشت هستید. یعنی هر کس می‌تواند داوطلبانه انتخاب کند که می‌خواهد به کجا تعلق داشته باشد.

همایون ـ تمام ایرانی‌ها، نه‌تنها یک تکه یا گوشه‌ای از ایران برای خودش. مردم هر دهی هم حق دارند در تمام امور خودآگاهانه انتخاب کنند. شما نگاه کنید در ایران حدود شصت زبان وجود دارد، نمی‌شود عده‌ای دورهم جمع شوند و بگویند که ما می‌خواهیم تعیین سرنوشت کنیم و یک حکومت فدرال هستیم. همه ایران باید در این حق تعیین سرنوشت شرکت کند. معیار، آزادی در بکار بردن زبان است. شما می‌توانید به هر زبانی که دلتان می‌خواهد تکلم کنید، کتاب چاپ کنید، رادیو داشته باشید تلویزیون داشته باشید. ولی زبان نباید دیواری بکشد بین انسان‌ها. ما سه هزار سال است که به‌عنوان ایرانی در این سرزمین داریم باهم زندگی می‌کنیم.

  • آرش ـ شما احتمال می‌دهیدکه امریکا به ایران حمله کند. و در ضمن معتقد هستید که در این صورت باید در کنار جمهوری اسلامی از سرزمین ایران دفاع کرد. در واقع در این درگیری یا باید کنار امریکا بود و از حملۀ نیروی خارجی دفاع کرد یا در کنار ارتجاعی‌ترین حکومت قرن بیست و یکم یعنی جمهوری اسلامی ایستاد و دفاع کرد؛ چنان‌که در جنگ ایران و عراق اتفاق افتاد و ارتجاع داخلی تقویت شد و دست به کشتارهای عظیم زد. به نظر شما آیا می‌شود راه دیگری اتخاذ کرد؟

همایون ـ این کاری است که ما تا به حال انجام داده‌ایم و بر ضد ارتجاع مبارزه کرده‌ایم. حالا هم می‌گوییم ما با رژیم اسلامی مسئلۀ وجودی داریم. من از ریخت این‌ها بیزارم و از زندگی که این‌ها می‌کنند بیزارم؛ از همه‌چیزشان، و در این شکی نیست. ما راجع به یک موقعیتی داریم صحبت می‌کنیم که بعداً ممکن است پیش بیاید. الآن مبارزه ما با این رژیم برقرار است. و اصلاً عامل به‌وجود آمدن این بحران، خود رژیم است. یک، به دلیل سیاست‌های تبعیض‌آمیز، تمام مناطق ایران را آشفته کرده است. مردم به‌حق، آن‌ها که در تبریز برای تظاهرات به خیابان‌ها ریختند به‌حق بودند، آن‌ها که در بلوچستان به خیابان‌ها ریخته‌اند و می‌جنگند قابل فهم هستند؛ نه اینکه من با جندالله موافق باشم. در واقع مسئول تمام این بحران‌ها رژیم جمهوری اسلامی است. علاوه بر این مسئول‌اند که این بحران اتمی را مصنوعاً راه انداخته‌اند و دنیا را به هم ریخته‌اند برای اینکه بیشتر بر سر کار بمانند و قدرت بیشتری پیدا کنند، با آینده مملکت دارند قمار می‌کنند و این به‌جای خود محفوظ است. ولی من هم در مقابل حرف آقای مک‌کین می‌گویم: هر آپشنی، هر گزیداری بهتر است از حملۀ نظامی به ایران.

  • آرش ـ وقتی شما می‌گویید هر آپشنی بهتر از حمله نظامی است در واقع با تحریم اقتصادی، موافق هستید. شما می‌دانید که در مورد عراق هم همین کار را کردند و تحریم اقتصادی باعث شد که صدام در مرحلۀ اول تحریم را بهانه قرار دهد و مردم را سرکوب کند؛ در اثر فشار صدام، روحیه‌ای در مردم عراق به‌وجود آمد که طرفدار دخالت ‌نظامی آمریکا در عراق شدند. مردم، طرفدار بوش شدند و امید خود را برای سرنگونی صدام، به قدرت نظامی آمریکا بستند که امروز سرنوشت‌اش را می‌بینند. آیا امکان دارد که همین اتفاق در رابطه با ایران نیز تکرار شود؟

همایون ـ به نظر من تحریم به‌قدری آبکی و ضعیف خواهد بود که قابل مقایسه با تحریم عراق نخواهد شد؛ و آسیبی به جمهوری اسلامی نخواهد زد. جمهوری اسلامی از هر راهی آن را جبران خواهد کرد. فکر نمی‌کنم که مردم در ایران، خواستار حمله امریکا بشوند بابت فشاری که دارد تحمل می‌کند. ولی این هست که اگر تحریم به‌جایی نرسید و اثر نکرد و حتماً هم نخواهد کرد، آن‌وقت آن کسانی که می‌گویند دیدید که چاره‌ای جز حمله نیست دست آن‌ها باز می‌شود و خطر آنجاست.

  • آرش ـ همان‌طور که گفتید شما مخالف حمله نظامی آمریکا به ایران هستید؛ نظر شما در مورد کسانی که برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران، موافق حملۀ آمریکا هستند چیست؟

د. ه: اگر توجه کرده باشید نمی‌گویم تنها، ولی مؤثر‌ترین مقاومت در مقابل این افراد، حزب مشروطه ایران و جنبش رفراندوم است. در هر جبهه‌ای در مقابل این‌ها ایستاده‌ایم و می‌گوییم کارهایی که این‌ها دارند می‌کنند و امتیازهایی که می‌دهند به امید اینکه یک «پکج»، بسته‌بندی‌ای را بردارند ببرند هر جایی که دلشان می‌خواهد تحویل بدهند، این‌ها با آینده ایران بازی می‌کنند و نمی‌گذاریم؛ محال است که بگذاریم. هر کس دست از این کار‌ها بردارد با او‌ همکاری می‌کنیم. تا زمانی که این‌ها دست به چنین کارهایی می‌زنند، جلویشان خواهیم ایستاد و نمی‌گذاریم قدمی بردارند.

  • آرش ـ در سئوال اول نیز به‌نوعی اشاره کردم که حملۀ نظامی اسرائیل به فلسطین و لبنان، در دنباله طرح خاورمیانه بزرگ که از مدت‌ها پیش در دستور سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا قرار داشته است، صورت گرفته است؛ کشته شدن حریری، خروج ۳۰ هزار سرباز سوریه از لبنان، همه دنباله طرحی است که می‌خواهند در رابطه با ایران پیاده کنند. از طرفی هم جمهوری اسلامی ایران از این مسئله استفاده کرده بود و با تقویت حماس و مجهز کردن حزب‌الله لبنان به موشک‌های ساخت ایران، قصد داشت به کمک سوریه در بازی سیاسی منطقه، سهم و نقش زیادتری ایفا کند. و اسرائیل هم به دنبال منافع تجاوزگرانه خود از شرایط استفاده کرد و با حمله به لبنان و فلسطین، دوباره سال‌ها لبنان را به عقب برد. و حق‌السکوت سوریه نیز پرداخته شد. به نظر شما در رابطه با مسئلۀ خاورمیانه، چه سیاستی را باید پیش برد؟

همایون ـ آنچه اتفاق افتاد این بود: اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌ها، نگران این ۱۷ هزار موشک و راکتی بودند که جمهوری اسلامی در لبنان مستقر کرده بود. این یک تهدید مستقیم در رابطه با اسرائیل بود که مبادا دست از پا بر علیه جمهوری اسلامی خطا کند. این تهدید برداشته‌شده است. در نتیجه خطر حمله به ایران مقداری افزایش یافته، برای اینکه قدرت بازدارنده جمهوری اسلامی در لبنان ضعیف شده است. از آن‌طرف هم سوریه می‌خواست که دوباره برگردد. می‌خواست با کمکی که به حماس و جمهوری اسلامی می‌کند در سیاست لبنان تأثیر بیشتری داشته باشد. حزب‌الله در تدارک یک کودتا گونه بود برای کنترل کامل لبنان. و این برای آن‌ها یک زورآزمایی بود که فکر می‌کردند که می‌برند و از آن استفاده می‌کنند و دوباره تسلط سوریه را برقرار می‌کنند. از این بابت شکست خوردند. از نظر نظامی به نظر من وضع ما خطرناک شده است. هر چند خوشحالم که از نظر سیاسی و دیپلماتیک دست نظامی جمهوری اسلامی ضعیف شد. پیروزی دیپلماتیک و شکست نظامی هر دو برای ایران پیامدهایی خواهد داشت.

  • آرش ـ جمهوری اسلامی دست از سیاست‌های ماجراجویانه خود بر نخواهد داشت و مرتب نیز در حال تهدید کردن است. اسرائیل و آمریکا نیز به دنبال طرح از پیش نوشتۀ خود هستند.‌‌ همان‌طور که گروگان‌گیری دو سرباز اسرائیلی ظاهراً بهانه‌ای شد برای حملۀ اسرائیل به لبنان.

همایون ـ ظاهراً نه واقعاً. من هم قبول دارم.

  • آرش ـ من اعتقاد دارم که این کار انجام می‌شد این بهانه‌ نه، بهانۀ دیگری پیدا می‌کردند. طرحی بود که باید انجام می‌شد. سئوال این است، جمهوری اسلامی که خود بانی اصلی تشنج در رابطه با ایران و امریکا و اسرائیل است، اگر این بهانه را به دست اسرائیل و امریکا بدهد و آن‌ها به ایران حمله کنند، جایگاه ما کجاست؟ باید برای دفاع از ایران در کنار جمهوری اسلامی بایستیم؟ آیا نمی‌شود سیاست سومی اتخاذ کرد و هر دو طرف مناقشه را افشاء کرد؟ وقتی حکومتی با شکنجه و کشتار دگراندیشان در داخل و دامن زدن به تشنج در سطح بین‌المللی، عامل اصلی نابودی ایران است، مگر می‌شود برای دفاع از ایران در کنار او ایستاد؟

همایون ـ تا وقتی به ایران حمله نشده، موضع ما روشن است. مبارزه با جمهوری اسلامی، خنثی کردن او در هر جایی که ممکن است. چرا، چون مبارزه ما کمک خواهد کرد به کاهش خطر حمله به ایران. اگر ما دست جمهوری اسلامی را ضعیف‌تر بکنیم هر جور که بتوانیم. خوب مسلم است. آن‌ها هر چه ضعیف‌تر بشوند به‌ناچار از شدت سیاست‌هایشان کاسته می‌شود و خطر حمله کمتر خواهد بود. و تصادم خطرش کمتر می‌شود. ولی وقتی کار به جنگ کشید، دیگر سوم و دوم ندارد. یا باید بایستید کنار آن و یا کنار این؛ کار دیگری نمی‌شود کرد. سیاست سوم، اکنون به درد پاک کردن پرونده‌ها می‌خورد. یا گذاشتن برگ‌های خوب در پرونده. ما هم با این مخالفیم هم با آن، یعنی چه؟! بعدش می‌رسیم به آنکه خوب حالا حمله شروع شده، چه‌کار می‌کنید؟ اگر ما دنبال حسن سابقه خود هستیم از این حرف‌ها می‌شود گفت. من هم با این مخالفم و هم با آن. معنی ندارد این حرف. این سیاست تأثیری در قضیه نخواهد کرد. ما باید روشن باشیم: یک، چه‌کار بکنیم که آن خطر را کمتر بکنیم و دست ما متأسفانه خیلی ضعیف است و یکی از کارهایی که می‌توانیم بکنیم این است که به امریکا، هر کسی، بگوییم اگر به ایران حمله بشود با ما هم طرف هستید. آن‌وقت دو بار فکر می‌کنند. دوم، وقتی کار به حمله کشید، بدون تردید، به نظر من یک ذره هم وقت نداریم برای انتخاب خودمان.

  • آرش ـ در رابطه بااینکه بتوانیم یک چنین امکانی داشته باشیم باید یک اپوزیسیون قوی وجود داشته باشد. این اپوزیسیونی که من می‌بینم بسیار ضعیف و تا حدی هم بسیار کوتوله است. برای اینکه بتوانیم به چنین امکانی دست پیدا کنیم چه باید کرد؟

 د. ه: ما باید از عوالم گذشته بیاییم بیرون. بعد از گذشت بیست‌وهشت سال، دیگر نبردهای سیاسی و عقیدتی دوران انقلاب را فراموش کنیم. ما در دوران انقلاب باهم یک جنگ‌هایی را داشتیم. بیست‌وهشت سال گذشته، و اکنون مسائل تازه‌ای مطرح شده که اهمیت آن‌ها هزار برابر آن دعواهایی است که در گذشته ما باهم داشتیم. در مقابل این خطر تازه‌ای که ایران را تهدید می‌کند حقیقتاً بازی کودکانه است که راجع به مسائل ۵۰ سال پیش توی سروکلۀ هم بزنیم. وقتی‌که سپاهیان محمد پنجم قسطنطنیه را محاصره کرده بودند، بالاخره رفتند و گرفتند، وارد برج‌ها شدند، دیدند این کشیش‌های مسیحی هنوز دارند راجع به اینکه فرشته‌ها چندتاشان روی سر سوزن جا می‌گیرند، باهم دعوا می‌کنند. وضع ما هم همین است. شما نگاه کنید به ادبیات اپوزیسیون، انگارنه‌انگار که ما با یک چنین دورنمایی روبرو هستیم. نمی‌دانم چند وقت دیگر. آیا اکنون وقت دعواهای گذشته است؟! به نظر من نیروهای سیاسی مخالف، مهابت موقعیت را دریابند و خودشان را با موقعیت تازه آشنا کنند، و سعی کنند باهم کار کنند در زمینه‌هایی. لازم نیست که یکدیگر را قبول داشته باشند. ولی اگر ما بتوانیم در یک مسئلۀ حیاتی ایران باهم کار بکنیم خوب لازم نیست که من و شما اختلاف بر سر هر چه داریم مانع این بشود. این سرجای خود و آن اختلاف هم سرجای خود. هر موقع نوبت آن شد باز دعوا را می‌کنیم. شروع کنیم باهم یک همکاری‌هایی. یک مطالبی بینمان ردوبدل بشود. من می‌بینم بعضی از نوشته‌های ما در جاهای دیگر چاپ‌شده است و یا مقالات مخالفان ما در سامانه حزب مشروطه ایران منتشرشده است. عالی است. باید از همین‌جاها شروع کرد. هیچ‌کدام این‌ها قصد تبرئه کسی و یا شستشوی گذشتۀ کسی و بخشودن کسی نیست. هر کس هر نظری دارد به‌جای خودش، قصد این است که در این زمینه حیاتی که برای همه ما به یک اندازه حیاتی است، باهم کار کنیم در موقعی که لازم است.

 آرش

 ۲۶. ۱۱. ۲۰۰۶