بخش ۹
سخنرانیها در دفتر پژوهش ح. م. ای.
اولویت ما بیش از همیشه باید حفظ ایران باشد
این داستان تجزیه، فدرالیسم، کمک خارجی همهاش بهم مربوط است. یک فرایندی است. فکر هم نکنید اول باید یک جنبش فراگیر در یک استانی پیدا بشود و همه بخواهند جدا بشوند یا اکثریتی، نه، میشود با کمک خارجی، با نشان دادن پول، با دلگرم کردن افراد که ببینید آمریکا پشتش است، اسرائیل پشتش است پشتیبانی بوجود آورد. جنبش را میشود راه انداخت لازم نیست خارجیها از جنبشی که هست استفاده کنند؛ میتوانند جنبشی راه بیندازند. روسها در ایران این کار را چند بار کردهاند. حالا نوبت آمریکائیها یا اسرائیلیها یا محافلی در آنجاهاست اینها به هم مربوط است و بر میگردد به داستان اتمی و از آنجا هم شروع شده است. وگرنه آمریکائیها به هیچ وجه سودی در تجزیه ایران ندارند. میدانند چه خبر خواهد شد ولی خوب اگر مجبور شدند ترجیح میدهند به دست همین سازمانها کارشان را انجام دهند و قسمت عمده عملیاتشان را اینها انجام دهند. آقای پاشایی گفتند ما باید جلوی اینکار را بگیریم درست است. ما باید هم آمریکائیها را متوجه کنیم که این جور نیست که این سازمانها به شما میگویند و هم جمهوری اسلامی را متوجه کنیم چه مخاطراتی در پیش است و هم مردم را متوجه کنیم و هم موضع خودمان را روشن بکنیم. چون مثل همیشه آخرش معلوم میشود درست گفتهایم و بیخودی بما حمله کردهاند.
این صحبت هم که در “کنار مردم“ قرار میگیریم دلخوشی است. یعنی چه مردم؟ مردم نه اسلحه دارند نه وسیله دارند. مردم فرض کنید جمع شدند رفتند خواستند از یک جایی دفاع بکنند فرداش گرسنهشان خواهد شد باید بروند دهات اطراف را غارت بکنند. اسلحه هم که ندارند. باید با چوب و چماق بروند. اینکه حرف نشد. مردم که کار جنگ ازشان بر نمیآید، هر جا هم که دیدهاید کارهای پارتیزانی شده با قدرت مرکزی در تماس بودهاند، امکانات گرفتهاند. این حرفها یعنی چه؟ میگوئید زمان انقلاب اسلحه نداشتند. آخر زمان انقلاب که حمله خارجی نبود. چه ربطی به هم دارد؟ مسئله این است که اگر آمریکائیها یا اسرائیلیها به ایران حمله بکنند قدرت دفاعی ایران را از بین میبرند وقتی قدرت دفاعی ایران از بین رفت دیگر کسی نیست جلوی این گروهها را بگیرد، این گروهها هم که از حالا پول گرفتهاند و مشغول مسلح کردن خودشان هستند، دوستان با جنگ و صلح تولستوی شاید آشنا باشند. کتاب خیلی دقیقی است راجع به جنگ ۱۸۱۲. وقتی ناپلئون حمله کرد به روسیه تا مسکو رفت و فکر کرد روسها را وادار به تسلیم میکند ولی روسها تصمیم به ادامه جنگ گرفتند و جنگ پارتیزانی شروع شد و یکی از اولین نمونههای جنگ پارتیزانی همین است بعد از اسپانیا در همان وقت و حمله فرانسویها. ضمنا به دوستان بگویم پارتیزانی از. پارت آمده است. پارتها شروع کننده جنگ پارتیزانی به معنی غیر منظم هستند در دنیا. باری، ملاکان روسی تصمیم گرفتند پشت ارتش فرانسه عملیات پارتیزانی بکنند و رعیتهایشان را هزار تا و دو هزار تا فرستادند پشت جبهه مثلا بجنگند. این رعیتها از فردایش غذا و جیره نداشتند، شروع کردند به غارت روستاهای اطراف برای خورد و خوراک. کم کم برای خود غارت. این کتاب جنگ و صلح تاریخچه دقیقی است و ضمنا یک اثر بسیار بزرگ هنری است.
اینکه ما میگوئیم کنار مردم میجنگیم از همان حرفهاست. خیلی خوب. اسلحه که نداریم، جیره و غذا هم که نیست و بعد هم ما که از اینجا نمیتوانیم آنجا بجنگیم. آنچه ما خواهیم کرد در صورتی که به ایران حمله شود این است که به مردم خواهیم گفت از امروز حمله به جمهوری اسلامی قدغن و دفاع از خاک میهن مقدم. در این حدودها به سهم خود سعی میکنیم مردم را متوجه بکنیم. این موضع اشتباه نیست و خیلی هم درست است. خیلی هم انعکاسش خوب بوده ولی بعضی خوششان نمیآید، نظرشان است. ولی همه جا این حالت اصولی ما استقبال شده است.
در این رابطه آقای نوریعلا ما را نواخته و باصطلاح گوشه زدهاند. من یاد دکارت افتادم که میگفت میاندیشم پس هستم. این رفیق ما میگویند من میاندیشم پس هست. یعنی آنچه که من میگویم میشود و هست. میگویند از این به بعد تمامیت ارضی معنا ندارد و یکپارچگی هست. یکپارچگی هم ربطی به مرز ندارد ربطی به تمامیت ارضی ندارد برای اینکه در طول تاریخ خیلی اتفاق افتاده این مرز این ور و آن ور شده است و ایران مانده است پس اشکال ندارد، اما یکپارچگی مهم است. علامت یکپارچگی هم چیست؟ این است که اگر در خیابان گفتند ایرانی، شما سرتان را برمیگردانید. خیلی خوب. پس تا وقتی ما سرمان را برمیگردانیم هیچ اشکالی ندارد که چند صد کیلومتر مرزهای ایران بیاید این طرفتر برای اینکه باز هم اگر در خیابان بگویند ایرانی، ما سرمان را برمیگردانیم. ملاحظه میفرمائید کار به اینجاها میکشد. ما را به دن کیشوت هم تشبیه کردهاند ولی دن کیشوت سوار اسبی بود که میتوانست خود دن کیشوت و نیزهاش را به تاخت ببرد بزند به هر هدفی که او داشت ولی ما اقلا سوار اسب چوبی سکولاریسم نو نیستیم. حالا ایشان میتوانند با آن اسب چوبی قدری تاخت و تاز بکنند بعد به هم میرسیم. مسائل ایران از این حرفها گذشته است.
دوستان خیلی ساده از این کمکهای آمریکا و اسرائیل به این سازمانها رد شدند و رد میشوند. ولی خدمتتان عرض کنم که خیلی خیلی قضیه جدی است. بیش از اینها جدی است و ایران در یکی از آن بزنگاههای تاریخیاش است که سرنوشتش معلوم خواهد شد. طوری هم معلوم خواهد شد که برگشت ناپذیر خواهد بود. بسیار باید مراقب باشیم و اولویت ما بیش از همیشه باید حفظ این کشور باشد. به هر قیمت و از هر راه. به هیچ وجه ما با این موضوع شوخی نخواهیم کرد. هر اتفاقی بیفتد، هر اتفاقی در حزب یا بیرون از حزب بیفتد، ما این کار را دنبال خواهیم کرد. یک قدم آن ورتر نخواهیم گذاشت. هرچه میشود بشود. برای اینکه میدانیم چه خبر است. دوستان مسائل دیگر برایشان مطرح است. خیلی خوب اشکال ندارد ولی من هفتاد سال است دارم تاریخ میخوانم و میدانم چه خبر است در دنیا و میدانم در ایران چه خبر است. این را ادعا نمیکنم و غیر ممکن است یک ذره در این موضوع کوتاه بیایم. هرچه بشود. از حالا خدمتتان عرض کنم. ایران را باید نگهداشت. با این حرفها و با این سادگیها، این مهم نیست آن اشکالی ندارد، این جوری فایده ندارد و باید ما همه را متوجه بکنیم که داستان چیست.
دسامبر ۲۰۱۰